متن درس
حقیقت بیتعین: کاوشی در فاعلیت و علم الهی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۷۱۹)
دیباچه
در سپهر فلسفه و عرفان اسلامی، موضوع فاعلیت و علم الهی از دیرباز کانون توجه حکما و عارفان بوده است. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار شماره ۷۱۹ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوشی عمیق در اقسام فاعل و ماهیت علم الهی میپردازد. بحث با نقدی بر دیدگاههای سنتی در باب علم و فاعلیت آغاز میشود و با تبیین حقیقت الهی بهمثابه یک حقیقت بیتعین، به رفع دوگانههای متافیزیکی مانند ذات و صفت، اجمال و تفصیل، و وحدت و کثرت میرسد.
بخش نخست: اقسام فاعل و نقد فاعلیت
تحلیل اقسام فاعل
در فلسفه اسلامی، فاعل بهعنوان مبدأ فعل، در مراتب گوناگون بررسی میشود. استاد فرزانه در درسگفتار خود، اقسام فاعل را به چهار دسته تقسیم میکنند: فاعل بالقصد، فاعل بالعنایه، فاعل بالرضا، و فاعل بالتجلی. هر یک از این مراتب، ویژگیها و نقصهای خاص خود را دارند که در ادامه بررسی میشوند.
| درنگ: فاعل بالقصد دارای داعی زاید است، فاعل بالعنایه علم زاید دارد، فاعل بالرضا علم اجمالی است، و فاعل بالتجلی عاری از این نقصهاست، زیرا در آن، علم و فاعلیت در ذات الهی عینیت دارند. |
فاعل بالقصد، به دلیل وجود داعی زاید، از کمال مطلق فاصله دارد، زیرا داعی، امری افزون بر ذات فاعل است. فاعل بالعنایه، به علم زاید وابسته است که خود محدودیت دیگری است. فاعل بالرضا، با علم اجمالی، از تفصیل و شمول کامل محروم است. اما فاعل بالتجلی، که مرتبهای متعالی است، این نقصها را رفع میکند، زیرا در آن، علم و فاعلیت با ذات الهی یکی است. این تحلیل، با حکمت متعالیه همخوانی دارد و نشاندهنده سیر تکامل فاعلیت از مراتب ناقص به سوی کمال مطلق است.
جمعبندی بخش نخست
بررسی اقسام فاعل، ما را به این حقیقت رهنمون میسازد که فاعل بالتجلی، بهعنوان کاملترین مرتبه فاعلیت، عاری از هرگونه نقص و محدودیت است. این مرتبه، که در آن علم و فعل با ذات الهی عینیت دارند، مبنای فهم عمیقتر از علم الهی در بخشهای بعدی است.
بخش دوم: نقد مفهوم سنتی علم و تبیین حقیقت علم
نقد علم بهصورت صور ذهنی
در فلسفه سنتی، علم بهصورت صور حاصله از اشیا یا صور منتقش در ذهن تعریف شده است. استاد فرزانه این دیدگاه را نقد کرده و بیان میدارند که علم، حقیقتی وجودی است و فاقد صورت است. این نقد، به بازنگری بنیادین در معرفتشناسی کلاسیک میپردازد و از تعریف ارسطویی علم فاصله میگیرد.
| درنگ: علم، برخلاف دیدگاه سنتی که آن را صورت حسی یا ذهنی میداند، حقیقتی وجودی است که فاقد صورت است و به ظهور وجودی اشیا تعلق میگیرد. |
این دیدگاه، با تأکید بر علم حضوری در عرفان اسلامی، علم را بهعنوان ظهور وجودی اشیا در نفس تعریف میکند. نفس، حقیقت خارجی را نه بهصورت صوری، بلکه بهصورت وجودی و ظهوری انشا میکند. این انشا، نقش فعال نفس را در فرآیند شناخت نشان میدهد و با نظریه انشاء النفس در حکمت متعالیه همخوانی دارد.
علم الهی و فقدان صورت
در مرتبه الهی، علم فاقد صورت است و ذات الهی موصوف به صفت علم نیست، بلکه عین علم است. این عینیت، به معنای رفع هرگونه دوگانه میان ذات و صفت است. استاد فرزانه تأکید میکنند که علم الهی، برخلاف علم انسانی که زاید بر ذات است، با ذات الهی یکی است.
| درنگ: علم الهی فاقد صورت است و با ذات الهی عینیت دارد؛ ذات الهی موصوف به صفت نیست، بلکه خود عین علم، عشق، و قدرت است. |
این اصل، با نظریه وحدت وجود در حکمت متعالیه همخوانی دارد و نشان میدهد که علم الهی، نه امری زاید و نه صفتی جدا از ذات، بلکه ظهور خود ذات است. این دیدگاه، دوگانههای متافیزیکی مانند موصوف و صفت را در مرتبه الهی رفع میکند.
جمعبندی بخش دوم
نقد مفهوم سنتی علم و تبیین حقیقت وجودی آن، ما را به فهمی نوین از علم الهی رهنمون میسازد. علم الهی، بهعنوان حقیقتی بیتعین، نه تنها از صور ذهنی و محدودیتهای انسانی مبراست، بلکه با ذات الهی یکی است و زمینهساز درک عمیقتر از فاعلیت الهی در بخش بعدی است.
بخش سوم: عینیت علم و معلوم در ذات الهی
عینیت علم و معلوم
استاد فرزانه تأکید دارند که علم الهی با معلوماتش عینیت دارد، زیرا معلومات، ظهور ذات الهیاند. این عینیت، با اتحاد و وحدت در علم انسانی متفاوت است. در علم انسانی، علم زاید بر ذات است و به اتحاد یا وحدت با معلوم میرسد، اما در علم الهی، هیچگونه غیریتی میان علم و معلوم وجود ندارد.
| درنگ: علم الهی با معلوماتش عینیت دارد، زیرا معلومات، تعینات و ظهورات ذات الهیاند، نه امری جدا از آن. |
این عینیت، به معنای آن است که معلومات الهی، تجلی ذاتاند و هیچگونه غیریتی میان ذات و ظهورات وجود ندارد. این دیدگاه، با نظریه تجلی در حکمت متعالیه همخوانی دارد و نشان میدهد که هستی، ظهور حقیقت الهی است.
تفاوت عینیت با اتحاد و وحدت
عینیت علم و معلوم در ذات الهی، با اتحاد و وحدت در علم انسانی متفاوت است. اتحاد، به استحکام رابطه میان عالم و معلوم اشاره دارد، و وحدت، مرتبهای بالاتر از اتحاد است که در آن، تمایز میان عالم و معلوم کاهش مییابد. اما عینیت، به معنای نبود هیچگونه غیریت و جدایی است.
| درنگ: عینیت در علم الهی، برخلاف اتحاد و وحدت، به معنای ظهور ذات بدون غیریت است و هیچگونه دوگانگی را برنمیتابد. |
این تمایز، به رفع دوگانههای متافیزیکی در مرتبه الهی اشاره دارد و با تحلیلهای عرفانی در باب وحدت وجود همخوانی دارد. علم الهی، بهمثابه آینهای است که همه تعینات در آن ظهور مییابند، بدون آنکه ذات از خود جدا شود.
جمعبندی بخش سوم
عینیت علم و معلوم در ذات الهی، به ما میآموزد که حقیقت الهی، یک حقیقت بیتعین است که همه معلومات و ظهورات، تجلی آناند. این فهم، ما را به سوی درک عمیقتر از رابطه حقیقت الهی با مخلوقات هدایت میکند.
بخش چهارم: حقیقت الهی و تعینات هستی
حقیقت بیتعین و ظهورات
حقیقت الهی، بهمثابه یک حقیقت بیتعین، مبدأ همه صفات و ظهورات است. استاد فرزانه تأکید دارند که صفاتی مانند علم، عشق، و قدرت، تعینات این حقیقتاند و هیچگونه غیریتی در ذات الهی وجود ندارد.
| درنگ: حقیقت الهی یک حقیقت بیتعین است که همه صفات (علم، عشق، قدرت) و مخلوقات، تعینات ظهوری آناند. |
این دیدگاه، با نظریه تجلی در عرفان اسلامی همخوانی دارد. حقیقت الهی، مانند دریایی بیکران است که همه امواج و قطرات، ظهورات آناند، بدون آنکه از ذات جدا شوند.
فقدان تقدم صفات
در حقیقت الهی، هیچ صفتی بر صفت دیگر مقدم نیست، زیرا همه صفات عین ذاتاند. استاد فرزانه بیان میدارند که ترتیب صفات (مانند حیات، علم، عشق) در مراتب ظهور، لحاظی است و نه ذاتی.
| درنگ: در حقیقت الهی، هیچ صفتی بر دیگری مقدم نیست، زیرا حیات، علم، و عشق، همه عین ذاتاند و ترتیب آنها در مراتب ظهور لحاظی است. |
این اصل، به رفع مراتب و تقدم در ذات الهی اشاره دارد و با تحلیلهای متافیزیکی در حکمت متعالیه همخوانی دارد. حقیقت الهی، مانند آینهای است که همه چهرهها در آن ظهور مییابند، بدون آنکه یکی بر دیگری تقدم یابد.
مخلوقات و تعینات حق
مخلوقات، تعینات حقیقت الهیاند و فاقد دوگانههای متافیزیکی مانند اجمال و تفصیلاند. استاد فرزانه تأکید دارند که هستی، ظهور حقیقت بیتعین است و ازلی و ابدی است.
| درنگ: مخلوقات، تعینات حقیقت الهیاند و ازلی و ابدیاند، زیرا هستی، ظهور حقیقت بیتعین است. |
این دیدگاه، با نظریه وحدت وجود همخوانی دارد و نشان میدهد که مخلوقات، نه امری جدا از ذات الهی، بلکه تجلیات آناند. این اصل، به سرمدیت هستی در ظهور الهی اشاره دارد.
جمعبندی بخش چهارم
حقیقت الهی، بهمثابه مبدأ همه ظهورات، عاری از هرگونه تعین ذاتی است. مخلوقات و صفات، تجلیات این حقیقتاند و هیچگونه غیریتی در ذات الهی وجود ندارد. این فهم، ما را به سوی درک عمیقتر از علم الهی و رابطه آن با هستی هدایت میکند.
بخش پنجم: علم الهی و گستردگی آن
طرق لایتناهی علم الهی
استاد فرزانه بیان میدارند که علم الهی، به عدد تعینات هستی، لایتناهی است. در قرآن کریم، بیش از هشتصد طریق برای علم الهی ذکر شده است، مانند عالم، خبیر، و بصیر، که هر یک معنای متفاوتی دارند.
| درنگ: علم الهی، به عدد تعینات هستی، لایتناهی است و در قرآن کریم، بیش از هشتصد طریق برای آن ذکر شده است. |
این اصل، به گستردگی و تنوع علم الهی اشاره دارد و با تحلیلهای قرآنی در باب اسمای الهی همخوانی دارد. علم الهی، مانند آسمانی بیکران است که هر ستاره آن، جلوهای از حقیقت است.
مثال خانه زلیخا
استاد فرزانه، علم الهی را به خانه زلیخا تشبیه میکنند که در آن، هستی از هر جهت و با هر تعینی دیده میشود. این مثال، به وحدت و کثرت در علم الهی اشاره دارد.
| درنگ: علم الهی، مانند خانه زلیخاست که هستی را از هر جهت و با هر تعینی میبیند، بدون آنکه از ذات جدا شود. |
این تمثیل، با تحلیلهای عرفانی در باب تجلی همخوانی دارد و نشان میدهد که علم الهی، همه هستی را در بر میگیرد، بدون آنکه به تعینی خاص محدود شود.
مرصاد الهی
استاد فرزانه با استناد به آیه عِنْدَ رَبِّكَ لَبِالْمِرْصَادِ (سوره فجر، آیه ۱۴)، بیان میدارند که همه هستی مرصاد الهی است، زیرا خداوند از همهجا و با همهچیز میبیند. ترجمه: «بهراستی که پروردگار تو در کمینگاه است.»
| درنگ: همه هستی مرصاد الهی است، زیرا خداوند از همهجا و با همهچیز میبیند، بدون محدودیت. |
این اصل، به حضور فعال و علم فراگیر الهی تأکید دارد و با تفاسیر فلسفی قرآن کریم همخوانی دارد.
علم الهی و جزئیات
استاد فرزانه نقد میکنند که علم الهی به جزئیات، کلی نیست، بلکه از هر ذره همه هستی و از همه هستی هر ذره را میبیند. این دیدگاه، نقدی بر نظر ابنسینا است که علم الهی به جزئیات را کلی میداند.
| درنگ: علم الهی به جزئیات، کلی نیست؛ خداوند از هر ذره همه هستی و از همه هستی هر ذره را میبیند. |
این نقد، با تحلیلهای ملاصدرا به مشائیان همخوانی دارد و نشان میدهد که علم الهی، فراتر از دوگانههای کلی و جزئی است.
جمعبندی بخش پنجم
علم الهی، بهمثابه حقیقتی لایتناهی، همه هستی را در بر میگیرد و از هر ذره، کل هستی را میبیند. این فهم، با ارجاع به آیات قرآن کریم و تمثیلات عرفانی، عمق و گستردگی علم الهی را به تصویر میکشد.
بخش ششم: علم، عصمت، و خودشناسی
علم و عصمت
استاد فرزانه تأکید دارند که علم و معرفت، عصمت میآورد. اولیای خدا با رویت الهی به عصمت میرسند، زیرا علم، رفتار انسان را هدایت میکند.
| درنگ: علم و معرفت، عصمت میآورد؛ اولیای خدا با رویت الهی به عصمت میرسند. |
این اصل، با تعالیم عرفانی در باب عصمت همخوانی دارد و نشان میدهد که معرفت، مبنای رفتار صالح است.
مثال مدرسه فیضیه
استاد فرزانه با مثالی از مدرسه فیضیه بیان میدارند که حضور دیگران مانع عمل ناشایست میشود، همانگونه که علم الهی عصمت میآورد.
| درنگ: حضور دیگران در مدرسه فیضیه مانع عمل ناشایست میشود، مانند علم الهی که عصمت میآورد. |
این مثال، به نقش علم در رفتار انسانی اشاره دارد و با روانشناسی اخلاق همخوانی دارد.
مشکل بیعلمی
استاد فرزانه تأکید دارند که مشکل انسانها بیعلمی است، نه بیعملی. علم دینی، اگر به معرفت حقیقی منجر شود، عصمت و عمل صالح را به دنبال دارد.
| درنگ: مشکل انسانها بیعلمی است، نه بیعملی؛ علم دینی و معرفت، عصمت و عمل صالح میآورد. |
این نقد، به اولویت معرفت بر عمل تأکید دارد و با تعالیم عرفانی و فلسفی همخوانی دارد.
جمعبندی بخش ششم
علم و معرفت، بهمثابه چراغی در مسیر خودشناسی و سلوک، انسان را به سوی عصمت و عمل صالح هدایت میکند. این بخش، با تأکید بر نقش علم دینی در رفتار، راهنمایی عملی برای جویندگان حقیقت ارائه میدهد.
بخش هفتم: حقیقت الهی و فاعلیت خلقت
حقیقت و فاعلیت
حقیقت الهی، علت اصلی خلقت است، نه علم، مشیت، یا اراده بهتنهایی. استاد فرزانه بیان میدارند که این حقیقت، فراتر از دوگانههای ذات و صفت است.
| درنگ: حقیقت الهی، علت اصلی خلقت است و فراتر از دوگانههای علم، مشیت، یا ذات است. |
این اصل، با نظریه وحدت وجود همخوانی دارد و نشان میدهد که فاعلیت الهی، یک حقیقت یکپارچه است.
بلا تعین و تعین
حقیقت الهی، نه بلا تعین است و نه مع التعین، بلکه فراتر از این دوگانههاست. استاد فرزانه تأکید دارند که اطلاق حقیقت، فراتر از هرگونه تقید است.
| درنگ: حقیقت الهی، نه بلا تعین است و نه مع التعین، بلکه حقیقتی است فراتر از هرگونه تقید. |
این دیدگاه، با تحلیلهای عرفانی در باب اطلاق همخوانی دارد و نشان میدهد که حقیقت الهی، از هرگونه محدودیت مبراست.
هویت صاریه
حقیقت الهی، به دلیل فقدان تعین، با همه موجودات است و هویت صاریه نامیده میشود. استاد فرزانه با استناد به عبارت دَاخِلٌ فِي الْأَشْيَاءِ لَا بِالْمُمَازَجَةِ (برگرفته از نهجالبلاغه: «داخل در اشیاء است، اما نه بهصورت ممازجت»)، این حضور فراگیر را تبیین میکنند.
| درنگ: حقیقت الهی، به دلیل فقدان تعین، با همه موجودات است و هویت صاریه نامیده میشود. |
این اصل، با نظریه معیت قیومیه در عرفان اسلامی همخوانی دارد و حضور غیرمادی الهی را نشان میدهد.
جمعبندی بخش هفتم
حقیقت الهی، بهمثابه مبدأ خلقت، فراتر از هرگونه تعین و دوگانگی است. این حقیقت، با همه موجودات است و فاعلیت آن، منشأ ازلیت و ابدیت هستی است.
نتیجهگیری نهایی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوشی عمیق در فاعلیت و علم الهی پرداخت. از نقد اقسام فاعل تا تبیین حقیقت بیتعین، این اثر نشان داد که حقیقت الهی، مبدأ همه ظهورات و عاری از هرگونه دوگانگی است. آیات قرآن کریم، مانند بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ («به نام خداوند بخشنده مهربان»، سوره حمد، آیه ۱)، لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ («هیچ ذرهای از او پنهان نیست»، سوره سبأ، آیه ۳)، عَلَىٰ يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ («آیا کسی که آفریده است نمیداند؟»، سوره ملک، آیه ۱۴)، و عِنْدَ رَبِّكَ لَبِالْمِرْصَادِ («بهراستی که پروردگار تو در کمینگاه است»، سوره فجر، آیه ۱۴)، عمق قرآنی این بحث را تقویت کردند. تمثیلات خانه زلیخا و آب بدون ظرف، به فهم وحدت ذات و کثرت ظهورات کمک کردند. تأکید بر علم دینی بهعنوان مبنای عصمت، بُعد عملی این معارف را نشان داد. این اثر، راهنمایی است برای جویندگان حقیقت در مسیر خودشناسی و خداشناسی.
| با نظارت صادق خادمی |