در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 746

متن درس





نقد و تبیین روایت حقیقت در فلسفه و عرفان اسلامی

نقد و تبیین روایت حقیقت در فلسفه و عرفان اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۴۶)

دیباچه

حقیقت، چونان گوهری گران‌بها در ژرفای هستی، همواره در کانون تأملات فلسفی و عرفانی قرار داشته و از دیرباز، حکما و عرفا کوشیده‌اند تا پرده از راز آن بردارند. درس‌گفتار شماره ۷۴۶ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با نگاهی نقادانه و عمیق، به بررسی روایت موسوم به «حدیث حقیقت» منتسب به کمیل بن زیاد نخعی و امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌پردازد. این درس‌گفتار، با رویکردی علمی و انتقادی، ضمن تأکید بر ضرورت رعایت حدود علمی در نقل روایات، به تحلیل سندی و دلالی این روایت پرداخته و جایگاه آن را در فرهنگ عرفانی و فلسفی اسلامی مورد پرسش قرار می‌دهد. محور بحث، نقد اسناد و محتوای روایت، به‌ویژه عبارت «محو الموهوم و صحو المعلوم»، و تمایز میان عرفان اصیل و رویکردهای صوفیانه یا درویشی است.

بخش نخست: چیستی حقیقت و دشواری تبیین آن

عظمت و بساطت ذات حق

بیان حقیقت الهی، به دلیل عظمت و بساطت ذات حق، امری بس دشوار و سنگین است. این دشواری، ریشه در محدودیت‌های ذهن بشری دارد که در برابر بی‌نهایت بودن ذات الهی، ناتوان از ادراک کامل است. ذات حق، چونان اقیانوسی بی‌کران، فراتر از مفاهیم مادی و کثرت قرار دارد و هر تلاش برای تبیین آن، نیازمند دقتی بی‌مانند است.

درنگ: حقیقت الهی، به دلیل بساطت و عظمت ذات حق، فراتر از ادراک بشری است و تبیین آن نیازمند دقتی علمی و عرفانی است.

محدودیت‌های ذهن بشری

ذهن انسان، که در قفس مفاهیم مادی و محدود گرفتار است، نمی‌تواند به تمامی حقیقت ذات الهی را درک کند. این محدودیت، نه از نقص ذات حق، بلکه از ناتوانی ابزار ادراک بشری سرچشمه می‌گیرد. استاد فرزانه، با تأکید بر این نکته، بر ضرورت فروتنی معرفتی در برابر ذات الهی تأکید می‌ورزند.

ریشه‌های فلسفی بساطت حق

در فلسفه اسلامی، ذات حق به‌عنوان مبدأ همه کمالات و بسیط از هر جهت تعریف شده است. این دیدگاه، که در آثار فلاسفه‌ای چون ابن‌سینا و ملاصدرا بسط یافته، حقیقت الهی را فراتر از مقولات مادی و عرضی قرار می‌دهد. استاد فرزانه، با ارجاع به این سنت فلسفی، بر ضرورت بازنگری در رویکردهای سنتی به حقیقت تأکید می‌کنند.

بخش دوم: نقد نسبت حرکت به ماده

محدودیت تعریف ارسطویی حرکت

در فلسفه سنتی، حرکت به خروج از قوه به فعل در ظرف ماده تعریف شده و از اوصاف ذات حق دور نگه داشته شده است. این تعریف، که ریشه در فلسفه ارسطویی دارد، حرکت را به تحولات مادی و عرضی محدود می‌سازد و از پویایی ذاتی وجود الهی غافل می‌ماند.

درنگ: تعریف ارسطویی حرکت، به دلیل محدودیت به ماده، نمی‌تواند پویایی ذاتی ذات حق را تبیین کند.

حرکت وجودی در حکمت متعالیه

حکمت متعالیه ملاصدرا، با طرح نظریه حرکت جوهری، کوشیده است تا حرکت را به‌عنوان صفتی ذاتی در وجود تعریف کند. استاد فرزانه، با نقد محدودیت‌های تعریف سنتی، بر ضرورت تبیین حرکت وجودی تأکید می‌ورزند که فراتر از ماده، به ذات حق نسبت داده می‌شود.

پیوند حرکت و حقیقت الهی

حقیقت الهی، به‌عنوان مبدأ پویایی و کمال، خود حرکتی ذاتی و بی‌جهت دارد که از هرگونه محدودیت مادی آزاد است. این دیدگاه، حرکت را نه‌تنها در ظرف ماده، بلکه در افق وجودی و الهی بازتعریف می‌کند.

بخش سوم: کم‌توجهی به حقیقت الهی در متون سنتی

غلبه نگاه مادی در متون سنتی

در متون سنتی، به دلیل غلبه نگاه مادی یا ترس‌آمیز، حقیقت ذات حق کمتر مورد توجه قرار گرفته و اوصاف الهی به‌صورت معمول و عادی ترسیم شده‌اند. این رویکرد، به جای دعوت به معرفت الهی، فاصله‌ای معرفتی میان انسان و حق ایجاد کرده است.

ترسیم نادرست حق در فرهنگ دینی

در فرهنگ دینی سنتی، حق به‌گونه‌ای ترسیم شده که خوف و ترس را برمی‌انگیزد و مانع ارجاع و توجه به او می‌شود. این ترسیم، که گاه با نگاه صوری و غیرمعرفتی همراه بوده، از قرب الهی و معرفت وجودی دور مانده است.

درنگ: ترسیم نادرست حق در فرهنگ دینی سنتی، به جای قرب الهی، فاصله معرفتی ایجاد کرده است.

ضرورت بازنگری در رویکردهای سنتی

استاد فرزانه، با نقد این رویکردهای سنتی، بر ضرورت بازنگری در تبیین حقیقت الهی تأکید می‌ورزند. این بازنگری، باید بر پایه معارف قرآنی و روایی معتبر صورت گیرد تا از انحرافات معرفتی جلوگیری شود.

بخش چهارم: نقد سندی و دلالی روایت حقیقت

فقدان سند معتبر

روایت موسوم به «حدیث حقیقت»، که به کمیل بن زیاد نخعی و امیرالمؤمنین علیه‌السلام منسوب است، فاقد سند معتبر در مجامع روایی است. این روایت، در هیچ‌یک از کتب حدیثی معتبر، مانند کتب اربعه، نیامده و نقل آن به عرفا و منبری‌ها محدود است.

درنگ: روایت حقیقت، به دلیل فقدان سند معتبر در مجامع روایی، نمی‌تواند به‌عنوان کلام معصوم پذیرفته شود.

نقد دلالت‌های روایت

دلالت‌های روایت حقیقت، به دلیل عدم انسجام منطقی و وابستگی به مفاهیم عرفانی غیرمستند، محکم نیست. این روایت، به جای تبیین عظمت ذات حق، به مفاهیم محدود و ناکافی اکتفا کرده است.

نقد عبارت «محو الموهوم و صحو المعلوم»

عبارت «محو الموهوم و صحو المعلوم»، که به‌عنوان بیان حقیقت در روایت کمیل مطرح شده، ناکافی و غیرجامع تلقی می‌شود. این عبارت، با محدود کردن حقیقت به مفاهیم عرفانی، نمی‌تواند عظمت ذات حق را به‌طور کامل بیان کند.

درنگ: عبارت «محو الموهوم و صحو المعلوم»، به دلیل محدودیت به مفاهیم عرفانی، نمی‌تواند حقیقت الهی را به‌طور کامل تبیین کند.

نقد درخواست کمیل

درخواست کمیل از امیرالمؤمنین علیه‌السلام برای بیان حقیقت، که با اصرار و چانه‌زنی ترسیم شده، با عظمت مقام معصوم سازگار نیست. این ترسیم، که به نظر می‌رسد ساخته ذهن عرفاست، شایسته جایگاه والای امیرالمؤمنین نیست.

نقد نقل‌های متأخر

نقل‌های متأخر، مانند نقل قاضی نورالله شوشتری در «مجالس المؤمنین» (تألیف سال ۱۰۱۹ هجری قمری) و زنونی در «انوار جلیة»، فاقد سند معتبر و عمدتاً مبتنی بر شنیده‌ها هستند. این نقل‌ها، به دلیل فاصله زمانی طولانی و فقدان استناد به منابع متقدم، غیرقابل اعتمادند.

نقد نسبت صوفی‌گری به کمیل

نسبت دادن صوفی‌گری به کمیل بن زیاد نخعی، به‌ویژه توسط قاضی نورالله شوشتری، فاقد اساس تاریخی است. کمیل، به‌عنوان صحابی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام، از جریان صوفی‌گری که قرن‌ها پس از او شکل گرفت، دور بوده است.

درنگ: نسبت صوفی‌گری به کمیل، به دلیل فقدان اساس تاریخی، غیرقابل پذیرش است.

شخصیت کمیل بن زیاد نخعی

کمیل بن زیاد نخعی، شخصیتی وارسته و از اصحاب برجسته امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود که به مدت هجده سال در محضر ایشان حضور داشت و توسط حجاج بن یوسف به شهادت رسید. اتهام مشارکت در قتل عثمان، که به‌عنوان بهانه‌ای سیاسی برای شهادت او مطرح شد، فاقد اعتبار تاریخی است.

کمیابی روایات از کمیل

کمیل، برخلاف برخی اصحاب، کمتر به نقل روایت پرداخته و بیشتر به سلوک عملی و همراهی با امیرالمؤمنین علیه‌السلام متمرکز بوده است. این ویژگی، بر جایگاه والای او به‌عنوان شخصیتی عمل‌گرا تأکید دارد.

بخش پنجم: نقد فرهنگ عرفان‌بازی و درویشی

تمایز عرفان اصیل و عرفان درویشی

عرفان اصیل، که بر معارف قرآنی و روایی معتبر استوار است، از عرفان درویشی، که به تخیلات و روایات غیرمستند وابسته است، متمایز است. استاد فرزانه، با نقد فرهنگ عرفان‌بازی، بر ضرورت تکیه بر اسناد معتبر تأکید می‌ورزند.

درنگ: عرفان اصیل، بر معارف قرآنی و روایی معتبر استوار است و از عرفان درویشی متمایز است.

نقد نقل‌های منبری

نقل‌های مربوط به روایت حقیقت، عمدتاً توسط منبری‌ها و دراویش مطرح شده و فاقد سند علمی است. این نقل‌ها، که در فضای عرفان‌بازی شکل گرفته‌اند، از اعتبار علمی برخوردار نیستند.

نقد شعر درویشی

اشعاری مانند «مرد آن است که گیرد اندر گوش / نوشته است پند بر دیوار»، به دلیل فقدان محتوای علمی و وابستگی به فضای درویشی، در تبیین حقیقت ناکافی‌اند. این اشعار، به جای استدلال، به بازی‌های زبانی وابسته‌اند.

نقد مفهوم «خفته را خفته بیدار کند»

مفهوم «خفته را خفته کی کند بیدار»، به دلیل عدم انسجام منطقی و وابستگی به تخیلات عرفانی، نمی‌تواند حقیقت الهی را تبیین کند. این مفهوم، به جای استدلال علمی، به بازی‌های زبانی متکی است.

نقد روایت شترسواری

روایت شترسواری کمیل و امیرالمؤمنین علیه‌السلام، که در آن کمیل پشت شتر از حضرت حقیقت را می‌پرسد، به دلیل غیرمنطقی بودن و فقدان سند، غیرقابل پذیرش است. این ترسیم، با عظمت مقام معصوم سازگار نیست.

درنگ: روایت شترسواری، به دلیل غیرمنطقی بودن و فقدان سند، نمی‌تواند به‌عنوان کلام معصوم پذیرفته شود.

نقد خاموش کردن چراغ

اشاره به خاموش کردن چراغ در روایت شترسواری، به دلیل غیرمنطقی بودن و عدم انسجام، به تضعیف اعتبار روایت منجر می‌شود. این جزئیات، به جای تقویت روایت، بر ساختگی بودن آن تأکید دارند.

بخش ششم: نقد نقل‌های متأخر و آثار عرفانی

نقد نقل قاضی نورالله شوشتری

قاضی نورالله شوشتری، در «مجالس المؤمنین»، کمیل را به‌عنوان صوفی معرفی کرده که این نقل، به دلیل فقدان سند معتبر و فاصله زمانی طولانی (سال ۱۰۱۹ هجری قمری)، غیرقابل پذیرش است.

نقد نقل زنونی در «انوار جلیة»

نقل زنونی در «انوار جلیة»، که به روایت حقیقت پرداخته، فاقد سند معتبر و متأثر از مفاهیم ملاصدرا و محی‌الدین ابن‌عربی است. این کتاب، به جای ارائه محتوای نوین، به تکرار مفاهیم فلسفی و عرفانی محدود است.

درنگ: «انوار جلیة» زنونی، به دلیل فقدان سند و تکرار مفاهیم ملاصدرا، فاقد نوآوری و ارزش معرفتی است.

نقد مفاهیم فیض مقدس و اقدس

مفاهیم فیض مقدس و اقدس در «انوار جلیة»، که از عرفان ابن‌عربی گرفته شده‌اند، فاقد اساس روایی و متأثر از فلسفه غیرمستند هستند. این مفاهیم، با معارف اهل بیت علیهم‌السلام سازگار نیستند.

نقد مفهوم موت ارادی

مفهوم موت ارادی، که در «انوار جلیة» به‌عنوان راه رسیدن به حقیقت مطرح شده، فاقد اساس روایی و متکی به مفاهیم عرفانی غیرمستند است. این مفهوم، به جای تکیه بر شریعت، به تخیلات عرفانی وابسته است.

نقد سیر الی الله و فی الله

مفاهیم سیر الی الله و فی الله، که در «انوار جلیة» مطرح شده‌اند، به دلیل فقدان سند روایی و وابستگی به عرفان ابن‌عربی، با معارف اسلامی سازگار نیستند. این مفاهیم، به جای تکیه بر اهل بیت علیهم‌السلام، به فلسفه عرفانی وابسته‌اند.

نقد نقل‌های دیگر

نقل‌های دیگر، مانند نقل‌های ملا محمدتقی، ملا محسن فیض در «حقایق»، احمد احصایی، ابن‌جمهور احصایی در «نوادر العلوم»، ملا عبدالرزاق کاشی در «شرح منازل السائرین»، و قاضی‌زاده لاهیجی در «گلشن لا»، همگی فاقد سند معتبر و متأثر از فضای عرفانی غیرمستند هستند.

بخش هفتم: ضرورت سند در نقل روایات

اهمیت سند در حفظ اصالت معارف

نقل حدیث بدون سند معتبر، غیرقابل پذیرش است و نسبت دادن آن به معصوم، مواخذه شرعی دارد. سند، چونان نگهبانی استوار، ضامن اصالت کلام معصوم است و در حفظ معارف اسلامی نقش کلیدی دارد.

درنگ: نقل حدیث بدون سند معتبر، به دلیل آسیب به عظمت مقام معصوم، غیرقابل پذیرش است.

نقد نقل‌های مرسل

نقل‌های مرسل، مانند «آورده‌اند»، به دلیل فقدان زنجیره سندی، نمی‌توانند به معصوم نسبت داده شوند. این نقل‌ها، که در فضای عرفانی و منبری شکل گرفته‌اند، از اعتبار علمی برخوردار نیستند.

تفاوت احسن و استحباب

اعلام «احسن» بودن یک عمل، نظر شخصی است، اما استحباب، به‌عنوان حکمی شرعی، نیازمند سند روایی معتبر است. استاد فرزانه، با تأکید بر این تمایز، بر ضرورت رعایت ضوابط علمی در نقل روایات تأکید می‌ورزند.

بخش هشتم: نقد آثار عرفانی و ضرورت نوآوری

نقد کتاب‌های عرفانی

بسیاری از کتاب‌های عرفانی، به دلیل فقدان نوآوری و تکرار مفاهیم ملاصدرا و محی‌الدین ابن‌عربی، فاقد ارزش معرفتی‌اند. این آثار، به جای پاسخ به نیازهای معرفتی جامعه، به تکرار مفاهیم سنتی محدودند.

درنگ: کتاب‌های عرفانی، به دلیل فقدان نوآوری و تکرار مفاهیم سنتی، نمی‌توانند نیازهای معرفتی جامعه را برآورده کنند.

نقد چاپ کتاب‌های غیرمفید

چاپ کتاب‌های عرفانی غیرمفید، به جای حل مشکلات معرفتی جامعه، به اتلاف منابع منجر می‌شود. این آثار، که اغلب فاقد محتوای جدید و کاربردی‌اند، نمی‌توانند به پیشرفت معرفتی کمک کنند.

نقد اهدای کتاب‌های عرفانی

اهدای رایگان کتاب‌های عرفانی، به دلیل فقدان تقاضا، نشان‌دهنده عدم تأثیرگذاری آن‌هاست. این اقدام، به جای تأمین نیازهای معرفتی، به مصرف‌گرایی غیرضروری دامن می‌زند.

نقد اختصاص منابع به آثار غیرکاربردی

اختصاص منابع مالی به چاپ کتاب‌های غیرمفید، به جای تولید معارف جدید و پاسخ‌گو به نیازهای جامعه، فاقد توجیه علمی و شرعی است. این منابع، باید در راستای ارتقای معرفت دینی صرف شوند.

تأکید بر ابتکار در عرفان

عرفان، برای ماندگاری و تأثیرگذاری، نیازمند ابتکار، خلاقیت، و تکیه بر حقایق اسلامی است. استاد فرزانه، با دعوت به نوآوری در عرفان، بر ضرورت تطبیق معارف با نیازهای زمان تأکید می‌ورزند.

درنگ: عرفان، برای پاسخ به نیازهای جامعه، نیازمند ابتکار و تکیه بر معارف قرآنی و روایی معتبر است.

بخش نهم: عرفان اصیل و فرهنگ مسلمانی

فرهنگ مسلمانی و تکیه بر سند

فرهنگ مسلمانی، بر پذیرش سخنان مستند و پرهیز از نقل‌های غیرعلمی استوار است. این فرهنگ، چونان ستونی استوار، بر عقل، سند، و استدلال تکیه دارد و از تخیلات و شنیده‌ها فاصله می‌گیرد.

درنگ: فرهنگ مسلمانی، بر عقل، سند، و استدلال استوار است و از نقل‌های غیرعلمی پرهیز می‌کند.

عرفان اصیل و تمایز از درویشی

عرفان اصیل، که بر معارف مستند و سلوک علمی استوار است، از عرفان درویشی، که به احساسات و تخیلات وابسته است، متمایز است. عارف، مانند مجتهد، باید مستند و علمی سخن بگوید و از روضه‌خوانی و نقل‌های غیرمستند پرهیز کند.

نقد رواج عرفان درویشی

رواج عرفان درویشی، به دلیل فقدان عرفان اصیل، به انحرافات معرفتی منجر شده است. این رویکرد، که به جای استدلال بر احساسات و روایات ضعیف متکی است، با فرهنگ اسلامی سازگار نیست.

نقد مقایسه قرآن کریم با متون غیروحیانی

مقایسه قرآن کریم با متونی مانند اوستا و تورات، به دلیل تفاوت در ماهیت وحیانی قرآن، غیرعلمی است. قرآن کریم، به‌عنوان کلام الهی، از متون غیروحیانی متمایز است و مقایسه آن‌ها فاقد اعتبار است.

درنگ: قرآن کریم، به‌عنوان کلام وحیانی الهی، از متون غیروحیانی متمایز است و مقایسه آن‌ها غیرعلمی است.

نتیجه‌گیری

این نوشتار، با تبیین درس‌گفتار شماره ۷۴۶ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به نقد و بررسی روایت موسوم به «حدیث حقیقت» پرداخت و جایگاه آن را در فلسفه و عرفان اسلامی مورد پرسش قرار داد. حقیقت الهی، به دلیل عظمت و بساطت ذات حق، از ادراک کامل بشری فراتر است و تبیین آن نیازمند دقتی علمی و عرفانی است. نقد تعریف ارسطویی حرکت، که آن را به ماده محدود می‌سازد، و تأکید بر حرکت وجودی در حکمت متعالیه، راه را برای فهم پویایی ذاتی ذات حق هموار می‌سازد. کم‌توجهی به حقیقت الهی در متون سنتی و ترسیم نادرست حق در فرهنگ دینی، به فاصله معرفتی میان انسان و خدا منجر شده و نیازمند بازنگری است.

روایت حقیقت، به دلیل فقدان سند معتبر و دلالت‌های غیرمحکم، نمی‌تواند به‌عنوان کلام معصوم پذیرفته شود. عبارت «محو الموهوم و صحو المعلوم»، به دلیل محدودیت به مفاهیم عرفانی، ناکافی است و با عظمت ذات حق سازگار نیست. شخصیت کمیل بن زیاد نخعی، به‌عنوان صحابی وارسته و شهید راه حق، از این روایت جدا بوده و نسبت صوفی‌گری به او فاقد اساس تاریخی است. نقد نقل‌های متأخر، مانند نقل قاضی نورالله شوشتری و زنونی، بر ضرورت استناد به منابع متقدم تأکید دارد.

عرفان اصیل، که بر معارف قرآنی و روایی معتبر استوار است، از عرفان درویشی، که به تخیلات و روایات ضعیف وابسته است، متمایز است. فرهنگ مسلمانی، با تکیه بر عقل، سند، و استدلال، از نقل‌های غیرعلمی پرهیز می‌کند. نقد چاپ کتاب‌های عرفانی غیرمفید و اختصاص منابع به آثار غیرکاربردی، دعوتی است به نوآوری و تولید معارف پاسخ‌گو به نیازهای جامعه. این نوشتار، با تلفیق فلسفه، عرفان، و معارف اسلامی، راه را برای بازسازی عرفان بر پایه حقایق مستند هموار می‌سازد و فلسفه اسلامی را به سوی افق‌های نوین هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی