متن درس
فلسفه پویای وجود: بازخوانی درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۷۷۷)
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۷۷۷)
دیباچه
جهان هستی، چونان اقیانوسی بیکران، در تکاپو و پویایی مدام است. این پویایی، نه امری عرضی، بلکه جوهری ذاتی است که در تاروپود وجود بافته شده و هر موجودی را به رقص ابدی حیات و شعور فرا میخواند. درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، چون چراغی روشنگر، این حقیقت را در برابر دیدهگان حقیقتجویان میگستراند و با نگاهی نو به فلسفه اسلامی، از حرکت ذاتی وجود و نفی سکون در مراتب هستی سخن میگوید.
بخش نخست: حرکت ذاتی و نفی سکون در عالم وجود
مفهوم حرکت ذاتی
حرکت، در نگاه فلسفه پویا، نه امری خارجی و عرضی، بلکه صفتی جوهری و ذاتی در وجود است. موجودات، از لحظه آفرینش، در ظرف وجود متحرکاند، چنانکه گویی هر ذره از هستی، در رقصی هماهنگ با آهنگ الهی، بهسوی کمال خویش روان است. این دیدگاه، در تقابل با فلسفه سنتی قرار میگیرد که حرکت را به محرکی خارجی نسبت داده و سکون را اصل ذاتی موجودات میداند.
درنگ: حرکت ذاتی، صفتی جداییناپذیر از وجود است که در همه مراتب هستی، از جماد تا مجردات، جاری است.
نقد فلسفه سنتی
فلسفه سنتی، ریشه در آرای ارسطویی و پیشصدرایی دارد که حرکت را عرضی و وابسته به عاملی خارجی میشمارد. در این دیدگاه، اشیاء بالذات ساکناند و تنها با دخالت محرکی بیرونی به حرکت درمیآیند. استاد فرزانه قدسسره، با نقد این رویکرد، بر پویایی ذاتی موجودات تأکید میورزد و نشان میدهد که حرکت، نه امری تحمیلی، بلکه جوهری است که از وجود سرچشمه میگیرد.
شبهات و پاسخها
شبهات فخر رازی و پاسخهای صدرالمتألهین، همگی حول محور سکون و حرکت عرضی دور میزنند. فرض سکون ذاتی، مبنای اشکالات فلسفی در دیدگاه سنتی است. صدرالمتألهین، با طرح نظریه حرکت جوهری، این شبهات را به چالش کشیده و نشان داده است که حرکت، صفتی ذاتی و جداییناپذیر از وجود است.
پیوند حرکت، حیات و شعور
حرکت، حیات و شعور، چونان سه گوهر در یک رشته، لوازم ذاتی وجودند. حیات، مقدم بر حرکت و شعور است و مساوق با وجود. خداوند، به موجودات حرکت نمیبخشد، بلکه وجود میدهد و حرکت، حیات و شعور، چونان سایههایی جداییناپذیر، همراه وجود ظهور مییابند.
درنگ: حیات، جوهر وجود است و حرکت و شعور، از آن ناشی میشوند. خداوند، وجود میبخشد و این وجود، حامل تمامی صفات ذاتی است.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تبیین حرکت ذاتی و نفی سکون، بنیان فلسفه پویا را ترسیم میکند. حرکت، نه امری عرضی، بلکه صفتی ذاتی است که در همه مراتب هستی جریان دارد. نقد دیدگاه سنتی، که سکون را اصل میداند، و تأکید بر پیوند حرکت، حیات و شعور، این بخش را به بنیادی برای فهم فلسفه پویا تبدیل کرده است.
بخش دوم: وحدت وجود و تجاذب مراتب هستی
نفی ماهیت مستقل
خداوند، ماهیت مستقلی به موجودات اعطا نمیکند. وجود، همراه با لوازم ذاتیاش – حیات، شعور و حرکت – به موجودات بخشیده میشود. این دیدگاه، ماهیتگرایی را نفی کرده و وجود را بهعنوان حقیقت اصلی معرفی میکند، چنانکه گویی وجود، چونان خورشیدی است که همه صفات را در پرتو خود متجلی میسازد.
شعورمند بودن عالم
عالم هستی، چونان موجودی بصیر و بیدار، با شعوری ذاتی در حرکت است. از سنگ تا انسان و از گیاه تا ملک، هر ذرهای با حواس وجودی خود در تکاپوست. این شعور، نه امری عرضی، بلکه جوهری است که در همه مراتب هستی جریان دارد.
درنگ: تمامی جنبشهای عالم، شعورمندند. عالم، بصیر و هوشیار است و با حواس وجودی خود در حرکت است.
جهتهای چندگانه حرکت
حرکت ذاتی، برخلاف حرکت نقلی که یکسویه و محدود به مسیرهای مکانیکی است، دارای جهات متعدد و سیال است. موجود، در آنِ واحد، در حیات، شعور و وجود، در جهات گوناگون حرکت میکند، چنانکه گویی عالم، چونان دایرهای است که هر نقطهاش رأس و زاویه است.
حرکتهای درونی و تجاذب وجودی
حرکت موجودات، نه از کنار یکدیگر، بلکه از درون یکدیگر است. موجودات، در یکدیگر نفوذ کرده و از مرکز وجود هم عبور میکنند. این تجاذب وجودی، عالم را به سیستمی زنده و بههمپیوسته تبدیل میکند که در آن، هر ذره با حرکتی بینهایت در عالم مشارکت دارد.
درنگ: حرکتهای عالم، تجاذبی و غیرقابلشمارشاند. هر ذره، با حرکتی بینهایت، در وحدت وجود مشارکت دارد.
نقد حرکت نقلی
حرکت نقلی، که در ادراک عرفی بهصورت حرکت در خیابان یا مسیرهای ظاهری دیده میشود، خیالی و محدود است. در حقیقت، موجودات از درون یکدیگر عبور میکنند، نه کنار هم. این نقد، محدودیت ادراک عرفی را در فهم حرکت ذاتی آشکار میسازد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تأکید بر وحدت وجود و تجاذب مراتب هستی، عالم را بهعنوان سیستمی زنده و شعورمند معرفی میکند. حرکت ذاتی، با جهات چندگانه و نفوذ درونی، موجودات را به یکدیگر پیوند میدهد و دیدگاه سنتی حرکت نقلی را به چالش میکشد.
بخش سوم: رزق وجودی و تغذیه عالم
رزق آسمانی
رِزْقُكُمْ فِي السَّمَاءِ وَمَا تُوعَدُونَ
رزق شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده شده است.
رزق، نه به معنای نزول مادی از آسمان، بلکه در آسمان وجودی عالم قرار دارد. عالم، غذای وجودی انسان است که در حرکت ذاتی به او میرسد، چنانکه گویی انسان، در هر نفس، از اقیانوس بیکران هستی تغذیه میکند.
درنگ: رزق، در آسمان وجودی عالم است و انسان، از کل هستی تغذیه وجودی میکند.
نقد اکل و شرب مادی
تصور اکل و شرب، در نگاه عرفی، به مادیات محدود شده است. اما وصف عیش، فراتر از مصرف مادی است و خستگی در آن راه ندارد. انسان، با عادت به مادیات، از تغذیه وجودی محروم شده و معده وجودش به غذاهای مادی خو گرفته است.
شعور متمرکز انسان
تفاوت انسان و حیوان، در شعور متمرکز اوست. انسان، با شعوری نامحدود، میتواند آسمان را «بخورد»، در حالی که شعور حیوانات، در بسترهای محدود جریان دارد. این تفاوت، ظرفیت وجودی انسان را برای جذب عالم نشان میدهد.
مثال غذا و عبور وجودی
غذا، پیش از مصرف، از مشاعر وجودی انسان عبور میکند. این عبور، نشاندهنده حرکت درونی و متداخل موجودات است که در تعامل انسان با محیط آشکار میشود.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تبیین رزق وجودی و نقد ادراک مادی از تغذیه، انسان را به درک عمیقتر از تعامل وجودی با عالم دعوت میکند. شعور متمرکز انسان و عبور درونی موجودات، پویایی عالم را در تغذیه وجودی او نشان میدهد.
بخش چهارم: وحدت وجود و احاطه الهی
دخول و خروج وجودی
وجود، دائماً وارد و خارج میشود. خداوند، داخل اشیاء است بدون ممازجه و خارج از آنها بدون مفارقه، چنانکه گویی هستی، چونان جریانی سیال، در بستر الهی در حرکت است.
درنگ: دخول وجودی، بدون صدا و اصطکاک است، مانند حرکت ابرها که بیصدا از یکدیگر عبور میکنند.
وحدت و محاط بودن
وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِمْ مُحِيطٌ
و خداوند از پشت سرشان احاطهکننده است.
خداوند، به همه وجود میبخشد و همه چیز را در خود دارد. این احاطه، وحدت وجود را نشان میدهد که در آن، حرکت ذاتی، جلوهای از حضور الهی است.
شعور و وحده لا شریک
هر ذره، حامل وحدت، شعور، حیات و حرکت است. دل هر ذره، گواه «وحده لا شریک له» است، چنانکه گویی هر جزء از هستی، آینهای است که وحدت الهی را بازمیتاباند.
تفاوت مراتب وجود
تفاوت مراتب وجود، در شدت، قلت و ظهور است، نه در اصل وجود. حرکت ذاتی، در همه مراتب، یکسان و جاری است، مانند نوری که در شدت و ضعف متفاوت، اما در ذات خود یکسان است.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تبیین وحدت وجود و احاطه الهی، عالم را چونان آینهای معرفی میکند که در هر ذرهاش، وحدت، شعور و حرکت متجلی است. دخول و خروج وجودی، این وحدت را در پویایی مدام نشان میدهد.
بخش پنجم: نقد دیدگاههای کلامی و استمرار وجود
نقد دیدگاه متکلمان
متکلمان معتقدند که موجودات، در حدوث به خدا محتاجاند، نه در بقا. این دیدگاه، مانند بنایی است که پس از ساخت، به معمار نیازی ندارد. استاد فرزانه قدسسره، این قول را سخيف میداند و با تعابیری چون «ما أسخف» و «تفهوا»، آن را نقد میکند.
درنگ: وجود، در استمرار و بقا نیز به خداوند وابسته است. حدوث، امری انتزاعی و ذهنی است، نه واقعی.
نفی حدوث واقعی
حدوث، امری انتزاعی و ذهنی است که از مقایسه مراتب وجود ناشی میشود. وجود، در استمرار و ظهور مداوم است و حرکت ذاتی، در این استمرار جریان دارد.
اول بلا اول و آخر بلا آخر
خداوند، اول بلا اول و آخر بلا آخر است. این تعابیر، به نفی زمان خطی و تأکید بر مراتب وجود اشاره دارند. حرکت ذاتی، در مراتبی بیابتدا و انتها جاری است.
تشخص و تمایز
تشخص، وصف وحدت است و تمایز، وصف کثرت. حدوث، انتزاعی از تمایز مراتب است، نه وصف ذاتی شیء. حرکت، در مراتب متمایز، چونان جریانی یکپارچه ادامه دارد.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با نقد دیدگاه کلامی و تأکید بر استمرار وجود، حدوث را بهعنوان امری انتزاعی نفی میکند. حرکت ذاتی، در مراتب بیابتدا و انتهای وجود، پویایی عالم را تضمین میکند.
بخش ششم: دعا، هبات و کلید وجود
دعا و سلفسرویس وجود
اگر وجود، چونان سلفسرویسی است که همه امکانات را در خود دارد، دعا چه معنایی مییابد؟ دعا، تأثیرگذاری در مراتب وجود است، نه افزودن به آن. انسان، با دعا، در جریانی سیال از ظهورات الهی مشارکت میجوید.
تفاوت هبات و اکتساب
خداوند، به برخی شعور هباتی و به برخی علم اکتسابی میبخشد. این تفاوت، در مراتب وجود است، اما حرکت ذاتی، در همه مراتب، یکسان و جاری است.
درنگ: وجود، کلیدی است که همه امکانات را در خود دارد. با دریافت وجود، همه چیز در دسترس است.
بینیازی از اوصاف
انسان، از اوصاف در ظرف اعطای ظهورات بینیاز است، اما به خداوند محتاج است. وجود، چونان کلیدی است که همه درها را میگشاید و حرکت ذاتی، در این گشایش جاری است.
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم، با تبیین نقش دعا و تفاوت هبات و اکتساب، وجود را بهعنوان کلیدی معرفی میکند که همه امکانات را در خود دارد. حرکت ذاتی، بستر این تعامل وجودی است.
بخش هفتم: نقد استبداد و تأثیرات اجتماعی
نقد استبداد دینی
استبداد در علم دینی، به کفر و الحاد منجر میشود. تندخویی در این حوزه، بیدینی را تقویت میکند. این نقد، به ضرورت اعتدال در رفتار دینی اشاره دارد.
لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ
اگر تندخو و سختدل بودی، قطعاً از اطراف تو پراکنده میشدند.
این آیه، به اهمیت اعتدال و تأثیر آن بر پیوندهای اجتماعی اشاره دارد.
مثالهای اجتماعی
استبداد در علم دینی، گاه به واکنشهای اجتماعی معکوس منجر شده است. پیش از انقلاب، فشارهای سیاسی، عالمان دینی را در نظر مردم عزیز کرد. پس از انقلاب، گاه تندرویهای دینی، به تقویت بیدینی انجامیده است. این مثالها، تأثیر متقابل استبداد و واکنش اجتماعی را نشان میدهند.
جمعبندی بخش هفتم
بخش هفتم، با نقد استبداد در علم دینی و تأکید بر اعتدال، به تأثیرات اجتماعی فلسفه و دین اشاره دارد. حرکت ذاتی، در تحولات اجتماعی نیز جاری است و اعتدال، بستر این پویایی است.
نتیجهگیری نهایی
این نوشتار، با بازخوانی درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، فلسفه پویای اسلامی را چونان نوری در برابر دیدهگان حقیقتجویان گسترد. حرکت ذاتی، بهعنوان صفتی جداییناپذیر از وجود، و نفی سکون در همه مراتب هستی، بنیان این فلسفه را تشکیل میدهد. حیات، شعور و حرکت، چونان سه گوهر در تاروپود وجود بافته شدهاند و عالم، بهمثابه سیستمی زنده و شعورمند، در تکاپویی مدام است. نقد دیدگاههای سنتی و کلامی، وحدت وجود و تجاذب مراتب، و تأکید بر رزق وجودی و تغذیه عالم، این فلسفه را به دعوتی برای تحول در فرهنگ، جامعه و دین تبدیل کرده است. انسان، با گشودگی به این پویایی، میتواند در جریانی سیال از ظهورات الهی مشارکت جوید و حقیقت وجود را در عمق جان خویش دریابد.
با نظارت صادق خادمی