متن درس
تعامل وجودی و نفی تفاعل در فلسفه توحیدی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۷۸۴)
دیباچه
جهان هستی، چونان اقیانوسی بیکران، در جریانی مدام و سیال به سوی حقیقت وجود پیش میرود. فلسفه اسلامی، بهویژه در نگرشهای سنتی، کوشیده است این جریان را در قالب مفاهیمی چون حرکت، فاعلیت، و تفاعل تبیین کند. بااینحال، محدودیتهای این نگرشها، که گاه هستی را در چارچوبهای ساکن و منفصل مینگرد، ضرورت بازنگری در مفاهیم بنیادین را آشکار ساخته است. درسگفتار شماره ۷۸۴ استاد فرزانه قدسسره، با نقد دیدگاههای سنتی حرکت و تأکید بر تعامل وجودی میان عوالم، افقی نو در فهم توحیدی هستی میگشاید.
بخش نخست: نقد فلسفه سنتی حرکت و تبیین تعامل وجودی
دیدگاه سنتی حرکت در فلسفه صدرایی
در فلسفه صدرایی، عالم ماده بهسان موجودی ساکن فرض میشود که بهتنهایی قادر به حرکت نیست. این دیدگاه، که ریشه در آرای ارسطویی و تفاسیر متأخر دارد، حرکت را نتیجه همکاری میان عالم مفارق (مجرد) و واسطهای به نام طبیعت میداند. طبیعت، بهمثابه موجودی نیمهمجرد، حلقه اتصال میان عالم مادی و مجرد تلقی شده و حرکت را در ماده پدید میآورد. این نگرش، ماده را منفعل و نیازمند محرک خارجی میبیند، گویی عالم ماده، چونان کالبدی بیجان، بدون نیروی بیرونی از جای خویش تکان نمیخورد.
درنگ: فلسفه صدرایی، با فرض سکون ذاتی عالم ماده، حرکت را نتیجه همکاری طبیعت و عالم مفارق میداند. این دیدگاه، ماده را منفعل و وابسته به محرک خارجی میبیند.
استدلال صدرایی در تبیین حرکت
استاد فرزانه قدسسره، با استناد به فصل پانزدهم اسفار اربعه (جلد سوم، صفحه ۴۸)، استدلال صدرالمتألهین را بررسی میکند. صدرا معتقد است که مبدأ قریب حرکت در عالم ماده، نه خود ماده است و نه عالم مفارق بهتنهایی، بلکه طبیعت بهعنوان واسطهای است که با همکاری محرک عقلی، حرکت را ایجاد میکند. او استدلال میکند که جسم، به دلیل ویژگیهای خود، تأثیر میپذیرد و این تأثیرپذیری، یا به دلیل جسم بودن، یا قوهای در جسم، یا قوهای در مفارق است. صدرا دو حالت اول و سوم را باطل میداند: حالت اول (تأثیر به دلیل جسم بودن) باطل است، زیرا همه اجسام باید تأثیرپذیر باشند، که چنین نیست؛ و حالت سوم (قوه در مفارق) نیز ممکن نیست، زیرا مفارق بهماهو مفارق نمیتواند تأثیر حرکتی بگذارد. بنابراین، تنها حالت ممکن، وجود قوه در جسم است که بستر پذیرش تأثیر را فراهم میکند.
نقد استدلال صدرایی
استاد فرزانه قدسسره این استدلال را نقد کرده و معتقد است که حرکت عالم، نه بهصورت قبول تأثیر (تفاعل) و نه بهصورت فاعلیت محض، بلکه بهصورت تعامل وجودی میان همه عوالم است. این دیدگاه، با نفی پیشفرض سکون در ماده، حرکت را صفتی ذاتی و اعطایی میداند که در لحظه خلقت به موجودات افاضه میشود. تعامل وجودی، برخلاف تفاعل که حرکتی یکطرفه از مجرد به ماده را فرض میکند، پویایی دوسویهای است که همه عوالم را در بر میگیرد. این نگرش، ماده و مجرد را نه موجوداتی جدا و منفصل، بلکه جلوههایی از یک حقیقت واحد میبیند که در شبکهای وجودی با یکدیگر تعامل دارند.
درنگ: حرکت عالم، نتیجه تعامل وجودی میان عوالم است، نه تفاعل یا فاعلیت یکطرفه. این تعامل، صفتی ذاتی و اعطایی در لحظه خلقت است.
وحدت قانون حاکم بر هستی
استاد فرزانه قدسسره تأکید میکند که همه عوالم، اعم از ماده، مجرد، حق، و خلق، تحت یک قانون واحد عمل میکنند. هیچ عالمی قانون مستقل ندارد، و این وحدت قانون، بستر تعامل وجودی است. برخلاف فلسفه سنتی که ماده و مجرد را تحت قوانین جداگانه میبیند، این دیدگاه عالم را چونان شبکهای بههمپیوسته مینگرد که هر جزء آن، در تعامل با کل، به سوی کمال پیش میرود. این قانون واحد، جلوهای از وحدت وجود است که همه مراتب هستی را در بر میگیرد.
تأثیر اعطایی و نفی تفاعل
تأثیر در عالم، نه حرکتی یا تفاعلی، بلکه اعطایی و وجودی است. مجرد و ماده، بهصورت وجودی در یکدیگر اثر میگذارند، نه بهصورت حرکتی یکطرفه. این تأثیر اعطایی، چونان نوری است که از مبدأ الهی ساطع شده و همه موجودات را در بر میگیرد. تعامل، به معنای اعطای وجود و حرکت ذاتی است، درحالیکه تفاعل، حرکتی یکجانبه را فرض میکند که با وحدت وجود ناسازگار است.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با نقد دیدگاه سنتی حرکت در فلسفه صدرایی، به تبیین تعامل وجودی بهعنوان بستر حرکت در عالم پرداخت. برخلاف پیشفرض سکون در ماده، حرکت صفتی ذاتی و اعطایی است که در لحظه خلقت به موجودات افاضه میشود. وحدت قانون حاکم بر هستی، همه عوالم را در شبکهای تعاملی بههمپیوسته میسازد، و تأثیرات در عالم، نه تفاعلی، بلکه اعطایی و وجودیاند. این نگرش، افقی نو در فهم پویایی هستی میگشاید.
بخش دوم: تعامل وجودی و وحدت متافیزیکی
تعامل در مقابل تفاعل
استاد فرزانه قدسسره، با تمایز میان تعامل و تفاعل، به بازتعریف رابطه عوالم میپردازد. تعامل، پویایی دوسویهای است که در آن هر موجود، بهصورت وجودی در دیگری اثر میگذارد و از آن اثر میپذیرد. این دیدگاه، برخلاف تفاعل که حرکتی یکطرفه از مجرد به ماده را فرض میکند، همه عوالم را در جریانی متقابل و پویا میبیند. برای مثال، همانگونه که روح در جسم اثر میگذارد و آن را به حرکت درمیآورد، جسم نیز در روح اثر میگذارد و این تعامل، بهصورت تنازل (از روح به جسم) و تصاعد (از جسم به روح) جریان مییابد. این تمثیل، چونان آینهای است که پیوند وجودی میان مادی و غیرمادی را نشان میدهد.
درنگ: تعامل وجودی، پویایی دوسویه میان عوالم است که جایگزین تفاعل یکطرفه شده و وحدت متافیزیکی هستی را نشان میدهد.
مثالهای تعامل وجودی
استاد فرزانه قدسسره، برای تبیین تعامل وجودی، به مثالهایی ملموس اشاره میکند. باران، زمین را تر میکند و زمین، با بخار شدن، ابر را ایجاد میکند؛ این چرخه، نمونهای از تعامل وجودی در عالم ماده است. همچنین، انسان با ایمان، علم، و عمل در عالم ملکوت اثر میگذارد، هرچند این اثر کمتر محسوس است. انسان در کره زمین اثر میگذارد و کره زمین در انسان، گویی هر موجود، چونان عضوی از پیکره هستی، در تعامل با کل آن است. این تعامل، چونان رقص هماهنگی است که همه اجزای عالم را در حرکتی واحد به سوی کمال هدایت میکند.
مثال عدس و اقیانوس
یکی از تمثیلهای بدیع استاد فرزانه قدسسره، مثال انداختن یک عدس در اقیانوس اطلس است. این عدس، به همان اندازه اثر میگذارد که افتادن کوه دماوند، اما در مراتب متفاوت. این تشبیه، به تأثیر وجودی هر موجود، صرفنظر از اندازه یا مرتبه، اشاره دارد. همانگونه که اقیانوس بر عدس اثر میگذارد، عدس نیز بر اقیانوس تأثیر مینهد، هرچند این اثر غیرمحسوس باشد. این دیدگاه، عالم را چونان شبکهای بینهایت میبیند که هر ذره، حامل همه هستی در مرتبه خود است.
درنگ: هر ذره در عالم، در تعامل وجودی با کل هستی است و تأثیر آن، هرچند غیرمحسوس، واقعی و ذاتی است.
نفی ثوابت و پویایی عالم
استاد فرزانه قدسسره، با نقد مفهوم ثوابت در فلسفه سنتی، تأکید میکند که هیچ موجودی در عالم ساکن نیست. ستارگان ثابت و سیارات متحرک، در واقع همه در تعامل و حرکتاند. ثبات، توهمی است که از دید محدود انسان سرچشمه میگیرد. این دیدگاه، عالم را چونان اقیانوسی خروشان میبیند که هیچ ذرهای در آن از حرکت بازنمیماند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تبیین تعامل وجودی و تمایز آن از تفاعل، به وحدت متافیزیکی عالم تأکید کرد. همه عوالم، در شبکهای تعاملی بههمپیوستهاند و هیچ موجودی منفعل یا ساکن نیست. مثالهای ملموس، مانند باران و زمین یا عدس و اقیانوس، پویایی و وحدت عالم را نشان میدهند. این دیدگاه، انسان را به تأمل در نقش فعال خود در شبکه وجودی هستی دعوت میکند.
بخش سوم: توحید و نفی فاعلیت غیرالهی
فاعلیت حق و نفی تفاعل در خلق
استاد فرزانه قدسسره، با استناد به آیه شریفه قرآن کریم، به تبیین توحید افعالی میپردازد:
لَا مُؤْثِرَ فِي الْوُجُودِ إِلَّا اللَّهُ
ترجمه: هیچ مؤثری در وجود جز خدا نیست.
حق تعالی، یگانه فاعل حقیقی است و در عالم خلق، نه تفاعل و نه فاعلیت وجود دارد، بلکه تنها تعامل است. این دیدگاه، فاعلیت را مختص ذات الهی میداند و موجودات را در شبکهای تعاملی میبیند که از حق وجود و حرکت دریافت میکنند. در حق، تنها فاعلیت است و نه تعامل و نه تفاعل؛ اما در خلق، تعامل وجودی جایگزین فاعلیت و تفاعل میشود.
درنگ: فاعلیت، مختص ذات الهی است و در عالم خلق، تنها تعامل وجودی جاری است، نه تفاعل یا فاعلیت.
لا حول و لا قوه الا بالله
استاد فرزانه قدسسره، با استناد به ذکر شریف «لا حول و لا قوه الا بالله»، حقیقت حرکت عالم را تبیین میکند:
لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: هیچ جنبش و نیرویی جز به [اراده] خدا نیست.
هر ذره در عالم، با حول و قوه الهی حرکت میکند. این ذکر، نهتنها در لفظ، بلکه در حقیقت عالم جاری است. حرکت، چونان جریانی است که از مبدأ الهی سرچشمه گرفته و همه موجودات را در بر میگیرد. غفلت از این حقیقت، به کفر علمی منجر میشود، یعنی باور به استقلال در حرکت، که با توحید ناسازگار است.
مثال شنا و تعامل
برای تبیین این مفهوم، استاد فرزانه قدسسره به مثال شنا اشاره میکند. انسان در آب، با تعامل دستها و آب حرکت میکند، گویی دستها با آب همنوا شده و حرکت را پدید میآورند. این تعامل، جلوهای از «لا حول و لا قوه الا بالله» است که حرکت را نتیجه همکاری وجودی با عالم میداند. انسان غافل، حرکت خود را به دستها یا قوای ظاهری نسبت میدهد، اما عارف، با آگاهی از حول و قوه الهی، حرکت را در هماهنگی با هستی میبیند.
درنگ: «لا حول و لا قوه الا بالله» حقیقت جاری در حرکت عالم است. غفلت از این حقیقت، به کفر علمی و انحراف از توحید منجر میشود.
نفی کثرت در ذات
استاد فرزانه قدسسره، با نقد مفهوم تشکیک وجود در فلسفه صدرایی، تأکید میکند که کثرت، در ذات نیست، بلکه در تعینات و ظهورات است. عالم، در ذات، وحدت دارد و تعینات، جلوههای این وحدتاند. تشکیک، که کثرت را در ذات وجود فرض میکند، با توحید ناسازگار است. تعامل، در مراتب ظهور جریان دارد، نه در ذات حق که یگانه و بیهمتاست.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تبیین فاعلیت حق و نفی تفاعل در خلق، به پیوند حرکت و توحید تأکید کرد. «لا حول و لا قوه الا بالله» حقیقت جاری در عالم است که همه موجودات را در تعامل وجودی با حق و خلق به حرکت درمیآورد. نفی کثرت در ذات و تأکید بر وحدت، عالم را چونان جلوهای از حقیقت الهی نشان میدهد.
بخش چهارم: نقد عقول عشره و تبیین وحدت وجود
عقول عشره در فلسفه سنتی
در فلسفه سنتی، که متأثر از آرای یونانی-اسلامی است، خدا عقل اول را میآفریند، و عقل اول، با وجودش عقل دوم و با ماهیتش فلک اول را خلق میکند. این سلسله، تا عقول عشره و افلاک نُهگانه ادامه مییابد. این دیدگاه، عالم را در زنجیرهای از فاعلیتها و تفاعلها میبیند که هر مرتبه، معلول مرتبه پیشین است.
نقد مدل عقول عشره
استاد فرزانه قدسسره این مدل را نقد کرده و آن را با توحید ناسازگار میداند. این دیدگاه، با فرض فاعلیتهای متعدد، به شرك منجر میشود، زیرا فاعلیت را به موجودات غیرالهی نسبت میدهد. در فلسفه توحیدی، تنها یک علت وجود دارد و آن حق تعالی است. تعامل، جایگزین این سلسله فاعلیتها شده و عالم را در جریانی واحد و پویا میبیند.
درنگ: مدل عقول عشره، با نسبت دادن فاعلیت به موجودات غیرالهی، با توحید ناسازگار است. تعامل، جایگزین این سلسله است.
نقد تشکیک وجود
صدرالمتألهین، با مفهوم تشکیک وجود، کوشید وحدت و کثرت را در وجود تبیین کند. او معتقد است که وحدت و کثرت، هر دو در ذات وجود حضور دارند. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را نقد کرده و تأکید میکند که کثرت، در ذات نیست، بلکه در تعینات و ظهورات است. وحدت، اصل ذاتی عالم است و تعینات، جلوههای این وحدتاند. این نقد، فلسفه را به سوی توحید ذاتی هدایت میکند.
تناهی به توان لایتناهی
استاد فرزانه قدسسره، با مفهوم «تناهی به توان لایتناهی»، عظمت هر ذره در عالم را تبیین میکند. هر ذره، حامل همه هستی در مرتبه خود است، گویی هر موجود، چونان آینهای است که کل هستی را در خود بازمیتاباند. این دیدگاه، عالم را شبکهای بینهایت میبیند که هر جزء آن، در تعامل با کل، به سوی کمال پیش میرود.
درنگ: هر ذره در عالم، تناهی به توان لایتناهی است و حامل همه هستی در مرتبه خود است.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با نقد مدل عقول عشره و تشکیک وجود، به تبیین وحدت ذاتی عالم پرداخت. تعامل وجودی، جایگزین فاعلیتهای متعدد شده و عالم را در جریانی واحد و پویا میبیند. مفهوم تناهی به توان لایتناهی، عظمت هر ذره در شبکه وجودی هستی را نشان میدهد.
بخش پنجم: توحید و آگاهی عرفانی
مراتب توحید
استاد فرزانه قدسسره، به سه مرتبه توحید اشاره میکند: «بحول الله اقوم و اقعد»، «لا حول و لا قوه الا بالله»، و «لا اله الا الله». این مراتب، سیر انسان به سوی حقیقت توحید را نشان میدهند. مرتبه نهایی، «لا اله الا الله»، قله عرفان است که پیامبر اکرم (ص) آن را بهعنوان حرف آخر و راز رستگاری بیان فرمودهاند:
قُولُوا لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا
ترجمه: بگویید هیچ معبودی جز خدا نیست تا رستگار شوید.
این آیه، حقیقت عالم را در بر دارد و انسان را به آگاهی از وحدت ذاتی هستی دعوت میکند.
درنگ: «لا اله الا الله» قله توحید و راز رستگاری است که حقیقت وحدت ذاتی عالم را آشکار میسازد.
غفلت و کفر علمی
غفلت از تعامل وجودی و باور به استقلال در حرکت، به کفر علمی منجر میشود. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکند که کسی که خود را مستقل در حرکت میبیند، از حقیقت توحید غافل است. این غفلت، به کدورت، سستی، و انحراف میانجامد. عارف، با آگاهی از «لا حول و لا قوه الا بالله»، حرکت خود را در هماهنگی با هستی میبیند و از غفلت رها میشود.
تجربه مرگ و کفن
استاد فرزانه قدسسره، با اشاره به تجربه مرگ و کفن، حقیقت توحید را تبیین میکند. در لحظه مرگ، انسان از حرکت ظاهری بازمیماند و حقیقت «لا اله الا الله» آشکار میشود. مثال مردهشویخانه، که در آن انسان بیحرکت و عریان از هر تعلق است، آینهای است که حقیقت توحید را نشان میدهد. تجربه پوشیدن کفن نیز انسان را به این حقیقت نزدیک میکند، گویی مرگ، بیداری توحیدی است که انسان را از غفلت رها میسازد.
درنگ: مرگ و تجربه کفن، انسان را به حقیقت «لا اله الا الله» نزدیک میکند و از غفلت رها میسازد.
حرکت مرده و تعامل ذاتی
حتی مرده، با تعامل آب حرکت میکند، هرچند این حرکت اختیاری نیست. این مثال، به حضور تعامل ذاتی در همه مراتب وجود اشاره دارد. عالم، ذاتاً پویاست و هیچ موجودی از این جریان جدا نیست.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با تبیین مراتب توحید و نقد غفلت، به پیوند آگاهی عرفانی و تعامل وجودی تأکید کرد. «لا اله الا الله» قله توحید است که حقیقت وحدت ذاتی عالم را آشکار میسازد. تجربه مرگ و کفن، انسان را از غفلت رها کرده و به حقیقت توحید نزدیک میکند.
نتیجهگیری کل
این کتاب، با تکیه بر درسگفتار شماره ۷۸۴ استاد فرزانه قدسسره، به تبیین تعامل وجودی و نفی تفاعل در فلسفه توحیدی پرداخت. نقد دیدگاه سنتی حرکت در فلسفه صدرایی، نشان داد که عالم، ذاتاً پویا و در تعامل است و هیچ موجودی ساکن یا منفعل نیست. وحدت قانون حاکم بر هستی، همه عوالم را در شبکهای تعاملی بههمپیوسته میسازد، و فاعلیت، مختص ذات الهی است. «لا حول و لا قوه الا بالله» و «لا اله الا الله»، حقیقت جاری در عالم و قله توحیدند که انسان را به آگاهی و رستگاری دعوت میکنند. این اثر، با پیوند مفاهیم فلسفی و معارف توحیدی، افقی نو در فهم هستی گشوده و انسان را به نقشآفرینی فعال در جریان پویای وجود فرامیخواند.
با نظارت صادق خادمی