متن درس
نقد ماهیتمحوری و تبیین وجودمحوری در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۸۱۴)
دیباچه
فلسفه اسلامی، بهمثابه شاخهای از معرفت بشری، همواره در پی فهم حقیقت هستی و تبیین جایگاه انسان در نظام آفرینش بوده است. درسگفتار شماره ۸۱۴ استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی نو و عمیق، به نقد مبانی ماهیتمحور فلسفه سنتی پرداخته و رویکردی وجودمحور را بهعنوان بنیانی استوار برای تحلیل حرکت و پویایی هستی پیشنهاد میدهد.
بخش نخست: تبیین حرکت بهمثابه صفت ذاتی هستی
تمایز فلسفه وجودمحور با فلسفه سنتی
فلسفه سنتی، که در بستر علم دینی ریشه دوانده، غالباً بر مفاهیم ماهیتمحور استوار است. این مفاهیم، با تکیه بر جنس، فصل، و ماهیت، هستی را در قالبهایی ثابت و ایستا تحلیل میکنند. اما فلسفه وجودمحور، که در این درسگفتار به زیبایی تبیین شده، هستی را حقیقتی واحد و پویا میداند که حرکت، چونان جریانی خروشان، در تمامی مراتب آن جاری است. این تمایز، بهسان تفاوت میان دریاچهای آرام و رودخانهای خروشان است که اولی در سکون خود محصور است و دومی با پویایی خویش، حیات را به ارمغان میآورد. فلسفه سنتی، به دلیل وابستگی به مفاهیم انتزاعی، از پویایی لازم برای پاسخگویی به نیازهای معرفتی و عملی محروم است و نمیتواند قدرت معرفتی لازم را برای فهم حقیقت هستی فراهم آورد.
درنگ: فلسفه وجودمحور، با نفی مفاهیم ایستای ماهیتمحور، هستی را در جریانی پویا و متحد میبیند که حرکت، صفت ذاتی آن است. |
حرکت در تمامی مراتب هستی
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که تمام هستی در ظرف حرکت و سیر است. هر موجودی که حیات دارد، متحرک است، و هیچ موجودی در عالم هستی ساکن نیست. این دیدگاه، بهسان نغمهای است که از ژرفای هستی برمیخیزد و نوید میدهد که سکون، چونان سایهای موهوم، در حقیقت وجود جایی ندارد. حتی خداوند متعال، که سرچشمه حیات و پویایی است، در این نظام متحرک قرار دارد. آیات کریمه قرآن کریم، چون كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (الرحمن: ۲۹، «هر روز او در کاری است») و لَا نَوْم لَهُ وَلَا سِنَةٌ (البقره: ۲۵۵، «نه خوابش میگیرد و نه چرت»)، بر این پویایی الهی گواهی میدهند. حرکت الهی، نه تغییر مکانی یا عرضی، بلکه فعلیت محض و تجلی دائمی است که خداوند را بهعنوان وجودی پویا و بیقرار معرفی میکند.
این دیدگاه، تقسیمبندی سنتی موجودات به ساکن و متحرک را فاقد بنیان فلسفی میداند. حرکت، صفتی ذاتی و فراگیر است که از موجودات ارضی تا سماوی، از ماديات تا مجردات، در تمامی مراتب هستی جریان دارد. تفاوت حرکت در این مراتب، بهسان تفاوت نغمههای مختلف در سمفونی عظیم هستی است: حرکت الهی، چونان نوایی آسمانی است که از فعلیت محض سرچشمه میگیرد؛ حرکت ماديات، در تغییرات جوهری و عرضی تجلی مییابد؛ و حرکت مجردات، در ظهورات باطنی خود را نشان میدهد.
درنگ: حرکت، صفت ذاتی کل هستی است و هیچ موجودی، حتی خداوند متعال، از آن مستثنی نیست؛ سکون در عالم هستی جایی ندارد. |
نفی ضرورت موضوع ثابت برای حرکت
در فلسفه سنتی، حرکت به موضوعی ثابت، یعنی ماهیت، وابسته دانسته شده است. استاد فرزانه قدسسره، این پیشفرض را به دلیل نفی ماهیت رد میکنند. ماهیت، بهمثابه قالبی خشک و بیروح، نمیتواند بستر پویایی وجود باشد. حرکت، چونان جریانی زلال، ذاتی وجود است و نیازی به موضوع ثابت ندارد. این دیدگاه، حرکت را از چارچوب ماهیتمحور به سوی وجودمحوری سوق میدهد، گویی که از قفسی تنگ به آسمانی بیکران رها میشود.
در فصل نوزدهم اسفار اربعه (جلد سوم، ۶۲ و ۶۳)، ملاصدرا حرکت را به موضوعی ثابت نسبت میدهد. اما این درسگفتار، با نقدی ژرف، این دیدگاه را به دلیل ماهیتمحوری آن ناسازگار با حقیقت پویای وجود میداند. استاد تأکید دارند که هستی، چونان رودی جاری، نیازی به بستری ثابت ندارد، بلکه خود وجود، بستر حرکت است.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست این نوشتار، با تبیین حرکت بهمثابه صفت ذاتی هستی، بنیان فلسفه وجودمحور را در برابر فلسفه سنتی قرار داد. حرکت، نه تنها در موجودات مادی، بلکه در تمامی مراتب هستی، از جمله ذات الهی، جاری است. نفی سکون و موضوع ثابت، همراه با تأکید بر پویایی وجود، راه را برای فهمی نوین از هستی میگشاید که در آن، تمامی موجودات در جریانی هماهنگ و متین به سوی کمال در حرکتاند.
بخش دوم: نفی مفاهیم ماهیتمحور و تبیین وحدت وجود
نفی ماهیت و وحدت وزان هستی
استاد فرزانه قدسسره، ماهیت را مفهومی بیاساس میدانند و کل هستی را دارای وزان واحدی میبینند که در ظرف حیات و حرکت قرار دارد. ماهیت، چونان سایهای موهوم، نمیتواند حقیقت سیال وجود را بازتاب دهد. هستی، بهسان اقیانوسی بیکران، در وحدتی وجودی جریان دارد که تمامی مراتب آن را در بر میگیرد. این وحدت، نه در قالب مفاهیم انتزاعی، بلکه در پویایی و حیات متجلی است.
درنگ: ماهیت، مفهومی انتزاعی و بیاساس است؛ هستی، در وحدتی وجودی و در ظرف حرکت و حیات، چونان اقیانوسی متحد جریان دارد. |
نفی جوهر، عرض، و نوعیت
مفاهیم جوهر، عرض، و نوعیت، بهمثابه پردههایی ذهنی، از حقیقت وجود دورند. استاد تأکید دارند که همه هستی، وجودی واحد است که مخلوقات، ظهورات و تعینات آناند. جوهر، بهعنوان مفهومی که «وجود لا فی موضوع» تعریف شده، و عرض، بهعنوان وابسته به موضوع، در این دیدگاه جایگاهی ندارند. هستی، چونان نوری یگانه است که در تعینات گوناگون خود تجلی مییابد، بدون آنکه به مفاهیم ماهوی نیاز داشته باشد.
تقسیمبندی سنتی وجود به واجب، ممکن، و ممتنع نیز در این نظام فاقد اعتبار است. وجود، حقیقتی واحد است که مخلوقات، چونان موجهایی بر سطح این دریا، ظهورات آناند. این دیدگاه، با نفی مفاهیم ماهوی، راه را برای فهمی عمیقتر از وحدت وجود هموار میکند.
نقد استعداد و تبیین ظهور و بروز
در فلسفه ملاصدرا، هيولا دارای استعداد برای حرکت دانسته شده است. اما استاد فرزانه قدسسره، استعداد را بهمثابه حالتی انتظاری نفی کرده و حرکت را نتیجه ظهور و بروز تعینات باطنی میدانند. استعداد، چونان انتظاری بیحاصل، با پویایی ذاتی وجود ناسازگار است. ظهورات باطنی، بهسان شکوفههایی که از نهانگاه وجود سر برمیآرند، بستر حرکتاند. این دیدگاه، حرکت را جلوهای از تعینات وجودی میبیند که در تمامی مراتب هستی جریان دارد.
درنگ: حرکت، نتیجه ظهور و بروز تعینات باطنی است، نه حالتی انتظاری به نام استعداد؛ هستی، در جریانی متجدد و پویا قرار دارد. |
نفی وحدت شخصی به معنای سنتی
در عرفان سنتی، وحدت شخصی وجود گاه به کفر تعبیر شده است. اما استاد، این مفهوم را به معنای وحدت تشخص هستی تفسیر میکنند. وحدت شخصی، نه جدایی از حقیقت، بلکه وحدتی است که در پویایی و حرکت هستی متجلی میشود. این تفسیر، چونان کلیدی است که قفل سوءتفاهمهای عرفانی را میگشاید و وحدت وجود را در منظری نوین به نمایش میگذارد.
نقد حاشیهنویسان علم دینی
برخی از حاشیهنویسان علم دینی، وحدت وجود را به دلیل سوءتفاهم، نادرست دانستهاند. استاد فرزانه قدسسره، این دیدگاه را به دلیل فقدان اعتقاد عمیق به حقیقت فلسفی نقد میکنند. یکی از عالمان دینی، در حاشیهای بر علم دینی، توصیه کرده است که غیرمتخصصان از ورود به این مباحث پرهیز کنند، توصیهای که استاد آن را تأیید میکنند، زیرا فهم وحدت وجود نیازمند دانشی عمیق است و اظهارنظرهای غیرتخصصی به گمراهی میانجامد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نفی مفاهیم ماهیتمحور مانند جوهر، عرض، و نوعیت، وحدت وجود را بهعنوان حقیقتی پویا و متجدد تبیین کرد. ظهور و بروز، بهجای استعداد، و تشخص، بهجای نوعیت، مبنای تحلیل حرکت و حیات هستی قرار گرفتند. این دیدگاه، با رهایی از قیود مفاهیم انتزاعی، هستی را چونان نوری یگانه به تصویر میکشد که در تعینات متکثر خود، در نظمی متین جریان دارد.
بخش سوم: نظم و پویایی در هستی
نظم متین و هماهنگ هستی
هستی، در نظمی متین و هماهنگ، چونان سمفونی عظیمی حرکت میکند که هیچ قفل و بندی آن را محدود نمیکند. استاد فرزانه قدسسره، با استناد به آیات کریمه قرآن کریم، چون فَارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ و هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ (الملک: ۳-۴، «پس دیده بازگردان، دو بار دیگر، آیا هیچ شکافی میبینی؟») تأکید دارند که در هستی، جز در انسان به دلیل اراده آزاد، هیچ انحطاط، کژی، یا کاستی یافت نمیشود. این نظم، بهسان رشتهای نامرئی است که تمامی موجودات را در جریانی هماهنگ به سوی کمال هدایت میکند.
درنگ: هستی، در نظمی متین و هماهنگ حرکت میکند، بدون نیاز به اتصال مصنوعی، و جز در انسان، هیچ کاستی یا کژی در آن یافت نمیشود. |
تشخص بهجای نوعیت
هستی، دارای تشخص است، نه نوعیت. نوعیت، چونان مفهومی خشک و بیروح، نمیتواند حقیقت سیال وجود را بازتاب دهد. تشخص، هویتی پویا و متجدد است که هر موجود را در لحظهبهلحظه تغییر و تحول قرار میدهد. انسان، بهسان رودی که هر دم نو میشود، در هر لحظه تغییر مییابد و نوعیت ثابتی ندارد. این دیدگاه، نوع را مفهومی اهمالی و غیرواقعی میداند که از حقیقت پویای وجود دور است.
تبادلپذیری و تبدیل موجودات
تمامی موجودات هستی، چونان ذراتی در جریانی متحد، قابل تبادل و تبدیل به یکدیگرند. استاد تأکید دارند که حرمت و حلالیت، به ظرف مقطع وابسته است و ذاتی موجودات نیست. برای مثال، آنچه در شرع حرام شمرده شده، به دلیل محدودیتهای مقطعی در مصرف است، نه ذات آن موجود. اگر روش مصرفی مناسب فراهم آید، هر موجودی میتواند به کار آید، گویی که با آسیاب کردن پوست گردو، دارویی شفابخش برای پوکی استخوان پدید میآید.
درنگ: تمامی موجودات هستی، با آمادهسازی مناسب، قابل تبدیل و مصرفاند؛ حرمت و حلالیت، به شرایط مقطعی وابسته است، نه ذات موجودات. |
نفی هيولای مشترک و باقی
مفهوم هيولای مشترک و باقی، که در فلسفه سنتی بهعنوان ظرفی ثابت فرض شده، در این دیدگاه غیرواقعی است. هيولا، بهمثابه پتانسیلی پویا و متجدد، نه ظرفی ثابت، بلکه جلوهای از وجود در حال تجدد است. این دیدگاه، هيولا را از قید ایستایی رها کرده و آن را در جریانی سیال و پویا قرار میدهد.
حل مسئله آکل و مأکول
مسئله آکل و مأکول، که در فلسفه سنتی به دلیل فرض ماده اصلی ثابت حلناشده باقی مانده، در رویکرد تشخصمحور به زیبایی حل میشود. تشخص، چونان هویتی پویا، امکان تبدیل و تبادل موجودات را فراهم میآورد. این دیدگاه، مسائل معاد جسمانی را با تکیه بر وجودمحوری تبیین میکند، گویی که تمامی موجودات در چرخهای متحد، به سوی کمال در حرکتاند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تأکید بر نظم متین و پویایی هستی، تشخص را بهعنوان مبنای حرکت و تحول موجودات معرفی کرد. نفی مفاهیم ایستا، مانند هيولای مشترک و نوعیت، و تبیین تبادلپذیری موجودات، راه را برای فهمی نوین از هستی گشود که در آن، تمامی موجودات در جریانی هماهنگ و متین به سوی کمال پیش میروند.
بخش چهارم: نقد اتصال و تبیین پویایی بدون قید
نفی اتصال در حرکت هستی
حرکت هستی، نیازی به اتصال مصنوعی ندارد. استاد فرزانه قدسسره، اتصال را مفهومی غیرواقعی میدانند که از حقیقت پویای وجود دور است. هستی، چونان هواپیماهایی که در آسمان بدون اتصال سوختگیری میکنند، در نظمی ذاتی و هماهنگ حرکت میکند. این نظم، نیازی به قفل و بند ندارد و حرکت را در جریانی متین و بیوقفه تضمین میکند.
درنگ: حرکت هستی، در نظمی ذاتی و بدون نیاز به اتصال مصنوعی جریان دارد، گویی هواپیماهایی در آسمان که با هماهنگی بینیاز از قید حرکت میکنند. |
نفی محدودیتهای عرفی
محدودیتهای عرفی، مانند تصور دشواری حرکت در آسمان نسبت به زمین، نتیجه سادهانگاری است. استاد تأکید دارند که حرکت در آسمان، بهسان راه رفتن بر نسیم، آسانتر از حرکت در قیود زمینی است. این دیدگاه، بشر را به رهایی از محدودیتهای عرفی فرا میخواند و حرکت را در منظری گستردهتر به تصویر میکشد.
وحی بهمثابه استاندارد الهی
وحی، چونان مشعلی الهی، استانداردی برای پویایی و سهولت در هستی است. این دیدگاه، وحی را معیاری متین برای فهم حرکت الهی میداند که تمامی موجودات را در جریانی هماهنگ هدایت میکند. وحی، بهسان نوری است که مسیر کمال را روشن میسازد و بشر را به سوی فهمی عمیقتر از حقیقت سوق میدهد.
نقد مفاهیم متصل و منفصل
تقسیمبندی متصل و منفصل در فلسفه سنتی، چونان خطوطی خیالی است که حقیقت پویای وجود را محدود میکند. استاد، این مفاهیم را به دلیل انتزاعی بودن نفی کرده و هستی را در نظمی واحد و پویا میبینند که هیچ قیدی آن را مقید نمیسازد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با نفی اتصال و محدودیتهای عرفی، حرکت را بهمثابه جریانی ذاتی و هماهنگ در هستی تبیین کرد. وحی، بهعنوان استاندارد الهی، و نفی مفاهیم متصل و منفصل، راه را برای فهمی نوین از پویایی هستی گشود که در آن، تمامی موجودات در نظمی متین و بیقید به سوی کمال در حرکتاند.
نتیجهگیری
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار شماره ۸۱۴ استاد فرزانه قدسسره، فلسفه ماهیتمحور را نقد کرده و رویکردی وجودمحور را بهعنوان بنیانی استوار برای فهم حقیقت هستی پیشنهاد داد. حرکت، بهمثابه صفت ذاتی وجود، در تمامی مراتب هستی، از ذات الهی تا موجودات مادی، جاری است. نفی مفاهیم انتزاعی مانند ماهیت، جوهر، عرض، و نوعیت، و تأکید بر تشخص و وحدت وجود، هستی را چونان اقیانوسی پویا و متحد به تصویر کشید که در نظمی متین به سوی کمال در حرکت است. آیات کریمه قرآن کریم، چون كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ، لَا نَوْمٌ لَهُ وَلَا سِنَةٌ، و هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ، بر پویایی و نظم هستی گواهی میدهند. این دیدگاه، فلسفه را به سوی علمی زنده و کارآمد هدایت میکند که با حقیقت وجود همنوا است.
با نظارت صادق خادمی |