در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 954

متن درس





کاوش در اصول بنیادین فلسفه اسلامی: تخالف، وحدت و نفی تضاد

کاوش در اصول بنیادین فلسفه اسلامی: تخالف، وحدت و نفی تضاد

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه نهصد و پنجاه و چهار)

مقدمه: درآمدی بر بازاندیشی در فلسفه وجودی

فلسفه اسلامی، به‌عنوان یکی از غنی‌ترین نظام‌های فکری بشری، همواره به کاوش در مفاهیم بنیادین وجود، زمان، حرکت و روابط میان موجودات پرداخته است. در این میان، مفهوم تخالف و نفی تضاد، به‌عنوان اصولی محوری، نقش کلیدی در بازتعریف روابط وجودی و بازسازی ادبیات فلسفی ایفا می‌کنند. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتار شماره نهصد و پنجاه و چهار استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی تحلیلی و عمیق، به بررسی اصول عدم تناقض و تخالف، و نقد مفهوم تضاد در فلسفه سنتی می‌پردازد. هدف، ارائه دیدگاهی منسجم و نظام‌مند است که با استناد به قرآن کریم و نقد آرای فلاسفه‌ای چون ابن‌سینا و صدرالمتألهین، به بازاندیشی در فلسفه اسلامی و تأثیر آن بر فرهنگ و جامعه دعوت می‌کند.

بخش نخست: اصول بنیادین فلسفه وجودی

اصل عدم تناقض: مقوله‌ای ذهنی

فلسفه وجودی، بر دو اصل بنیادین استوار است: نخست، اصل عدم تناقض، که مقوله‌ای ذهنی است و در عالم خارج مصداق ندارد؛ و دوم، اصل تخالف یا تغایر، که اصلی وجودی و حاکم بر تمام عالم هستی است. اصل عدم تناقض، مانند چراغی در ذهن انسان، راهنمای منطق و استدلال است، اما در واقعیت خارجی، جایی برای تناقض وجود ندارد. این اصل، که در منطق صوری به‌عنوان قاعده‌ای بنیادین شناخته می‌شود، صرفاً در ظرف ذهن عمل می‌کند و نمی‌تواند به‌عنوان واقعیتی خارجی تحلیل شود. به بیان دیگر، تناقض، مانند سایه‌ای خیالی است که در ذهن انسان شکل می‌گیرد، اما در عالم خارج، هیچ موجودی با موجود دیگر در تناقض نیست.

درنگ: اصل عدم تناقض، مقوله‌ای ذهنی است که در منطق صوری کاربرد دارد، اما در عالم خارج، هیچ مصداقی برای تناقض وجود ندارد.

اصل تخالف: بنیان هستی

اصل تخالف یا تغایر، برخلاف تناقض، اصلی وجودی است که تمام عالم هستی بر آن استوار است. قرآن کریم در آیه خَلَقْنَاكُمْ أَطْوَارًا (نوح: ۱۴، شما را به‌صورت‌های گوناگون آفریدیم) به این گوناگونی وجودی اشاره دارد. تخالف، مانند رودی که شاخه‌های بی‌شمار آن در دشت‌های وجود جاری‌اند، به تنوع و پویایی مراتب وجودی اشاره می‌کند. این اصل، امکان هم‌زیستی و تعامل میان موجودات را فراهم می‌سازد و برخلاف تضاد، که به نفی متقابل منجر می‌شود، بستری برای وحدت و پیوستگی در عالم ایجاد می‌کند.

درنگ: تخالف، اصلی وجودی است که گوناگونی عالم را توضیح می‌دهد و امکان وحدت و هم‌زیستی را در دل تفاوت‌ها فراهم می‌سازد.

نفی تضاد در عالم خارج

یکی از مهم‌ترین آموزه‌های این درس‌گفتار، نفی تضاد در عالم خارج است. تضاد، مفهومی ذهنی است که در فلسفه سنتی، به‌ویژه در آرای ابن‌سینا و صدرالمتألهین، به‌اشتباه به‌عنوان مقوله‌ای وجودی تحلیل شده است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که هیچ موجودی در عالم خارج با موجود دیگر در تضاد نیست. تضاد، که نیازمند غایت الخلاف (نهایت تقابل) است، در واقعیت خارجی مصداق ندارد. برای مثال، رنگ‌های سفید و سیاه، یا مفاهیم کم و کیف، متضاد نیستند، بلکه متخالف‌اند. هر رنگ، مانند گلی در باغ وجود، مراتب بی‌نهایتی دارد و نمی‌توان آن را در تقابل مطلق با رنگ دیگر قرار داد.

این دیدگاه، با فلسفه وحدت وجود همخوانی دارد. عالم، مانند تابلویی است که هر جزء آن، در عین تفاوت، به کل پیوسته است. تضاد، مانند دیواری خیالی، تنها در ذهن انسان شکل می‌گیرد و مانع از درک این پیوستگی می‌شود.

درنگ: تضاد، مفهومی ذهنی است و در عالم خارج مصداق ندارد. عالم هستی بر پایه تخالف و تغایر بنا شده است.

بخش دوم: تخالف و وحدت در روابط وجودی

تخالف در روابط انسانی

در روابط انسانی، هیچ فردی با فرد دیگر در تضاد نیست، بلکه متخالف است. این تخالف، مانند امواجی که بر سطح دریا پدیدار می‌شوند و فرو می‌نشینند، پویا و تغییرپذیر است. انسان‌ها ممکن است امروز مخالف یکدیگر باشند و فردا به وحدت و هم‌دلی برسند. این انعطاف‌پذیری، برخلاف تضاد که به نفی متقابل منجر می‌شود، امکان تحول و هم‌زیستی را فراهم می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که حتی انسان با خودش گاهی متخالف است، گویی در درون خود، گفت‌وگویی بی‌پایان میان مراتب وجودی‌اش جریان دارد.

درنگ: انسان‌ها با یکدیگر متخالف‌اند، نه متضاد. این تخالف، امکان تحول و هم‌زیستی را در روابط انسانی فراهم می‌سازد.

وحدت در دل تخالف

تخالف، برخلاف تضاد، وحدت را در خود نهفته دارد. موجودات، در عین تفاوت، می‌توانند در نقاطی به هم پیوند یابند، مانند شاخه‌هایی که از یک تنه مشترک سر بر می‌آورند. این وحدت، حتی در روابط میان انسان و حیوانات یا انسان و دشمنانش نیز قابل‌مشاهده است. استاد فرزانه قدس‌سره با اشاره به اشتراکات وجودی میان موجودات، تأکید دارند که حتی حیوانات، در رفتار و حرکت، شباهت‌هایی با انسان دارند. این اشتراکات، مانند رشته‌هایی نامرئی، همه موجودات را به یکدیگر متصل می‌کنند.

برای مثال، انسان با یک کافر یا حتی با موجودی مانند شیطان، که به‌عنوان دشمن شناخته می‌شود، می‌تواند نقاط مشترکی بیابد. این دیدگاه، مانند نسیمی که دیوارهای جدایی را فرو می‌ریزد، امکان تعامل و هم‌زیستی را فراهم می‌سازد.

درنگ: تخالف، وحدت را در خود نهفته دارد و امکان تعامل و هم‌زیستی را حتی با دشمنان فراهم می‌سازد.

نقد فرهنگ تضادمحور

فرهنگ تضادمحور، مانند سمی که در رگ‌های جامعه جاری می‌شود، به تعصب، جمود، خشونت، عقده و امراض روانی منجر شده است. این فرهنگ، با دیدن موجودات به‌عنوان ضد یکدیگر، آرامش فکری و روانی انسان را سلب می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که برای رهایی از این آسیب‌ها، باید مفهوم تضاد را از ذهن انسان تطهیر کرد و به‌جای آن، تخالف و تغایر را پذیرفت. این تحول، مانند آبی زلال، ذهن و روان انسان را از تعصبات و خشونت‌ها پاک می‌سازد.

درنگ: فرهنگ تضادمحور، به تعصب و خشونت منجر می‌شود. جایگزینی تضاد با تخالف، آرامش و هم‌زیستی را ترویج می‌کند.

بخش سوم: استناد به قرآن کریم

غیاب واژه ضد در قرآن کریم

یکی از نکات برجسته این درس‌گفتار، غیاب واژه «ضد» یا «تضاد» در قرآن کریم است. در میان بیش از شش هزار آیه، تنها یک مورد در سوره مریم، آیه كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا (مریم: ۸۲، نه، به‌زودی به عبادتشان کافر می‌شوند و علیه آن‌ها خواهند بود) به کار رفته است. این آیه، با استفاده از فعل استقبالی «سیکفرون»، به کفر ذهنی و غیرواقعی اشاره دارد، نه تضاد خارجی. این نکته، مانند آیینه‌ای، نشان‌دهنده آن است که قرآن کریم عالم را بر اساس تخالف و تغایر توصیف می‌کند، نه تضاد.

درنگ: واژه «ضد» در قرآن کریم تنها یک‌بار به‌صورت ذهنی و غیرواقعی به کار رفته است، که نشان‌دهنده نفی تضاد در عالم خارج است.

فراوانی تخالف و تغایر در قرآن کریم

در مقابل، واژگان مرتبط با تخالف و تغایر، مانند «اختلاف» و «غیر»، در قرآن کریم فراوان‌اند. آیه وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ (بقره: ۱۶۴، و تفاوت شب و روز) به‌وضوح به پویایی و تفاوت در عالم اشاره دارد. این فراوانی، مانند نغمه‌ای که از دل عالم برمی‌خیزد، نشان‌دهنده آن است که نظام هستی بر پایه تخالف و تغایر بنا شده است. واژگان «غیر» و «اختلاف»، مانند ستارگانی در آسمان قرآن کریم، راهنمای فلاسفه در فهم حقیقت عالم‌اند.

درنگ: واژگان تخالف و تغایر در قرآن کریم فراوان‌اند و نشان‌دهنده پویایی و تفاوت به‌عنوان اصول حاکم بر عالم‌اند.

بخش چهارم: نقد فلسفه مقوله‌محور

نقد آرای صدرالمتألهین

استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی نقادانه، به تحلیل آرای صدرالمتألهین در اسفار اربعه (جلد سوم، صفحه ۱۸۴) می‌پردازند. صدرالمتألهین حرکت در کیف را از سیاه به سفید و در کم را از اکثر به اقل متضاد می‌داند، اما این تحلیل، به خطای مفهومی گرفتار است. رنگ‌ها، مانند سیاه و سفید، یا مفاهیم کم و کیف، متضاد نیستند، بلکه متخالف‌اند. هر رنگ، مانند جویباری که مراتب بی‌شماری را در خود جای داده، دارای درجات بی‌نهایت است و نمی‌توان آن را در تقابل مطلق با رنگ دیگر قرار داد.

این نقد، مانند نوری که تاریکی‌های ذهنیت را می‌زداید، نشان‌دهنده محدودیت‌های فلسفه مقوله‌محور است. صدرالمتألهین، با وجود تأکید بر اصالت وجود، گاهی در دام مفاهیم مقوله‌ای گرفتار شده و مفاهیمی مانند سفید و سیاه را به‌اشتباه متضاد دانسته است.

درنگ: صدرالمتألهین به‌اشتباه مفاهیمی مانند سیاه و سفید را متضاد دانسته، درحالی‌که این‌ها متخالف‌اند و در مراتب نسبی قرار دارند.

نسبیت در مقوله‌ها

مفاهیم مقوله‌ای، مانند کم، کیف، و أین، متضاد نیستند، بلکه متخالف‌اند. حتی حرکت در أین، از اقصی به ادنی، نسبی است و نمی‌توان آن را در چارچوب تضاد تحلیل کرد. این نسبیت، مانند موجی که بر سطح اقیانوس وجود پدیدار می‌شود، نشان‌دهنده پویایی و انعطاف‌پذیری عالم است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که غایت الخلاف، به‌عنوان شرط تضاد، در عالم وجود ندارد. حتی مفاهیمی مانند «کوه به کوه نمی‌رسد» نسبی‌اند و در واقعیت خارجی مصداق ندارند.

درنگ: مقوله‌های کم، کیف، و أین متخالف‌اند، نه متضاد. نسبیت در این مقوله‌ها، مانع از تحقق تضاد می‌شود.

نفی تقابل در هستی

در هستی، هیچ چیز متقابل چیز دیگر نیست. حتی خدا و شیطان، یا خیر و شر، متقابل نیستند، بلکه متخالف‌اند. شیطان، به‌عنوان مخلوق، در مرتبه‌ای متفاوت از خدا قرار دارد، نه در تقابل با او. این دیدگاه، مانند کلیدی که قفل‌های ذهنیت را می‌گشاید، نشان‌دهنده وحدت وجودی عالم است. استاد فرزانه قدس‌سره با نقد شبهه ابن‌کمونه درباره دو خدا، تأکید دارند که چنین تقابلی حتی در ذهن نیز مصداق ندارد، چه رسد به عالم خارج.

درنگ: در هستی، هیچ چیز متقابل چیز دیگر نیست. حتی خدا و شیطان متخالف‌اند، نه متضاد.

بخش پنجم: پیامدهای فرهنگی و اجتماعی

تأثیر فرهنگ تضادمحور بر روان و جامعه

فرهنگ تضادمحور، مانند سمی که در رگ‌های جامعه جاری می‌شود، به تعصب، جمود، خشونت، عقده و امراض روانی منجر شده است. این فرهنگ، با دیدن موجودات به‌عنوان ضد یکدیگر، آرامش فکری و روانی انسان را سلب می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که برای رهایی از این آسیب‌ها، باید مفهوم تضاد را از ذهن انسان تطهیر کرد و به‌جای آن، تخالف و تغایر را پذیرفت. این تحول، مانند آبی زلال، ذهن و روان انسان را از تعصبات و خشونت‌ها پاک می‌سازد.

درنگ: فرهنگ تضادمحور، به تعصب و خشونت منجر می‌شود. جایگزینی تضاد با تخالف، آرامش و هم‌زیستی را ترویج می‌کند.

نقش فلسفه در بازسازی جامعه

فلسفه، مانند چراغی که مسیر جامعه را روشن می‌کند، باید از مفاهیم جزمی مانند تضاد رها شود و بر پایه تخالف و تغایر بازسازی گردد. این بازسازی، به ترویج هم‌زیستی و کاهش خشونت در جامعه کمک می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که علم دینی باید با پذیرش تخالف، به‌عنوان راهنمایی برای عمل اجتماعی، نقشی پیشرو ایفا کند. این دیدگاه، مانند بذری است که در خاک جامعه کاشته می‌شود و میوه‌های آرامش و تعادل را به بار می‌آورد.

درنگ: فلسفه باید از مفاهیم جزمی مانند تضاد رها شود و با تأکید بر تخالف، به بازسازی جامعه و ترویج هم‌زیستی کمک کند.

تجربه زیسته: بازسازی قبرها در بهشت زهرا

استاد فرزانه قدس‌سره با اشاره به تجربه زیسته در بهشت زهرا، به بازسازی قبرهای منافقین با نظم و احترام اشاره می‌کنند. این اقدام، مانند گامی در مسیر هم‌زیستی، نشان‌دهنده نفی فرهنگ تضادمحور و پذیرش تخالف است. در گذشته، قبرها تخریب می‌شدند، گویی خشم و تعصب، مانع از احترام به تفاوت‌ها بود. اما بازسازی این قبرها، مانند نشانه‌ای از عقلانیت و آرامش، بیانگر تحول فرهنگی در جهت پذیرش تخالف و هم‌زیستی است.

درنگ: بازسازی قبرها در بهشت زهرا، نشانه‌ای از نفی تضاد و پذیرش تخالف در جهت هم‌زیستی و احترام به تفاوت‌هاست.

بخش ششم: نسبیت و وحدت در فلسفه وجودی

نسبیت در مراتب وجود

همه موجودات، از حسینی تا یزیدی، در مراتب نسبی قرار دارند. تنها در ظرف حق و معصومان، اطلاق تنزیلی وجود دارد. این نسبیت، مانند موجی که بر سطح اقیانوس وجود پدیدار می‌شود، نشان‌دهنده پویایی و انعطاف‌پذیری عالم است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که حتی مفاهیمی مانند مبدأ و منتهی در حرکت دوری نسبی‌اند و هیچ نقطه‌ای به‌عنوان آغاز یا پایان مطلق وجود ندارد.

درنگ: همه موجودات در مراتب نسبی قرار دارند و تنها در ظرف حق و معصومان، اطلاق تنزیلی وجود دارد.

نفی تضاد در حرکت

حرکات طبیعی، مانند حرکت دوری، متضاد نیستند، بلکه متخالف‌اند. این حرکات، مانند رقصی که در عالم وجود جریان دارد، در مراتب نسبی قرار دارند و نمی‌توان آن‌ها را در چارچوب تضاد تحلیل کرد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که حتی مفاهیمی مانند شمال و جنوب، یا شرق و غرب، متقابل نیستند، بلکه متخالف‌اند و در نسبیت تعریف می‌شوند.

درنگ: حرکات طبیعی، مانند حرکت دوری، متخالف‌اند، نه متضاد، و در مراتب نسبی قرار دارند.

بخش هفتم: فقه شیعه و تخالف

ولایت در فقه شیعه

در فقه شیعه، ولایت به‌عنوان مفهومی نسبی و انعطاف‌پذیر تعریف می‌شود. عالمان دینی، حتی برای فاسق مومن، نوعی ولایت قائل‌اند، که می‌تواند در امور حسبیه، نسبیه، یا اجتماعی تعریف شود. این انعطاف‌پذیری، مانند شاخه‌ای که با باد می‌رقصد، نشان‌دهنده سازگاری فقه با اصل تخالف است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که این دیدگاه، امکان تعامل و هم‌زیستی را حتی در شرایط پیچیده فراهم می‌سازد.

درنگ: ولایت در فقه شیعه، مفهومی نسبی و انعطاف‌پذیر است که با اصل تخالف سازگار است.

نقد جهاد ابتدایی

عالمان دینی، به دلیل محدودیت قدرت، جهاد ابتدایی را نفی کرده‌اند، اما این نفی نسبی است و به شرایط بستگی دارد. این دیدگاه، مانند کلیدی که درهای تعامل را می‌گشاید، نشان‌دهنده انعطاف‌پذیری فقه در مواجهه با واقعیت‌های اجتماعی است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که این نسبیت، با اصل تخالف همخوانی دارد و مانع از تقابل‌های غیرضروری می‌شود.

درنگ: نفی جهاد ابتدایی در فقه، نسبی است و با اصل تخالف سازگار است، که امکان تعامل را فراهم می‌سازد.

بخش هشتم: تطهیر ذهن و دل

ضرورت تطهیر ذهن از تضاد

برای دستیابی به آرامش فکری و روانی، انسان باید ذهن خود را از مفهوم تضاد تطهیر کند. این تطهیر، مانند آبی که غبار را از آیینه دل می‌زداید، به سلامت روان و تعادل فکری کمک می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که پذیرش تخالف و نفی تضاد، انسان را از وسواس، تعصب، و خشونت رها می‌سازد.

درنگ: تطهیر ذهن از مفهوم تضاد، به آرامش فکری و روانی منجر می‌شود و انسان را از تعصب و خشونت رها می‌سازد.

دعا برای تطهیر دل

دعا برای تطهیر دل از بغض و دشمنی، مانند نغمه‌ای که در دل شب طنین می‌افکند، به آرامش و هم‌زیستی با همه موجودات کمک می‌کند. روایات معصومان، مانند «خداوندا، دشمنان ما را نسبت به ما مهربان کن»، نشان‌دهنده امکان تحول حتی در دشمنان است. این دیدگاه، مانند پلی که میان قلب‌ها کشیده می‌شود، امکان تعامل و هم‌دلی را فراهم می‌سازد.

درنگ: دعا برای تطهیر دل از بغض و دشمنی، به هم‌زیستی و آرامش با همه موجودات منجر می‌شود.

نتیجه‌گیری

کاوش در اصول تخالف و نفی تضاد، دریچه‌ای به سوی فهم عمیق‌تر فلسفه وجودی و بازسازی فرهنگ و جامعه می‌گشاید. این درس‌گفتار، با تأکید بر اصل تخالف به‌عنوان بنیان هستی و نفی تضاد به‌عنوان مفهومی ذهنی، به بازتعریف روابط میان موجودات دعوت می‌کند. استناد به آیات قرآن کریم، مانند خَلَقْنَاكُمْ أَطْوَارًا و وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ، نشان‌دهنده پویایی و تفاوت به‌عنوان اصول حاکم بر عالم است. نقد آرای مقوله‌محور صدرالمتألهین و ابن‌سینا، همراه با دعوت به تحول در علم دینی، افق‌های جدیدی را در فلسفه اسلامی می‌گشاید. این نوشتار، با ارائه تحلیلی جامع از تخالف و نقش آن در فلسفه، روان‌شناسی، و جامعه، منبعی غنی برای پژوهش‌های فلسفی و کلامی فراهم می‌کند و به بازاندیشی در مفاهیم بنیادین فلسفه و فرهنگ اسلامی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی