در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 970

متن درس






تحلیل فلسفی تناهی و لاتناهی ماده در حکمت متعالیه

تحلیل فلسفی تناهی و لاتناهی ماده در حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۹۷۰)

مقدمه: بازاندیشی در مفهوم ماده و قوه

مفهوم ماده و قوه، از دیرباز در فلسفه اسلامی جایگاهی بنیادین داشته و در کانون تأملات فیلسوفان بزرگ، از جمله ملاصدرا، قرار گرفته است. این نوشتار، با تمرکز بر دیدگاه‌های حکمت متعالیه و نقد آرای سنتی، به بررسی مسئله تناهی و لاتناهی ماده می‌پردازد. ماده، به مثابه جلوه‌ای از فیض الهی، در این دیدگاه نه تنها از محدودیت‌های ماهیت آزاد می‌شود، بلکه به عنوان مظهر وجود بی‌نهایت حق، لاتناهی قلمداد می‌گردد. این تحلیل، با استناد به «اسفار اربعه» ملاصدرا و نقد استدلال‌های سنتی، تلاش دارد تا با زبانی روشن و متین، مفهومی عمیق و منسجم از ماده و قوه ارائه دهد. هدف، بازتعریف ماده در پرتو وحدت وجود و حرکت جوهری است که محدودیت‌های فلسفه سنتی را پشت سر می‌گذارد و ماده را به مثابه ظهوری از وجود الهی معرفی می‌کند.

بخش نخست: تناهی و لاتناهی ماده در اسفار اربعه

طرح مسئله در فلسفه ملاصدرا

در فصل پانزدهم «اسفار اربعه»، ملاصدرا به بررسی تناهی و لاتناهی اجسام پرداخته و استدلال‌هایی را در تأیید تناهی ماده ارائه می‌دهد. او، با استناد به فلسفه مشاء، ماده را به دلیل وابستگی به قوای جسمانی، متناهی می‌داند. با این حال، این دیدگاه با اصول حکمت متعالیه، به‌ویژه وحدت وجود و حرکت جوهری، ناسازگار است. ماده، به مثابه آیینه‌ای که نور وجود الهی را بازمی‌تاباند، نمی‌تواند در چارچوب تناهی محصور شود. نقد این دیدگاه، راه را برای بازتعریف ماده به عنوان ظهوری لاتناهی هموار می‌سازد.

درنگ: ماده در حکمت متعالیه، به مثابه مظهر فیض الهی، از محدودیت‌های تناهی آزاد است و قابلیت‌های لاتناهی دارد.

نقد دیدگاه سنتی مبتنی بر تناهی ماده

فیلسوفان سنتی، با تکیه بر تحلیل ارسطویی، ماده را به عنوان محلی محدود با قوای متناهی می‌دیدند. این دیدگاه، ریشه در ادراکات حسی و مفاهیم عرفی داشت که ماده را در چارچوب محدودیت‌های کمی محصور می‌کرد. حکمت متعالیه، با تأکید بر وجود و تجلیات الهی، ماده را از این قید رها می‌سازد و آن را به مثابه جلوه‌ای از فیض بی‌نهایت حق معرفی می‌کند. این بازتعریف، ماده را از قفس تناهی آزاد کرده و آن را به سوی افق‌های بی‌کران وجود هدایت می‌کند.

اشکال هفتم ملاصدرا: تناهی یا بقای ماده

ملاصدرا در اشکال هفتم «اسفار» استدلال می‌کند که قوه جسمانی یا ذاتاً به نابودی می‌رسد و معدوم می‌شود، یا واجب است که معدوم نشود. اگر ذاتاً معدوم شود، ماهیت ممتنع می‌گردد که محال است. این استدلال، مبتنی بر تقسیم‌بندی سنتی واجب، ممتنع، و ممکن است که ریشه در فلسفه مشاء دارد. با این حال، این تحلیل به دلیل تمرکز بر ماهیت، از حقیقت وجودی ماده غافل می‌ماند. ماده، به مثابه ظهوری از وجود الهی، نمی‌تواند ذاتاً معدوم شود، زیرا وجودش به بقای حق وابسته است.

بخش دوم: نقد نابودی ذاتی ماده

ناسازگاری نابودی ذاتی با وحدت وجود

ملاصدرا استدلال می‌کند که اگر ماده ذاتاً معدوم شود، به سکون و فنا می‌رسد. این دیدگاه، با اصل وحدت وجود در حکمت متعالیه ناسازگار است. ماده، به مثابه رودی که از سرچشمه فیض الهی جاری می‌شود، دارای استمرار وجودی است و نمی‌توان آن را ذاتاً فانی دانست. این نقد، خلط میان ماهیت و وجود را برطرف کرده و ماده را به عنوان جلوه‌ای از وجود بی‌نهایت معرفی می‌کند.

درنگ: نابودی ذاتی ماده، با اصل وحدت وجود ناسازگار است، زیرا ماده به عنوان مظهر فیض الهی، از استمرار وجودی برخوردار است.

امکان بقای ماده با فاعل و قابل

چنانچه فاعل الهی و ماده به عنوان قابل، امکان تأثیر و تأثر داشته باشند، ماده می‌تواند بقای لاتناهی داشته باشد. این دیدگاه، با آیه وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا (ابراهیم: ۳۴، «و اگر نعمت‌های خدا را بشمارید، هرگز نتوانید آن‌ها را احصا کنید») همخوانی دارد که به لاتناهی نعم الهی اشاره می‌کند. ماده، تحت تأثیر فاعل الهی، از بقای بی‌نهایت برخوردار است و نمی‌توان آن را ممتنع البقا دانست.

نقد ممتنع بودن بقای ماده

ملاصدرا استدلال می‌کند که قوه جسمانی نمی‌تواند ممتنع البقا باشد، زیرا فاعل و قابل امکان تأثیر و تأثر دارند. با این حال، این تحلیل به دلیل محدود شدن به چارچوب ماهیت، ناکافی است. ماده، به مثابه ظهوری از فیض الهی، از محدودیت‌های ماهیت آزاد است و بقای لاتناهی دارد. این دیدگاه، ماده را از قید ممتنع البقا رها کرده و آن را به مثابه جلوه‌ای از وجود بی‌نهایت معرفی می‌کند.

بخش سوم: ماده و وابستگی وجودی به حق

بقای ماده به واسطه علت الهی

ماده، به دلیل وابستگی به علت خود، یعنی حق تعالی، از بقای لاتناهی برخوردار است. اگر حق واجب الوجود است، ماده نیز به واسطه این وجوب، لاتناهی می‌گردد. این دیدگاه، با اصل وحدت وجود همخوانی دارد و ماده را به مثابه آینه‌ای که نور وجود الهی را بازمی‌تاباند، معرفی می‌کند.

درنگ: ماده، به واسطه وابستگی به حق تعالی، از بقای لاتناهی برخوردار است و نمی‌توان آن را متناهی دانست.

نقد تحلیل مبتنی بر ماهیت

ملاصدرا بقای ماده را به ماهیت آن وابسته می‌داند، اما این تحلیل به دلیل خلط میان ماهیت و وجود، ناکافی است. ماده، به مثابه تعین وجود الهی، از محدودیت‌های ماهیت آزاد است و بقای آن به وجود حق وابسته است. این نقد، ماده را از چارچوب‌های سنتی رها کرده و آن را به سوی افق‌های بی‌کران وجود هدایت می‌کند.

ماده به عنوان ظهورات حق تعالی

ماده، به مثابه ذیول و ظهورات حق تعالی، لاتناهی است و نمی‌توان آن را متناهی دانست. این دیدگاه، با آیه وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ (الجاثیه: ۱۳، «و آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، همه را از سوی خودش برای شما رام کرد») همخوانی دارد که به تسخیر الهی ماده اشاره می‌کند. ماده، به عنوان جلوه‌ای از فیض بی‌نهایت، از محدودیت‌های سنتی آزاد است.

بخش چهارم: نقد استدلال‌های سنتی و بازتعریف ماده

نقد وجوب ذاتی نابودی ماده

ملاصدرا استدلال می‌کند که اگر ماده ذاتاً معدوم شود، وجوب ذاتی آن به اعدام منجر می‌شود که محال است. این دیدگاه نقد شده، زیرا وجوب ماده به حق است، نه به ذات آن. ماده، به مثابه رودی که از سرچشمه وجود الهی جاری می‌شود، نمی‌تواند ذاتاً معدوم شود، زیرا وجودش به بقای حق وابسته است.

استمرار خلقی ماده

ماده، دارای فعلیت و استمرار خلقی است و به واسطه حق، بقای لاتناهی دارد. این دیدگاه، با آیه لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ (سبأ: ۳، «و هیچ ذره‌ای در آسمان‌ها و زمین از او پنهان نمی‌ماند») همخوانی دارد که به استمرار وجود ماده تحت علم و قدرت الهی اشاره می‌کند.

نقد پاسخ ملاصدرا به اشکال مستشکل

ملاصدرا به اشکال مستشکل پاسخ می‌دهد که ماده به دلیل ماهیت ممکن خود، می‌تواند لاتناهی باشد، اما وجودش متناهی است. این پاسخ، به دلیل اتکا به تمایز میان ماهیت و وجود، ناکافی است. وجود ماده، به مثابه جلوه‌ای از وجود حق، لاتناهی است و نمی‌توان آن را متناهی دانست.

درنگ: وجود ماده، به دلیل وابستگی به حق، لاتناهی است و تحلیل مبتنی بر ماهیت نمی‌تواند حقیقت وجودی آن را تبیین کند.

بخش پنجم: حرکت جوهری و لاتناهی عالم

حرکت به عنوان ذات هستی

در حکمت متعالیه، حرکت جوهری به عنوان ذات هستی تبیین می‌شود. حتی موجودات به ظاهر ساکن، در مراتب وجودی در حال تحول‌اند. این دیدگاه، با آیه كُلُّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (الرحمن: ۲۹، «هر روز او در کاری است») همخوانی دارد که به پویایی الهی اشاره می‌کند. ماده، به مثابه بخشی از هستی، همواره در حال حرکت است و سکون مطلق در آن محال است.

نقد سکون و فنا در ماده

ملاصدرا معتقد است که ماده در نهایت به سکون و فنا می‌رسد. این دیدگاه، با پویایی وجود در حکمت متعالیه ناسازگار است. ماده، به مثابه رودی که در بستر وجود جاری است، نمی‌تواند به سکون یا فنا برسد. این نقد، به بازتعریف حرکت در فلسفه اسلامی کمک می‌کند.

نقد مثال چراغ و نفت

ملاصدرا با مثال چراغ و نفت استدلال می‌کند که وجود ماده، مانند نفت چراغ، تمام می‌شود. این مثال، به دلیل اتکا به تحلیل عرفی و کمی، ناکافی است. ماده، به مثابه جلوه‌ای از وجود الهی، پایان‌ناپذیر است و از محدودیت‌های کمی آزاد است.

بخش ششم: ماده و استمرار وجودی

لاتناهی عالم به عنوان مظهر حق

عالم، چه به عنوان پدیده و چه به عنوان مخلوق، لاتناهی است. این دیدگاه، با آیه لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ (سبأ: ۳) همخوانی دارد که به استمرار وجود تحت علم الهی اشاره می‌کند. ماده، به مثابه ظهوری از فیض الهی، پایان‌ناپذیر است و نمی‌توان آن را محدود دانست.

نقد تحلیل عرفی تناهی ماده

تحلیل عرفی تناهی ماده، مبتنی بر محدودیت‌های ادراکی انسان و ابزارهای حسی است. اما ماده، به مثابه جلوه‌ای از وجود الهی، از این محدودیت‌ها آزاد است. این دیدگاه، ماده را از چارچوب‌های عرفی رها کرده و آن را به سوی افق‌های بی‌کران وجود هدایت می‌کند.

نقد محدودیت‌های علم دینی سنتی

علم دینی سنتی، به دلیل اتکا به مفاهیم عرفی و هیئت بطلمیوسی، ماده را متناهی می‌داند. حکمت متعالیه، با تأکید بر وجود و لاتناهی ماده، این محدودیت‌ها را برطرف کرده و ماده را به مثابه مظهر حق تبیین می‌کند. این نقد، به بازتعریف ماده در فلسفه اسلامی کمک می‌کند.

درنگ: محدودیت‌های علم دینی سنتی، ناشی از اتکا به مفاهیم عرفی است، اما حکمت متعالیه ماده را به عنوان مظهر فیض الهی، لاتناهی می‌داند.

بخش هفتم: ماده، قرب الهی و بقای ابدی

ماده و قرب به حق

ماده، به مثابه مظهر وجود، همراه با حق در همه مراتب هستی حضور دارد. انسان، با قرب به حق، به بقای لاتناهی دست می‌یابد. این دیدگاه، با عرفان اسلامی و حکمت متعالیه همخوانی دارد و ماده را به مثابه جلوه‌ای از فیض الهی معرفی می‌کند.

لاتناهی عالم در همه مراتب

عالم، در همه مراتب وجودی (ناسوت، برزخ، قیامت، بهشت) لاتناهی است. این دیدگاه، با آیه لَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ (الأنعام: ۵۹، «و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتاب مبین است») همخوانی دارد که به شمول علم الهی اشاره می‌کند.

نقد ساده‌انگاری علم الهی

تصور اینکه علم الهی محدود به تر و خشک است، ساده‌انگاری است. عالم، به عنوان مظهر علم الهی، لاتناهی است و ماده، به مثابه جلوه‌ای از این علم، از محدودیت‌های عرفی آزاد است. این دیدگاه، ماده را به سوی افق‌های بی‌کران وجود هدایت می‌کند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با بررسی مسئله تناهی و لاتناهی ماده در حکمت متعالیه، نشان داد که دیدگاه‌های سنتی، به دلیل اتکا به تحلیل‌های عرفی و کمی، ماده را متناهی می‌دانند. با این حال، حکمت متعالیه، با تأکید بر وحدت وجود و حرکت جوهری، ماده را به مثابه مظهر فیض الهی، لاتناهی معرفی می‌کند. نقد استدلال‌های ملاصدرا، که وجود ماده را فانی می‌داند، و تأکید بر وابستگی وجودی ماده به حق، این تحلیل را تکمیل کرد. ماده، به عنوان تعینات ربوبی، از محدودیت‌های ماهیت آزاد است و در همه مراتب هستی، لاتناهی باقی می‌ماند. این دیدگاه، با استناد به آیات قرآن کریم، ماده را به مثابه جلوه‌ای از وجود بی‌نهایت حق تبیین می‌کند و راه را برای بازاندیشی در مفاهیم فلسفی هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی