در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1015

متن درس





تحلیل ترکیب وجود و ماهیت در فلسفه اسلامی

تحلیل ترکیب وجود و ماهیت در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۰۱۵)

دیباچه

حوزه فلسفه اسلامی، با پیوند عمیق خود به هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی، همواره یکی از پیچیده‌ترین و ژرف‌ترین عرصه‌های اندیشه بشری بوده است. درس‌گفتار شماره ۱۰۱۵ استاد فرزانه قدس‌سره، با تمرکز بر مسئله ترکیب وجود و ماهیت، به بازکاوی این موضوع بنیادین پرداخته و با نگاهی نقادانه، محدودیت‌های روش‌شناختی و زبانی در فلسفه و کلام سنتی را بررسی کرده است. این نوشتار، با هدف ارائه متنی علمی و منسجم، محتوای درس‌گفتار مزبور را با ساختاری دانشگاهی و زبانی فاخر بازنویسی کرده و تمامی جزئیات و تحلیل‌های ارائه‌شده را با دقت و جامعیت در خود گنجانده است. هدف، نه‌تنها حفظ روح و پیام اصلی درس‌گفتار، بلکه غنابخشی به آن از طریق تبیین‌های تفصیلی و پیوندهای معنایی است تا برای مخاطبان متخصص، متنی روشن، وزین و جذاب فراهم آید.

بخش نخست: مفاهیم بنیادین و روش‌شناسی فلسفی

بررسی خصوصیات جسم، ماده، ماهیت و وجود

درس‌گفتار با کاوش در خصوصیات جسم، ماده، ماهیت و وجود آغاز می‌شود و این مفاهیم را تا قلمرو ایمان و ساختارهای اجتماعی پی می‌گیرد. این گستردگی، نشان‌دهنده پیوند عمیق فلسفه اسلامی با دین و جامعه است، به‌گونه‌ای که مفاهیم هستی‌شناختی نه‌تنها در چارچوب نظری، بلکه در تأثیرات عملی و اجتماعی نیز مورد توجه قرار گرفته‌اند. همانند رودی که از سرچشمه‌های بلند کوهساران سرچشمه می‌گیرد و به دشت‌های پهناور می‌رسد، این بحث از بنیادهای فلسفی به سوی کارکردهای اجتماعی و معنوی جریان می‌یابد.

درنگ: فلسفه اسلامی، با پیوند میان هستی‌شناسی و کارکردهای اجتماعی، علمی میان‌رشته‌ای است که مفاهیم وجود و ماهیت را در بستر ایمان و جامعه تحلیل می‌کند.

پیگیری مسائل جنبی در روش‌شناسی فلسفی

در کنار موضوعات اصلی، مسائل جنبی نیز در این درس‌گفتار مورد توجه قرار گرفته‌اند تا زمینه‌ای برای مباحث عمیق‌تر فراهم شود. این روش، مانند باغبانی است که شاخه‌های فرعی را هرس می‌کند تا درخت اصلی استوارتر گردد. این رویکرد، انسجام و پیوستگی گفتار را تضمین کرده و امکان گسترش موضوعات در آینده را فراهم می‌آورد.

نقد روش‌شناسی کلام سنتی

کلام سنتی، پیش از ظهور فلسفه اسلامی، اغلب با عباراتی پیچیده و دور از واقعیت، و با تکیه بر ذهنیت‌های ساده‌انگارانه، به تبیین مسائل پرداخته است. فقدان ابزارهای تجربی و علمی، این مباحث را به سوی انتزاع محض سوق داده و از واقع‌گرایی دور کرده است. این محدودیت، مانند تلاش برای دیدن ستارگان در روز روشن، مانع از وضوح و دقت در تحلیل‌های کلامی شده است.

درنگ: فقدان زمینه‌های تجربی در کلام سنتی، تحلیل‌های آن را به سوی پیچیدگی‌های غیرضروری و دوری از واقعیت سوق داده است.

چالش‌های زبانی در بیان فلسفی

در بحث ترکیب اجزای ماهوی و خارجی، عبارات عامیانه و غیرعلمی در متون سنتی به کار رفته‌اند که به جای تبیین دقیق، به پیچیدگی و ابهام دامن زده‌اند. این عبارات، مانند کلیدی زنگ‌زده در قفلی پیچیده، از گشودن رازهای فلسفی ناتوان بوده‌اند.

بخش دوم: محدودیت‌های تاریخی و اجتماعی در فلسفه اسلامی

تأثیر پیشینه اجتماعی بر آموزش علوم

بسیاری از عالمان دینی، با پیشینه‌ای از مناطق روستایی و بدون آموزش مقدماتی، با دشواری‌های فراوان در فراگیری علوم پیچیده مواجه بوده‌اند. این وضعیت، مانند تلاش کشاورزی برای آموختن نجوم در نبود ابزارهای لازم، یادگیری را به فرایندی طاقت‌فرسا بدل کرده است.

درنگ: فقدان زیرساخت‌های آموزشی، یادگیری علوم پیچیده را برای عالمان با پیشینه ساده دشوار کرده و به ساده‌سازی مفاهیم منجر شده است.

تمثیل فشار یادگیری

یادگیری علوم برای طلابی که از زندگی روستایی به فضای علمی وارد می‌شدند، مانند کنار گذاشتن بیل و برداشتن قلم، فرایندی دشوار و پرچالش بوده است. این تمثیل، مانند آینه‌ای، دشواری‌های انتقال از سادگی به پیچیدگی‌های علمی را بازمی‌تاباند.

اغراق در دشواری علوم

به دلیل فشارهای آموزشی، عالمان علوم را با عباراتی چون «هفت قفل و هفت زنجیر» توصیف کرده‌اند. این اغراق، مانند نقاشی کوهی عظیم از تپه‌ای کوچک، به پیچیده‌تر نشان دادن علوم انجامیده و از وضوح کاسته است.

درنگ: عبارات اغراق‌آمیز، نتیجه فشار روانی و محدودیت‌های آموزشی بوده و به پیچیدگی غیرضروری در بیان علمی منجر شده است.

تمثیل صرف میر و قفل و زنجیر

کتاب صرف میر، به دلیل پیچیدگی، با «هفت قفل و هفت زنجیر» توصیف شده است. این تمثیل، مانند توصیف دری بسته با قفل‌های بسیار، درک عامیانه از دشواری علوم را نشان می‌دهد.

مقایسه متون آموزشی: مطول و مختصر

مطول، به دلیل پیچیدگی و بلاغت، با «سر زلف جانانی» و مختصر، به دلیل سادگی، با سهولت توصیف شده‌اند. این تفاوت، مانند مقایسه باغی پرپیچ‌وخم با مسیری هموار، به دشواری متون آموزشی اشاره دارد.

تحول در متون آموزشی

متون سنگین مانند اطول، به دلیل دشواری، کنار گذاشته شده و جای خود را به مطول و مختصر داده‌اند. این تحول، مانند جایگزینی ابزارهای سنگین با وسایل سبک‌تر، به ساده‌سازی آموزش کمک کرده است.

جواهر الملاغه و تاویل به مصدر

مطول و مختصر به جواهر الملاغه و تاویل به مصدر تبدیل شده‌اند تا آموزش برای طلاب آسان‌تر شود. این تغییر، مانند تراشیدن گوهرهای خام برای درخشش بیشتر، به بهبود فرایند یادگیری انجامیده است.

چالش‌های یادگیری مطول

مطول، به دلیل پیچیدگی و بلاغت، برای طلاب کم‌سواد از دشوارترین علوم نیز سخت‌تر بوده است. این کتاب، مانند قله‌ای بلند، برای بسیاری از طلاب دست‌نیافتنی بوده است.

درنگ: پیچیدگی مطول، به دلیل دقت و ظرافت بلاغی، آن را برای طلاب غیرمستعد به متنی غیرقابل‌فهم بدل کرده است.

جذابیت تدریس مطول

تدریس مطول با عشق و ذوق همراه بوده و خواننده را مسحور می‌کرده است. این شور، مانند آتشی که در دل شب می‌درخشد، به فهم عمیق‌تر این متن یاری رسانده است.

مدت زمان مطالعه متون

مطالعه مطول چهار سال و مختصر یک سال به طول می‌انجامیده است. این تفاوت، مانند مقایسه سفری طولانی با سفری کوتاه، به گستردگی و پیچیدگی متون اشاره دارد.

نقد متون آموزشی در علم دینی

برخی عالمان دینی، مطول را از کفایه سنگین‌تر دانسته‌اند، اما این قضاوت ممکن است تحت تأثیر پیشینه‌های اعتقادی باشد. این نقد، مانند ترازویی که وزن واقعی را نشان نمی‌دهد، نیازمند بازنگری است.

دشواری فهم مطول در حوزه‌ها

در حوزه‌های علمی، فهم کفایه تا حدی ممکن بوده، اما مطول به‌ندرت به‌خوبی درک شده است. این دشواری، مانند دری بسته، مانع از دسترسی بسیاری از طلاب به محتوای آن بوده است.

بخش سوم: نقد زبان و روش‌شناسی فلسفی

پیچیدگی غیرضروری در عبارات فلسفی

عباراتی چون «قفل و زنجیر» و «سر زلف جانانی» نشان‌دهنده پیچیدگی غیرضروری در بیان فلسفی هستند. این عبارات، مانند نقوشی پرپیچ‌وخم بر پارچه‌ای ساده، از وضوح مفاهیم کاسته‌اند.

درنگ: عبارات اغراق‌آمیز در فلسفه سنتی، به جای تبیین علمی، به پیچیدگی و ابهام در بیان مفاهیم منجر شده‌اند.

کالبدشکافی مسائل فلسفی

مسائل فلسفی با کالبدشکافی دقیق نشان داده شده‌اند که نه بسیار دشوارند و نه ساده، بلکه نیازمند بیانی علمی و روشن هستند. این روش، مانند جراحی که بیماری را با دقت درمان می‌کند، به رفع ابهامات یاری می‌رساند.

عبارات منظومه سبزواری

در منظومه سبزواری، ترکیب ماهیت و وجود با عباراتی چون «غُرَرٌ فِي ذِكْرِ الْأَحْوَالِ فِي كَيْفِيَّةِ تَرْكِيبٍ مِنَ الْأَجْزَاءِ الْحَدِّيَّةِ» تبیین شده است. این عبارات، مانند شعری که در عین زیبایی پیچیده است، همچنان از سادگی و وضوح فاصله دارند.

نقل از محقق شریف

محقق شریف، ترکیب ماده و صورت یا ماهیت و وجود را چنان دشوار دانسته که «مِمَّا تَحَيَّرَتْ فِيهِ الْأَوْهَامُ» و «اخْتَلَفَتْ فِيهِ آرَاءُ الْأَعْلَامِ». این توصیف، مانند توفانی که ذهن را در خود فرو می‌برد، به پیچیدگی مسئله اشاره دارد.

نقد عبارات اغراق‌آمیز

عباراتی چون «تحیرت فی الاوهام» و «اختلفت فی آراء الاعلام» نشان‌دهنده فشار فکری و پیچیدگی غیرضروری هستند. این اغراق، مانند افزودن بار سنگین بر شانه‌های اندیشه، مانع از وضوح شده است.

بخش چهارم: تحلیل ترکیب وجود و ماهیت

اشتباه در تحلیل سنتی

تحلیل‌های سنتی، با فرض مغایرت ماهیت و وجود در ذهن، به نتایج نادرست و خسته‌کننده رسیده‌اند. این خطا، مانند نقشه‌ای نادرست که راه را گم می‌کند، به پیچیدگی‌های غیرضروری منجر شده است.

درنگ: فرض دوگانگی ماهیت و وجود در تحلیل‌های سنتی، به پیچیدگی‌های غیرضروری و نتایج نادرست انجامیده است.

نفی وجود ماهیت در ذهن

ماهیت در ذهن وجود ندارد و تنها وجود اصیل است. علم و شناخت نیز فاقد ترکیب و صورت‌اند. این دیدگاه، مانند نوری که تاریکی را می‌زداید، به ساده‌سازی مفاهیم فلسفی کمک می‌کند.

نقد مفهوم صورت حاصله

مفهوم صورت حاصله در ذهن، که علم را به‌عنوان نقشی در ذهن تعریف می‌کند، نادرست است. علم، تجرد ذهنی است و فاقد صورت مادی است. این نقد، مانند باز کردن گره‌ای کور، به روشن شدن مفهوم علم یاری می‌رساند.

نفی ترکیب ماهیت و وجود

ترکیب میان ماهیت و وجود وجود ندارد، زیرا تعین مختص وجود است و ماهیت مفهومی اعتباری است. این اصل، مانند کلیدی که قفل حقیقت را می‌گشاید، به وحدت وجود اشاره دارد.

درنگ: ماهیت، به‌عنوان مفهومی اعتباری، فاقد حقیقت مستقل است و نمی‌تواند با وجود ترکیب شود.

نقد غول‌سازی ماهیت

فلاسفه سنتی، با فرض وجود ماهیت، غولی ساختگی ایجاد کرده‌اند که به مشکلات فلسفی منجر شده است. این غول‌سازی، مانند خلق هیولایی خیالی، به پیچیدگی‌های غیرواقعی دامن زده است.

اختلاف در اتحاد یا تعدد

فلاسفه در اتحاد یا تعدد ماهیت و وجود در خارج اختلاف دارند. برخی اتحاد انضمامی و برخی وحدت را پذیرفته‌اند. این اختلاف، مانند دو راهی در مسیر اندیشه، نیازمند بررسی دقیق است.

سه قول در ترکیب ماهیت و وجود

سه دیدگاه در ترکیب ماهیت و وجود وجود دارد: تعدد، اتحاد وجودی، و اتحاد انضمامی. این درس‌گفتار، با نقد تعدد و اتحاد انضمامی، به سوی وحدت وجود گرایش دارد.

نقد اتحاد انضمامی

اتحاد انضمامی، که ماهیت را بالعرض و وجود را اصیل می‌داند، نادرست است، زیرا ماهیت در خارج وجود ندارد. این نقد، مانند اصلاح خطایی در نقشه‌ای کهن، به روشن شدن حقیقت یاری می‌رساند.

وحدت وجود در خارج

در خارج، تنها وجود اصیل است و ماهیت مفهومی اعتباری است. این اصل، مانند خورشیدی که بر زمین می‌تابد، حقیقت وجود را آشکار می‌سازد.

درنگ: وحدت وجود، محور حکمت متعالیه است و ماهیت را به مفهومی اعتباری تقلیل می‌دهد.

انتزاع ماهیت از وجود

ماهیت از مشاهده جزئیات وجود انتزاع می‌شود و فاقد حقیقت مستقل است. این فرایند، مانند جدا کردن سایه از جسم، ماهیت را به مفهومی ذهنی بدل می‌کند.

وحدت و کثرت در خارج

در خارج، وجود وحدت دارد، اما کثرت نیز به‌صورت اوصاف (مانند انسان و حیوان) مشاهده می‌شود. این هم‌زمانی، مانند رودی که هم واحد است و هم شاخه‌های متعدد دارد، وحدت و کثرت را در وجود نشان می‌دهد.

مثال کثرت اوصاف

کتاب، کاغذ، مستطیل و نیم‌کیلو وزن اوصافی هستند که از یک وجود واحد انتزاع می‌شوند. این مثال، مانند نقاشی که با رنگ‌های گوناگون از یک بوم پدید می‌آید، وحدت وجود را نشان می‌دهد.

نفی ترکیب در اوصاف

اوصاف یک شیء، مانند کتاب و کاغذ، با هم ترکیب نمی‌شوند، بلکه از یک وجود واحد انتزاع می‌گردند. این اصل، مانند رشته‌ای که مهره‌های گوناگون را به هم پیوند می‌دهد، وحدت وجود را تأیید می‌کند.

نقد اصالت ماهیت

در تاریخ فلسفه، برخی ماهیت را اصیل و وجود را مفهوم دانسته‌اند که نادرست است. این دیدگاه، مانند برعکس دیدن آسمان و زمین، با حقیقت وحدت وجود ناسازگار است.

تحول در دیدگاه ملاصدرا

ملاصدرا با اصالت دادن به وجود، ماهیت را تابع دانست، اما جرات نگفتن مفهومی بودن ماهیت را نداشت. این محدودیت، مانند تردید در برابر حقیقت آشکار، از تأثیر سنت مشائی ناشی شده است.

نقد دوگانگی اصل و فرع

فرض وجود به‌عنوان اصل و ماهیت به‌عنوان فرع، به دوگانگی غیرواقعی منجر شده است. این دوگانگی، مانند سایه‌ای که حقیقت را می‌پوشاند، با وحدت وجود ناسازگار است.

بخش پنجم: ذهن، مفاهیم و حقیقت وجود

مفهوم به‌مثابه وجود ذهنی

مفهوم، خود نوعی وجود ذهنی است که از حقیقت وجودی شیء انتزاع می‌شود. این دیدگاه، مانند آینه‌ای که تصویر جسم را بازمی‌تاباند، پیوند میان وجود عینی و ذهنی را نشان می‌دهد.

درنگ: مفاهیم ذهنی، به‌عنوان وجودهای انتزاعی، از حقیقت وجودی اشیا جدا نیستند.

نفی ترکیب در ذهن

در ذهن، ترکیب وجود ندارد؛ ذهن مفاهیم را بدون اختلاط کنار هم می‌چیند. این ویژگی، مانند کتابخانه‌ای که کتاب‌ها را منظم نگه می‌دارد، ذهن را از ترکیب واقعی متمایز می‌کند.

مثال خمیر و نان

در خارج، نان از خمیر ترکیب می‌شود، اما در ذهن، خمیر و نان مفاهیمی جداگانه‌اند بدون ترکیب. این تفاوت، مانند جدایی رنگ‌ها در نقاشی ذهنی، ماهیت غیرترکیبی ذهن را نشان می‌دهد.

نفی اختلاط در ذهن

ذهن مفاهیم را بدون اختلاط کنار هم قرار می‌دهد و هیچ تصرفی در آن‌ها نمی‌کند. این ویژگی، مانند باغبانی که گل‌ها را بدون مخلوط کردن کنار هم می‌کارد، ذهن را ظرفی بسیط معرفی می‌کند.

تفاوت تجزیه در ذهن و خارج

در خارج، تجزیه و ترکیب ممکن است، اما در ذهن، مفاهیم به‌صورت بسیط کنار هم قرار می‌گیرند. این تفاوت، مانند تمایز میان بافندگی در واقعیت و چیدمان در خیال، ماهیت ذهن را روشن می‌کند.

مثال زید در ذهن

زید در ذهن مفهومی بسیط است و تجزیه آن به حروف، تنها ایجاد مفاهیم جدید است، نه تجزیه واقعی. این مثال، مانند نقاشی که اجزای آن جدا نمی‌شوند، ماهیت غیرترکیبی ذهن را نشان می‌دهد.

ذهن به‌مثابه ظرف چیدمان

ذهن مفاهیم را بدون تصرف، مانند چینی‌ها کنار هم می‌چیند. این تمثیل، مانند گنجینه‌ای که جواهرات را دست‌نخورده نگه می‌دارد، جامعیت ذهن را نشان می‌دهد.

نفی تصرف در صورت‌های ذهنی

ذهن در صورت‌های قبلی خود تصرف نمی‌کند و هر تغییر را به‌عنوان صورتی جدید ثبت می‌کند. این ویژگی، مانند دفتر حسابی که هر ورودی را جداگانه ثبت می‌کند، ثبات ذهن را نشان می‌دهد.

تمثیل زرگر و خنایی ذهن

ذهن، مانند زرگری که خرده‌های طلا را جمع‌آوری می‌کند، هیچ مفهومی را گم نمی‌کند. این تمثیل، مانند گنجینه‌ای که هیچ گوهرش از دست نمی‌رود، جامعیت ذهن را بازمی‌تاباند.

درنگ: ذهن، مانند زرگری که خرده‌های طلا را حفظ می‌کند، تمامی مفاهیم را بدون گم شدن ثبت می‌نماید.

آیه قرآن کریم و مسئولیت ذهنی

اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا

«کتابت را بخوان، امروز خودت برای حسابرسی خودت کافی هستی» (سوره اسراء، آیه ۱۴). این آیه، مانند آینه‌ای که تمام اعمال انسان را بازمی‌تاباند، به ثبت تمامی مفاهیم در ذهن و مسئولیت انسان در برابر آن‌ها اشاره دارد.

نقد انباشت مفاهیم بی‌فایده

انسان مفاهیم بی‌فایده را در ذهن انباشت می‌کند که در قیامت آشکار شده و به زیان اوست. این انباشت، مانند انباشتن خرده‌ریزه‌هایی بی‌ارزش در گنجینه‌ای گران‌قدر، به اتلاف عمر منجر می‌شود.

درنگ: انباشت مفاهیم بی‌ارزش در ذهن، به اتلاف عمر و مسئولیت سنگین در قیامت منجر می‌شود.

تمثیل خرده‌های طلا و قیامت

در قیامت، تمام مفاهیم ذهنی، مانند خرده‌های طلا، آشکار شده و مورد حسابرسی قرار می‌گیرند. این تمثیل، مانند روزی که گنجینه‌های پنهان گشوده می‌شوند، جامعیت حسابرسی الهی را نشان می‌دهد.

نتیجه انباشت مفاهیم بی‌ارزش

انباشت مفاهیم بی‌ارزش، مانند باری سنگین بر دوش انسان، به بدبختی و اتلاف عمر منجر می‌شود. این هشدار، مانند فانوسی در تاریکی، انسان را به گزینش مفاهیم ارزشمند فرامی‌خواند.

دعا برای عاقبت به خیری

دعا برای عاقبت به خیری، مانند نسیمی که پس از توفان آرامش می‌آورد، نتیجه‌گیری از بحث مفاهیم ذهنی و مسئولیت انسان است. این دعا، انسان را به توکل و اصلاح در برابر اعمالش دعوت می‌کند.

ای پروردگار! بر محمد و آل محمد درود فرست و عاقبت ما را به خیر گردان.

جمع‌بندی

درس‌گفتار شماره ۱۰۱۵ استاد فرزانه قدس‌سره، با تحلیلی ژرف از ترکیب وجود و ماهیت در فلسفه اسلامی، به نقد محدودیت‌های روش‌شناختی و زبانی در کلام و فلسفه سنتی پرداخته است. این گفتار، با تأکید بر اصالت وجود و نفی حقیقت مستقل ماهیت، به وحدت وجود در حکمت متعالیه گرایش دارد و عبارات اغراق‌آمیز را رد می‌کند. ذهن، به‌عنوان ظرفی بسیط که مفاهیم را بدون ترکیب حفظ می‌کند، در برابر خارج، که محل ترکیب و تجزیه است، قرار گرفته و نقش آن با استناد به آیه قرآن کریم تبیین شده است. نقد انباشت مفاهیم بی‌ارزش و دعا برای عاقبت به خیری، پیوند فلسفه با اخلاق و مسئولیت انسانی را نشان می‌دهد. این متن، با حفظ وفاداری به محتوای اصلی، زمینه‌ای برای گفت‌وگوی فلسفه اسلامی با مسائل معاصر فراهم کرده و بر ضرورت تحول در روش‌شناسی فلسفی تأکید می‌ورزد.

با نظارت صادق خادمی