در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1020

متن درس





بازاندیشی در وجودشناسی اسلامی: تحلیل شخصیت و تشخص وجود

بازاندیشی در وجودشناسی اسلامی: تحلیل شخصیت و تشخص وجود

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۰۲۰)

دیباچه

فلسفه اسلامی، چونان دریایی ژرف و بی‌کران، همواره عرصه‌ای برای کاوش در مفاهیم بنیادین وجود، ظهور و حقیقت بوده است. درس‌گفتار شماره ۱۰۲۰، با محوریت وجودشناسی و حقیقت‌یابی، به بازاندیشی در مفاهیم شخصیت و تشخص وجود می‌پردازد و با نگاهی نقادانه، دیدگاه‌های سنتی فلاسفه پیشین، از جمله ملاصدرا و حاجی سبزواری، را به چالش می‌کشد. این نوشتار، با رویکردی نوین، وجود را به‌سان خورشیدی می‌بیند که ظهوراتش، چونان پرتوهای نور، عالم را روشن می‌سازد و مفاهیم سنتی مانند ماهیت، جوهر و عرض را به حاشیه می‌راند. هدف این کتاب، ارائه تحلیلی عمیق و منسجم از شخصیت و تشخص وجود، به‌ویژه در نسبت با حق تعالی، و تبیین جایگاه آن در فهم توحید و معرفت الهی است.

بخش نخست: محوریت وجود و ظهورات در فلسفه نوین

وجود به‌مثابه اصل اصیل

فلسفه نوین اسلامی، برخلاف سنت‌های پیشین که بر مفاهیم ماهیت و جوهر تمرکز داشتند، وجود را به‌عنوان محور و حقیقت اصیل عالم معرفی می‌کند. وجود، چونان جریانی بی‌وقفه، هستی را در بر گرفته و ظهورات آن، به‌سان امواجی بر سطح این دریا، نمودهای گوناگون عالم را پدیدار می‌سازند. این دیدگاه، با کنار نهادن ماهیت به‌عنوان امری انتزاعی، بر اصالت وجود تأکید می‌ورزد و آن را بنیان همه پدیده‌ها می‌داند.

درنگ: وجود، چونان خورشیدی بی‌غروب، حقیقت عالم است و ظهورات آن، پرتوهایی‌اند که هستی را روشن می‌سازند.

این رویکرد، با حکمت متعالیه ملاصدرا، که وجود را مقدم بر ماهیت می‌داند، هم‌سویی دارد، اما با نفی کامل ماهیت به‌عنوان مفهومی واقعی، گامی فراتر برمی‌دارد. در این چارچوب، وجود نه‌تنها اصل، بلکه تنها حقیقت عالم است، و هر آنچه در عالم نمود دارد، جلوه‌ای از این حقیقت بی‌کران است.

انتزاعی بودن ماهیت، جوهر و عرض

مفاهیم سنتی فلسفه، مانند ماهیت، جوهر و عرض، در این گفتار به‌عنوان انتزاعات ذهنی معرفی می‌شوند که فاقد تحقق خارجی‌اند. این مفاهیم، چونان سایه‌هایی بر دیوار معرفت، تنها در ذهن انسان شکل می‌گیرند و از حقیقت وجودی بی‌بهره‌اند. واقعیت عالم، تنها وجود و ظهورات آن است، و هر آنچه جز این باشد، صرفاً برچسبی ذهنی است که بر حقیقت وجود نهاده شده است.

این دیدگاه، با فلسفه تحلیلی، که بر وضوح مفاهیم تأکید دارد، و عرفان اسلامی، که ماهیت را غیراصیل می‌شمارد، هم‌خوانی دارد. به‌سان نقاشی که با خطوط و رنگ‌ها، جهانی خیالی می‌آفریند، ذهن انسان نیز با مفاهیم ماهیت و جوهر، جهانی اعتباری می‌سازد که از حقیقت وجود فاصله دارد.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تأکید بر محوریت وجود و نفی اصالت ماهیت، جوهر و عرض، فلسفه نوین را به‌عنوان رویکردی وجودمحور معرفی می‌کند. این دیدگاه، با بازتعریف حقیقت عالم به‌سان وجود و ظهورات آن، بنیانی نوین برای فهم فلسفه اسلامی پی می‌ریزد و راه را برای تحلیل عمیق‌تر مفاهیم شخصیت و تشخص وجود هموار می‌سازد.

بخش دوم: شخصیت و تشخص وجود در نسبت با حق تعالی

شخصیت وجود: سؤالی بنیادین

یکی از مسائل محوری این گفتار، پرسش از شخصیت یا کلیت وجود است: آیا وجود، به‌ویژه وجود الهی، دارای شخصیت است یا صرفاً کلیتی اطلاقی و سعه‌مند دارد؟ این پرسش، چونان کلیدی است که درهای توحید و معرفت الهی را می‌گشاید. شخصیت وجود، بحثی است عمیق و پیچیده که از مسائل سنتی، مانند تشکیک وجود یا مراتب وجود، فراتر می‌رود و به قلب حقیقت الهی راه می‌یابد.

درنگ: شخصیت وجود، چونان آیینه‌ای است که حقیقت الهی را در خود بازمی‌تاباند، و فهم آن، راه به سوی معرفت توحیدی می‌گشاید.

این پرسش، با مباحث توحید در کلام اسلامی و فلسفه صدرایی هم‌سویی دارد، اما با رویکردی نوین، وجود را نه‌تنها کلی و اطلاقی، بلکه دارای شخصیتی بی‌حد می‌داند که از هرگونه جزئیت و محدودیت مبراست.

تمایز شخصیت و تشخص

استاد فرزانه قدس‌سره، شخصیت را ذات وجود و تشخص را وصف آن معرفی می‌کند. شخصیت، چونان جوهره‌ای بی‌حد، به حق تعالی نسبت داده می‌شود، در حالی که تشخص، به‌عنوان تعین ظهوری، به خلق تعلق دارد. اگر شخصیت با جزئیت همراه شود، به ظهور بدل می‌گردد، اما بدون جزئیت، حقیقت وجود الهی است. این تمایز، بنیاد تفاوت میان حق و خلق را تشکیل می‌دهد.

به‌سان خورشیدی که نورش بی‌حد است و پرتوهایش در اشیا محدود می‌شود، وجود الهی شخصیتی بی‌مرز دارد، اما ظهورات آن در قالب تشخصات محدود ظاهر می‌گردند. این دیدگاه، با وحدت وجود صدرایی و عرفان نظری ابن‌عربی هم‌خوانی دارد.

شخصیت الهی: حقیقی یا حقوقی؟

یکی از پرسش‌های بنیادین این گفتار، این است که آیا خداوند شخصیتی حقیقی دارد یا وجودی حقوقی و کلی است؟ پاسخ به این پرسش، معرفت الهی را عمیق‌تر می‌سازد. استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به آیات قرآن کریم، خداوند را شخصیتی حقیقی معرفی می‌کند که فراتر از مفاهیم کلی و اطلاقی است.

آیه مرتبط: ﴿إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا﴾ (سوره طه، آیه ۱۴)
ترجمه: منم من، خدای یکتا، جز من خدایی نیست.

این آیه، با تأکید بر «أنا»، بر شخصیت حقیقی خداوند دلالت دارد. این مفهوم، چونان چراغی است که تاریکی‌های مفاهیم کلی را می‌زداید و حقیقت الهی را به‌عنوان شخصیتی یگانه و بی‌حد آشکار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با بررسی شخصیت و تشخص وجود، تمایز میان حق و خلق را روشن ساخت. شخصیت الهی، به‌عنوان حقیقت بی‌حد، و تشخص خلقی، به‌عنوان تعین محدود، دو سوی این گفتار را تشکیل می‌دهند. این تحلیل، با پیوند به آیات قرآن کریم، راه را برای فهم عمیق‌تر توحید و معرفت الهی هموار می‌کند.

بخش سوم: حیات و حرکت در وجود الهی

حیات الهی و نفی موت

استاد فرزانه قدس‌سره، حیات را صفتی ذاتی برای وجود الهی می‌داند و با رد دیدگاه متکلمان، که حیات الهی را به دلیل قیاس با خلق نفی می‌کردند، بر بی‌حد بودن حیات الهی تأکید می‌ورزد. موت، نه نابودی، بلکه تبدل و انتقال در مراتب ظهوری است. حیات الهی، چونان جریانی بی‌وقفه، عالم را در بر گرفته و هیچ‌گاه به موت یا زوال نمی‌رسد.

آیه مرتبط: ﴿اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ﴾ (سوره بقره، آیه ۲۵۵)
ترجمه: خدایی جز او نیست، زنده و پاینده است.

درنگ: حیات الهی، چونان رودی بی‌انتها، عالم را در بر گرفته و موت، تنها تبدلی است در مراتب ظهوری، نه نابودی حقیقت.

این دیدگاه، با حکمت متعالیه و عرفان اسلامی هم‌سو است و موت را به‌عنوان مفهومی اعتباری رد می‌کند. به‌سان درختی که برگ‌هایش می‌ریزند، اما ریشه‌اش پایدار است، وجود الهی حیاتی بی‌زوال دارد.

حرکت در وجود الهی

حرکت در وجود الهی، نه به معنای حرکت در مقوله یا جوهر، بلکه حرکتی وجودی است که با شوون الهی همراه است. این گفتار، با استناد به قرآن کریم، خداوند را در هر روز در شأنی معرفی می‌کند که بیانگر پویایی و حیات بی‌حد اوست.

آیه مرتبط: ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾ (سوره الرحمن، آیه ۲۹)
ترجمه: هر روز او در کاری است.

این آیه، چونان چراغی در شب، پویایی وجود الهی را روشن می‌سازد و نشان می‌دهد که حیات الهی، نه ایستا، بلکه پویا و خلاق است. این مفهوم، با فلسفه فرآیند و عرفان اسلامی هم‌خوانی دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تأکید بر حیات و حرکت ذاتی در وجود الهی، دیدگاه‌های سنتی متکلمان را نقد کرده و حیات الهی را به‌عنوان صفتی بی‌حد و پویا معرفی می‌کند. استناد به آیات قرآن کریم، این تحلیل را به چارچوبی توحیدمحور و هماهنگ با الهیات اسلامی هدایت می‌کند.

بخش چهارم: نقد مفاهیم سنتی و بازتعریف توحید

نقد تقسیم وجود به واجب و ممکن

استاد فرزانه قدس‌سره، تقسیم وجود به واجب و ممکن را به چالش می‌کشد، زیرا این تقسیم، وحدت وجود را مخدوش می‌سازد. وجود، چونان اقیانوسی یگانه، تقسیم‌ناپذیر است و هرگونه تکه‌تکه کردن آن، به تضعیف توحید می‌انجامد. این دیدگاه، با تأکید بر وحدت وجود، خلق را نه موجودی مستقل، بلکه ظهوری از حق می‌داند.

درنگ: وجود، چونان اقیانوسی بی‌کران، یگانه است و تقسیم آن به واجب و ممکن، وحدت توحیدی را به سایه می‌کشاند.

این نقد، با وحدت وجود صدرایی و عرفان ابن‌عربی هم‌سو است و بر یکپارچگی حقیقت وجود تأکید دارد. خلق، به‌سان موجی بر سطح این اقیانوس، تنها ظهوری از حق است، نه موجودی مستقل.

نقد دیدگاه عرفانی در نفی وجود خلق

عرفان سنتی، خلق را عدم و خیال می‌داند، اما این گفتار، با رد این دیدگاه، خلق را ظهور وجود معرفی می‌کند. خلق، فاقد ذات مستقل است، اما واقعیتی ظهوری دارد که از وجود الهی سرچشمه می‌گیرد. این دیدگاه، عالم را چونان آیینه‌ای می‌بیند که تصویر حق را در خود بازمی‌تاباند.

به‌سان سایه‌ای که از نور و جسم پدید می‌آید، خلق نیز از وجود الهی ظهور می‌یابد، اما خود ذاتی مستقل ندارد. این مفهوم، با فلسفه نوین و حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد.

نقد علم دینی در فهم توحید

استاد فرزانه قدس‌سره، علم دینی را به دلیل عدم تمرکز کافی بر معرفت الهی و توحید نقد می‌کند. چالش اصلی در شناخت دقیق پروردگار و توحید نهفته است، نه در مسائل فرعی مانند نبوت یا امامت. علم دینی، چونان باغی است که میوه‌های معرفت الهی در آن کم‌رنگ شده و نیاز به بازنگری دارد.

این نقد، با دعوت به تمرکز بر شناخت حق تعالی، راه را برای بازتعریف علم دینی در چارچوبی توحیدمحور هموار می‌سازد. این دیدگاه، با بازنگری‌های معاصر در فلسفه اسلامی هم‌سو است.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با نقد تقسیم وجود، دیدگاه عرفانی در نفی خلق، و محدودیت‌های علم دینی، بر وحدت وجود و ظهوری بودن خلق تأکید کرد. این تحلیل، توحید را به‌عنوان محور معرفت دینی بازتعریف می‌کند و راه را برای فهمی عمیق‌تر از شخصیت الهی می‌گشاید.

بخش پنجم: انسان و تشخصات ظهوری

انسان به‌مثابه مجموعه تشخصات

این گفتار، انسان را نه دارای ماهیتی مستقل، مانند حیوان ناطق، بلکه مجموعه‌ای از تشخصات و تعینات ظهوری معرفی می‌کند. انسان، چونان پازلی است که از قطعات تشخصات شکل گرفته، و هیچ جوهره‌ای مستقل در او وجود ندارد. این دیدگاه، مفاهیم سنتی ماهیت را به حاشیه می‌راند و انسان را جلوه‌ای از ظهورات الهی می‌داند.

درنگ: انسان، چونان تابلویی است که با رنگ‌های تشخصات نگاشته شده، نه موجودی با ماهیتی مستقل.

این مفهوم، با فلسفه تحلیلی و علوم شناختی، که انسان را مجموعه‌ای از ویژگی‌ها می‌دانند، و عرفان اسلامی، که ماهیت را غیراصیل می‌شمارد، هم‌خوانی دارد.

نقد قاعده «ما لم یتشخص لم یوجد»

استاد فرزانه قدس‌سره، قاعده سنتی «ما لم یتشخص لم یوجد» را به چالش می‌کشد، زیرا این قاعده تشخص را علت وجود قرار می‌دهد، در حالی که تشخص و وجود عین یکدیگرند. این قاعده، با جداسازی تشخص و وجود، به ناسازگاری منطقی می‌انجامد. تشخص، چونان لباسی است که بر تن وجود دوخته شده، اما خود وجود است، نه چیزی جدا.

این نقد، با منطق فلسفی و حکمت متعالیه هم‌سو است و بر یگانگی تشخص و وجود تأکید دارد. وجود، بدون نیاز به تشخص خارجی، خود به خود متعین است.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با بازتعریف انسان به‌عنوان مجموعه‌ای از تشخصات و نقد قاعده سنتی تشخص، دیدگاه نوینی در وجودشناسی ارائه می‌دهد. انسان، به‌سان ظهوری از حق، فاقد ماهیتی مستقل است و تشخصات او، جلوه‌هایی از وجود الهی‌اند.

بخش ششم: وحدت علم و نگرش‌های گوناگون

یکپارچگی کلام، فلسفه و عرفان

استاد فرزانه قدس‌سره، کلام، فلسفه و عرفان را یک علم با نگرش‌های متفاوت معرفی می‌کند. این علوم، چونان شاخه‌های درختی واحد، به یک متعلق، یعنی حق تعالی، نظر دارند. کلام، خداوند را به‌عنوان صانع، فلسفه به‌عنوان واجب‌الوجود، و عرفان به‌عنوان وجود محض می‌شناسد.

درنگ: کلام، فلسفه و عرفان، چونان آینه‌هایی با زوایای مختلف، یک حقیقت را می‌نگرند: حق تعالی.

این دیدگاه، با رویکردهای تلفیقی در فلسفه اسلامی هم‌سو است و بر وحدت معرفت دینی تأکید دارد. هر نگرش، بخشی از حقیقت را روشن می‌سازد، اما همه به سوی یک مقصد ره می‌سپارند.

تمایز نگرش‌ها در فهم خداوند

کلام، با تمرکز بر فعل الهی (صنع)، خداوند را صانع می‌داند. فلسفه، با تأکید بر وجود، او را واجب‌الوجود می‌خواند. عرفان، با نفی هرگونه حد، او را وجود محض می‌بیند. این گفتار، با نقد محدودیت‌های هر نگرش، بر لزوم تلفیق این دیدگاه‌ها برای فهم جامع‌تر توحید تأکید می‌ورزد.

به‌سان نقاشانی که هر یک از زاویه‌ای تابلویی را می‌نگارند، این علوم هر یک بخشی از حقیقت الهی را بازمی‌تابانند، اما تنها با کنار هم نهادن این نگرش‌ها می‌توان به تصویری کامل دست یافت.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، با تأکید بر وحدت کلام، فلسفه و عرفان، نشان داد که این علوم، با وجود تفاوت در نگرش، به یک حقیقت نظر دارند. این یکپارچگی، راه را برای فهمی جامع‌تر از شخصیت الهی و توحید هموار می‌سازد.

بخش هفتم: شخصیت الهی و توحید یگانه

یگانگی شخصیت حق

استاد فرزانه قدس‌سره، حق تعالی را یگانه شخص عالم معرفی می‌کند که تمام ظهورات و تشخصات، جلوه‌های او هستند. تعدد در شخصیت الهی، به شرک و خدایان قلابی می‌انجامد. شخصیت حق، چونان ستاره‌ای بی‌همتا در آسمان هستی، یگانه و بی‌حد است.

درنگ: حق تعالی، چونان خورشیدی یگانه، تنها شخص عالم است و تمام ظهورات، پرتوهای او هستند.

این مفهوم، با توحید ذاتی در کلام اسلامی و وحدت وجود صدرایی هم‌خوانی دارد. عالم، مجموعه‌ای از تشخصات حق است که فاقد ذات مستقل‌اند.

عبادت و شخصیت الهی

عبادت، خطابی است به شخصیت حقیقی خداوند، چنان‌که در قرآن کریم آمده است: ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ (سوره فاتحه، آیه ۵)
ترجمه: تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوئیم.

این آیه، با تأکید بر «إیاک»، بر شخصیت حقیقی خداوند دلالت دارد. عبادت، چونان گفت‌وگویی است با شخصیتی یگانه که عالم را در بر گرفته و هرگونه تعدد را نفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش هفتم

این بخش، با تأکید بر یگانگی شخصیت الهی و نقش آن در عبادت و توحید، عالم را به‌عنوان ظهورات حق معرفی کرد. این دیدگاه، با پیوند به آیات قرآن کریم، توحید را به‌عنوان محور معرفت دینی تحکیم می‌بخشد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی کل

این نوشتار، با بازاندیشی در مفاهیم شخصیت و تشخص وجود، فلسفه اسلامی را در چارچوبی وجودمحور بازتعریف کرد. با نقد دیدگاه‌های سنتی، مانند تقسیم وجود به واجب و ممکن یا نفی حیات الهی، و تأکید بر شخصیت بی‌حد حق تعالی، این گفتار راهی نوین در فهم توحید گشود. عالم، چونان آیینه‌ای است که ظهورات حق را در خود بازمی‌تاباند، و انسان، مجموعه‌ای از تشخصات این حقیقت یگانه است. استناد به آیات قرآن کریم، این تحلیل را به چارچوبی توحیدمحور و هماهنگ با الهیات اسلامی هدایت کرد. این اثر، نه‌تنها بازخوانی انتقادی آرای پیشینیان است، بلکه گامی است به سوی پی‌ریزی فلسفه‌ای پویا و هماهنگ با نیازهای معرفتی امروز.

با نظارت صادق خادمی