متن درس
تبیین فلسفی ماهیت انسان و رابطه نفس و بدن
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۰۸۹)
آیه آغازین
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
دیباچه
کاوش در ماهیت انسان و رابطه میان نفس و بدن، از دیرباز یکی از اساسیترین مسائل فلسفه بوده است. این نوشتار، برگرفته از درسگفتار شماره ۱۰۸۹ استاد فرزانه قدسسره، ارائهشده در تاریخ ۷ مهر ۱۳۸۸ (۲۹ سپتامبر ۲۰۰۹)، به بررسی عمیق و انتقادی این موضوع میپردازد. با رویکردی فلسفی و عرفانی، این اثر میکوشد تا با نگاهی نو به وحدت وجودی نفس و بدن، اشراق نفسانی، و پویایی تبدیلی ماده و تجرد، انسان را بهمثابه موجودی الهی با ظرفیتهای متعالی معرفی کند. این نوشتار، با ارجاع به آیات قرآن کریم و نقد دیدگاههای سنتی، چارچوبی نوین برای انسانشناسی فلسفی ارائه میدهد و بر اهمیت تغذیه وجودی و مادی در مسیر تعالی انسان تأکید میورزد.
بخش یکم: بنیانهای انسانشناسی فلسفی
مفهوم انسان در فلسفه
بحث انسانشناسی با تمرکز بر مفهوم بنیادین «انسان» آغاز میشود، پیش از آنکه به خصوصیات و اوصاف آن پرداخته شود. این رویکرد، بهسان کلیدی است که درهای معرفت را بهسوی شناخت حقیقت انسان میگشاید. انسان در فلسفه، نهتنها موجودی زیستی، بلکه هویتی وجودی است که در پیوند با هستی الهی تعریف میشود.
تبیین سنتی انسان بهمثابه ترکیبی از ماده و صورت
در متون فلسفی سنتی، انسان بهمثابه ترکیبی از ماده و صورت، نفس و بدن، جنس و فصل، یا تجرد و ماده معرفی شده است. این دیدگاه، ریشه در فلسفه مشائی و کلام اسلامی دارد که انسان را در قالب دوگانهای مادی و مجرد تحلیل میکند. با این حال، این تبیین به دلیل سادهسازی بیش از حد، مورد نقد قرار میگیرد، زیرا حقیقت انسان را در چارچوبی محدود و دوگانهانگارانه محصور میسازد.
تقسیمبندی ترکیب انسان
ترکیب انسان در فلسفه به دو نوع تقسیم میشود: ترکیبی خليط (ماده و صورت) که به جنبه وجودشناختی و خارجی انسان اشاره دارد، و ترکیبی وحدتی (جنس و فصل) که به جنبه مفهومی و عنوانی آن مربوط است. این تقسیمبندی، زمینهای برای تحلیل دقیقتر رابطه نفس و بدن فراهم میآورد و بر تمایز میان وجود خارجی و مفهوم ذهنی تأکید میورزد.
درنگ: انسان در فلسفه، نهتنها ترکیبی از ماده و صورت است، بلکه موجودی است که در وحدت وجودی نفس و بدن، هویتی الهی مییابد.
بخش دوم: نقد دوگانهانگاری نفس و بدن
رد دیدگاه همجواری نفس و بدن
برخلاف دیدگاههای سنتی که نفس و بدن را بهصورت همجوار و جداگانه میپندارند، حقیقت انسان در وحدتی اشراقی میان این دو نمود مییابد. نفس و بدن، نه دو موجود مجزا، بلکه یک حقیقت واحدند که در ظرف تشخص وجودی به هم میپیوندند. این وحدت، بهسان نوری است که در آیینه جسم بازتاب مییابد و تمامیت وجود انسان را روشن میسازد.
وحدت اشراقی نفس و بدن
رابطه نفس و بدن، رابطهای اشراقی و تشخصی است، مشابه وحدت وجودی در فلسفه عرفانی. نفس، چون خورشیدی درخشان، بر تمام ذرات بدن اشراق میورزد و آنها را در پرتو وجود خود متعالی میسازد. این اشراق، نه به معنای ممازجت مادی، بلکه بهسان حضور وجودی است که ماده را به تجرد پیوند میدهد.
تمثیل الهی برای رابطه نفس و بدن
رابطه نفس و بدن، بهسان رابطه خداوند با اشیاء است: «داخل فی الاشیاء لا بالممازجه، خارج عن الاشیاء لا بالمفارقه». همانگونه که خداوند در همه چیز حضور دارد، اما نه بهصورت مادی، نفس نیز در بدن حضور دارد، اما نه بهصورت محصور در مکان یا ماده. این تمثیل، به عمق حضور نفسانی در جسم اشاره دارد و انسان را آیینهای از صفات الهی میداند.
درنگ: نفس، چون نوری الهی، بر تمام ذرات بدن اشراق میورزد و آنها را در پرتو وجود خود به وحدتی متعالی میرساند.
اشراف نفس بر بدن
نفس بر بدن اشراف دارد و با آن بهصورت اشراقی و تشخصی همنشین است. این اشراف، بهسان حاکمی است که بر قلمرو جسم فرمانروایی میکند و تمام اعضا و جوارح را در خدمت وجود متعالی خود قرار میدهد.
نفوذ نفس در ذرات بدن
تمام ذرات بدن، از فرق سر تا شست پا، در پرتو نفس رنگ و روی تجرد مییابند و با تشخص، خود به روح تبدیل میشوند. این نفوذ، بهسان جریانی حیاتبخش است که ماده را در مسیر تعالی به سوی تجرد هدایت میکند.
بخش سوم: پویایی وجودی انسان
نزول و صعود نفس
نفس در سیر نزولی خود به عالم ناسوت وارد میشود و کدر میگردد، اما با تبدل و تحول، ماده میتواند به سوی تعالی صعود کند یا در نازلترین مراتب افول نماید. این پویایی، بهسان سفری است که انسان را از خاک به افلاک میرساند یا در حضیض ماده نگه میدارد.
الهی بودن حقیقت انسان
حقیقت انسان، به دلیل وحدت نفس و بدن، او را موجودی الهی میسازد. این الوهیت، نه به معنای ذاتی، بلکه بهسان آیینهای است که نور الهی را در خود بازتاب میدهد و انسان را به جایگاه خلیفهاللهی میرساند.
ارجاع به آیه «هو معکم»
هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَمَا كُنْتُمْ ۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
او با شماست هر کجا که باشید، و خدا به آنچه میکنید بیناست (سوره ۵۷، آیه ۴).
این آیه، به حضور قیومی خداوند در هستی اشاره دارد و بهسان تمثیلی برای حضور نفس در بدن عمل میکند. همانگونه که خداوند با همه چیز است، نفس نیز با تمام اعضا و جوارح همراه است.
هویت قیومی نفس
نفس، بهسان خداوند، با تمام اعضا و جوارح همراه است و حضورش در بدن، بهصورت قیومی و اشراقی است. این هویت، انسان را به موجودی تبدیل میکند که در تمامیت خود، جلوهای از وحدت الهی است.
درنگ: نفس، چون خداوند، با تمام اعضا و جوارح انسان حضور دارد و این حضور، هویتی قیومی و اشراقی به انسان میبخشد.
بخش چهارم: نقد مکانمندی نفس
رد دیدگاه مکانمندی نفس
برخلاف تصورات عامهپسند که نفس را در مکان خاصی مانند مخ یا قلب محصور میدانند، نفس در تمام بدن حضور دارد. این حضور، بهسان نسیمی است که در تمام گوشههای باغ وجود انسان میوزد و هیچ عضوی از آن بیبهره نمیماند.
نقش اعضا بهمثابه ظرف
اعضایی چون مخ و قلب، تنها ظرفهای عارضی برای نفساند، نه ظرفهای اصالی. این اعضا، بهسان کوزههایی هستند که آب حیات نفسانی را در خود جای میدهند، اما حقیقت نفس در آنها محصور نیست.
حضور نفس در تمام بدن
نفس در تمام بدن، از شست پا تا فرق سر، حضور دارد، اما با درجات متفاوت. این تفاوت، بهسان سایهروشنهای نوری است که در نقاط مختلف جسم با شدت و ضعف متفاوتی میتابد.
بخش پنجم: فرآیند مرگ و مفارقت نفس
تدریجی بودن مفارقت نفس
هنگام مرگ، نفس بهتدریج از بدن مفارقت میکند و این فرآیند، بهسان جدایی قطرهای از دریا، زمانبر و پیچیده است. این تدریج، نشاندهنده پیوند عمیق نفس و بدن در طول حیات است.
آلودگی نفس و بدن
نفس و بدن به دلیل تعلق طولانیمدت به یکدیگر، آلودهاند و مفارقت آنها زمان میبرد. این آلودگی، بهسان غباری است که بر آیینه وجود نشسته و رهایی از آن نیازمند زمانی برای تهویه است.
تفاوت تخلیه و تهویه
نفس در مرگ تهویه میشود، یعنی بخشی از بدن را با خود میبرد، نه اینکه تخلیه شود و کاملاً از ماده جدا گردد. این تهویه، بهسان بادی است که غبار را از آیینه میزداید، اما بخشی از آن را با خود میبرد.
تمثیل کاسه آب
مفارقت نفس از بدن، مانند خالی کردن یکباره کاسه آب نیست. این فرآیند، بهسان جریانی آرام است که بهتدریج آب را از ظرف وجود خارج میسازد.
درنگ: مفارقت نفس از بدن در مرگ، فرآیندی تدریجی است که با تهویه وجودی همراه است، نه تخلیه کامل.
بخش ششم: اشراف نفسانی در انبیا و اولیا
تازگی بدن اولیا پس از مرگ
انبیا و اولیا، با اقتدار نفسانی خود، بدن را حتی پس از مرگ تازه نگه میدارند. این تازگی، بهسان گلی است که در پرتو نور نفسانی، از پژمردگی مصون میماند.
تفاوت اشراف الهی و انسانی
اشراف خداوند بر هستی یکسان است، اما اشراف انسان بر بدن و عالم متفاوت است. این تفاوت، بهسان نور خورشید و چراغ است که اولی همهجا را یکسان روشن میکند، اما دومی سایهروشنهایی ایجاد مینماید.
ارجاع به آیه «لا تفاوت فی خلق الرحمن»
لَا تَفَاوُتَ فِي خَلْقِ ٱلرَّحْمَٰنِ
در آفرینش خدای رحمان هیچ تفاوت [و ناهماهنگی] نیست (سوره ۶۷، آیه ۳).
این آیه، به یکسانی اشراف الهی بر خلقت اشاره دارد و تفاوت آن با اشراف انسانی را برجسته میسازد.
بخش هفتم: نقد دیدگاههای عامهپسند
نقد تصور مکانمندی روح
تصور عامهپسند که روح را در بخشی از بدن، مانند چشم یا ناف، محصور میداند، نادرست است. این دیدگاه، بهسان قفسی است که حقیقت گسترده نفس را در تنگنای ماده محبوس میکند.
نقد روایات عامهپسند
روایاتی که از خروج روح از حلقوم یا شست پا سخن میگویند، فاقد دقت فلسفیاند. این تعابیر، بهسان قصههایی است که برای فهم عامه سادهسازی شدهاند، اما حقیقت عمیق نفس را آشکار نمیسازند.
ارجاع به آیه «نفخت فیه من روحی»
ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ ۖ وَجَعَلَ لَكُمُ ٱلسَّمْعَ وَٱلْأَبْصَارَ وَٱلْأَفْئِدَةَ ۚ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ
سپس او را آراست و از روح خویش در او دمید و برای شما گوش و چشم و دلها قرار داد. چه اندک سپاس میگزارید (سوره ۳۲، آیه ۹).
این آیه، به نفخ روح الهی در انسان اشاره دارد و بر خلقت انشایی انسان تأکید میورزد.
نقد تفسیر نفخ به باد کردن
نفخ در آیه، به معنای باد کردن نیست، بلکه به انشاء و تعین وجودی انسان اشاره دارد. این تفسیر، بهسان کلیدی است که قفل معانی عمیق قرآنی را میگشاید.
تفاوت نفخ الهی و عرفی
نفخ الهی، برخلاف نفخ عرفی که به باد کردن پوست گوسفند تشبیه میشود، به تعین وجودی انسان نفوذ میکند. این تفاوت، بهسان فرق میان نسیمی حیاتبخش و بادی توخالی است.
درنگ: نفخ الهی در قرآن کریم، به معنای انشاء وجودی انسان است، نه باد کردن مادی.
بخش هشتم: تغذیه حکیمانه و رشد وجودی
اهمیت تغذیه وجودی
انسان برای تقویت وجود خود، نیازمند مصرف مواد متنوعی چون سنگ، خاک، آهن، و مس است. این تغذیه، بهسان خاکی است که بذر وجود انسان را بارور میسازد و او را به سوی تعالی هدایت میکند.
نقد تغذیه تکراری
تغذیه تکراری، مانند مصرف مداوم نان و مرغ، مانع رشد وجودی انسان و باعث ضعف ادراکی میشود. این تکرار، بهسان زندانی است که ذهن و جسم را در تنگنای عادت محبوس میکند.
تمثیل مرغ و چرت
مصرف مرغ، به دلیل شرایط غیرطبیعی پرورش، باعث کاهش هوشیاری و چرت میشود. در مقابل، گوشت به دلیل کیفیت بهتر، انتخابی حکیمانهتر است. این تمثیل، بهسان هشداری است که انسان را از خواب غفلت بیدار میکند.
توصیه به مصرف مواد معدنی
انسان باید مواد معدنی مانند سنگ، آهن، و مس را بهصورت مناسب در تغذیه خود وارد کند. این توصیه، بهسان نسخهای است که جسم و روح را در مسیر تعالی هماهنگ میسازد.
هشدار درباره مصرف سنگ
مصرف سنگ باید با احتیاط و بهتدریج انجام شود تا به سلامت آسیب نرساند. این احتیاط، بهسان راهنمایی است که انسان را از افراط و تفریط در تغذیه بازمیدارد.
درنگ: تغذیه حکیمانه با مواد متنوع، کلید رشد وجودی انسان و تقویت ادراکات اوست.
بخش نهم: نقد نظام آموزشی و اصلاح آن
نقد آموزش سنتی علم دینی
نظام آموزشی علم دینی، که بیش از حد بر مبادی صرف و نحو متمرکز است، نیازمند اصلاح و توجه به علوم عملی است. این تمرکز بیش از حد، بهسان درختی است که شاخ و برگش رشد کرده، اما ریشههایش در خاک معرفت فرو نرفته است.
توصیه به فعالسازی آشپزخانههای حکیمانه
عالمان دینی باید آشپزخانههایی حکیمانه راهاندازی کنند و غذاهای متنوعی تولید نمایند که به رشد وجودی جامعه کمک کند. این توصیه، بهسان دعوتی است برای احیای نقش عالمان در هدایت مادی و معنوی جامعه.
تمثیل طب علفی
طب سنتی، با شناخت گیاهان و مواد طبیعی، تغذیه حکیمانه را ترویج میکرد. این دانش، بهسان گنجی است که در دل طبیعت نهفته و نیازمند کاوش است.
نقد اتلاف وقت در آموزش علم دینی
صرف بیش از پنج سال برای آموزش مبادی صرف و نحو، اتلاف وقت است. این نقد، بهسان هشداری است که علم دینی را از رکود به سوی پویایی سوق میدهد.
بخش دهم: دعا و پیوند با معصومین
دعای صلوات
دعای «خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست» به پیوند با معصومین و هدایت الهی اشاره دارد. این دعا، بهسان پلی است که انسان را به ساحل معرفت و هدایت میرساند.
درنگ: دعای صلوات، انسان را به معصومین پیوند میدهد و راه را برای معرفت نفس و حق هموار میسازد.
جمعبندی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار شماره ۱۰۸۹ استاد فرزانه قدسسره، به کاوشی عمیق در ماهیت انسان و رابطه نفس و بدن پرداخته است. با نقد دیدگاههای سنتی و تأکید بر وحدت اشراقی نفس و بدن، این اثر انسان را موجودی الهی با ظرفیتهای متعالی معرفی میکند. پویایی تبدیلی ماده و تجرد، اهمیت تغذیه حکیمانه، و ضرورت اصلاح نظام آموزشی علم دینی، از محورهای کلیدی این بحثاند. آیات قرآن کریم، بهسان چراغهایی، راه را برای فهم این حقایق روشن ساختهاند. این کتاب، با ارائه تبیینی فلسفی و عرفانی، دعوتی است برای بازاندیشی در انسانشناسی و حرکت به سوی تعالی وجودی.
با نظارت صادق خادمی