در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1302

متن درس





تحلیل فلسفی عالم ناسوت و جایگاه انسان در نظام هستی‌شناختی اسلامی

تحلیل فلسفی عالم ناسوت و جایگاه انسان در نظام هستی‌شناختی اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۳۰۲)

مقدمه

انسان در نظام هستی‌شناختی اسلامی، موجودی است که جایگاه ویژه‌ای در عالم ناسوت، به‌عنوان پایین‌ترین مرتبه وجود مادی، به خود اختصاص داده است. این جایگاه، نه تنها به دلیل ارتباط وجودی انسان با عوالم متافیزیکی مانند ملکوت و جبروت، بلکه به سبب ظرفیت‌های متعالی او در مسیر کمال و تجلی صفات الهی، از اهمیتی بی‌مانند برخوردار است. درس‌گفتار شماره ۱۳۰۲، با نگاهی عمیق و بدیع، به بررسی این جایگاه پرداخته و پرسش‌هایی بنیادین درباره ماهیت عالم ناسوت، ازلی و ابدی بودن آن، تکامل انسان، خیر و شر، و رابطه انسان با پروردگار مطرح می‌کند.

بخش اول: ماهیت عالم ناسوت و جایگاه انسان در آن

پیچیدگی و بدیع بودن بحث انسان

بحث درباره انسان و جایگاه او در عالم ناسوت، به دلیل پیچیدگی و بدیع بودنش، موضوعی است که در متون فلسفی و عرفانی پیشین کمتر به آن پرداخته شده است. این بحث، چونان کلیدی است که درهای معرفت به حقیقت وجود انسان را می‌گشاید و نیازمند تأملی دقیق و اهتمامی ویژه است. انسان در این دیدگاه، نه تنها موجودی مادی، بلکه مظهری از صفات الهی است که در مرکز نظام هستی قرار گرفته و ارتباطی عمیق با عوالم متافیزیکی دارد. این نگاه نوآورانه، انسان را به‌عنوان موجودی جامع‌الجهات معرفی می‌کند که توانایی تجلی تمامی صفات الهی را در خود نهفته دارد.

درنگ: انسان به‌عنوان محور نظام هستی‌شناختی اسلامی، موجودی است که توانایی تجلی صفات الهی را در عالم ناسوت داراست و بحث جایگاه او، موضوعی بدیع و نیازمند تأمل دقیق است.

ازلی و ابدی بودن عالم ناسوت

عالم ناسوت، جهانی است که در تمامی مقاطع وجود پروردگار، چونان بستر هم‌ایستا و پایدار، حضور داشته و خواهد داشت. این دیدگاه، ناسوت را نه تنها به‌عنوان ظرف وجود انسان، بلکه به‌عنوان صحنه‌ای ازلی و ابدی برای تجلی الهی معرفی می‌کند. ناسوت، چونان آینه‌ای است که عظمت پروردگار را در مرتبه مادی بازمی‌تاباند و در تمامی ادوار خلقت، همراه با عوالم ملکوت و جبروت، نقشی بی‌بدیل در نظام هستی ایفا کرده است.

درنگ: عالم ناسوت، به‌عنوان بستری ازلی و ابدی، در تمامی مقاطع خلقت الهی حضور داشته و ظرف تجلی صفات پروردگار است.

حضور انسان در تمامی ناسوت‌ها

انسان، موجودی است که در تمامی ناسوت‌های پیشین و آینده، به اشکال گوناگون حضور داشته است. این حضور، ممکن است در قالب نسناس‌ها، ناس‌های پیشین یا دیگر مراتب وجودی باشد که ما از آن‌ها بی‌خبریم. این ایده، چونان شاخه‌ای از درخت معرفت، به تکامل تدریجی و معنوی انسان در بستر ناسوت اشاره دارد و فراتر از دیدگاه‌های زیست‌شناختی، سیر وجودی انسان به سوی کمال الهی را ترسیم می‌کند.

درنگ: انسان در تمامی مقاطع عالم ناسوت، به اشکال مختلف حضور داشته و این حضور، نشانه‌ای از سیر تکاملی او به سوی کمال الهی است.

ناشناخته بودن آغاز و پایان هستی

محدودیت معرفت بشری در فهم آغاز و پایان عالم، چونان کتابی است که صفحات آغازین و پایانی آن گم شده و تنها بخشی از آن در دسترس است. این استعاره، چونان آینه‌ای روشن، ناتوانی انسان در درک کامل نظام هستی را نشان می‌دهد. همان‌گونه که نمی‌توان تعداد دقیق صفحات گم‌شده کتاب را دانست، انسان نیز از فهم ابتدا و انتهای خلقت عاجز است.

درنگ: محدودیت معرفت بشری، چونان کتابی بی‌آغاز و پایان، انسان را از درک کامل ابتدا و انتهای هستی بازمی‌دارد.

محدودیت ریاضیات در تبیین هستی

ریاضیات، هرچند ابزاری توانمند برای توصیف پدیده‌های مادی است، اما در برابر پرسش‌های بنیادین وجودی، چونان شمعی کم‌نور در برابر خورشید حقیقت، ناتوان می‌ماند. ناتوانی در تعیین تعداد صفحات گم‌شده کتاب هستی، نشان‌دهنده محدودیت علوم صوری در برابر پرسش‌های متافیزیکی است که تنها با نور معرفت الهی روشن می‌گردد.

درنگ: ریاضیات، با وجود توانایی در توصیف جهان مادی، در برابر پرسش‌های متافیزیکی وجود، ناتوان است و پاسخ‌های بنیادین را نمی‌تواند ارائه دهد.

جمع‌بندی بخش اول

عالم ناسوت، به‌عنوان بستری ازلی و ابدی، ظرف تجلی صفات الهی و جایگاه ویژه انسان است که در تمامی مقاطع خلقت حضور داشته و خواهد داشت. پیچیدگی بحث انسان، ازلی و ابدی بودن ناسوت، و محدودیت معرفت بشری در فهم هستی، این عالم را به صحنه‌ای بی‌مانند برای تأمل فلسفی تبدیل کرده است. انسان، به‌عنوان مظهری از صفات الهی، در این بستر به سوی کمال سیر می‌کند، هرچند محدودیت‌های معرفتی، چونان سایه‌ای بر آگاهی او گسترده است.

بخش دوم: عظمت انسان و رابطه آن با خیر و شر

عظمت پروردگار و انسان

عظمت پروردگار، چونان دریایی بی‌کران، در عظمت عوالم تجلی می‌یابد، و عظمت عوالم در عظمت ناسوت، و عظمت ناسوت در عظمت انسان متجلی است. انسان، به‌عنوان خلیفه‌الله، چونان آینه‌ای است که تمامی صفات الهی را در خود بازمی‌تاباند و جایگاه او در ناسوت، نشانه‌ای از این عظمت بی‌مانند است.

درنگ: عظمت انسان، به‌عنوان مظهر صفات الهی، در سلسله مراتب هستی‌شناختی، پیوندی ناگسستنی با عظمت پروردگار دارد.

ناشناخته بودن موجودات پیشین

پرسش از موجودات ذی‌عقل در ناسوت‌های پیشین و آینده، چونان دری است که به سوی عوالم ناشناخته گشوده می‌شود. این پرسش، به امکان وجود ناسوت‌های متعدد و انسان‌های متفاوت در مراتب مختلف خلقت اشاره دارد که با نظریه عوالم متعدد در عرفان اسلامی همخوانی دارد.

درنگ: امکان وجود ناسوت‌های متعدد و موجودات ذی‌عقل ناشناخته، افقی نو برای تأمل در تکثر خلقت الهی می‌گشاید.

فروپاشی نظام ناسوت در قرآن کریم

قرآن کریم، با آیاتی چونان مشعل‌های هدایت، به فروپاشی نظام ناسوت اشاره دارد:

إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ

آنگاه که خورشید در هم پیچیده شود (تکویر: ۱).

إِذَا النُّجُومُ كَدَرَتْ

آنگاه که ستارگان تیره شوند (تکویر: ۲). این آیات، چونان نشانه‌هایی از پایان عالم مادی، به انتقال به مرحله‌ای دیگر از وجود اشاره دارند که با مفهوم معاد در فلسفه اسلامی همخوانی دارد.

درنگ: آیات قرآن کریم، فروپاشی عالم ناسوت را نشانه‌ای از انتقال به مرحله معاد و حسابرسی الهی می‌دانند.

تکثر ناسوت‌ها و انسان‌ها

پرسش از تعداد ناسوت‌های خلق‌شده، تعداد انسان‌ها در هر ناسوت، و کیفیت ادراک و عمل آن‌ها، چونان نسیمی است که پرده‌های ناشناخته خلقت را به حرکت درمی‌آورد. این تکثر، نشانه‌ای از تنوع تجلیات الهی در عوالم مختلف است که انسان را در مراتب گوناگون وجود قرار می‌دهد.

درنگ: تکثر ناسوت‌ها و انسان‌ها، نشانه‌ای از تنوع تجلیات الهی در خلقت است که انسان را در مراتب گوناگون وجود قرار می‌دهد.

محدودیت علم قرآنی در برابر علم الهی

پرسش از این‌که آیا قرآن کریم تمامی علم الهی را دربرمی‌گیرد یا تنها بخشی از آن را، چونان چراغی است که محدودیت معرفت بشری را روشن می‌سازد. قرآن کریم، به‌عنوان کلام الهی، تنها قطره‌ای از دریای بی‌کران علم پروردگار را به انسان منتقل می‌کند.

درنگ: قرآن کریم، با وجود عظمتش، تنها بخشی از علم بی‌نهایت الهی را به انسان ارائه می‌دهد و معرفت بشری در برابر آن محدود است.

جمع‌بندی بخش دوم

عظمت انسان، به‌عنوان مظهر صفات الهی، در پیوند با عظمت ناسوت و عوالم دیگر، او را در مرکز نظام هستی قرار می‌دهد. فروپاشی ناسوت، تکثر عوالم، و محدودیت علم بشری در برابر علم الهی، همگی بر جایگاه ویژه انسان در خلقت تأکید دارند. این بخش، با تأمل در آیات قرآن کریم و پرسش‌های بنیادین، انسان را به‌عنوان موجودی در حال سیر به سوی کمال معرفی می‌کند.

بخش سوم: خیر و شر در نظام هستی و تکامل انسان

اکثریت نقص و اقلیت کمال

در عالم ناسوت، اکثریت انسان‌ها، چونان میوه‌های نارس، در حالت نقصان به سر می‌برند و تنها اقلیتی به کمال رسیده‌اند. انبیا، اولیا، صالحان، شهدا و صدیقان، چونان ستارگانی درخشان، اقلیتی هستند که به کمال دست یافته‌اند، در حالی که اکثریت، همچنان در مسیر تکامل، ناپخته باقی مانده‌اند.

درنگ: در عالم ناسوت، اکثریت انسان‌ها در حالت نقصان و اقلیتی به کمال رسیده‌اند که نشانه‌ای از سیر تدریجی انسان به سوی کمال الهی است.

نظام احسن و پذیرش اقلیت شر

فلاسفه، نظام هستی را نظام احسن می‌دانند که در آن، اقلیت شر به خاطر حفظ اکثریت خیر پذیرفته می‌شود. این دیدگاه، چونان ترازویی است که خیر و شر را در توازن نگه می‌دارد و شر را به‌عنوان نقصان وجودی توجیه می‌کند، نه موجودی مستقل.

درنگ: نظام احسن، اقلیت شر را به خاطر حفظ اکثریت خیر می‌پذیرد و شر را نقصان وجودی می‌داند، نه موجودی مستقل.

وجودی بودن خیر و شر

خیر و شر، هر دو وجودی‌اند و شر، مظهر اسمای جلالی پروردگار، مانند قهار، قاطع و قامع، است. این دیدگاه، برخلاف نظریه عدم بودن شر، آن را چونان سایه‌ای از تجلیات الهی می‌بیند که در نظام خلقت، نقشی مکمل ایفا می‌کند. مثال کودکی مظلوم که با نوازش افقی، خیر می‌بیند و با ضربه عمودی، شر می‌چشد، نشان‌دهنده وجودی بودن هر دو عمل است.

درنگ: خیر و شر، هر دو وجودی‌اند و شر، مظهر اسمای جلالی پروردگار است که بخشی از نظام خلقت را تشکیل می‌دهد.

انسان نپز و نیاز به مدارا

انسان، چونان میوه‌ای نارس، نیازمند مدارا و صبر است، نه فشار و سخت‌گیری. قرآن کریم می‌فرماید:

وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ

و به صبر و مهربانی یکدیگر را سفارش کردند (بلد: ۱۷). این آیه، چونان مشعلی هدایتگر، بر ضرورت رحمت و صبر در تعامل با انسان نپز تأکید دارد. فشار بر این انسان، چونان باری سنگین بر شاخه‌ای نحیف، به شکستن او می‌انجامد.

درنگ: انسان نپز، نیازمند مدارا و صبر است و فشار بر او، به گریز و فروپاشی می‌انجامد.

جمع‌بندی بخش سوم

خیر و شر، به‌عنوان دو وجه وجودی در نظام هستی، در سیر تکاملی انسان نقش دارند. اکثریت انسان‌ها در حالت نقصان‌اند و اقلیتی به کمال رسیده‌اند. نظام احسن، شر را به‌عنوان نقصان وجودی می‌پذیرد و انسان نپز، نیازمند مدارا و رحمت است. این بخش، با تأمل در این مفاهیم، بر ضرورت تربیت اخلاقی و معنوی انسان تأکید دارد.

بخش چهارم: عدالت الهی، قیامت و تکامل انسان

عدالت الهی و ضرورت قیامت

تنها دلیل وجود قیامت، برقراری عدالت الهی در برابر ناعدالتی‌های عالم ناسوت است. این جهان، چونان ترازویی ناساز، نمی‌تواند عدالت کامل را برقرار کند، و قیامت، چونان دادگاهی عادل، حسابرسی نهایی را بر عهده دارد.

درنگ: قیامت، ضرورتی برای برقراری عدالت الهی در برابر ناعدالتی‌های عالم ناسوت است.

شفاعت و حکمیت الهی

در قیامت، خداوند چونان حاکمی عادل، میان بندگان قضاوت می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید:

وَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَ الْعِبَادِ

و خداوند میان بندگان داوری می‌کند (غافر: ۴۸). شفاعت انبیا و اولیا، چونان پلی به سوی رحمت الهی است، اما حکمیت نهایی تنها از آن پروردگار است.

درنگ: خداوند در قیامت، به‌عنوان حاکم نهایی، میان بندگان داوری می‌کند و شفاعت، تنها با اراده او محقق می‌شود.

امکان تکامل انسان

پرسش از امکان تکامل انسان و تغییر در ویژگی‌های او، چونان شاخه‌ای از درخت معرفت، به تحول وجودی انسان در ناسوت‌های مختلف اشاره دارد. آیا انسان می‌تواند در مراتب بعدی خلقت، به گونه‌ای دیگر ظاهر شود؟ این پرسش، چونان دریچه‌ای به سوی امکانات ناشناخته خلقت، ذهن را به تأمل وا می‌دارد.

درنگ: امکان تکامل انسان در ناسوت‌های مختلف، به تحول وجودی او در مسیر کمال الهی اشاره دارد.

رفتار انبیا با انسان نپز

انبیا، چونان باغبانانی مهربان، با رحمت و مدارا با انسان نپز برخورد کرده‌اند. سخت‌گیری، چونان بادی تند، انسان را به سوی نابودی می‌کشاند، اما رحمت و صبر، او را به سوی کمال هدایت می‌کند. مثال اسب‌سواری که با لمس و مهربانی، اسب را رام می‌کند، نشان‌دهنده این رویکرد حکیمانه است.

درنگ: انبیا با رحمت و مدارا، انسان نپز را به سوی کمال هدایت می‌کنند و سخت‌گیری، به نابودی او می‌انجامد.

نقد دیدگاه سخت‌گیرانه در سیره برخی انبیا

در قرآن کریم، نمونه‌ای از سخت‌گیری در سیره حضرت نوح علیه‌السلام دیده می‌شود:

لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا

از کافران هیچ‌کس را بر زمین باقی مگذار (نوح: ۲۶). این درخواست، که به نابودی کامل کافران اشاره دارد، در برابر دیدگاه حضرت عیسی علیه‌السلام قرار می‌گیرد که می‌فرماید: «آنان بندگان تو هستند» و خود را از دخالت در سرنوشت دیگران بازمی‌دارد. این تفاوت، چونان دو شاخه از یک درخت، نشان‌دهنده رویکردهای متفاوت انبیا در برابر حکمت الهی است.

درنگ: تفاوت در سیره انبیا، مانند سخت‌گیری حضرت نوح و تسلیم حضرت عیسی، نشان‌دهنده تنوع در رویکردهای هدایتگری است.

امید به انسان پخته در آینده

امید به وجود انسانی پخته در ناسوت‌های آینده، که اکثریت آن به کمال رسیده و اقلیتی ناقص است، چونان سپیده‌دم امیدی است که افق تکامل بشری را روشن می‌سازد. این دیدگاه، با مفهوم ظهور مهدی علیه‌السلام و تحقق جامعه‌ای کامل همخوانی دارد.

درنگ: امید به تکامل انسان در ناسوت‌های آینده، نویدبخش جامعه‌ای است که اکثریت آن به کمال رسیده و اقلیتی در نقصان است.

جمع‌بندی بخش چهارم

عدالت الهی، با قیامت به کمال می‌رسد و حکمیت خداوند، چونان ترازویی عادل، سرنوشت انسان‌ها را تعیین می‌کند. تکامل انسان، رفتار رحیمانه انبیا، و امید به انسان پخته در آینده، همگی بر جایگاه ویژه انسان در نظام هستی تأکید دارند. نقد سخت‌گیری‌های برخی انبیا، بر ضرورت مدارا و رحمت در هدایت انسان نپز دلالت می‌کند.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

جایگاه انسان در عالم ناسوت، به‌عنوان مظهری از صفات الهی، در نظام هستی‌شناختی اسلامی از اهمیتی بی‌مانند برخوردار است. عالم ناسوت، چونان بستری ازلی و ابدی، ظرف تجلی صفات الهی و سیر تکاملی انسان است. خیر و شر، به‌عنوان دو وجه وجودی، در این سیر نقش دارند و قیامت، چونان دادگاهی عادل، عدالت الهی را برقرار می‌سازد. انسان نپز، نیازمند مدارا و رحمت است و امید به تکامل او در ناسوت‌های آینده، افقی روشن برای آینده بشریت ترسیم می‌کند. این نوشتار، با تأمل در درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، افق‌های جدیدی برای پژوهش در حوزه انسان‌شناسی و فلسفه اسلامی می‌گشاید.

با نظارت صادق خادمی