متن درس
کاوشی در اقتدار معنوی و علمی در پرتو قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۳۱۹)
دیباچه: نگاهی به اقتدار در نظام معرفتی قرآنی
قرآن کریم، چونان چشمهای زلال و جوشان، سرشار از معارفی است که انسان را به سوی اقتدار معنوی، علمی و عملی رهنمون میسازد. این کتاب آسمانی، نه تنها راهنمای اخلاق و معنویت، بلکه منبعی بیمانند برای تولید قدرت در ابعاد گوناگون است. در این نوشتار، برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسهای با شماره ۱۳۱۹، به بررسی مفهوم اقتدار در پرتو آیات قرآنی، بهویژه سوره کهف، پرداخته میشود. این کاوش، با نگاهی کلنگر و عمیق، کوشیده است تا ظرفیتهای نهفته در علوم دینی را در راستای تولید اقتدار علمی و معنوی تبیین نماید.
بخش نخست: نقد وضعیت علوم دینی و ضرورت بازآفرینی اقتدار
انزوای علوم دینی در سایه نظامهای طاغوتی
علوم دینی، به دلیل تقارن تاریخی با نظامهای طاغوتی، دچار انزوا، سستی و گاه انحراف شدهاند. این فشارهای سیاسی و اجتماعی، که با هدف تضعیف دین و تقویت سلطه اعمال شدهاند، علوم دینی را از ایفای نقش محوری در جامعه محروم کرده و به حاشیه رانده است. این انزوا، چونان سایهای سنگین، بر توان اثرگذاری فرهنگی و علمی علوم دینی افتاده و آنها را از جایگاه اقتدارآمیز خود دور ساخته است.
از منظر فلسفه اجتماعی، اقتدار در اینجا نه صرفاً سلطه سیاسی، بلکه توان اثرگذاری در ساختارهای فرهنگی، علمی و معنوی است. علوم دینی، به عنوان وارثان معارف انبیا، باید بتوانند با تولید دانش کاربردی، نقشی پویا در جامعه ایفا کنند.
فقدان جایگاه اقتدارآمیز علوم دینی در جهان معاصر
علوم دینی در حال حاضر فاقد جایگاه اقتدارآمیز در سطح ملی و جهانی هستند، زیرا فعالیتهای آنها به امور غیرکاربردی محدود شده است. برخلاف علوم دانشگاهی که با تولید دانشهای کاربردی چون شیمی، فیزیک و مکانیک به اثرگذاری در جامعه میرسند، علوم دینی به دلیل تمرکز بر موضوعات غیرمؤثر، از ایفای نقش فعال در نظامهای اجتماعی بازماندهاند.
این کاستی، چونان آیینهای شکسته، بازتابدهنده ضعف در تبدیل دانش به عمل است. علوم دینی، که باید چونان مشعلی فروزان راهنمای جامعه باشند، در دام موضوعاتی گرفتار شدهاند که فاقد کشش لازم برای اثرگذاری در جهان مدرن هستند.
تحریف در مسیر علوم دینی
گرچه قرآن کریم از هرگونه تحریف مصون مانده، علوم دینی در مسیر تاریخی خود دچار انحراف شده و از رسالت اصلی خود فاصله گرفتهاند. این تحریف، نه در متن قرآن، بلکه در روشها و رویکردهای ترویج و آموزش علوم دینی رخ داده است.
از منظر فلسفه معرفت، این انحراف به معنای گسست از اهداف بنیادین علوم دینی است که باید به تولید دانش عملی و معنوی منجر شود. علوم دینی، به جای آنکه چونان جویی زلال معارف الهی را به جامعه منتقل کنند، در پیچوخمهای غیرکاربردی گرفتار شدهاند.
ناتوانی در پاسخگویی به نیازهای جامعه
بسیاری از دانشآموختگان علوم دینی، پس از سالها تحصیل، حتی قادر به تأمین معاش خود نیستند و نقشی در حل مسائل جامعه ندارند. این وضعیت، نشاندهنده ضعف ساختاری در نظام آموزشی علوم دینی است که نتوانسته است نیروی انسانی کارآمد و اثرگذار تربیت کند.
از منظر فلسفه آموزش، نظام آموزشی مؤثر باید خروجیهایی داشته باشد که توانایی پاسخگویی به نیازهای جامعه را داشته باشند. علوم دینی، برای بازیابی اقتدار خود، باید به سوی تولید دانشی حرکت کنند که هم در حوزه معرفت و هم در حوزه عمل اثرگذار باشد.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با نقد وضعیت کنونی علوم دینی، به بررسی انزوا، سستی و انحراف آنها در سایه فشارهای تاریخی و اجتماعی پرداخت. علوم دینی، به دلیل تمرکز بر موضوعات غیرکاربردی، از ایفای نقش اقتدارآمیز در جامعه بازماندهاند. این وضعیت، نیازمند بازآفرینی جایگاه علوم دینی از طریق بازسازی نظام آموزشی و توجه به تولید دانش کاربردی است تا بتوانند به عنوان وارثان انبیا، نقشی محوری در هدایت جامعه ایفا کنند.
بخش دوم: اقتدار در پرتو آیات سوره کهف
سوره کهف: منبعی بیمانند برای اقتدار
سوره کهف، با ۱۱۰ آیه، چونان گنجینهای گرانبها، شامل سه بخش اقتدارآمیز (آیات ۹ تا ۲۶، ۲۹ تا ۶۰، و ۶۰ تا ۸۲) است که ۵۴ آیه آن به تبیین اقتدار در ابعاد ظاهری، باطنی، معنوی، مادی، فعلی، عملی، وصفی و ساختاری اختصاص دارد. ۵۶ آیه دیگر این سوره، به ترنّمات معنوی و اخلاقی میپردازد.
از منظر فلسفه دینی، این سوره نمونهای بیهمتا از جامعیت قرآن کریم در تبیین مفهوم قدرت است. بخشهای اقتدارآمیز این سوره، شامل داستان اصحاب کهف، داستان موسی و خضر، و داستان ذوالقرنین، هرکدام به جنبهای از اقتدار اشاره دارند که میتواند به عنوان الگویی برای تولید دانش و قدرت در علوم دینی به کار گرفته شود.
اقتدار در قرآن کریم: نظامی جامع و پویا
قرآن کریم، چونان دریایی ژرف، سرشار از مفاهیم اقتدار است که در ابعاد گوناگون ظاهری، باطنی، معنوی و عملی تجلی یافته است. این کتاب آسمانی، نه تنها به جنبههای اخلاقی و معنوی، بلکه به تولید قدرت در تمامی ساحتهای وجودی توجه دارد.
عدم بهرهگیری علوم دینی از این ظرفیت، به معنای نادیده گرفتن بخش عظیمی از معارف قرآنی است که میتواند به تولید دانش و اقتدار منجر شود. از منظر فلسفه دین، این کاستی به گسست میان متن مقدس و عمل اجتماعی بازمیگردد که باید از طریق بازسازی نظام آموزشی علوم دینی اصلاح شود.
نقد عدم توجه به معانی عمیق قرآنی
حتی عارفان و نویسندگان کتب عرفانی، به دلیل عدم توجه به معانی عمیق قرآنی، ناکامی در فهم و تفسیر دقیق این معارف است که از منظر فلسفه معرفت، به فقدان روششناسی منسجم در تحلیل متون دینی بازمیگردد. علوم دینی باید با رویکردی علمی و عمیق به این معارف نزدیک شوند تا ظرفیتهای اقتدارآمیز قرآن کریم را استخراج کنند.
اقتدار اصحاب کهف: هماهنگی با نظامهای مدرن
داستان اصحاب کهف، به عنوان یکی از بخشهای اقتدارآمیز سوره کهف، نمونهای از قدرت معنوی و عملی است که با نظامهای حیاتی جامعه و جهان امروز هماهنگی دارد. حتی سگ اصحاب کهف، به عنوان نمادی از وفاداری و مشارکت، در این اقتدار شریک است.
وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ۚ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ ۗ
و خورشید را میدیدی که چون برمیدمید، از غارشان به سمت راست مایل میشد، و چون فرومیرفت، از سمت چپ از آنان میگذشت، در حالی که آنها در جای وسیعی از آن [غار] بودند. این از نشانههای خداست.
این آیه، به قاعدهمند بودن پدیدههای قرآنی اشاره دارد که از منظر فلسفه علم، با قوانین طبیعی سازگار است. حتی حضور سگ در این داستان، نشاندهنده جامعیت نظام اقتدارآمیز قرآنی است که همه موجودات را در بر میگیرد.
تأثیر اقتدار بر پویایی جامعه
در جامعهای اقتدارآمیز، حتی عناصر کوچک به بزرگی میرسند، اما در جامعهای سست، بزرگترین عناصر نیز کوچک میشوند. این اصل، از منظر فلسفه اجتماعی، نشاندهنده اهمیت نظامهای اقتدارآمیز در رشد و توسعه جوامع است.
در یک جامعه پویا، چونان باغی پربار، همه اجزا، حتی کوچکترین آنها، به دلیل وجود نظام منسجم و قدرتمند، به کمال میرسند. اما در جامعهای که دچار سستی است، چونان درختی خشکیده، حتی بزرگترین عناصر آن به حاشیه رانده میشوند.
ارزشگذاری جامعه بر اساس اقتدار
در جامعهشناسی قرآنی، عیار یک جامعه با رشد همزمان عناصر کوچک و بزرگ آن سنجیده میشود. جامعهای که در آن همه اجزا به کمال میرسند، جامعهای کامل است، اما جامعهای که کوچکها بزرگ و بزرگها کوچک شوند، دچار نقص است.
شرافت سگ اصحاب کهف
حتی سگ اصحاب کهف در قرآن کریم از شرافت برخوردار است، به گونهای که بیوضو دست زدن به آن جایز نیست. این شرافت، نشاندهنده جامعیت نظام قرآنی است که حتی موجودات به ظاهر کماهمیت را در بر میگیرد.
وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ ۚ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ ۖ وَكَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ ۚ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا
و آنها را بیدار میپنداشتی، حال آنکه خفته بودند، و ما آنها را به پهلوی راست و چپ میگرداندیم، و سگشان بر آستانه [غار] دو دست خود را گشاده بود. اگر بر حالشان اطلاع مییافتی، از آنها میگریختی و از [مشاهده] آنها پر از وحشت میشدی.
این آیه، از منظر فلسفه دینی، نشاندهنده جایگاه ویژه همه موجودات در نظام اقتدارآمیز قرآنی است که علوم دینی باید آن را به عنوان الگویی برای فهم جامعیت معارف قرآنی به کار گیرند.
قواعد علمی در داستان اصحاب کهف
داستان اصحاب کهف، فراتر از روایتی تاریخی، حاوی قواعد علمی است که با نظامهای مدرن همخوانی دارد. به عنوان مثال، حرکت پیازچههای موی بدن انسان و حیوانات، که به سبک کهفی توصیف شده، میتواند به عنوان الگویی برای تحلیلهای علمی در فیزیک و زیستشناسی مورد استفاده قرار گیرد.
این ظرفیت، چونان گوهری درخشان، نشاندهنده پتانسیل قرآن کریم برای ارائه الگوهای علمی است که علوم دینی باید آن را استخراج و تبیین کنند.
ترس از آیات قرآنی به دلیل عدم فهم
ترس از پدیدههای قرآنی، مانند وضعیت اصحاب کهف، به دلیل عدم انس با قواعد علمی و طبیعی آنهاست. این آیه نشان میدهد که ترس، از منظر فلسفه روانشناسی، ناشی از عادت به نظامهای متعارف است.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با بررسی سوره کهف به عنوان منبعی اقتدارآمیز، به تبیین ظرفیتهای قرآن کریم در تولید قدرت در ابعاد گوناگون پرداخت. داستان اصحاب کهف، به عنوان نمونهای از اقتدار معنوی و علمی، نشاندهنده هماهنگی قرآن با نظامهای مدرن است. علوم دینی باید با استخراج قواعد علمی از این آیات، به تولید دانش و اقتدار بپردازند تا جایگاه محوری خود را در هدایت جامعه بازیابند.
بخش سوم: معجزه به عنوان پدیدهای علمی و قاعدهمند
معجزه: تجلی علم در بستر زمان
معجزه در قرآن کریم، برخلاف تصور رایج، پدیدهای علمی و قاعدهمند است که در زمان وقوع، به دلیل عدم درک عمومی، خارقالعاده به نظر میرسد. به عنوان مثال، فناوریهای امروزی مانند یخچال و فریزر، در گذشته معجزه تلقی میشدند، اما امروز عادی هستند.
از منظر فلسفه دین، معجزه نه یک پدیده غیرعلمی، بلکه عملی قاعدهمند است که در زمان خود فراتر از درک عمومی قرار دارد. این دیدگاه، قرآن کریم را به عنوان منبعی علمی معرفی میکند که علوم دینی باید از آن برای تولید دانش و اقتدار بهره گیرند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با بررسی معجزه به عنوان پدیدهای علمی و قاعدهمند، به ضرورت رویکرد پروژهمحور در مطالعه آیات قرآنی پرداخت. معجزات، به عنوان تجلی علم در بستر زمان، نشاندهنده ظرفیت قرآن کریم برای تولید دانش هستند. علوم دینی باید با بازنگری در روشهای تفسیر و آموزش، این ظرفیت را به کار گیرند تا به مراکز تولید اقتدار تبدیل شوند.
بخش چهارم: بازآفرینی اقتدار در علوم دینی
ضرورت تولید قدرت در علوم دینی
علوم دینی، به عنوان وارثان انبیا، باید قدرت علمی، معنوی و ساختاری تولید کنند. این قدرت، شامل توانایی اثرگذاری در جامعه، تولید دانش کاربردی و هدایت معنوی است.
علوم دینی، چونان مشعلی فروزان، باید با تولید دانش و اقتدار، نقشی محوری در هدایت جامعه ایفا کنند. این امر، نیازمند خروج از حالت انفعالی و حرکت به سوی فعالیتهای پویا و اثرگذار است.
نقد کاستی علوم دینی در رقابت با نظامهای مدرن
علوم دینی در حال حاضر فاقد توانمندی لازم برای رقابت با نظامهای علمی مدرن هستند و به حاشیه رانده شدهاند. این کاستی، به دلیل عدم توجه به تولید دانش کاربردی و هماهنگی با نیازهای جهان معاصر است.
چالشهای جهانی و نیاز به اقتدار
در جهان معاصر، نظامهای علمی و معنوی گوناگونی در حال فعالیت هستند که علوم دینی باید با تولید اقتدار، توانایی رقابت و هدایت آنها را داشته باشند. این چالش، نیازمند توسعه بخشهای علمی و قدرتی در علوم دینی است.
علوم دینی، چونان سپری استوار، باید با تولید دانش و اقتدار، در برابر نظامهای نوظهور ایستادگی کنند و راه هدایت را هموار سازند.
آینده علوم دینی: تولید انسان و دانش
در آینده، بشر به جایی خواهد رسید که توانایی تولید انسانهایی با ویژگیهای خاص را خواهد داشت. علوم دینی باید با استخراج قواعد علمی از قرآن کریم، در این مسیر پیشگام باشند.
این توانایی، چونان ساختن گوهری از خاک، نشاندهنده ظرفیت بشر برای خلق است که علوم دینی باید با تکیه بر معارف قرآنی، آن را هدایت کنند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تأکید بر ضرورت تولید اقتدار در علوم دینی، به نقد کاستی کنونی و نیاز به بازسازی نظام آموزشی پرداخت. علوم دینی باید با تولید دانش و اقتدار، نقشی محوری در رقابت با نظامهای مدرن و هدایت جامعه ایفا کنند. این تحول، نیازمند توجه به ظرفیتهای علمی قرآن کریم و توسعه بخشهای قدرتی است.
نتیجهگیری نهایی
این نوشتار، با کاوش در مفهوم اقتدار در پرتو آیات قرآنی، بهویژه سوره کهف، به تبیین ظرفیتهای بیمانند علوم دینی در تولید دانش و قدرت پرداخت. قرآن کریم، به عنوان منبعی جامع، اقتدار را در ابعاد گوناگون تبیین میکند و علوم دینی باید با استخراج قواعد علمی و عملی آن، به مراکز تولید اقتدار تبدیل شوند. داستان اصحاب کهف، به عنوان نمونهای از هماهنگی قرآن با نظامهای مدرن، نشاندهنده پتانسیل این کتاب آسمانی برای هدایت جامعه است. علوم دینی، برای بازیابی جایگاه محوری خود، باید نظام آموزشی خود را بازسازی کنند و با تولید دانش کاربردی، نقشی پویا در جهان معاصر ایفا کنند.