در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1321

متن درس






تحلیل فلسفی اقتدار الهی و تمایز اسباب ظاهری و باطنی در پرتو سوره کهف

تحلیل فلسفی اقتدار الهی و تمایز اسباب ظاهری و باطنی در پرتو سوره کهف

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۳۲۱)

مقدمه

در گستره معارف قرآنی، سوره کهف چونان گوهری درخشان، دریچه‌ای به سوی فهم عمیق اقتدار الهی و نظام پیچیده اسباب ظاهری و باطنی در اداره عالم می‌گشاید. داستان موسی و خضر، به‌عنوان یکی از محوری‌ترین روایت‌های این سوره، آیینه‌ای است که تمایز میان ساحت‌های ظاهری و باطنی خلقت را به نمایش می‌گذارد. این روایت، نه‌تنها از منظر الهیاتی، بلکه در چارچوب فلسفه دین و متافیزیک، پرسش‌های بنیادینی را درباره ماهیت اقتدار الهی، نقش اسباب در نظام هستی، و جایگاه علم دینی در فهم این حقایق مطرح می‌سازد.

بخش نخست: اقتدار الهی و نظام اسباب در قرآن کریم

پیچیدگی مفهوم ظاهر و باطن در داستان موسی و خضر

داستان موسی و خضر در سوره کهف، چونان آیینه‌ای شفاف، پیچیدگی‌های فلسفی تمایز میان ساحت‌های ظاهری و باطنی را در نظام خلقت به نمایش می‌گذارد. این روایت، که به تعامل میان موسی علیه‌السلام به‌عنوان پیامبر ظاهری و خضر به‌عنوان مدبر باطنی می‌پردازد، از منظر فلسفه دین، بیانگر تفاوت میان دو ساحت وجودی است که هر یک در چارچوب خاص خود عمل می‌کنند. موسی علیه‌السلام، با رسالت ظاهری و قانون‌گذاری الهی، در ساحت ناسوت عمل می‌کند، در حالی که خضر، با علم لدنی و تصرفات باطنی، در ساحتی فراتر از ظواهر گام برمی‌دارد. این تمایز، حوزه‌های علمی را به بازنگری در روش‌های تفسیر و آموزش دعوت می‌کند تا از رهزنی‌های معرفتی و تقلیل حقایق به ظواهر جلوگیری شود.

درنگ: داستان موسی و خضر، چونان کلیدی زرین، دروازه فهم تمایز میان ساحت‌های ظاهری و باطنی را می‌گشاید و عالمان را به تأمل در پیچیدگی‌های نظام خلقت فرا میخواند.

از منظر فلسفی، این داستان نشان‌دهنده ضرورت فهم مراتب مختلف در نظام هستی است. حوزه‌های علمی، به‌عنوان وارثان انبیا، موظف‌اند با پرورش علوم باطنی، از محدودیت به ظواهر رهایی یابند و به فهمی جامع‌تر از خلقت دست یابند.

تنوع اسباب در اقتدار الهی

اقتدار الهی، چونان اقیانوسی بی‌کران، در ظروف متفاوت نمود می‌یابد و از طریق اسباب ظاهری، باطنی، سلسله‌دار و بی‌سلسله تجلی می‌کند. خداوند، به‌عنوان مسبب‌الاسباب، نظام عالم را از طریق انبیا و ائمه به‌عنوان اسباب ظاهری، و مدبراتی چون خضر به‌عنوان اسباب باطنی اداره می‌کند. این تنوع، نشان‌دهنده جامعیت اقتدار الهی است که محدود به یک مکانیزم خاص نیست.

درنگ: اقتدار الهی، چونان خورشیدی فروزان، در ظروف گوناگون اسباب ظاهری و باطنی درخشیده و عالم را با تنوع بی‌نهایت اداره می‌کند.

از منظر فلسفه الهیات، این تنوع اسباب، حوزه‌های علمی را به بازنگری در نظام آموزشی خود دعوت می‌کند تا عالمان را برای فهم و بهره‌گیری از هر دو ساحت آماده سازند. علم دینی باید فراتر از مباحث ظاهری، به پرورش فهم باطنی نیز بپردازد تا بتواند نقش هدایتگری خود را در جامعه به‌درستی ایفا کند.

اداره عالم با اسباب و بی‌اسباب

خداوند، به‌عنوان مبدأ هستی، عالم را هم با واسطه (اسباب ظاهری و باطنی) و هم بدون واسطه اداره می‌کند. این اصل، نقدی است بر رویکردهای مکانیکی که عالم را به یک نظام بسته محدود می‌سازند. قرآن کریم، با تأکید بر احاطه الهی، نشان می‌دهد که خداوند نیازی به واسطه ندارد، اما از اسباب ظاهری و باطنی برای اداره عالم بهره می‌گیرد.

درنگ: خداوند، چونان باغبانی حکیم، عالم را گاه با اسباب و گاه بی‌اسباب هدایت می‌کند و از محدودیت به یک نظام مکانیکی فراتر می‌رود.

از منظر متافیزیک، این دیدگاه نشان‌دهنده جامعیت اقتدار الهی است که حوزه‌های علمی باید آن را در تبیین معارف دینی به کار گیرند تا از تقلیل عالم به یک مکانیزم بسته جلوگیری کنند.

تمایز ملائکه اسباب و مهیمین

ملائکه‌ای چون جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل به‌عنوان اسباب در نظام خلقت عمل می‌کنند، اما ملائکه مهیمین، که در ساحت هیمان‌الحق قرار دارند، فراتر از نظام اسباب بوده و در عالم ناسوت شناخته نمی‌شوند.

درنگ: ملائکه مهیمین، چونان ستارگانی در آسمان هیمان‌الحق، فراتر از نظام اسباب درخشیده و عظمت خلقت الهی را به نمایش می‌گذارند.

از منظر فلسفه الهیات، این تمایز نشان‌دهنده مراتب مختلف در نظام خلقت است. حوزه‌های علمی باید این مراتب را در آموزش‌های خود لحاظ کنند تا فهمی جامع از مخلوقات الهی ارائه دهند و از محدودیت به ظواهر رهایی یابند.

بخش دوم: نقد تصورات محدود از عالم

تفاوت عالم پدیده و عالم آفریده

عالم اگر به‌عنوان پدیده تلقی شود، به یک مکانیزم بسته محدود می‌گردد، اما اگر به‌عنوان آفریده الهی شناخته شود، تحت اراده و اقتدار بی‌نهایت خداوند اداره می‌شود. این دیدگاه، نقدی است بر رویکردهای ماتریالیستی که عالم را به یک نظام مکانیکی تقلیل می‌دهند.

درنگ: عالم آفریده، چونان کتابی باز به قلم الهی، تحت اراده بی‌نهایت خداوند نگاشته شده و از محدودیت‌های یک مکانیزم بسته فراتر می‌رود.

از منظر فلسفه هستی‌شناسی، این تمایز نشان‌دهنده ضرورت فهم عالم به‌عنوان آفریده‌ای پویا و تحت اراده الهی است. حوزه‌های علمی باید این دیدگاه را در تبیین معارف قرآنی به کار گیرند تا از محدودیت به ظواهر رهایی یابند.

محدودیت تصور مکانیکی از عالم

تصور عالم به‌عنوان یک مکانیزم بسته، مانند موتور یا آرمیچر، با حقیقت آفریده بودن عالم ناسازگار است. این تصور، که عالم را به یک نظام خودکار و محدود تقلیل می‌دهد، از درک جامعیت اقتدار الهی بازمی‌ماند.

درنگ: تصور مکانیکی از عالم، چونان قفسی تنگ، حقیقت بی‌نهایت خلقت را در بند کشیده و از فهم اقتدار الهی بازمی‌دارد.

از منظر فلسفه دین، این نقد، حوزه‌های علمی را به بازنگری در رویکردهای خود دعوت می‌کند تا با توسعه علوم باطنی، به فهمی عمیق‌تر از نظام خلقت دست یابند.

احاطه الهی فراتر از اسباب ظاهری

قرآن کریم در آیه ۴۵ سوره کهف می‌فرماید: وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ («و او با شماست هر کجا که باشید، و خدا به آنچه می‌کنید بیناست»). این آیه بر احاطه الهی فراتر از اسباب ظاهری تأکید دارد.

درنگ: احاطه الهی، چونان نسیمی فراگیر، همه ساحات وجودی را در بر گرفته و از محدودیت اسباب ظاهری فراتر می‌رود.

از منظر فلسفه الهیات، این آیه نشان‌دهنده حضور بی‌واسطه خداوند در همه ساحات وجودی است. حوزه‌های علمی باید این اصل را در تفسیر و آموزش آیات قرآنی به کار گیرند تا فهمی جامع از اقتدار الهی ارائه دهند.

بی‌نهایت بودن علم الهی

علم الهی، چونان اقیانوسی بی‌کران، به همه ذرات هستی احاطه دارد و از محدودیت‌های علم انسانی فراتر است. قرآن کریم در آیه ۹۱ سوره انعام می‌فرماید: قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ ۖ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ («بگو: به شما نمی‌گویم که خزانه‌های خدا نزد من است، و غیب نمی‌دانم، و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم»).

درنگ: علم الهی، چونان مشعلی بی‌فروغ‌ناشدنی، همه ذرات هستی را روشن ساخته و از محدودیت‌های علم انسانی فراتر می‌رود.

از منظر فلسفه معرفت، این آیه نشان‌دهنده محدودیت علم انسانی در برابر احاطه الهی است. حوزه‌های علمی باید این اصل را در آموزش‌های خود لحاظ کنند تا از ادعاهای غیرعلمی در فهم عالم جلوگیری شود.

بی‌نهایت بودن عالم هستی

عالم هستی، چونان کتابی بی‌انتها، فراتر از محدودیت‌های بهشت و آخرت است و تصور محدود از آن با حقیقت بی‌نهایت خلقت ناسازگار است. قرآن کریم، با تأکید بر احاطه الهی، عالم را به‌عنوان آفریده‌ای بی‌کران معرفی می‌کند.

درنگ: عالم هستی، چونان دریایی بی‌کران، از محدودیت‌های تصورات انسانی فراتر رفته و تحت اقتدار بی‌نهایت الهی اداره می‌شود.

از منظر فلسفه هستی‌شناسی، این دیدگاه حوزه‌های علمی را به بازنگری در فهم خود از نظام خلقت دعوت می‌کند تا از محدودیت به ظواهر رهایی یابند و به فهمی جامع‌تر دست یابند.

بخش سوم: نقش اسباب ظاهری و باطنی در اداره عالم

تنوع اسباب در اداره عالم

اسباب ظاهری (مانند انبیا) و باطنی (مانند خضر) هر یک در ساحت خود در اداره عالم نقش دارند. موسی علیه‌السلام، با رسالت ظاهری، و خضر، با علم باطنی، نمونه‌هایی از این تنوع هستند که هر یک در چارچوب خاص خود عمل می‌کنند.

درنگ: اسباب ظاهری و باطنی، چونان دو بال پرنده خلقت، هر یک در ساحت خود عالم را به سوی کمال هدایت می‌کنند.

از منظر فلسفه متافیزیک، این تنوع نشان‌دهنده ضرورت احترام به مراتب مختلف در نظام خلقت است. حوزه‌های علمی باید این تنوع را در نظام آموزشی خود لحاظ کنند تا عالمان را برای فهم هر دو ساحت آماده سازند.

نادرستی مقایسه خضر و موسی

مقایسه خضر و موسی علیه‌السلام، به دلیل تفاوت در ساحت‌های وجودی آنها (باطنی و ظاهری)، نادرست است. خضر، به‌عنوان مدبر باطنی، امت ندارد و رسالت ظاهری بر عهده او نیست، در حالی که موسی علیه‌السلام، به‌عنوان پیامبر اولوالعزم، در ساحت ظاهری عمل می‌کند.

درنگ: مقایسه خضر و موسی، چونان سنجش شب و روز، نادرست است، زیرا هر یک در ساحت خود نورافشانی می‌کند.

از منظر فلسفه مقایسه، این اصل نشان‌دهنده ضرورت احترام به مراتب مختلف در نظام خلقت است. حوزه‌های علمی باید در تفسیر قرآنی و آموزش به این تمایز توجه کنند تا از قضاوت‌های نادرست جلوگیری شود.

وجود مخلوقات ناشناخته الهی

خداوند، مخلوقات ربوبی و باطنی بسیاری دارد که از ادراک انسانی پنهان‌اند. این مخلوقات، فراتر از انبیا و ملائکه شناخته‌شده، در نظام خلقت نقش دارند و نشان‌دهنده عظمت و احاطه الهی هستند.

درنگ: مخلوقات ناشناخته الهی، چونان ستارگان پنهان در آسمان خلقت، عظمت بی‌نهایت خداوند را به نمایش می‌گذارند.

از منظر فلسفه الهیات، این دیدگاه حوزه‌های علمی را به بازنگری در فهم خود از نظام خلقت دعوت می‌کند تا از محدودیت به ظواهر رهایی یابند و به فهمی عمیق‌تر دست یابند.

نقد هدهد در داستان سلیمان

قرآن کریم در آیه ۲۲ سوره نمل می‌فرماید: قَالَ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ («گفت: من آن را پیش از آنکه از جایگاهت برخیزی برایت می‌آورم، و من بر این کار توانا و امینم»). هدهد، با ادعای احاطه به چیزی که سلیمان علیه‌السلام به آن احاطه ندارد، ناپختگی نشان داد.

درنگ: ادعای هدهد، چونان کودکی که گمان می‌کند گنجی یافته، ناپختگی او را در برابر عظمت علم الهی و انبیا آشکار می‌سازد.

از منظر فلسفه معرفت، این ادعا نشان‌دهنده محدودیت فهم موجودات در برابر علم الهی است. حوزه‌های علمی باید از این داستان درس گیرند و از ادعاهای غیرعلمی در فهم عالم پرهیز کنند.

بخش چهارم: جایگاه اولیا و عصمت در نظام خلقت

جایگاه حضرت زهرا (س) در نظام خلقت

حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، به‌عنوان ام‌الابیها، دارای عصمت تامه و جایگاهی باطنی فراتر از عناوین ظاهری است. روایتی از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده است که می‌فرماید: «اگر تو (فاطمه) نبودی، افلاک را خلق نمی‌کردم، و اگر علی نبود، تو را خلق نمی‌کردم، و اگر فاطمه نبود، هر دوی شما را خلق نمی‌کردم». این روایت، جایگاه ریشه‌ای و باطنی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را در نظام خلقت نشان می‌دهد.

درنگ: حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، چونان ریشه‌ای تنومند، نظام خلقت را قوام بخشیده و عصمت تامه ایشان، او را فراتر از عناوین ظاهری قرار می‌دهد.

از منظر فلسفه دین، این جایگاه نشان‌دهنده نقش باطنی و بنیادین حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در خلقت است. حوزه‌های علمی باید این دیدگاه را در فهم جایگاه اولیا به کار گیرند تا از محدودیت به عناوین ظاهری رهایی یابند.

تفاوت لذت و عزت در مقامات الهی

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، در پاسخ به سؤالی درباره محبت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و امیرالمؤمنین علیه‌السلام، فرمودند: «تو لذت‌بخشی و او عزت‌مند است». این پاسخ، تمایز میان لذت (مرتبط با مقام باطنی حضرت زهرا) و عزت (مرتبط با مقام ظاهری امیرالمؤمنین) را نشان می‌دهد.

درنگ: تمایز لذت و عزت، چونان دو بال پرنده کمال، مراتب باطنی و ظاهری اولیا را در نظام خلقت به نمایش می‌گذارد.

از منظر فلسفه اخلاق، این تمایز نشان‌دهنده مراتب مختلف کمال در ساحت‌های باطنی و ظاهری است. حوزه‌های علمی باید این اصل را در فهم جایگاه اولیا به کار گیرند تا به درک عمیق‌تری از نظام خلقت دست یابند.

بخش پنجم: ضرورت تحول در علم دینی

نقد محدودیت علم دینی به ظواهر

علم دینی در دهه‌های اخیر، به دلیل تمرکز بر مباحث لفظی و ظاهری، از فهم باطنی عالم بازمانده است. این محدودیت، مانع از ایفای نقش پیشتازانه در هدایت جامعه و مقابله با چالش‌های جهانی شده است.

درنگ: محدودیت علم دینی به ظواهر، چونان سایه‌ای سنگین، مانع از درخشش نور هدایت در جامعه شده است.

از منظر فلسفه معرفت، این نقد نشان‌دهنده ضرورت توسعه علوم باطنی در حوزه‌های علمی است. علم دینی باید با پرورش فهم باطنی، به فهمی جامع‌تر از نظام خلقت دست یابد.

ضرورت پرورش علوم باطنی در حوزه‌ها

حوزه‌های علمی باید علوم باطنی را توسعه دهند تا از محدودیت به علوم ظاهری رهایی یابند. این تحول، نیازمند طراحی نظام‌های آموزشی جدید است که عالمان را برای فهم مراتب مختلف خلقت آماده سازد.

درنگ: توسعه علوم باطنی، چونان کلیدی زرین، دروازه فهم جامع نظام خلقت را به روی حوزه‌های علمی می‌گشاید.

از منظر فلسفه آموزش، این تحول ضروری است تا عالمان بتوانند در جهان مدرن نقش‌آفرین باشند و به فهمی عمیق‌تر از نظام خلقت دست یابند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تأمل در آیات سوره کهف و دیگر آیات قرآنی، به تحلیل فلسفی اقتدار الهی و تمایز اسباب ظاهری و باطنی در نظام خلقت پرداخت. داستان موسی و خضر، چونان آیینه‌ای شفاف، تمایز میان ساحت‌های ظاهری و باطنی را به نمایش می‌گذارد و نشان می‌دهد که اقتدار الهی در ظروف گوناگون، از اسباب ظاهری و باطنی گرفته تا بی‌اسباب، نمود می‌یابد. علم الهی، چونان اقیانوسی بی‌کران، به همه ذرات هستی احاطه دارد و عالم، به‌عنوان آفریده‌ای بی‌نهایت، تحت اراده خداوند اداره می‌شود. حوزه‌های علمی، به‌عنوان وارثان انبیا، موظف‌اند با توسعه علوم باطنی و رهایی از محدودیت به ظواهر، به فهمی جامع‌تر از نظام خلقت دست یابند. قرآن کریم، با آیاتی چون آیه ۴۵ سوره کهف و آیه ۹۱ سوره انعام، راه این تحول را روشن می‌سازد و عالمان را به سوی کمال هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی