متن درس
اقتدار انسان در پرتو فلسفه و عرفان اسلامی: تأملاتی در لایههای وجودی و حکمت خلقت
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۴۱۱)
دیباچه
این نوشتار، کاوشی عمیق در پرسشهای بنیادین فلسفه و عرفان اسلامی درباره جایگاه انسان در نظام هستی و حکمت آفرینش عالم ناسوت است. با تمرکز بر آیات سوره عنکبوت، این اثر به بررسی لایههای وجودی انسان میپردازد که از پوستههای خشک و یبوستزده ظاهری تا مراتب سیال و متعالی باطنی امتداد مییابد. پرسش محوری این بحث، نقد حکمت الهی در خلق جهانی است که بهظاهر اکثریت ساکنان آن گرفتار نادانی، کفر، و گمراهیاند. این تأملات، با الهام از آیات قرآن کریم و تحلیلهای فلسفی، نشان میدهد که چگونه انسان میتواند با عبور از موانع نفسانی، به اقتدار معنوی و کمال ربوبی دست یابد.
بخش نخست: نقد فلسفی حکمت خلقت عالم ناسوت
پرسش از حکمت آفرینش عالم انسانی
یکی از پرسشهای بنیادین در فلسفه و الهیات اسلامی، چیستی حکمت الهی در آفرینش عالم ناسوت است، جهانی که بهظاهر اکثریت ساکنان آن گرفتار نادانی، کفر، و گمراهیاند. قرآن کریم در آیات متعدد، از جمله در سوره عنکبوت، به ویژگیهای اکثریت انسانها اشاره میکند که «أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ» (اکثریتشان تعقل نمیورزند)، «أَكْثَرُهُمْ كَارِهُونَ» (اکثریتشان کینهورزند)، و «لَا يُؤْمِنُونَ» (ایمان نمیآورند). این توصیف، پرسشی عمیق را برمیانگیزد: چرا خداوند جهانی آفریده که اکثریت ساکنان آن به سوی گمراهی و جهنم رهنمون میشوند؟ این پرسش، که در حوزههای فلسفه، روانشناسی، و جامعهشناسی نیز مطرح است، به چالش حکمت الهی در نظام خلقت میپردازد. آیا این نظام، نقصی در خود دارد یا حکمت آن در جایی نهان است که نیازمند تأمل عمیقتر است؟
تشبیه نظام خلقت به نظام آموزشی
برای فهم بهتر این پرسش، میتوان نظام خلقت را به یک نظام آموزشی تشبیه کرد. در یک مدرسه، اگر اکثریت دانشآموزان رفوزه شوند، عقل سلیم حکم میکند که مشکل نه در دانشآموزان، بلکه در نظام آموزشی یا عملکرد معلم است. اگر اکثریت انسانها در عالم ناسوت گرفتار گمراهی و کفرند، آیا این نشاندهنده نقصی در نظام خلقت یا هدایت الهی نیست؟ این تشبیه، به نقدی منطقی و عقلانی اشاره دارد که نیازمند پاسخی فلسفی و عمیق است. پاسخ این پرسش، در تمایز میان لایههای وجودی انسان نهفته است که در ادامه بررسی میشود.
خشکی و یبوست عالم ناسوت
عالم ناسوت، بهعنوان پایینترین مرتبه وجود، با ویژگیهایی چون خشکی، خشونت، لجاجت، و درگیری شناخته میشود. این عالم، چون زمینی خشک و بیآب است که در آن، بذرهای معرفت و کمال به سختی شکوفا میشوند. آیات قرآن کریم، از جمله «قَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ» (اندکی از بندگانم شاکرند)، بر این حقیقت صحه میگذارند که تنها عدهای قلیل در این عالم به شکر و معرفت الهی دست مییابند. این خشکی، نتیجه غلبه لایههای ظاهری انسان است که او را از دستیابی به مراتب متعالی بازمیدارد.
قلت شاکران و فقدان حامدان
قرآن کریم در آیهای فرموده است:
قَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ
ترجمه: اندکی از بندگانم شاکرند.
این آیه، به محدودیت انسانها در دستیابی به مرتبه شکر اشاره دارد، چه رسد به حمد که مرتبهای والاتر است و به ستایش ذات الهی میپردازد. شکر، در برابر نعمت است، اما حمد، تجلی معرفتی عمیقتر است که به ذات الهی بازمیگردد. فقدان اشاره به «حامدون» در قرآن کریم، نشاندهنده دشواری دستیابی به این مرتبه متعالی است که تنها در لایههای باطنی انسان ممکن میشود.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با طرح پرسشهای بنیادین درباره حکمت خلقت عالم ناسوت، به نقد ظاهری نظام خلقت پرداخت. تشبیه این عالم به یک نظام آموزشی، چالش اکثریت گمراه را برجسته ساخت و نشان داد که پاسخ این پرسشها در تمایز میان لایههای وجودی انسان نهفته است. عالم ناسوت، با ویژگیهای خشکی و لجاجت، بستری است که انسان را به امتحان و اختیار دعوت میکند تا با عبور از این موانع، به مراتب متعالی دست یابد.
بخش دوم: لایههای وجودی انسان و اقتدار معنوی
پیچیدگی لایههای وجودی انسان
انسان، موجودی پیچیده است که لایههای وجودی او چون طبقات زمین، از پوستههای خشک و یبوستزده ظاهری تا لایههای سیال و متعالی باطنی امتداد مییابد. لایههای ظاهری، شامل خود عرضه (صفات طبیعی)، خود احراز (صفات اکتسابی)، و خود ارضایی (اعمال نفسانی)، انسان را در بند محدودیتهای مادی و نفسانی نگه میدارند. در مقابل، لایههای باطنی، محل تجلی مواهب الهی چون وحی، علم، کشف، شهود، ایمان، و مرحمت است. این تمایز، کلید فهم اقتدار معنوی انسان و پاسخ به پرسش حکمت خلقت است.
ویژگیهای لایههای ظاهری
لایههای ظاهری انسان، که چون پوستههای خشک زمیناند، با ویژگیهایی چون لجاجت، نادانی، هوسبازی، و زورگویی شناخته میشوند. این لایهها، انسان را به سوی تکذیب و کفر سوق میدهند و مانع از دستیابی او به کمال میشوند. آیات قرآن کریم، از جمله «أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ»، به این حقیقت اشاره دارند که اکثریت انسانها در این لایهها گرفتارند و از تعقل و ایمان بازمیمانند.
ویژگیهای لایههای باطنی
لایههای باطنی انسان، چون چشمههای زلال معرفتاند که محل تجلی صفات الهی چون وحی، علم، کشف، شهود، و مرحمتاند. این لایهها، انسان را به سوی کمال و قرب الهی رهنمون میسازند. اولیای الهی، چون انبیا و محبین، با عبور از پوستههای ظاهری، به این مراتب دست یافتهاند و عوالم غیب را در لحظه طی کردهاند. این ظرفیت، نشاندهنده اقتدار بیکران انسان در سیر معنوی است.
تفاوت کمّی و کیفی
لایههای ظاهری انسان، کمّی و قابل اندازهگیریاند، مانند وزن و تعداد، اما لایههای باطنی، کیفی و متعالیاند، چون نور معرفت که قابل سنجش با معیارهای مادی نیست. یک انسان موحد، مانند عالمان دینی برجسته، از نظر کیفی با میلیونها انسان گرفتار در لایههای ظاهری قابل مقایسه نیست. این تفاوت، نشاندهنده برتری کیفیت معنوی بر کمیت مادی است.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تحلیل لایههای وجودی انسان، نشان داد که اقتدار معنوی او در توانایی عبور از پوستههای خشک ظاهری و دستیابی به مراتب سیال باطنی نهفته است. لایههای ظاهری، با ویژگیهای نفسانی، انسان را در بند گمراهی نگه میدارند، اما لایههای باطنی، او را به سوی وحی، علم، و کمال هدایت میکنند. این تمایز، پاسخگوی پرسش حکمت خلقت عالم ناسوت است.
بخش سوم: تقابل دو جبهه در سوره عنکبوت
خشکها و سیالها: دو جبهه متضاد
سوره عنکبوت، انسانها را به دو جبهه متضاد تقسیم میکند: جبهه خشکها (یبسها) که گرفتار لایههای ظاهریاند و جبهه سیالها (ترها) که به مراتب باطنی دست یافتهاند. خشکها، با ویژگیهایی چون خشونت، لجاجت، و کفر، عامل جنگها و درگیریهای تاریخیاند، در حالی که سیالها، با صفای باطنی، به سوی کمال و معرفت حرکت میکنند. این تقابل، چون دو سوی یک سکه است که سرنوشت انسان را رقم میزند.
خشونت قوم ابراهیم
قرآن کریم در آیه 24 سوره عنکبوت میفرماید:
فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
ترجمه: پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: او را بکشید یا بسوزانید. پس خدا او را از آتش رهایی داد. بیگمان در این [ماجرا] برای مردمی که ایمان میآورند نشانههایی است.
این آیه، خشونت قوم ابراهیم علیهالسلام را در برابر دعوت او به تصویر میکشد که نمونهای از رفتار انسانهای گرفتار در لایههای ظاهری است. نجات الهی ابراهیم، نشاندهنده حمایت خداوند از اولیای خویش است.
ایمان و هجرت لوط
در آیه 26 سوره عنکبوت آمده است:
فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ ۘ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّي ۖ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
ترجمه: پس لوط به او ایمان آورد و گفت: من به سوی پروردگارم هجرت میکنم، زیرا او همان شکستناپذیر حکیم است.
لوط علیهالسلام، با ایمان خالص به ابراهیم و هجرت معنوی به سوی خدا، نمونهای از انسانهای سیال است که از لایههای ظاهری عبور کرده و به مراتب باطنی دست یافتهاند.
عطایای الهی به ابراهیم
ادامه آیه 26 میفرماید:
وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا ۖ وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ
ترجمه: و اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و در نسل او نبوت و کتاب قرار دادیم و پاداش او را در دنیا به او عطا کردیم و او در آخرت از شایستگان است.
این آیه، به عطایای الهی به ابراهیم علیهالسلام، از جمله نسل پیامبران و کتاب، اشاره دارد که نشاندهنده پاداش الهی برای اولیای سیال است.
گناه و انحراف قوم لوط
آیات 28 و 29 سوره عنکبوت میفرمایند:
وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ
ترجمه: و لوط را [فرستادیم]، هنگامی که به قومش گفت: شما کاری زشت مرتکب میشوید که پیش از شما هیچ یک از جهانیان آن را انجام نداده است.
أَإِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ ۖ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
ترجمه: آیا شما با مردان درمیآمیزید و راه را [بر رهگذران] میبندید و در محافل خود کارهای ناشایست مرتکب میشوید؟ پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست میگویی، عذاب خدا را برای ما بیاور.
این آیات، به انحرافات اخلاقی و لجاجت قوم لوط اشاره دارند که نمونهای از رفتار خشکها در برابر دعوت انبیاست.
درخواست نصرت لوط
آیه 30 سوره عنکبوت میفرماید:
قَالَ رَبِّ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ
ترجمه: گفت: پروردگارا، مرا بر قوم تبهکار یاری ده.
لوط علیهالسلام، با ادب و کرامت، از خداوند درخواست نصرت کرد، نه عذاب، که نشاندهنده تفاوت او با برخی انبیای دیگر است که درخواستهای خشنتری داشتند.
نجات لوط و عذاب قومش
آیات 31 و 32 سوره عنکبوت میفرمایند:
إِنَّ فِيهَا لُوطًا ۖ قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِيهَا ۖ لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ
ترجمه: [گفتند:] لوط در آنجاست. گفتند: ما به کسانی که در آنجا هستند داناترایم. او و خاندانش را جز همسرش نجات خواهیم داد.
إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلَىٰ أَهْلِ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ
ترجمه: ما بر مردم این شهر به سبب نافرمانیشان عذابی از آسمان فرو خواهیم فرستاد.
این آیات، به نجات لوط و خانوادهاش، جز همسرش که در لایههای ظاهری گرفتار بود، و عذاب قومش اشاره دارند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تمرکز بر آیات سوره عنکبوت، تقابل میان دو جبهه خشکها و سیالها را به تصویر کشید. خشکها، با لجاجت و انحراف، در برابر دعوت انبیا مقاومت میکنند، در حالی که سیالها، با ایمان و هجرت، به سوی کمال حرکت میکنند. نمونههای ابراهیم و لوط علیهماالسلام، این تقابل را بهوضوح نشان میدهند.
بخش چهارم: عذاب اقوام و حکمت الهی
تناسب عذاب با حال اقوام
آیه 40 سوره عنکبوت میفرماید:
فَكُلًّا أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ ۖ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِبًا وَمِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَمِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنَا
ترجمه: پس هر یک را به گناهش گرفتار کردیم. برخی را با تندبادی سنگبار فرو فرستادیم و برخی را صاعقه فرو گرفت و برخی را در زمین فرو بردیم و برخی را غرق کردیم.
این آیه، به تناسب عذاب الهی با حال اقوام گناهکار اشاره دارد. خداوند، با حکمت و مهندسی دقیق، هر قوم را به شکلی متناسب با گناه و حالشان مجازات کرد.
عجله خشکها در عذاب
آیه 53 سوره عنکبوت میفرماید:
وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَوْلَا أَجَلٌ مُسَمًّى لَجَاءَهُمُ الْعَذَابُ وَلَيَأْتِيَنَّهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ
ترجمه: و از تو شتابزده عذاب میخواهند و اگر اجل معینی نبود، عذاب به سویشان میآمد و قطعاً به ناگاه به سراغشان خواهد آمد، در حالی که نمیفهمند.
این آیه، به لجاجت خشکها در درخواست عذاب و بیاعتمادی آنها به خدا اشاره دارد که نتیجه گرفتاری در لایههای ظاهری است.
نقش پیامبران در تلنگر زدن
پیامبران، چون نوازندگانی هستند که با تکمضرابهای هدایت، انسانها را به سوی باطن خویش دعوت میکنند. قرآن کریم میفرماید:
إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ
ترجمه: تو نمیتوانی کسی را که دوست داری هدایت کنی، ولی خدا هر که را بخواهد هدایت میکند.
وظیفه پیامبران، تلنگر زدن به انسانهاست تا خود را از پوستههای خشک جدا کنند و به سوی کمال حرکت کنند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با بررسی عذاب اقوام گناهکار و نقش پیامبران، نشان داد که حکمت الهی در خلقت، با تناسب عذابها و دعوت انبیا به هدایت آشکار میشود. خشکها، با لجاجت و تکذیب، به سوی عذاب میروند، در حالی که سیالها، با ایمان و مجاهدت، به سوی کمال هدایت میشوند.
بخش پنجم: سستی نظامهای مادی و اقتدار معنوی
سستی خانه عنکبوت
آیه 41 سوره عنکبوت میفرماید:
مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا ۖ وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ
ترجمه: مَثَل کسانی که جز خدا دوستانی برگزیدند، مانند عنکبوت است که خانهای برای خود ساخت و سستترین خانهها خانه عنکبوت است، اگر میدانستند.
این آیه، اعمال انسانهای گرفتار در لایههای ظاهری را به خانه عنکبوت تشبیه میکند که با کوچکترین تکان فرومیریزد.
ناپایداری نظامهای مادی
نظامهای مادی، مانند قدرت، ثروت، و علم ظاهری، چون خانهای سستاند که با هر تحول و دگرگونی فرومیپاشند. این ناپایداری، نتیجه وابستگی به لایههای ظاهری است که فاقد عمق و استحکام معنویاند.
مجاهدت برای خود
آیه 6 سوره عنکبوت میفرماید:
وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ
ترجمه: و هر که بکوشد، برای خود میکوشد، زیرا خدا از جهانیان بینیاز است.
این آیه، به نفع شخصی مجاهدت در مسیر کمال اشاره دارد که انسان را از پوستههای خشک به سوی مراتب سیال هدایت میکند.
هدایت الهی
آیه 69 سوره عنکبوت میفرماید:
وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ
ترجمه: و کسانی که در راه ما کوشیدند، به یقین آنها را به راههای خود راهنمایی میکنیم و خدا با نیکوکاران است.
این آیه، به وعده الهی برای هدایت مجاهدان در مسیر کمال اشاره دارد که نتیجه عبور از لایههای ظاهری است.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با بررسی سستی نظامهای مادی و اقتدار معنوی انسان، نشان داد که وابستگی به لایههای ظاهری، انسان را به سوی ناپایداری میکشاند، در حالی که مجاهدت و هدایت الهی، او را به سوی کمال و پایداری معنوی رهنمون میسازد.
بخش ششم: تاریخ و رسوبات وجودی انسان
مصادیق تاریخی خشکها
گروههایی چون خوارج، نهروان، و طالبان، نمونههایی از انسانهای گرفتار در لایههای ظاهریاند که در همه جوامع و ادیان یافت میشوند. این گروهها، با خشونت و لجاجت، عامل جنگها و درگیریهای تاریخی بودهاند. عالمان دینی برجسته، با افشای حقیقت این گروهها، آنها را رسوا کردهاند.
جنگها و نقش خشکها
تمامی جنگها و درگیریهای تاریخی، اعم از دینی و غیر دینی، نتیجه رفتار خشکها در لایههای ظاهری است. این جنگها، چون آتشهایی هستند که توسط نفسانیات شعلهور شده و انسانهای بیگناه را به کام خود کشیدهاند.
تقارب حیوانات به انسان
برخی حیوانات، مانند میمون، به دلیل نزدیکی به انسان، ظرفیتهایی شبیه به او دارند، اما به دلیل نقص، به مرتبه انسانیت نرسیدهاند. این تقارب، چون یک گام فاصله است که حیوان را از انسان جدا میکند.
انسانهای حیوانصفت
برخی انسانها، به دلیل گرفتاری در لایههای ظاهری، ویژگیهای حیوانی چون خشونت و لجاجت دارند. این انسانها، چون حیواناتیاند که یک گام به انسانیت نزدیک شدهاند، اما در پوستههای خشک گرفتار ماندهاند.
رسوبات وجودی
لایههای ظاهری انسان، چون رسوبات میلیاردها سال ماده، سخت و مقاوماند و مانع از حرکت به سوی کمال میشوند. این رسوبات، چون سنگهاییاند که در مسیر چشمه معرفت قرار گرفتهاند و انسان را از رسیدن به آب زلال کمال بازمیدارند.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با بررسی مصادیق تاریخی و رسوبات وجودی انسان، نشان داد که خشکها، با نفسانیات و لجاجت، عامل جنگها و درگیریها بودهاند، در حالی که انسانهای متعالی، با عبور از این رسوبات، به سوی کمال حرکت کردهاند.
بخش هفتم: اقتدار معنوی و سیر عوالم
ظرفیت متعالی انسان
انسان، با عبور از لایههای ظاهری، میتواند عوالم غیب را در لحظه طی کند و به مراتب متعالی چون حمد، مرحمت، و کمال دست یابد. این ظرفیت، چون بالهایی است که انسان را به آسمانهای بیکران معرفت میرساند.
خستگی اولیا از عوالم
اولیای الهی، گاهی از شدت رویت عوالم غیب خسته میشوند و از آن فرار میکنند. این خستگی، چون بار سنگین معرفتی است که بر دوش اولیا قرار میگیرد و آنها را به سوی آرامش الهی سوق میدهد.
بال ملایکه
انسان متعالی، مانند سلیمان علیهالسلام، با بال ملایکه عوالم را طی میکند و نیازی به ابزار مادی ندارد. این سیر، چون پروازی است که انسان را از محدودیتهای مادی آزاد میسازد.
حل مسئله اکثریت
عبارت «أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ» به انسانهای گرفتار در لایههای ظاهری اشاره دارد، نه به تمام انسانها. این پاسخ، مسئله اکثریت گمراه را با تمایز میان لایههای ظاهری و باطنی حل میکند.
جمعبندی بخش هفتم
این بخش، با تأکید بر اقتدار معنوی انسان، نشان داد که او با عبور از لایههای ظاهری، میتواند به سیر عوالم غیب و دستیابی به کمال نائل آید. اولیای الهی، با بال ملایکه، این مسیر را پیمودهاند و مسئله اکثریت گمراه را با تمایز میان خشکها و سیالها پاسخ دادهاند.
بخش هشتم: تمثیلات و رفتارهای انسانی
تفاوت رفتار حیوانات
حیواناتی مانند سگ، با شلوغی و پارس کردن، در مقابل گوسفندان آرام و با صفا قرار دارند. این تمثیل، تفاوت میان انسانهای گرفتار در نفسانیات و انسانهای متعالی را نشان میدهد.
شلوغی لایههای ظاهری
انسانهای گرفتار در لایههای ظاهری، مانند سگها، با شلوغی و رفتارهای نفسانی، آرامش جامعه را بر هم میزنند. این شلوغی، چون طوفانی است که آرامش چشمههای معرفت را مختل میکند.
کیفیت متعالی اولیا
اولیای الهی، با صفای باطنی و بدون شلوغی، به عوالم متعالی دست مییابند. این صفا، چون چشمهای زلال است که بدون هیاهو، معرفت را به جامعه جاری میسازد.
جمعبندی بخش هشتم
این بخش، با تمثیلات حیوانی، تفاوت میان انسانهای نفسانی و متعالی را به تصویر کشید. انسانهای گرفتار در لایههای ظاهری، با شلوغی و نفسانیات، آرامش را بر هم میزنند، در حالی که اولیای الهی، با صفای باطنی، به سوی کمال حرکت میکنند.
نتیجهگیری و جمعبندی
این نوشتار، با کاوش در آیات سوره عنکبوت، به تحلیل فلسفی و عرفانی اقتدار انسان در چارچوب تقابل لایههای ظاهری و باطنی پرداخت. پرسش از حکمت خلقت عالم ناسوت، با تمایز میان خشکها و سیالها پاسخ داده شد. خشکها، با لجاجت و نفسانیات، عامل گمراهی و درگیریهای تاریخیاند، در حالی که سیالها، با ایمان و مجاهدت، به سوی کمال و معرفت حرکت میکنند. آیات سوره عنکبوت، با نمونههایی چون ابراهیم، لوط، و قومهای عاد و ثمود، این تقابل را بهوضوح نشان میدهند. انسان، با عبور از رسوبات وجودی و پوستههای خشک، میتواند به بال ملایکه مجهز شده و عوالم غیب را طی کند. این تحلیل، انسان را به سوی تهذیب نفس، عبادت، و حرکت به سوی زندگی قرآنی دعوت میکند تا به حقیقت وجودی خویش دست یابد.