متن درس
تحلیل فلسفی اقتدار انسانی در پرتو سوره سبا
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۴۵۱)
مقدمه: انسان در آینه سوره سبا
سوره سبا، یکی از سورههای مکی قرآن کریم، با نگاهی عمیق به جایگاه انسان در نظام خلقت، او را موجودی چندبُعدی معرفی میکند که تواناییهای عظیم معرفتی و عملیاش، او را به سوی مراتب متعالی هدایت میکند. این سوره، با تأکید بر علم، قدرت، و تعامل انسان با موجودات دیگر نظیر ملائکه، جن، و طبیعت، از منظری فلسفی و معرفتشناختی، ظرفیتهای بیکران انسان را در ارتباط با عوالم هستی تبیین مینماید. درسگفتار استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، در جلسه ۱۴۵۱، با تمرکز بر آیات این سوره، به تحلیل این ظرفیتها و موانع تحقق آنها در جوامع انسانی پرداخته و جایگاه انسان را بهعنوان کدخدای عالم بازنمایی کرده است. هدف، تبیین جایگاه انسان در نظام هستی، نقد موانع معرفتی و فرهنگی، و ارائه راهکارهایی برای احیای اقتدار انسانی در پرتو معارف قرآنی است.
بخش نخست: دوگانه زیستی و آرمانی در رفتار انسانی
تمایز در مراتب وجودی انسان
انسانها در رفتار و انگیزههایشان به دو گروه اصلی تقسیم میشوند: گروهی که به نیازهای زیستی اولیه، مانند خوراک، پوشاک، و مسکن بسنده میکنند، و گروهی که فراتر از این نیازها، در پی کسب جایگاه اجتماعی، مقام، یا برتری هستند. این دوگانه، به تفاوت در مراتب وجودی انسان اشاره دارد. گروه نخست، در سطح نیازهای پایهای، مشابه سلسلهمراتب نیازهای مازلو، به حیات مادی خود اکتفا میکنند، در حالی که گروه دوم، به دنبال تحقق خویشتن و هویت اجتماعیاند. این تمایز، نشاندهنده تنوع در امیال انسانی و محدودیتهای خودساخته در راه رسیدن به ظرفیتهای متعالی است.
درنگ: دوگانه زیستی و آرمانی، بیانگر محدودیتهای خودساخته انسان در تحقق ظرفیتهای وجودی است که او را از مراتب متعالی معرفتی دور میسازد.
فقدان فاز سوم: ارتباط با عوالم هستی
فاز سوم، که شامل ارتباط انسان با عوالم متافیزیکی نظیر ارواح، حقایق، وحی، و مکاشفه است، در جوامع امروزی به فراموشی سپرده شده است. این فاز، زمینهساز عظمت و ارتقای وجودی انسان است، اما به دلیل غلبه مادیگرایی و انحطاط فرهنگی، از دسترس بشر خارج شده است. از منظر فلسفه عرفانی اسلامی، انسان بهعنوان آیینه صفات الهی، دارای ظرفیت ارتباط با عوالم غیبی است، اما غفلت از این ظرفیت، او را در تنگنای نیازهای مادی محصور کرده است.
تفاوت مؤمن و کافر در نگاه قرآنی
قرآن کریم، برخلاف جوامع اسلامی که در آنها نیز انسانها در دو فاز زیستی و آرمانی محدود ماندهاند، بر فاز سوم تأکید دارد. این تأکید، تمایز اصلی میان مؤمن و کافر را آشکار میسازد. ایمان در قرآن کریم، نهتنها به معنای پذیرش اصول اعتقادی، بلکه به معنای گشودگی به سوی معرفت متعالی و ارتباط با حقایق غیبی است. این دیدگاه، از منظر فلسفه دین، ایمان را بهعنوان پلی به سوی معرفت عمیق و وجودی معرفی میکند.
درنگ: ایمان قرآنی، فراتر از پذیرش اصول، گشودگی به سوی معرفت متعالی و ارتباط با عوالم غیبی است که انسان را از محدودیتهای مادی رها میسازد.
بخش دوم: سوره سبا، آیینه علم و اقتدار
سوره سبا و جایگاه انسان در نظام خلقت
سوره سبا، با تمرکز بر علم و قدرت، انسان را موجودی با تواناییهای عظیم معرفی میکند که قادر به تعامل با طبیعت، ملائکه، و جن است. این سوره، از منظر فلسفه معرفت، انسان را بهعنوان سوژهای فعال در فرایند شناخت معرفی میکند که میتواند ابعاد مختلف هستی را درک و تسخیر نماید. این دیدگاه، با مفهوم خلافت انسان در فلسفه اسلامی همراستاست و انسان را بهعنوان کدخدای عالم معرفی میکند.
فضل الهی به داود و همنوایی با طبیعت
﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ﴾
«و بهراستی به داوود از جانب خود فضیلتی عطا کردیم: ای کوهها، با او همآواز شوید و ای پرندگان.»
این آیه، به توانایی داوود در همنوایی با کوهها و پرندگان اشاره دارد. از منظر فلسفه طبیعت، این همنوایی، هماهنگی انسان با نظام خلقت و توانایی او در درک و تعامل با موجودات دیگر را نشان میدهد. این فضل الهی، استعداد متعالی انسان را برای وحدت با هستی آشکار میسازد، گویی انسان، چونان سازی همنوا با آهنگ خلقت، در سمفونی عظیم هستی مشارکت میجوید.
همنوایی جمعی و پیشرفت روانشناختی
حیواناتی که بهصورت جمعی همنوا میشوند، مانند قورباغهها یا پرندگان، از نظر روانشناختی پیشرفتهتر از حیوانات تکرو هستند. همنوایی کوهها و پرندگان با داوود نیز به این اصل اشاره دارد. از منظر فلسفه روانشناسی، این همنوایی، نشانهای از تکامل اجتماعی و معرفتی است که انسان را به سوی هماهنگی با نظام خلقت هدایت میکند. گویی طبیعت، با آوای جمعی خود، انسان را به مشارکت در این همنوایی دعوت میکند.
اذکار و ارتقای روحی انسان
اذکار، بهویژه اذکار جمعی، روحیه انسان را ارتقا داده و او را قادر به شنیدن اصوات ملائکه، جن، و ارواح میکند. فقدان ذکر در جوامع امروزی، به کاهش حساسیت معرفتی منجر شده است. از منظر فلسفه عرفانی، ذکر بهعنوان پلی میان انسان و عوالم غیبی عمل میکند، گویی چونان کلیدی است که قفلهای معرفتی را میگشاید و انسان را به سوی بصیرت متافیزیکی هدایت میکند.
درنگ: اذکار جمعی، چونان آوایی آسمانی، روح انسان را به سوی درک اصوات غیبی و ارتقای معرفتی هدایت میکند.
نقد مادیگرایی در علم دینی
علم دینی، با تمرکز بر علوم مادی و غفلت از اذکار و معارف معنوی، از نقش خود در انسانسازی فاصله گرفته است. این نقد، به ضرورت بازگشت به معرفت دینی و عرفانی در کنار علوم صوری اشاره دارد. از منظر فلسفه آموزش، تربیت جامع (معنوی و مادی) لازمه پرورش انسان متعالی است، گویی علم، بدون نور معرفت، چونان چراغی بیفروغ است که راه را روشن نمیسازد.
نرم شدن آهن برای داود
﴿وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ﴾
«و آهن را برای او نرم کردیم.»
نرم شدن آهن بدون استفاده از کوره، به توانایی متافیزیکی داوود در تعامل با ماده اشاره دارد. این فرایند، از منظر فلسفه متافیزیک، بهعنوان نشانهای از اقتدار انسانی در تسخیر طبیعت تحلیل میشود. گویی آهن، در برابر اراده متعالی انسان، چونان مومی نرم و شکلپذیر میگردد.
کیمیای حیات در آهن
آهن، به دلیل وجود عناصر کیمیایی خاص، میتواند مادهای برای افزایش طول عمر انسان باشد، مشروط به اینکه انسان به معرفت لازم برای استخراج آن دست یابد. این دیدگاه، به ارتباط میان علم و متافیزیک اشاره دارد. از منظر فلسفه علم، این مفهوم، پتانسیلهای نهفته در طبیعت و توانایی انسان در کشف آنها را نشان میدهد، گویی آهن، چونان گنجی پنهان، اسرار حیات را در خود نهفته دارد.
عمل صالح و ساخت ابزارهای متعالی
﴿أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾
«که زرههای کامل بساز و در بافتن [آنها] اندازه نگاه دار و کار شایسته کنید که من به آنچه انجام میدهید بینایم.»
این آیه، به اهمیت عمل صالح و استفاده از مهارتهای انسانی در جهت خیر اشاره دارد. از منظر فلسفه اخلاق، این دستور به ترکیب علم و عمل در راستای کمال انسانی تأکید میکند، گویی انسان، با ساخت ابزارهای متعالی، خود را به سوی کمال وجودی هدایت میکند.
بخش سوم: اقتدار سلیمان و تسخیر طبیعت
قدرت سلیمان در تسخیر باد
﴿وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ﴾
«و برای سلیمان باد را [مسخر کردیم] که بامدادش یک ماهه راه بود و شامگاهش یک ماهه راه.»
تسخیر باد، به توانایی سلیمان در استفاده از نیروهای طبیعی بهصورت متافیزیکی اشاره دارد. این مفهوم، از منظر فلسفه طبیعت، به قدرت انسان در هماهنگی با نظام خلقت دلالت میکند، گویی باد، چونان مرکبی سرکش، در برابر اراده سلیمان رام میگردد.
تسخیر جن توسط سلیمان
﴿وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾
«و از جن کسانی بودند که به اذن پروردگارش پیش او کار میکردند.»
این آیه، به قدرت سلیمان در تسخیر جن و استفاده از آنها در راستای اهداف متعالی اشاره دارد. از منظر فلسفه متافیزیک، این توانایی، برتری معرفت انسانی بر قدرت جن را نشان میدهد، گویی انسان، با معرفت الهی، موجودات غیبی را نیز در خدمت کمال خود به کار میگیرد.
قدرت جن و محدودیت معرفتی آنها
جنها، با وجود قدرت زیاد، از نظر معرفتی محدودتر از انسان هستند. انسان، با افزایش معرفت، میتواند به قدرتهای مشابه یا برتر دست یابد. این نکته، به تفاوت در ظرفیتهای وجودی انسان و جن اشاره دارد. از منظر فلسفه وجود، انسان به دلیل ادراک عمیقتر، پتانسیل بیشتری برای کمال دارد.
درنگ: انسان، با ارتقای معرفت، میتواند به قدرتی فراتر از جن دست یابد، گویی معرفت، چونان کلیدی است که درهای اقتدار را میگشاید.
مرگ سلیمان و ناآگاهی جن
﴿فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ﴾
«و چون مرگ را بر او مقرر کردیم، جز جنبنده زمین [موریانه] که عصایش را میخورد، چیزی مرگ او را بر آنها آشکار نکرد. پس چون فرو افتاد، برای جنها روشن شد که اگر غیب میدانستند، در آن عذاب خوارکننده درنگ نمیکردند.»
این آیه، به ناآگاهی جن از غیب و مرگ سلیمان اشاره دارد. از منظر فلسفه متافیزیک، این ناآگاهی، محدودیت معرفتی جن در مقایسه با انسان را نشان میدهد. ابهام در مرگ سلیمان، که در حالت ایستاده با تکیه بر عصا رخ داده، سؤالات متعددی را درباره وضعیت جسمانی و محیطی او مطرح میکند. این رویداد، به پیچیدگیهای معرفتی در درک رویدادهای متافیزیکی اشاره دارد، گویی مرگ سلیمان، چونان پردهای از راز، میان ماده و معنا پیوند میزند.
بخش چهارم: نقد موانع معرفتی و فرهنگی
تفکیک علوم در دنیای مدرن
علوم مدرن، مانند پزشکی، روانشناسی، و صنعت، بهصورت منفصل توسعه یافتهاند و این تفکیک، توانایی انسان در درک جامع را محدود کرده است. از منظر فلسفه علم، یکپارچگی علوم میتواند به درک عمیقتر از هستی منجر شود، گویی علوم، چونان قطعات پازلی پراکنده، نیازمند اتصال برای آشکار ساختن تصویر کامل هستیاند.
نقد سطحینگری در معرفت دینی
معرفت دینی در جوامع امروزی به الفاظ و ظواهر محدود شده و از عمق و معنا تهی گشته است. این نقد، به ضرورت بازگشت به فهم باطنی آیات قرآن کریم اشاره دارد. از منظر فلسفه دین، معرفت عمیق دینی، انسان را به سوی درک حقایق غیبی و کمال وجودی هدایت میکند.
نقد ترس از جادوگری در جامعه
جامعه، به دلیل ترس از جادوگری، افراد با تواناییهای خاص را سرکوب میکند، در حالی که این تواناییها میتوانند نشانهای از اقتدار انسانی باشند. از منظر فلسفه اجتماعی، این ترس، مانع شکوفایی استعدادهای انسانی و پیشرفت معرفتی جامعه میشود، گویی ترس، چونان سدی، راه را بر جویبار خلاقیت انسانی میبندد.
محدودیتهای تاریخی در پیشرفت علمی
ساختارهای سیاسی در تاریخ، مانع از اختراعات و ابتکارات علمای دینی شدند، جز در استثناهایی مانند شیخ بهایی. از منظر فلسفه تاریخ، این سرکوب، به انحطاط فرهنگی و علمی منجر شده است. با این حال، این محدودیتها، نشاندهنده پتانسیل نهفته در معرفت دینی برای پیشرفت است.
معجزات انبیا و امکان تحقق آنها
معجزات انبیا، برای اثبات برتری آنها در زمان خودشان بود و لازم نیست در عصر حاضر نیز معجزه باقی بمانند. انسانهای امروزی میتوانند به تواناییهای مشابه دست یابند. از منظر فلسفه دین، این دیدگاه، بر پویایی معرفت انسانی و امکان بازآفرینی ظرفیتهای متعالی تأکید میکند.
درنگ: معجزات انبیا، چونان مشعلی برای زمان خود بودند، اما انسان امروز، با معرفت و تلاش، میتواند به همان مراتب متعالی دست یابد.
چالش معجزه قرآن کریم
قرآن کریم، بهعنوان معجزه، انسان را به خلق اثری مشابه دعوت میکند. این دعوت، نشاندهنده ظرفیت انسان برای دستیابی به مراتب بالای خلاقیت است. از منظر فلسفه هنر و معرفت، این دعوت، انسان را به بهکارگیری خلاقیت در راستای کمال وجودی فرا میخواند.
انتظار ظهور و سوءاستفادههای استعماری
مفهوم انتظار ظهور، گاهی به سوءاستفادههای سیاسی منجر شده و از تمرکز بر ظرفیتهای انسانی غافل مانده است. از منظر فلسفه سیاسی، این دیدگاه بر ضرورت هوشیاری در برابر تحریفهای دینی تأکید میکند، گویی انتظار، چونان گوهری گرانبها، نیازمند حفاظت از دستبرد تحریف است.
نقش علم دینی در مدیریت جامعه
علم دینی باید محرک و مدیر جامعه باشد و از تمرکز صرف بر دعا و الفاظ به سوی عمل و تحول اجتماعی حرکت کند. این دیدگاه، به نقش علم دینی در فلسفه اجتماعی و ضرورت ایفای نقش فعال در پیشرفت جامعه اشاره دارد.
شجاعت و مردانگی در تاریخ ایران
شخصیتهایی مانند کریمخان زند و لطفعلیخان، به دلیل شجاعت و مردانگی، نمونههایی از اقتدار انسانی در تاریخ ایران هستند. از منظر فلسفه تاریخ، این شخصیتها، بهعنوان الگوهای اقتدار انسانی، نشاندهنده تأثیر صفات اخلاقی و وجودی در شکلگیری هویتهای برجستهاند.
ابنسینا، نمونه انسان کامل
ابنسینا، بهعنوان یک نابغه، ابتدا طبیب، سپس فیلسوف، و در نهایت عارف بود. او از طریق طب و دیوانگان، به اثبات غیب پرداخت و از تسلسل برای اثبات وجود خدا استفاده کرد. از منظر فلسفه تاریخ، ابنسینا بهعنوان نمونهای از انسان کامل، تواناییهای چندبُعدی انسان را در تلفیق طب، فلسفه، و عرفان نشان میدهد.
درنگ: ابنسینا، چونان آیینهای چندوجهی، تواناییهای انسان در تلفیق علم، فلسفه، و عرفان را به نمایش میگذارد.
نتیجهگیری و جمعبندی
تحلیل فلسفی سوره سبا، در پرتو درسگفتار استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جایگاه متعالی انسان را بهعنوان موجودی با ظرفیتهای عظیم معرفتی و عملی برجسته میکند. آیات این سوره، بهویژه آیات 10 تا 14، با تأکید بر تواناییهای داوود و سلیمان در تعامل با طبیعت، جن، و نیروهای متافیزیکی، انسان را بهعنوان کدخدای عالم معرفی میکنند که قادر به تسخیر موجودات و دستیابی به مراتب بالای علم و عمل است. این تحلیل، با نقد مادیگرایی و سطحینگری در جوامع امروزی، بر ضرورت بازگشت به معرفت دینی و عرفانی تأکید دارد. انسان، بهعنوان موجودی چندبُعدی، میتواند با فعالسازی استعدادهای ذاتیاش، به هماهنگی با نظام خلقت و درک حقایق غیبی دست یابد. آینده بشر، با رهایی از محدودیتهای فرهنگی و ترسهای خرافی، به سوی تحقق این ظرفیتها پیش خواهد رفت. این دیدگاه، نهتنها به بازتعریف هویت انسانی کمک میکند، بلکه راه را برای پیشرفت معرفتی، اجتماعی، و معنوی هموار میسازد.
با نظارت صادق خادمی