متن درس
اقتدار انسانی در پرتو علوم لدنی و تفسیر سوره فاطر
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۴۷۶)
مقدمه: اقتدار وجودی انسان و شکوفایی علوم لدنی
انسان، بهعنوان خلیفه الهی در زمین، دارای اقتداری وجودی است که در پرتو علوم لدنی، یعنی معرفتهای نهفته در نهاد او، به شکوفایی میرسد. این علوم، که در باطن هر موجودی از سنگ و گیاه تا انسان و ملایکه نهاده شده، چون گوهری در دل سنگ، نیازمند صیقل و تربیت است تا به فعلیت درآید. درسگفتار شماره ۱۴۷۶ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با محوریت تفسیر آیهای از سوره فاطر، به کاوش در این اقتدار وجودی و نقش علوم لدنی در هدایت انسان به سوی حقیقت میپردازد. این نوشتار، با نگاهی فلسفی و عرفانی، به تبیین تمایز میان علوم ظاهری (ارایه) و علوم باطنی (وصول و ایصال) پرداخته و با تفسیر آیه
وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ
(هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را بر دوش نمیکشد)، خودمحوری گنهکار را بهعنوان قانونی الهی تحلیل میکند. متن پیشرو، با بهرهگیری از استعارات فاخر و ساختار علمی، مفاهیم عمیق درسگفتار را در قالبی منسجم و دانشگاهی ارائه میدهد تا راهنمای پژوهشگران در مسیر فهم اقتدار انسانی و علوم لدنی باشد.
بخش اول: علوم لدنی و ظرفیتهای وجودی انسان
تقسیمبندی علوم: ارایه، وصول، و ایصال
علوم، در نگاهی فلسفی، به سه زاویه تقسیم میشوند: ارایه، وصول، و ایصال. ارایه، به علوم ظاهری و مدرسی اشاره دارد که در نظامهای آموزشی جهان، از مکتبخانههای ساده تا دانشگاههای پیشرفته، جریان دارد. این علوم، همانند چراغی هستند که مسیر را روشن میکنند، اما خود مقصد نیستند. در مقابل، وصول، به شکوفایی حقایق باطنی در نهاد انسان دلالت دارد، و ایصال، فرآیند انتقال این حقایق به دیگران است که خاص انبیا، اولیا، و معصومین است. علوم مدرسی، بدون اتصال به وصول و ایصال، فاقد عمق معرفتیاند و نمیتوانند انسان را به حقیقت متصل کنند.
درنگ: علوم به سه دسته ارایه (علوم ظاهری)، وصول (شکوفایی حقایق باطنی)، و ایصال (انتقال حقایق به دیگران) تقسیم میشوند که تنها وصول و ایصال به حقیقت متصلاند.
حقایق نهفته در نهاد انسان
خداوند، در باطن هر انسان، حقایقی معنوی و جوهرههایی وجودی نهاده است، همانگونه که اعضای جسمانی مانند قلب و کبد را در او قرار داده است. این حقایق، مانند تختهسنگهایی از جنس ربوبیت، در نهاد انسان ذخیره شدهاند و نیازمند صیقل و تربیتاند تا به شکوفایی برسند. این ظرفیتهای بالقوه، چون گوهری در دل سنگ، در انتظار فعلیت یافتناند و بدون این فرآیند، علوم مدرسی کارگشا نخواهند بود.
درنگ: حقایق معنوی، مانند تختهسنگهای وجودی، در نهاد هر انسان نهاده شده و با صیقل و تربیت به فعلیت میرسند.
علوم لدنی: جوهره وجودی موجودات
علوم لدنی، معرفتهایی هستند که از نهاد وجودی هر موجود، از انسان و حیوان تا سنگ و گیاه، استخراج میشوند. این علوم، که در همه خلقت بهصورت بالقوه وجود دارند، با صیقل وجودی به فعلیت میرسند. خداوند، با عدالت رحمانی خود، این ظرفیتها را در همه موجودات نهاده و هیچ تفاوتی در خلقت او نیست. علوم لدنی، همانند چشمهای زلال، از عمق وجود هر موجود جوشیده و با تربیت مناسب، به جریانی حیاتبخش تبدیل میشوند.
درنگ: علوم لدنی، معرفتهای باطنیاند که در همه موجودات بهصورت بالقوه وجود داشته و با صیقل وجودی به فعلیت میرسند.
تربیت حیوانات و شکوفایی ظرفیتها
حیواناتی مانند شیر، سگ، یا گربه، با تربیت مناسب، تواناییهای شگفتانگیزی از خود نشان میدهند. این تواناییها، نتیجه شکوفایی تختهسنگهای وجودی نهفته در آنهاست که با صیقل و تربیت، به مرمر شفاف تبدیل شدهاند. این فرآیند، همانند کندن زمینی خشک و رسیدن به چشمهای زلال است که حیوان را از حالت خام به موجودی شعورمند و کارآمد بدل میکند.
اقتدار انسان در پرتو علوم لدنی
اگر تربیتی مشابه آنچه بر حیوانات اعمال میشود، بر انسان پیاده گردد، او به مراتب والایی دست مییابد که فراتر از تواناییهای حیوانی است. انسان، با صیقل وجودی، به وحی، کشف، و رویت نائل میشود و میتواند عالم، ملک، جن، و حتی خدا را به تمام قامت مشاهده کند. این اقتدار، همانند خورشیدی است که با زدودن ابرهای جهل، آسمان وجود انسان را روشن میسازد.
درنگ: انسان با صیقل وجودی، به مراتب والایی چون وحی، کشف، و رویت دست مییابد و عالم و خدا را مشاهده میکند.
جمعبندی بخش اول
این بخش، با تبیین علوم لدنی و ظرفیتهای وجودی انسان، بر تمایز میان علوم ظاهری (ارایه) و علوم باطنی (وصول و ایصال) تأکید کرد. حقایق نهفته در نهاد انسان، مانند تختهسنگهای ربوبیت، نیازمند صیقل و تربیتاند تا به فعلیت برسند. علوم لدنی، که در همه موجودات بالقوه وجود دارند، با تربیت مناسب، انسان را به مراتب عالی معرفتی، از جمله وحی و رویت، رهنمون میسازند. این اقتدار وجودی، جوهره انسان را از سایر موجودات متمایز کرده و او را به سوی کمال هدایت میکند.
بخش دوم: کاستی علوم مدرسی و ضرورت علوم لدنی
محدودیت علوم مدرسی در فهم قرآن کریم
علوم مدرسی، مانند فقه، صرف، و نحو، بدون اتصال به علوم لدنی، قادر به فهم عمیق قرآن کریم نیستند. قرآن کریم، بهعنوان متنی لدنی، دارای لایههای باطنی است که تنها از طریق شکوفایی حقایق وجودی قابل دسترسیاند. مطالعه صرف و نحو، هرچند ارزشمند، مانند خواندن نقشهای است که بدون گام نهادن در مسیر، انسان را به مقصد نمیرساند.
درنگ: قرآن کریم، بهعنوان متنی لدنی، نیازمند علوم باطنی است و علوم مدرسی بهتنهایی برای فهم آن ناکافیاند.
انواع علوم لدنی و تجلی در انبیا
علوم لدنی، شامل علم ولایت، تعبیر، استخاره، تفسیر، و علم اسماء، از تختهسنگهای وجودی انسان استخراج میشوند. این علوم، در انبیا به اشکال مختلف تجلی یافتهاند: علم اسماء در حضرت آدم، علم تعبیر در حضرت یوسف، علم قدرت در حضرت سلیمان، و علم حکمت در حضرت داود. این تنوع، همانند رنگهای مختلف یک گوهر است که هر یک درخششی خاص دارند.
درنگ: علوم لدنی، شامل علم ولایت، تعبیر، و اسماء، در انبیا به اشکال مختلف تجلی یافته و از نهاد وجودی انسان استخراج میشوند.
دوری از علوم لدنی و انحطاط معرفتی
دوری از علوم لدنی، علم دینی را به علوم مدرسی محدود کرده و از دستیابی به معرفتهای عمیق باز داشته است. این انحطاط، همانند درختی است که شاخ و برگش فراوان است، اما ریشهاش از حیات معنوی تهی گشته است. علم دینی، بدون اتصال به علوم لدنی، به ارایه صوری فروکاسته و از حقیقت دور مانده است.
درنگ: دوری از علوم لدنی، علم دینی را به ارایه صوری محدود کرده و از حقیقت و معرفت باطنی محروم ساخته است.
تمثیل سنگ و صیقل آن
سنگ، در حالت اولیه، سخت و سنگین است، اما با صیقل یافتن، به مرمر شفاف تبدیل میشود. این فرآیند، مشابه شکوفایی حقایق وجودی در انسان است که با تربیت و تهذیب، از خامی به کمال میرسد. این صیقل، همانند جلا دادن آینهای است که حقیقت را در خود بازتاب میدهد.
ظرفیتهای وجودی در همه موجودات
خداوند، با عدالت رحمانی خود، در همه موجودات، از سنگ و گیاه تا انسان و ملایکه، حقایق وصولی قرار داده است. این ظرفیتها، که خاص هر موجود است، مانند بذرهاییاند که در خاک وجود نهاده شده و با تربیت مناسب، به گلهایی شکوفا تبدیل میشوند.
درنگ: خداوند در همه موجودات، از سنگ تا انسان، حقایق وصولی نهاده که با صیقل و تربیت به فعلیت میرسند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد کاستی علوم مدرسی در فهم قرآن کریم، بر ضرورت اتصال به علوم لدنی تأکید کرد. علوم لدنی، که در انبیا به اشکال مختلف تجلی یافتهاند، از نهاد وجودی انسان استخراج میشوند و بدون آنها، علم دینی به ارایه صوری محدود میگردد. ظرفیتهای وجودی، که در همه موجودات نهاده شده، با صیقل و تربیت به فعلیت میرسند و انسان را به مراتب والای معرفتی رهنمون میسازند.
بخش سوم: وحی و معرفت باطنی در انسان
وحی بهعنوان صفت ذاتی انسان
وحی، مانند شعر، خنده، یا سایر صفات ذاتی انسان، در نهاد او نهفته است و نمیتوان ادعا کرد که پس از خاتمیت نبوت، این صفت از انسان سلب شده است. وحی، به معنای معرفت باطنی، همانند چشمهای است که در عمق وجود انسان جاری است و با تهذیب نفس، به جوشش میآید.
درنگ: وحی، بهعنوان صفتی ذاتی، در نهاد انسان نهفته است و با تهذیب نفس به فعلیت میرسد.
نقد دیدگاه پایان وحی
ادعای پایان وحی پس از خاتمیت، به معنای انکار ظرفیتهای ذاتی انسان است. همانگونه که نمیتوان گفت شاعری یا سایر صفات انسانی پس از دورهای خاص پایان یافته، وحی نیز بهعنوان معرفت باطنی، در انسان استمرار دارد. این ادعا، مانند بستن درهای آسمان معرفت بر روی انسان است که با حقیقت وجودی او ناسازگار است.
درنگ: ادعای پایان وحی، با ظرفیتهای ذاتی انسان ناسازگار است و معرفت باطنی در همه انسانها استمرار دارد.
تمایز نبوت ظاهری و باطنی
نبوت ظاهری، که با ادعای کتاب و معجزه همراه است، پس از خاتمیت پایان یافته، اما نبوت باطنی، به معنای وحی و معرفت باطنی، همچنان در انسانها وجود دارد. این تمایز، مانند تفاوت میان پوسته و مغز یک میوه است که مغز آن، معرفت باطنی، در دسترس همه است.
تمثیل شاعری و استمرار معرفت
همانگونه که شاعری صفتی ذاتی است و نمیتوان گفت پس از حافظ پایان یافته، وحی و معرفت باطنی نیز در انسان استمرار دارد. اگر شاعری مانند حافظ ظهور نمییابد، به دلیل فقدان شرایط مساعد، مانند آرامش و خلوت، است، نه نبود استعداد ذاتی.
درنگ: معرفت باطنی، مانند شاعری، صفتی ذاتی است که با شرایط مساعد به فعلیت میرسد.
تمثیل طبیعی زنانه
همانگونه که عادت ماهانه صفتی طبیعی در زنان است و نمیتوان گفت پس از دورهای پایان مییابد، وحی و معرفت باطنی نیز صفتی ذاتی در انسان است که استمرار دارد. این صفت، مانند رودی است که در طبیعت وجود انسان جاری است و با موانع مصنوعی متوقف نمیشود.
تمثیل نظامی و سلسلهمراتب
در نظام نظامی، تنها یک فرمانده فعال است و دیگران، هرچند همرتبه، دخالت نمیکنند. به همین ترتیب، پیامبران باطنی ممکن است وجود داشته باشند، اما بدون ادعای ظاهری، به معرفتهای والا دست مییابند. این ساختار، مانند باغی است که در آن، هر درخت به تناسب خود میوه میدهد.
نقد دیدگاه شیخ طوسی
دیدگاه شیخ طوسی، که ادعای وحی را کفر میداند، با ظرفیتهای ذاتی انسان سازگار نیست. وحی، به معنای معرفت باطنی، در همه انسانها بالقوه وجود دارد و ادعای نبوت ظاهری است که ممنوع است، نه معرفت باطنی. این نقد، مانند باز کردن پنجرهای است که نور حقیقت را به تاریکی تعصب میتاباند.
درنگ: وحی باطنی، بهعنوان معرفت ذاتی، در همه انسانها وجود دارد و تنها ادعای نبوت ظاهری ممنوع است.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین وحی بهعنوان صفتی ذاتی در انسان، بر استمرار معرفت باطنی تأکید کرد. نقد ادعای پایان وحی و تمایز بین نبوت ظاهری و باطنی، نشاندهنده ظرفیتهای بیکران انسان برای دستیابی به معرفت است. تمثیلات شاعری، طبیعی، و نظامی، این حقیقت را روشن میسازند که وحی، مانند چشمهای زلال، در نهاد انسان جاری است و با تهذیب نفس به جوشش میآید.
بخش چهارم: تفسیر آیه سوره فاطر و قانون مسئولیت فردی
تفسیر آیه «وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ»
آیه ۱۸ سوره فاطر،
وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ
(هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را بر دوش نمیکشد)، قانونی الهی را بیان میکند که گنهکار، بهماهو گنهکار، گناه دیگری را به عهده نمیگیرد، مگر آنکه سودی در آن باشد. این آیه، مانند آینهای است که خودمحوری گنهکار را بازتاب میدهد.
درنگ: آیه
وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ
بر خودمحوری گنهکار دلالت دارد که گناه دیگری را جز برای منفعت شخصی نمیپذیرد.
تحلیل روانشناختی رفتار گنهکار
گنهکار، به دلیل صفت گنهکاری، تنها به نفع خود عمل میکند و گناه دیگری را به عهده نمیگیرد، مگر آنکه منفعتی در آن باشد. این رفتار، مانند جریانی است که تنها به سوی منافع شخصی خود جاری میشود و از خیرخواهی بیبهره است.
نقد اشکال ظاهری آیه
برخی ممکن است استدلال کنند که گنهکار گاهی گناه دیگری را به عهده میگیرد، مانند مواردی در محاکمات که فردی مسئولیت گناه دیگری را میپذیرد. اما این عمل، از حیثیت گنهکاری نیست، بلکه به دلیل منفعت شخصی است. این نقد، مانند زدودن غبار از آینه حقیقت است که معنای واقعی آیه را روشن میسازد.
درنگ: پذیرش گناه دیگری توسط گنهکار، از حیثیت گنهکاری او نیست، بلکه به دلیل منفعت شخصی است.
قانون الهی و مسئولیت فردی
آیه
وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ
قانونی الهی را بیان میکند که در طبیعت و احکام قضایی، هیچکس مسئولیت گناه دیگری را بر عهده نمیگیرد. این قانون، مانند ستونی است که بنای عدالت الهی را استوار میسازد.
درنگ: قانون الهی مسئولیت فردی، مانع از انتقال گناه به دیگری است و در طبیعت و احکام قضایی جاری است.
تمایز گنهکار و انسان
آیه به «وازره» (گنهکار) اشاره دارد، نه انسان بهماهو انسان. گنهکار، به دلیل صفت گنهکاری، تنها به نفع خود عمل میکند و از خیرخواهی بیبهره است. این تمایز، مانند جداسازی سره از ناسره است که حقیقت گنهکار را از انسان متمایز میسازد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تفسیر آیه
وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ،
بر خودمحوری گنهکار و قانون الهی مسئولیت فردی تأکید کرد. گنهکار، بهماهو گنهکار، تنها برای منفعت شخصی گناه دیگری را میپذیرد، و این قانون در طبیعت و احکام قضایی جاری است. تمایز گنهکار از انسان، معنای آیه را عمیقتر کرده و بر عدالت الهی در مسئولیت فردی دلالت دارد.
نتیجهگیری: اقتدار انسانی و احیای علوم لدنی
درسگفتار شماره ۱۴۷۶ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با محوریت سوره فاطر، اقتدار وجودی انسان را در پرتو علوم لدنی و تفسیر آیه
وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ
تبیین کرد. علوم لدنی، که در نهاد همه موجودات نهفتهاند، با صیقل و تربیت به فعلیت میرسند و انسان را به مراتب والای معرفتی، از جمله وحی و رویت، رهنمون میسازند. علوم مدرسی، بدون اتصال به این علوم، از فهم عمیق قرآن کریم عاجزند. آیه سوره فاطر، با تأکید بر خودمحوری گنهکار و قانون مسئولیت فردی، عدالت الهی را در طبیعت و احکام قضایی روشن میسازد. این نوشتار، با تبیین ظرفیتهای وجودی انسان و ضرورت احیای علوم لدنی، راهی برای دستیابی به کمال معرفتی ارائه میدهد که انسان را از خامی به سوی حقیقت رهنمون میسازد.
با نظارت صادق خادمی