در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1522

متن درس




معرفت و اقتدار در پرتو قرآن کریم

معرفت و اقتدار در پرتو قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۵۲۲)

دیباچه

کتاب حاضر، با الهام از درس‌گفتار شماره ۱۵۲۲ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در جایگاه معرفت و اقتدار انسان در سایه‌سار آیات قرآن کریم و با رویکردی فلسفی، عرفانی، و جامعه‌شناختی می‌پردازد. این اثر، با نگاهی ژرف به ضرورت تحول در نظام‌های علمی و آموزشی حوزه‌های دینی، در پی تبیین پیوند عمیق میان شناخت حقایق هستی، اقتدار معنوی انبیا، و نقش انسان به‌عنوان موجودی برخوردار از ظرفیت‌های بی‌کران معرفتی و عملی است.

بخش نخست: معرفت، بنیان حیات و اقتدار انسانی

اهمیت شناخت حقایق و واقعیات

شناخت حقایق و واقعیات هستی، چونان نوری است که مسیر حیات انسانی را روشن می‌سازد و بنیان رشد، سلامت، و اقتدار او را استوار می‌کند. این شناخت، که در تعالیم انبیا و اولیای الهی به کمال رسیده، ضرورتی است که باید در کانون توجه نظام‌های آموزشی دینی قرار گیرد. از منظر فلسفی، معرفت به حقایق، هدف غایی وجود انسان است که او را از ظلمت جهل به سوی نور کمال رهنمون می‌شود. این فرآیند، مستلزم پرورش قوای عقلانی و معنوی است که در آیات قرآن کریم، چونان دعوتی همیشگی به تدبر و تعقل، بازتاب یافته است.

درنگ: شناخت حقایق هستی، بنیان زندگی، سلامت حیات، رشد، و اقتدار انسان است و باید در نظام‌های آموزشی دینی مورد اهتمام قرار گیرد.

اصالت معرفت در دین

دین، چونان دریایی ژرف، با محوریت انبیا، اولیا، عرفا، و مؤمنین، بر آگاهی، غیب‌مداری، حقیقت‌گرایی، واقع‌بینی، و درون‌نگری استوار است. از منظر عرفانی، دین راهی است برای پیوند انسان با حقیقت غیبی، که فراتر از محدودیت‌های مادی، او را به سوی کمال متعالی هدایت می‌کند. این اصل، بر ضرورت پرورش معرفت غیبی در حوزه‌های علمیه تأکید دارد، تا طلاب و پژوهشگران بتوانند در سایه‌سار وحی، به درک عمیق‌تری از هستی دست یابند.

درنگ: دین، با محوریت انبیا و اولیا، بر آگاهی و غیب‌مداری استوار است و حوزه‌های علمیه باید معرفت غیبی را در کانون آموزش خود قرار دهند.

جایگاه وحی و کشف در ادیان

هر دینی، چونان آیینه‌ای که حقیقت را بازمی‌تاباند، با مفاهیمی چون وحی، غیب، کشف، شهود، قدرت، رویت، و معاینت تعریف می‌شود. این ویژگی‌ها، که در تمامی ادیان الهی مشترک‌اند، نشان‌دهنده پیوند عمیق دین با معرفت متعالی است. از منظر فلسفه دین، وحی به‌عنوان منبع اصلی معرفت الهی، انسان را به سوی حقیقت هدایت می‌کند و باید در نظام‌های آموزشی دینی به‌عنوان محور قرار گیرد.

درنگ: وحی و کشف، جوهره ادیان الهی‌اند و باید در نظام آموزشی حوزه‌ها به‌عنوان محور معرفت‌شناسی دینی مورد توجه قرار گیرند.

تردید در قدرت‌های متعالی

در دنیای مدرن، برخی به دلیل غلبه پارادایم‌های مادی‌گرایانه، وجود قدرت‌های متعالی مانند سحر، جادو، رمل، و اسطرلاب را انکار می‌کنند یا در آن تردید دارند. این تردید، که ریشه در محدودیت‌های معرفت‌شناختی دارد، مانع از پذیرش توانایی‌های غیبی و متعالی می‌شود. از منظر معرفت‌شناسی، این رویکرد نشان‌دهنده فاصله‌گیری از حقیقت غیبی است که در تعالیم دینی مورد تأکید قرار گرفته است.

دسته‌بندی علوم و جایگاه آنها

علوم، چونان شاخه‌های درختی تنومند، به سه دسته تقسیم می‌شوند: علوم تجربی صرف، که بر مشاهدات مادی استوارند؛ علوم غیبی صرف، که به شناخت عوالم متافیزیکی می‌پردازند؛ و علوم ترکیبی، که تجربه و غیب را در هم می‌آمیزند. از منظر فلسفه علم، این تقسیم‌بندی نشان‌دهنده تنوع روش‌های معرفتی است که باید در نظام آموزشی حوزه‌ها مورد توجه قرار گیرد تا به شناخت جامع هستی منجر شود.

درنگ: علوم به سه دسته تجربی، غیبی، و ترکیبی تقسیم می‌شوند و حوزه‌ها باید با بهره‌گیری از این تنوع، به شناخت جامع هستی دست یابند.

نقش بنیادین وحی در دین

انسان در دین، بدون وحی چونان کشتی‌ای بی‌جهت در دریای طوفانی است. وحی، چونان قطب‌نمایی الهی، مبنای اصلی معرفت دینی است و انسان را به سوی حقیقت رهنمون می‌سازد. از منظر فلسفه دین، وحی نه‌تنها منبع معرفت، بلکه محور هویت دینی است که باید در نظام‌های آموزشی دینی برجسته شود.

درنگ: وحی، مبنای اصلی معرفت دینی است و بدون آن، انسان در دین معنا نمی‌یابد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست این کتاب، با تأکید بر جایگاه معرفت به‌عنوان بنیان حیات و اقتدار انسانی، نشان داد که دین، با محوریت وحی و غیب‌مداری، انسان را به سوی شناخت حقایق و واقعیات هستی هدایت می‌کند. این شناخت، که در تعالیم انبیا و اولیا به کمال رسیده، نیازمند نظام‌های آموزشی‌ای است که معرفت غیبی و تجربی را در هم آمیزند. تردیدهای مدرن در قدرت‌های متعالی، ناشی از غلبه پارادایم‌های مادی‌گرایانه است که باید با بازگشت به تعالیم قرآنی اصلاح شود.

بخش دوم: اقتدار علمی و چالش‌های معرفتی

اعتقاد جهانی به وصول علمی

دانشمندان علوم اجتماعی، انسانی، و تجربی، چونان کاوشگرانی در جست‌وجوی گنج حقیقت، به امکان وصول به حقایق علمی ایمان دارند. هیچ دانشمندی علم را بیهوده نمی‌داند، و این اعتقاد، نشان‌دهنده ظرفیت بی‌کران انسان برای شناخت و تصرف در هستی است. از منظر فلسفه علم، این اجماع جهانی باید در حوزه‌های علمیه نیز به‌عنوان اصل پذیرفته شود تا اقتدار علمی دین تقویت گردد.

درنگ: اعتقاد به وصول علمی، نشان‌دهنده ظرفیت انسان برای شناخت و تصرف در هستی است که باید در حوزه‌های علمیه تقویت شود.

ندرت انکار پیشرفت علمی

در طول تاریخ، تنها گروه اندکی از فلاسفه، مانند سوفسطائیان و لاادری‌ها، توانایی بشر در تصرف در کائنات را انکار کرده‌اند. این انکار، که ریشه در تردیدگرایی افراطی دارد، با رویکرد قرآنی که انسان را به تدبر و کاوش دعوت می‌کند، در تضاد است. از منظر تاریخی، این نگرش‌های محدود، مانع از پیشرفت معرفتی شده‌اند.

اجماع بر توانایی بشر

هیچ حکیم یا دانشمندی در تاریخ، توانایی بشر در تصرف در کائنات و عوالم را به‌طور کامل نفی نکرده است. این اجماع، چونان ستونی استوار، نشان‌دهنده ظرفیت ذاتی انسان برای شناخت و تغییر هستی است. از منظر فلسفی، این اصل باید در حوزه‌های علمیه به‌عنوان مبنای آموزش و پژوهش پذیرفته شود.

درنگ: اجماع بر توانایی بشر در تصرف در کائنات، باید مبنای آموزش و پژوهش در حوزه‌های علمیه قرار گیرد.

تلاش علمی جهانی

جهان امروز، چونان کاروانی در حرکت به سوی قله‌های معرفت، بیشترین تلاش را در راستای شناخت خلقت، طبیعت، و موجودات به کار می‌گیرد. از منظر جامعه‌شناختی، این تلاش جهانی، ضرورت همگامی حوزه‌های علمیه با پیشرفت‌های علمی را برای حفظ اقتدار دینی برجسته می‌سازد.

ارزش علم و کمال

علم، چونان گوهری گران‌بها، کمال است و هر کس آن را ایجاد کند، صرف‌نظر از اعتقاداتش، برای بشریت خدمت کرده و محترم است. از منظر اخلاقی، علم به‌عنوان ارزشی ذاتی، فراتر از مرزهای دینی، به پیشرفت بشریت کمک می‌کند و باید در حوزه‌های علمیه مورد تقدیر قرار گیرد.

درنگ: علم، کمال است و هر کس آن را ایجاد کند، برای بشریت خدمت کرده و محترم است.

چالش‌های معرفتی علم دینی

پیروان وحی و انبیا، برخلاف وظیفه خود، در مسیر معرفت و شناخت حقایق گام‌های استواری برنداشته‌اند. این عقب‌ماندگی، که ریشه در انزوای علمی و تمرکز بر مفاهیم انتزاعی دارد، مانع از تحقق اقتدار علمی دین شده است. از منظر جامعه‌شناختی، علم دینی باید با بازگشت به روش‌های تجربی و عقلانی، این چالش را برطرف سازد.

درنگ: علم دینی، به دلیل انزوای علمی و تمرکز بر مفاهیم انتزاعی، در مسیر معرفت حقیقی عقب مانده است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم این کتاب، با تأکید بر اقتدار علمی بشر و اجماع جهانی بر توانایی او در شناخت و تصرف در هستی، نشان داد که علم دینی باید با همگامی با پیشرفت‌های علمی جهانی، جایگاه خود را باز یابد. ارزش ذاتی علم، فراتر از مرزهای دینی، باید در نظام‌های آموزشی دینی مورد توجه قرار گیرد. چالش‌های معرفتی علم دینی، ناشی از انزوا و تمرکز بر مفاهیم انتزاعی، نیازمند تحولی بنیادین در رویکردهای آموزشی و پژوهشی است.

بخش سوم: معرفت‌شناسی دینی و پالایش از خرافات

سه وجه معرفت

معرفت، چونان درختی با سه شاخه اصلی، در سه وجه تعریف می‌شود: وصول به مغیبات (جهان غیب، ملائکه، جن، انس، و شیاطین)، شناخت حقایق موجودات (از سنگ و گیاه تا انسان و رفتار او)، و بخش منفی که شامل خرافات و توهمات است. از منظر معرفت‌شناسی، این تقسیم‌بندی بر ضرورت تمایز بین معرفت حقیقی و توهمات تأکید دارد و علم دینی باید به دو وجه اول متمرکز شود.

درنگ: معرفت در سه وجه تعریف می‌شود: وصول به مغیبات، شناخت موجودات، و خرافات که باید از معرفت دینی پالایش شود.

معرفت مثبت و منفی

معرفت مثبت، که شامل شناخت مغیبات و موجودات است، چونان نوری است که حقیقت را روشن می‌سازد، در حالی که معرفت منفی، که به خرافات و توهمات اشاره دارد، چونان سایه‌ای است که حقیقت را می‌پوشاند. از منظر فلسفی، علم دینی باید با پالایش از خرافات، به سوی معرفت حقیقی حرکت کند.

درنگ: معرفت مثبت، شامل شناخت مغیبات و موجودات، باید از خرافات و توهمات پالایش شود.

رشد خرافات در تاریخ

خرافات و توهمات، چونان علف‌های هرزی که باغ معرفت را فرامی‌گیرند، در طول هزار سال گذشته در میان جوامع دینی رشد چشمگیری داشته‌اند. از منظر تاریخی، این رشد ناشی از فقدان نقد علمی و پذیرش روایات غیرمستند است که به تضعیف معرفت دینی منجر شده است.

درنگ: رشد خرافات در تاریخ، نتیجه فقدان نقد علمی و پذیرش روایات غیرمستند است.

تحریف شخصیت انبیا

در تاریخ، اشکالات و نقص‌های غیرمستند به انبیا نسبت داده شده و قدرت‌های متعالی آنها نادیده گرفته شده است. از منظر هرمنوتیک قرآنی، این تحریفات تلاشی برای تقلیل جایگاه والای انبیا و تضعیف اقتدار معنوی آنها بوده است. به‌عنوان مثال، اتهاماتی چون فراموشی خدا توسط حضرت سلیمان علیه‌السلام به دلیل دیدن اسب، نمونه‌ای از این خرافات است که با هدف کاهش جایگاه متعالی انبیا رواج یافته است.

درنگ: تحریف شخصیت انبیا با نسبت دادن نقص‌های غیرمستند، تلاشی برای تضعیف اقتدار معنوی آنها بوده است.

تضعیف اقتدار اهل بیت

روایات غیرمستند، حتی با وجود سفارش پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به حفظ اهل بیت علیهم‌السلام، به آزار و تضعیف آنها منجر شده است. از منظر کلامی، این تحریفات نشان‌دهنده انحراف از دستورات نبوی و تضعیف هویت دینی است. این روایات، که گاه به بزرگ‌نمایی عیوب یا نسبت‌های غیرواقعی پرداخته‌اند، اقتدار معنوی اهل بیت را زیر سؤال برده‌اند.

درنگ: روایات غیرمستند علیه اهل بیت، با وجود سفارش پیامبر، به تضعیف هویت دینی منجر شده است.

رشد خرافات در فضایل عرفا

درباره عرفا و علما نیز خرافات، مانند ادعای داشتن بال یا توانایی‌های غیرواقعی، چونان حباب‌هایی بی‌دوام رواج یافته است. از منظر جامعه‌شناختی، این خرافات نتیجه بزرگ‌نمایی غیرعلمی و فقدان مستندات معتبر است. با این حال، برخی عرفا و علما واقعاً دارای قدرت و ولایت بوده‌اند، اما نود درصد روایات درباره آنها به خرافه آلوده است.

درنگ: نود درصد روایات درباره عرفا و علما به خرافات آلوده است و نیازمند نقد علمی و مستند است.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم این کتاب، با کاوش در معرفت‌شناسی دینی، بر ضرورت پالایش معرفت از خرافات و توهمات تأکید کرد. معرفت حقیقی، که در شناخت مغیبات و موجودات ریشه دارد، باید از سایه خرافات رهایی یابد. تحریف شخصیت انبیا و اهل بیت، و نیز بزرگ‌نمایی غیرمستند درباره عرفا، نشان‌دهنده انحراف از حقیقت دینی است. علم دینی باید با نقد علمی و بازگشت به آیات قرآنی، به سوی معرفت حقیقی حرکت کند.

بخش چهارم: نقد محدودیت‌های فلسفه و علم دینی

ضعف در تصرف در کائنات

جوامع اسلامی، در مقایسه با دیگران که چونان پیشگامانی در عرصه علم پیش رفته‌اند، در تصرف در کائنات و شناخت موجودات ضعیف عمل کرده‌اند. از منظر فلسفه علم، این ضعف ناشی از عدم توجه به روش‌های تجربی و تمرکز بر مفاهیم انتزاعی است که علم دینی را از اقتدار علمی محروم ساخته است.

درنگ: ضعف جوامع اسلامی در تصرف در کائنات، نتیجه عدم توجه به روش‌های تجربی و تمرکز بر مفاهیم انتزاعی است.

محدودیت فلسفه اسلامی

فلسفه اسلامی، مانند آثار ابن‌سینا و ملاصدرا، چونان قلعه‌ای که در برابر بادهای نوگرایی شکننده شده، به مفاهیم انتزاعی محدود گشته و از واقعیات فاصله گرفته است. از منظر فلسفی، این محدودیت نشان‌دهنده نیاز به بازنگری در فلسفه اسلامی برای پاسخگویی به نیازهای مدرن است.

درنگ: فلسفه اسلامی، به دلیل تمرکز بر مفاهیم انتزاعی، نیازمند بازنگری برای تطبیق با نیازهای مدرن است.

ایده‌آلیسم فلسفی

فلسفه اسلامی، گرفتار ایده‌آلیسم و مفهوم‌گرایی شده و فاقد ابزارهای عملی مانند آزمایشگاه است. از منظر روش‌شناسی، این ایده‌آلیسم مانع از تولید دانش عملی و کاربردی شده و علم دینی را در برابر چالش‌های مدرن ناکارآمد ساخته است.

درنگ: ایده‌آلیسم فلسفی در علم دینی، مانع از تولید دانش عملی و کاربردی شده است.

کاستی علوم انسانی دینی

علوم انسانی دینی، به دلیل فقدان پایه‌های علمی قوی، به جای حل مشکلات، خود به معضلی تبدیل شده است. از منظر جامعه‌شناختی، این کاستی نتیجه عدم تطبیق با نیازهای روز و فقدان روش‌های علمی است که علم دینی را از تأثیرگذاری در جامعه محروم کرده است.

درنگ: علوم انسانی دینی، به دلیل فقدان پایه‌های علمی، به معضلی برای جامعه تبدیل شده است.

نقد کتب سنتی

کتاب‌های سنتی، مانند اسفار و شفا، به دلیل تمرکز بر مفاهیم کهن مانند عناصر اربعه، چونان نسخه‌هایی قدیمی‌اند که با نیازهای امروز سازگار نیستند. از منظر فلسفه علم، این کتب نیازمند بازنگری برای تطبیق با پیشرفت‌های علمی مدرن هستند.

درنگ: کتب سنتی مانند اسفار و شفا، به دلیل تمرکز بر مفاهیم کهن، نیازمند بازنگری برای تطبیق با علم مدرن هستند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم این کتاب، با نقد محدودیت‌های فلسفه و علم دینی، نشان داد که ضعف در تصرف در کائنات و تمرکز بر مفاهیم انتزاعی، علم دینی را از اقتدار علمی محروم ساخته است. بازنگری در فلسفه اسلامی، پالایش از ایده‌آلیسم، و تقویت روش‌های تجربی، ضرورتی است که می‌تواند علم دینی را به جایگاه شایسته‌اش بازگرداند.

بخش پنجم: ضرورت تحول در نظام‌های علمی دینی

ضرورت آزمایشگاه در علم دینی

علم دینی، برای تحقق معرفت قرآنی، باید از خوابگاه به آزمایشگاه تبدیل شود. آزمایشگاه، چونان کارگاهی برای کاوش در حقیقت، ابزار اصلی تولید دانش تجربی است. از منظر فلسفه علم، ایجاد آزمایشگاه‌های علمی در حوزه‌ها، ضرورتی است برای تحقق معرفت حقیقی و پاسخگویی به نیازهای جامعه.

درنگ: علم دینی باید با ایجاد آزمایشگاه‌های علمی، از خوابگاه به مرکز تولید دانش تبدیل شود.

نقد انزوای علم دینی

انزوای علم دینی، چونان قفسی که پرنده معرفت را اسیر کرده، به کاهش خلاقیت و تأثیرگذاری آن منجر شده است. از منظر جامعه‌شناختی، این انزوا علم دینی را از پاسخگویی به نیازهای روز محروم ساخته و باید با بازگشت به روش‌های عقلانی و تجربی اصلاح شود.

درنگ: انزوای علم دینی، به کاهش خلاقیت و تأثیرگذاری آن منجر شده و نیازمند اصلاح است.

نقد دگماتیسم

دگماتیسم و انزوا در علم دینی، چونان زنجیری بر پای عقل، به بداخلاقی و کاهش خلاقیت منجر شده است. از منظر روان‌شناختی، انزوا مانع از رشد عقلانی و معنوی شده و علم دینی را در برابر چالش‌های مدرن ناکارآمد ساخته است.

درنگ: دگماتیسم و انزوا در علم دینی، به بداخلاقی و کاهش خلاقیت منجر شده است.

تدبیر الهی و دعوت به تدبر

قرآن کریم، در آیه‌ای نورانی، می‌فرماید: يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ (اوست که کارها را تدبیر می‌کند و آیات را به روشنی بیان می‌دارد تا شاید به لقای پروردگارتان یقین پیدا کنید) (رعد، ۲). این آیه، بر تدبیر الهی به‌عنوان صفتی عام که انسان نیز می‌تواند از آن بهره‌مند شود، تأکید دارد. همچنین، در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا (آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند؟ اگر از جانب غیر خدا بود، در آن اختلاف بسیار می‌یافتند) (نساء، ۸۲). این آیه، انسان را به تدبر و دقت در قرآن کریم دعوت می‌کند. از منظر فلسفی، تدبیر و تدبر، نشان‌دهنده ظرفیت انسان برای دوراندیشی و دقت در امور است.

درنگ: تدبیر و تدبر، صفتی عام است که انسان را به دقت و دوراندیشی در شناخت حقیقت دعوت می‌کند.

ضرورت آزمایش‌های علمی

علما، چونان کاوشگرانی در عرصه حقیقت، باید با آزمایش و تحقیق در موجودات، از گیاهان و حیوانات گرفته تا انسان و رفتار او، به تولید دانش بپردازند. از منظر فلسفه علم، این اصل بر اهمیت روش‌های تجربی در تحقق معرفت قرآنی تأکید دارد.

درنگ: علما باید با آزمایش و تحقیق در موجودات، به تولید دانش عملی بپردازند.

نقد موانع ظاهری

موانع ظاهری، مانند لباس‌های سنتی چون عبا و قبا، چونان بندهایی بر پای تحرک، مانع از فعالیت عملی علما شده‌اند. از منظر جامعه‌شناختی، این موانع نمادی از انزوا و دوری از نیازهای مدرن جامعه هستند. علما باید لباس‌هایی متناسب با فعالیت‌های عملی، مانند کوهنوردی یا جنگ، داشته باشند تا بتوانند در عرصه‌های مختلف فعال باشند.

درنگ: موانع ظاهری مانند لباس‌های سنتی، مانع از فعالیت عملی علما شده و باید با لباس‌های متناسب جایگزین شوند.

نقد خرافات درباره عالمان دینی

روایات غیرمستند درباره عالمان دینی، مانند ادعای انجام امور غیرمنطقی، چونان غباری است که چهره حقیقت را می‌پوشاند. این خرافات، با هدف تقلیل جایگاه علما به امور غیرعلمی، رواج یافته و باید با نقد علمی پالایش شود.

درنگ: خرافات درباره عالمان دینی، با هدف تقلیل جایگاه آنها رواج یافته و نیازمند نقد علمی است.

ارزش کار علمی

یک عالم، چونان باغبانی که باغ معرفت را پربار می‌سازد، باید به کار علمی و عملی مشغول باشد، نه به امور غیرضروری. از منظر اخلاقی، ارزش عالم در تولید دانش و خدمت به جامعه است، نه در انزوا یا خرافه‌پرستی.

درنگ: ارزش عالم در تولید دانش و خدمت به جامعه است، نه در انزوا یا خرافه‌پرستی.

ضرورت آزمایشگاه خانگی

حتی در خانه، چونان کارگاهی کوچک، باید آزمایشگاه‌هایی برای تحقیق و مطالعه ایجاد شود. از منظر فلسفه علم، این پیشنهاد بر اهمیت تجربه و تحقیق در هر سطحی تأکید دارد و می‌تواند به تولید دانش در علم دینی کمک کند.

درنگ: ایجاد آزمایشگاه‌های خانگی، گامی در جهت تولید دانش در علم دینی است.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم این کتاب، با تأکید بر ضرورت تحول در علم دینی، نشان داد که ایجاد آزمایشگاه‌های علمی، پالایش از انزوا و دگماتیسم، و بهره‌گیری از تدبیر و تدبر قرآنی، می‌تواند علم دینی را به جایگاه شایسته‌اش بازگرداند. موانع ظاهری و خرافات، که چونان سدهایی در برابر پیشرفت علم دینی قرار دارند، باید با نقد علمی و بازگشت به روش‌های عقلانی و تجربی برطرف شوند.

بخش ششم: دعوت قرآنی به تدبر و کاوش

دعوت قرآن کریم به سیر در زمین

قرآن کریم، در آیه‌ای نورانی، می‌فرماید: سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ (در زمین سیر کنید و بنگرید که عاقبت تکذیب‌کنندگان چگونه بوده است) (انعام، ۱۱). این آیه، انسان را به تحقیق و تدبر در تاریخ و طبیعت دعوت می‌کند. از منظر هرمنوتیک، این دعوت بر ضرورت مطالعه تجربی و تاریخی برای فهم حقایق تأکید دارد.

درنگ: قرآن کریم با دعوت به سیر در زمین، انسان را به تحقیق و تدبر در تاریخ و طبیعت فرا می‌خواند.

نقد عدم تدبر در قرآن کریم

علم دینی، به دلیل عدم تدبر در قرآن کریم و مشغول شدن به الفاظ و توهمات، از معرفت حقیقی بازمانده است. از منظر معرفت‌شناسی، این نقد بر ضرورت بازگشت به روش‌های عقلانی و تجربی در فهم قرآن کریم تأکید دارد.

درنگ: عدم تدبر در قرآن کریم، علم دینی را از معرفت حقیقی محروم ساخته است.

ارزش عالمان واقعی

عالمانی مانند حضرت عبدالعظیم حسنی، که به دلیل تخصص دینی و معرفتی، چونان ستارگانی در آسمان علم می‌درخشند، نمونه‌هایی از عالمان واقعی‌اند. از منظر تاریخی، این نمونه‌ها نشان‌دهنده ضرورت پرورش عالمانی با دانش و معرفت حقیقی است.

درنگ: عالمان واقعی، مانند عبدالعظیم حسنی، با تخصص دینی و معرفتی، الگویی برای علم دینی‌اند.

نقد انزوای اجتماعی

انزوای تبلیغ‌شده در برخی روایات، چونان قفسی که روح انسان را اسیر می‌کند، به بداخلاقی و کاهش خلاقیت منجر شده است. از منظر روان‌شناختی، انزوا مانع از رشد اجتماعی و معنوی انسان است و با دعوت قرآنی به تعامل در تضاد است.

درنگ: انزوای اجتماعی، به بداخلاقی و کاهش خلاقیت منجر شده و با دعوت قرآنی به تعامل در تضاد است.

نقد شعرهای عرفانی

شعرهایی مانند «کس آن آستان بوسد که سر در آستین دارد»، چونان آواهایی که به انزوا دعوت می‌کنند، با حقیقت عرفان قرآنی در تضادند. این شعرها، با ترویج دوری از هستی، مانع از شناخت و تصرف در کائنات شده‌اند.

درنگ: شعرهای عرفانی که به انزوا دعوت می‌کنند، با حقیقت عرفان قرآنی در تضادند.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم این کتاب، با تأکید بر دعوت قرآن کریم به تدبر و کاوش، نشان داد که علم دینی باید با بازگشت به روش‌های عقلانی و تجربی، از انزوا و خرافات رهایی یابد. آیات قرآنی، چونان چراغ‌هایی راهنما، انسان را به سیر در زمین و تدبر در حقیقت دعوت می‌کنند. عالمان واقعی، با تخصص و معرفت، می‌توانند علم دینی را به جایگاه شایسته‌اش بازگردانند.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

کتاب «معرفت و اقتدار در پرتو قرآن کریم»، با الهام از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در جایگاه معرفت و اقتدار انسانی در سایه‌سار آیات قرآنی پرداخت. این اثر، با تبیین ضرورت شناخت حقایق و واقعیات، پالایش معرفت دینی از خرافات، و تحول در نظام‌های علمی دینی، راهنمایی برای احیای اقتدار علمی و معنوی ارائه داد. آیات قرآن کریم، با دعوت به تدبر و سیر در زمین، انسان را به سوی معرفت حقیقی و تصرف در کائنات رهنمون می‌سازند. علم دینی، با رهایی از انزوا، دگماتیسم، و مفاهیم انتزاعی، می‌تواند به آزمایشگاهی برای تولید دانش تبدیل شود. این تحول، نه‌تنها برای تربیت عالمان، بلکه برای اصلاح جامعه و نظام آموزشی نیز ضروری است و انسان را به سوی خودشناسی، عقلانیت، و اقتدار معنوی هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی