متن درس
اقتدار انسان در پرتو قرآن کریم: تأملی فلسفی و عرفانی بر سوره غافر
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۳۳)
دیباچه
انسان، این گوهر بیهمتای آفرینش، در نگاه قرآن کریم موجودی است که اقتدار و عزتش در گرو پویایی، حیات و همگامی با زمان نهفته است. سوره غافر، بهسان آیینهای زلال، این حقیقت را بازتاب میدهد که اقتدار انسانی در سایه سیر در زمین، عبرتگیری از تاریخ و تحول علوم دینی شکوفا میشود. این نوشتار، با الهام از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوشی عمیق و فلسفی در این مفاهیم میپردازد. هدف آن است که با نگاهی جامع و عالمانه، ضرورت نوگرایی در علوم دینی، نقد تاریخنگاری مخدوش و بازسازی هویت پویای حوزههای علمیه تبیین گردد. این اثر، با ساختاری علمی و زبانی متین، میکوشد تا مفاهیم قرآنی را به مثابه چراغی روشنگر در مسیر اعتلای انسانی و اجتماعی به کار گیرد.
بخش یکم: بنیادهای وجودی انسان و جامعه
صفتهای بنیادین موجودات: حیات، حرکت و سرعت
هر موجودی، اعم از انسان، جامعه یا طبیعت، از سه صفت بنیادین حیات، حرکت و سرعت برخوردار است. این صفات، چونان ارکان وجود، پویایی و تحول را در ذات هستی نمایان میسازند. در فلسفه اسلامی، این دیدگاه با نظریه حرکت جوهری ملاصدرا همسو است که وجود را در حال صیرورت و تحول دائم میبیند. حیات، بهمثابه روحی که در کالبد موجودات دمیده شده، حرکت بهسان جریانی که هستی را به سوی کمال میبرد و سرعت بهمثابه شتابی که این تحول را با زمان همگام میسازد، همگی گواهی بر پویایی آفرینشاند.
درنگ: حیات، حرکت و سرعت، ارکان وجودی انسان و جامعهاند که در پرتو قرآن کریم، اقتدار انسانی را در پویایی و تحول پیوسته رقم میزنند.
سیر در زمین و فلسفه تاریخ در قرآن کریم
قرآن کریم، با تأکید بر سیر در زمین، انسان را به تأمل در تاریخ و عاقبت پیشینیان فرا میخواند. آیه شریفه سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ (انعام: ۱۱) میفرماید: «در زمین سیر کنید و بنگرید که عاقبت تکذیبکنندگان چگونه بوده است.» این دعوت، نهتنها به شناخت تاریخ که به عبرتگیری از آن رهنمون میشود. فلسفه تاریخ در قرآن کریم، انسان را به بازخوانی سرنوشت اقوام پیشین وامیدارد تا با درک عاقبت تکذیبکنندگان، مسیر رشد و تعالی را بپیماید.
اهمیت علم تاریخ و چالشهای تاریخنگاری
قرآن کریم به علم تاریخ اهمیتی بسزا میدهد، اما تاریخنگاری موجود به دلیل دخالت اغراض، اعم از دوستی، دشمنی یا منافع مادی، از اعتبار ساقط شده است. این تحریف، مانع از دستیابی به حقیقت تاریخی میگردد و شناخت دقیق گذشته را دشوار میسازد. در فلسفه اسلامی، معرفتشناسی تاریخی بر واقعبینی و انصاف تأکید دارد و هرگونه تحریف را مخل شناخت حقیقت میداند.
درنگ: تاریخنگاری مخدوش، به دلیل دخالت اغراض، از اعتبار ساقط است و مانع از عبرتگیری صحیح از گذشته میشود.
جمعبندی بخش یکم
بنیادهای وجودی انسان و جامعه، در سه صفت حیات، حرکت و سرعت خلاصه میشود که در قرآن کریم بهمثابه ارکان پویایی و اقتدار معرفی شدهاند. سیر در زمین، بهعنوان دعوتی قرآنی، انسان را به عبرتگیری از تاریخ و بازسازی هویت خود در پرتو حقیقت فرامیخواند. بااینحال، تحریف در تاریخنگاری، این ابزار ارزشمند را از کارایی انداخته و ضرورت بازنگری در روشهای شناخت تاریخی را آشکار میسازد.
بخش دوم: نقد شأن نزول و تاریخنگاری دینی
شأن نزول و نقش آن در فهم آیات
شأن نزول، در صورت اعتبار، ابزاری مؤثر برای فهم دقیقتر آیات قرآن کریم است. این ابزار، زمینه و سیاق نزول آیات را روشن میسازد و به تفسیر دقیقتر کمک میکند. در فلسفه تفسیر اسلامی، شأن نزول بهمثابه کلیدی برای گشودن معانی عمیق آیات شناخته میشود، اما اعتبار اسناد آن از اهمیت بسزایی برخوردار است.
نقد شأن نزولهای موجود
بسیاری از شأن نزولهای موجود، بهویژه در منابع غیرشیعی، به دلیل فقدان اسناد معتبر و دخالت اغراض، فاقد اعتبارند. برای نمونه، شأن نزول آیه شریفه لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَىٰ (نساء: ۴۳) که میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، در حال مستی به نماز نزدیک نشوید»، به اشتباه به برخی شخصیتهای برجسته نسبت داده شده است. این تحریفها، نهتنها به سوءتفاهم در فهم آیات منجر میشود، بلکه به تحریف شخصیتی و تاریخی نیز دامن میزند.
درنگ: شأن نزولهای فاقد اعتبار، به دلیل دخالت اغراض، به تحریف معانی آیات و شخصیتهای تاریخی منجر میگردد.
نقد تاریخنگاری دینی و اغراق
در تاریخنگاری دینی، بهویژه در برخی منابع شیعی مانند کتاب «الذریعه»، اغراق در توصیف علما به جای واقعبینی، به مایوسسازی مخاطبان و کاهش خودباوری در جامعه منجر شده است. این رویکرد، که گاه با نیت خیر صورت گرفته، با حقیقتگویی و انصاف در تاریخنگاری ناسازگار است. فلسفه اسلامی بر این باور است که واقعبینی در تاریخ، با بیان خوبیها و کاستیها، به امیدواری و خودباوری در جامعه میانجامد.
جمعبندی بخش دوم
شأن نزول، در صورت اعتبار، ابزاری ارزشمند برای فهم آیات است، اما تحریف و فقدان اسناد معتبر، این ابزار را از کارایی انداخته است. تاریخنگاری دینی نیز، به دلیل اغراض و اغراق، از واقعبینی فاصله گرفته و به جای تقویت خودباوری، به مایوسسازی جامعه منجر شده است. بازسازی این علوم، با تأکید بر انصاف و حقیقتجویی، ضرورتی انکارناپذیر است.
بخش سوم: چالشهای علم دینی و ضرورت پویایی
نقد انقباض در مفاهیم کهنه
علم دینی، در برخی موارد، به دلیل بسنده کردن به مفاهیم کهنه، از حیات، حرکت و سرعت محروم شده است. این انقباض، بهسان نقشهای از تهران قدیم، با واقعیتهای امروز ناسازگار است و کارایی خود را از دست داده است. فلسفه اسلامی، علم را در خدمت تحول و پویایی میداند و هرگونه ارتجاع را مانع رشد علمی میشمارد.
درنگ: مفاهیم کهنه، مانند نقشههای قدیمی، دیگر کارآمد نیستند و علم دینی را از پویایی محروم ساختهاند.
ضرورت حیات و نوگرایی در علم دینی
حیات در علم دینی، به معنای آزاداندیشی، بزرگمنشی و نوگرایی است. علم دینی باید با هویت زمان خود حرکت کند و با نیازهای جامعه همگام شود. این پویایی، بهسان جریانی زلال، علم را از ایستایی به سوی اعتلا میبرد و اقتدار معنوی و اجتماعی را به ارمغان میآورد.
نقد وابستگی به گذشته
وابستگی بیش از حد به مفاهیم پیشینیان، علم دینی را از همزمانی با عصر حاضر محروم کرده است. این وابستگی، مانند زیستن با پوستهای کهنه حیوانات، به مرگ علمی و انفعال منجر میشود. فلسفه اسلامی، علم را موجودی زنده میداند که باید با زمان خود رشد کند و از ارتجاع بپرهیزد.
تأثیر استعمار بر علم دینی
استعمار، با بیتوجهی به زندگان و تقدیس مردگان، علم دینی را به سوی انفعال و موت سوق داده است. این تأثیر، بهسان سایهای سنگین، حوزههای علمی را از پویایی محروم ساخته و ضرورت بازنگری در رویکردهای علمی را آشکار میکند.
جمعبندی بخش سوم
علم دینی، برای دستیابی به اقتدار، باید از انقباض در مفاهیم کهنه و وابستگی به گذشته فاصله گیرد. حیات، نوگرایی و همزمانی با نیازهای جامعه، ارکان پویایی علم دینیاند که در پرتو قرآن کریم و فلسفه اسلامی، راهگشای تحول و اعتلا خواهند بود.
بخش چهارم: زبانشناسی و گفتمان دینی
نقد زبانشناسی دینی
زبان عربی و فارسی در علم دینی، به دلیل عدم بهروزرسانی، گاه از کارایی و جذابیت افتاده و حتی مورد تمسخر قرار میگیرد. این کاستی، بهسان آینهای شکسته، توانایی علم دینی در برقراری ارتباط مؤثر با جامعه را کاهش داده است. فلسفه اسلامی، زبان را ابزاری برای انتقال معرفت میداند و بر دقت و بهروزی آن تأکید دارد.
غلطهای زبانی و کاهش اعتبار
غلطهای زبانی در منابر و گفتمانهای دینی، به کاهش اعتبار علم دینی منجر شده است. این خطاها، مانند خارهایی در مسیر، مانع از تأثیرگذاری گفتمان دینی بر مخاطبان میگردند. دقت در بیان، بهمثابه گوهری ارزشمند، برای حفظ شأن علم دینی ضروری است.
درنگ: زبان کهنه و غلطهای زبانی، اعتبار علم دینی را کاهش داده و ضرورت بهروزرسانی زبان گفتمان دینی را آشکار میسازد.
ضرورت بهروزرسانی علوم دینی
علوم دینی باید با نیازهای جامعه امروز همگام شوند و بهروزرسانی گردند. این تحول، مانند جریانی زلال، علم دینی را به منبعی برای اقتدار جهانی تبدیل میکند. فلسفه اسلامی، علم را در خدمت جامعه میداند و بر جهانشمولی آن تأکید دارد.
جمعبندی بخش چهارم
زبان گفتمان دینی، بهعنوان ابزار انتقال معرفت، نیازمند بهروزرسانی و دقت است. غلطهای زبانی و کهنگی زبان، اعتبار علم دینی را کاهش داده و ضرورت تحول در این حوزه را برجسته میسازد. بهروزرسانی علوم دینی، راهی به سوی اقتدار معنوی و جهانی است.
بخش پنجم: سیر و سلوک و علوم اجتماعی
سیر و سلوک در عرفان عملی
سیر و سلوک عرفانی، با حرکت در میان مردم و شناخت جامعه محقق میشود. عرفای گذشته، با سیر در زمین و تعامل با جامعه، به معرفتی ژرف دست یافتند. این دیدگاه، مانند نوری که از دل جامعه میتابد، سلوک را در خدمت تعامل اجتماعی میداند.
نقد انزوای علم دینی
انزوای علم دینی از جامعه، به بیخبری از نیازهای مردم و کاهش تأثیرگذاری منجر شده است. این انزوا، مانند دیواری بلند، علم دینی را از پویایی و کارآمدی محروم ساخته است. فلسفه اجتماعی اسلامی، تعامل با جامعه را شرط تأثیرگذاری علم دینی میداند.
درنگ: انزوای علم دینی از جامعه، به بیخبری و کاهش تأثیرگذاری منجر شده و ضرورت تعامل با مردم را آشکار میسازد.
ضرورت آموزش علوم اجتماعی
آموزش علوم اجتماعی، مانند جامعهشناسی، مردمشناسی و موضوعشناسی، برای طلاب ضروری است. این علوم، بهسان کلیدی برای گشودن درهای معرفت، طلاب را به شناخت جامعه و نیازهای آن مجهز میسازد. جامعیت علمی در فلسفه اسلامی، علوم اجتماعی را لازمه اقتدار دینی میداند.
نقد ناآگاهی از جامعه
ناآگاهی از جامعه، دین و مفاسد، طلاب را در برابر فریب آسیبپذیر ساخته است. این ناآگاهی، مانند تاریکیای که حقیقت را میپوشاند، مانع از اقتدار علمی و دینی میگردد. فلسفه اسلامی، شناخت جامعه را شرط لازم برای هدایت و تحول میداند.
جمعبندی بخش پنجم
سیر و سلوک عرفانی، با تعامل با جامعه و آموزش علوم اجتماعی، به پویایی و اقتدار علم دینی میانجامد. انزوا و ناآگاهی، موانع اصلی این مسیرند که با آموزش و حرکت در میان مردم، رفع میگردند.
بخش ششم: عبرتگیری از تاریخ و علوم قرآنی
عبرتگیری از تاریخ
قرآن کریم، با آیاتی مانند سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الذِينَ مِنْ قَبْلُ (روم: ۹) که میفرماید: «در زمین سیر کنید و بنگرید که عاقبت پیشینیان چگونه بوده است»، بر عبرتگیری از تاریخ تأکید دارد. این دعوت، مانند آیینهای که گذشته را بازتاب میدهد، انسان را به تأمل و رشد فرامیخواند.
تمثیل انگشترها و انباشت غیرعقلانی
انباشت غیرعقلانی اشیا، مانند انگشترها، نشانه فقدان عقلانیت و سردرگمی است. این تمثیل، مانند هشداری زنگدار، از انباشت مفاهیم کهنه و غیرکارآمد در علم دینی برحذر میدارد. فلسفه اسلامی، عقلانیت عملی را شرط کارآمدی و رشد میداند.
درنگ: انباشت غیرعقلانی مفاهیم کهنه، مانند انگشترهای بیفایده، به سردرگمی و کاستی علم دینی منجر میشود.
علوم نهفته در آیات خلقت
آیه شریفه سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ (عنکبوت: ۲۰) که میفرماید: «در زمین سیر کنید و بنگرید که خدا چگونه خلقت را آغاز کرده است»، به علوم طبیعی و زیستشناسی اشاره دارد. این آیه، مانند دریچهای به سوی معرفت، قرآن کریم را منبعی جامع برای علوم گوناگون معرفی میکند.
نقد نظریه تکامل میمونی
نظریه تکامل انسان از میمون، با آیات قرآن کریم و عقلانیت ناسازگار است. انسان، بهمثابه اشرف مخلوقات، موجودی متمایز است که هویتش در پرتو قرآن کریم تعریف میشود. این نقد، با فلسفه خلقت در قرآن همسو است.
ترکیب نسلها و نقد انقطاع
انسانها با نسلهای پیشین، مانند نسناسها، ترکیب شدهاند و نه منقرض. این دیدگاه، مانند جریانی پیوسته، تداوم تاریخی را تأیید میکند و نظریه انقطاع نسلها را رد مینماید. فلسفه تاریخ طبیعی در قرآن، انسان را موجودی برجسته و متمایز میداند.
جمعبندی بخش ششم
عبرتگیری از تاریخ، شناخت علوم قرآنی و نقد نظریههای ناسازگار با عقل و قرآن، راهگشای اقتدار انسانی است. ترکیب نسلها و پویایی تاریخی، انسان را به سوی رشد و تعالی هدایت میکند.
بخش هفتم: ضرورت تحول و بهروزرسانی
بهروزرسانی برای اقتدار
انسان برای دستیابی به اقتدار، باید بهروز باشد و در مفاهیم کهنه هضم نشود. این ضرورت، مانند جریانی زلال، انسان را به سوی پویایی و رشد سوق میدهد. فلسفه اسلامی، انسان را موجودی در حال تحول میداند که باید با زمان خود همگام شود.
درنگ: بهروزرسانی علوم و همگامی با زمان، شرط لازم برای اقتدار انسانی و دینی است.
نقد زندگی با مفاهیم کهنه
علم دینی، با وابستگی به مفاهیم کهنه، مانند زیستن با پوستهای کهنه حیوانات، از پویایی محروم شده است. این نقد، مانند هشداری روشن، ضرورت تحول و نوگرایی را آشکار میسازد.
حرکت کوهها و پویایی وجودی
آیه شریفه سَيِّرَتِ الْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا (نبأ: ۲۰) که میفرماید: «و کوهها به حرکت درآیند و سراب شوند»، بر پویایی حتی در پدیدههای بهظاهر ساکن تأکید دارد. این آیه، مانند نوری که از دل سنگ میتابد، حرکت وجودی را در همه هستی تأیید میکند.
ضرورت علوم اجتماعی و اعتلایی
علم دینی باید در علوم اجتماعی، فلسفی و روانشناختی غرق شود تا به پویایی و اعتلا دست یابد. این ضرورت، مانند بذری که در خاک حاصلخیز میروید، علم دینی را به سوی اقتدار و تأثیرگذاری هدایت میکند.
جمعبندی بخش هفتم
تحول و بهروزرسانی، ارکان اقتدار علم دینیاند. حرکت، پویایی و همگامی با علوم اجتماعی و فلسفی، علم دینی را از انفعال به سوی اعتلا میبرد و راه را برای اقتدار انسانی هموار میسازد.
نتیجهگیری نهایی
اقتدار انسان، در پرتو قرآن کریم، در گرو حیات، حرکت و سرعت است. سوره غافر و آیات سیر در زمین، انسان را به عبرتگیری از تاریخ، پویایی در علم و همگامی با نیازهای جامعه فرامیخوانند. علم دینی، برای دستیابی به این اقتدار، باید از مفاهیم کهنه فاصله گیرد، با علوم اجتماعی و فلسفی همگام شود و با زبانی بهروز و دقیق، به نیازهای جامعه پاسخ دهد. این نوشتار، با تأمل در درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، میکوشد تا این حقیقت قرآنی را بهسان چراغی روشنگر در مسیر تحول و اعتلای انسانی و اجتماعی به کار گیرد.
با نظارت صادق خادمی