متن درس
اقتدار انسان در قرآن کریم: تأملاتی در دینگریزی، تعبد، علم و یقین
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۶۷۴)
مقدمه: جستوجوی اقتدار انسانی در پرتو قرآن کریم
اقتدار انسانی، مفهومی است که در آیینهی قرآن کریم، نه در انزوای فردی، بلکه در متن جامعه و در راستای رفع کاستیهای بشری معنا مییابد. این نوشتار، با الهام از درسگفتار شماره ۱۶۷۴ استاد فرزانه قدسسره، به بررسی عمیق چالشهای معاصر جامعه اسلامی، از جمله دینگریزی، کاهش تعبد، و گرایش به علم و یقین میپردازد. هدف این اثر، بازاندیشی در نقش نهادهای دینی، بهویژه حوزههای علمیه، در پاسخگویی به نیازهای فکری و اجتماعی جامعه است.
بخش اول: اقتدار انسانی در قرآن کریم: از فرد به جامعه
جهانشمولی اقتدار انسانی
اقتدار انسانی در قرآن کریم، فراتر از دغدغههای فردی، در بستر مسائل اجتماعی و رفع چالشهای بشری تعریف میشود. قرآن کریم، انسان را موجودی میداند که تواناییهایش در خدمت به جامعه و جهان متبلور میشود. چنانکه در آیهی شریفه آمده است:
وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا (اسراء: ۷۰)؛ «و بهراستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکب] حمل کردیم و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری بخشیدیم.» این آیه، کرامت انسانی را در گرو تأثیرگذاری اجتماعی و جهانی او میداند.
درنگ: اقتدار انسانی در قرآن کریم، در خدمت به جامعه و رفع مشکلات بشری معنا مییابد و از انزوای فردی بهدور است.
نقد انزواگرایی در نظامهای دینی
یکی از چالشهای بنیادین در نظامهای دینی، گرایش به انزواگرایی است. این انزوا در دو شکل بروز مییابد: نخست، تمایل به یادگیری صرف برای خویشتن، بیتوجه به نیازهای جامعه؛ و دوم، درخواست آموزش بدون هدف اجتماعی. چنین رویکردی، دانش را از کارکرد اجتماعیاش تهی کرده و به انفعال منجر میشود. استاد فرزانه قدسسره، با تمثیلی از ماهی آوردن برای عالمی برجسته، این انزوا را نقد میکنند. در این داستان، فردی ماهیای بزرگ به عالمی هدیه میدهد، اما عالم، به دلیل ناتوانی در استفاده از آن، ماهی را پشت در میگذارد. این تمثیل، نمادی از دانش منزوی است که بدون تأثیر اجتماعی، بیثمر میماند.
کاستی یادگیری فردی
یادگیری فردی، هنگامی که به نظامهای اجتماعی و جهانی تبدیل نشود، فاقد ارزش و کارایی است. دانشی که در خدمت جامعه نباشد، مانند گنجی است که در زیر خاک مدفون مانده و هیچ سودی به بار نمیآورد. قرآن کریم، انسان را به تلاش جمعی و اجتماعی فرامیخواند: وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ ۖ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ (مائده: ۲)؛ «و در نیکوکاری و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید و در گناه و تجاوز همدست نشوید.» این آیه، بر ضرورت همکاری و تأثیر اجتماعی دانش تأکید دارد.
جهانشمولی دانش دینی
دانش دینی باید سیستمی، اجتماعی، عمومی و جهانشمول باشد تا بتواند به نظام، کشور و جهان خدمت کند. حوزههای علمیه، بهمثابه قلب تپندهی نظام دینی، باید به شارژرهای فکری و معنوی جامعه تبدیل شوند. این نهادها باید از گفتارهای صرف کلامی فاصله گرفته و به تولید دانش عملی و کاربردی روی آورند. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر این نکته، حوزهها را به آزمایشگاههای تحقیق، پیرایشگاههای پالایش معرفت، و زایشگاههای تولید دانش تشبیه میکنند.
درنگ: حوزههای علمیه باید به آزمایشگاههای تحقیق، پیرایشگاههای پالایش معرفت، و زایشگاههای تولید دانش تبدیل شوند تا اقتدار انسانی را در سطح جهانی محقق سازند.
جمعبندی بخش اول
بخش نخست این نوشتار، بر جهانشمولی اقتدار انسانی در قرآن کریم تأکید دارد. این اقتدار، نه در انزوای فردی، بلکه در خدمت به جامعه و جهان متبلور میشود. نقد انزواگرایی و کاستی یادگیری فردی، همراه با دعوت به تحول ساختاری در نظامهای دینی، راه را برای تحقق دانشی سیستمی و جهانشمول هموار میسازد. حوزههای علمیه، با فاصله گرفتن از گفتارهای صرف کلامی و حرکت بهسوی تولید دانش عملی، میتوانند بهعنوان پیشگامان اقتدار انسانی در جهان معاصر عمل کنند.
بخش دوم: چالشهای فکری و دینی در جامعه معاصر
تشتت فکری و دینگریزی
یکی از چالشهای اصلی جامعه اسلامی معاصر، تشتت فکری است که بهویژه در میان جوانان و دانشپژوهان مشاهده میشود. این تشتت، نتیجهی شک، توهم، دینگریزی و دوری از ارزشهای دینی است. استاد فرزانه قدسسره، با تخمین سی تا چهل میلیون نفر در ایران که دچار این تشتت هستند، بر عمق این بحران تأکید میکنند. این گروه، نسبت به احکام دینی مانند نماز و روزه بیتفاوتاند و گاه در عمل، میان پذیرش و رد احکام سرگرداناند. این تشتت، بهویژه در قشر تحصیلکرده، از جمله دانشآموزان، معلمان، اساتید و دانشجویان، نمود بیشتری دارد.
درنگ: تشتت فکری در جامعه، بهویژه در میان تحصیلکردهها، نتیجهی فقدان پاسخهای علمی به پرسشهای دینی و انفکاک نهادهای دینی از نیازهای فکری جامعه است.
کثرت مذاهب و عرفانهای کاذب
افزایش کثرت مذاهب و ادیان مندرآوردی، چه دینی و چه غیر دینی، یکی دیگر از چالشهای جامعه معاصر است. استاد فرزانه قدسسره، با اشاره به روایتی که از هفتاد و دو فرقه سخن میگفت، تأکید میکنند که امروز این تعداد به صدها فرقه رسیده است. همزمان با این کثرت، عرفانهای کاذب، بهویژه عرفانهای استعماری، نیز افزایش یافتهاند. این پدیده، نتیجهی فقدان مرجعیت دینی قوی و پاسخگوست که نتوانسته نیازهای معنوی جامعه را برآورده سازد.
همزمانی دینگریزی و دینداری
یکی از تناقضهای جامعه معاصر، همزمانی افزایش دینگریزی و کثرت مذاهب است. در حالی که برخی بهسوی بیدینی گرایش یافتهاند، گروهی دیگر به مذاهب و عرفانهای جدید روی آوردهاند. این تناقض، نشاندهندهی بحران هویت دینی است که ریشه در فقدان دین کاربردی و پاسخگو دارد. استاد فرزانه قدسسره، با اشاره به اعتیاد تاریخی ایرانیان به مذهب و عرفان، این گرایشها را نتیجهی پیشینهی فرهنگی هزارسالهی ایران میدانند.
درنگ: همزمانی دینگریزی و کثرت مذاهب، نشاندهندهی بحران هویت دینی است که حوزههای علمیه باید با ارائه دین کاربردی آن را رفع کنند.
کاهش تعبد و خداترسی
یکی از مهمترین تحولات جامعه معاصر، کاهش تعبد، خداترسی، عملگرایی و اطاعتپذیری است. در گذشته، اکثریت جامعه ایرانی بهصورت تعبدی از احکام دینی پیروی میکردند، اما امروز، با افزایش علمگرایی، تعبد کاهش یافته است. استاد فرزانه قدسسره، با اشاره به خاطرهای از دوران جوانی خود، از زمانی سخن میگویند که پرسشگری درباره احکام دینی، مانند نجاست خون، با واکنشهای تند مواجه میشد. این نشاندهندهی فرهنگ تعبدی غالب در گذشته است که امروز جای خود را به پرسشگری داده است.
ترویج پرسشگری در نظامهای دینی
نظامهای دینی، با ترویج پرسشگری و «چرا»گویی، به کاهش تعبد کمک کردهاند. این پرسشگری، اگرچه نشانهی کمال جامعه است، اما بدون ارائه پاسخهای علمی، به تشتت فکری منجر شده است. استاد فرزانه قدسسره، حوزهها را به تبدیل شدن به «چراگاه»هایی دعوت میکنند که در آن، پرسشهای دینی با استدلالهای منطقی پاسخ داده شوند.
درنگ: نظامهای دینی باید با ارائه پاسخهای علمی به پرسشهای دینی، تعادل بین تعبد و علم را برقرار سازند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم این نوشتار، به بررسی چالشهای فکری و دینی جامعه معاصر پرداخته است. تشتت فکری، کثرت مذاهب و عرفانهای کاذب، همزمانی دینگریزی و دینداری، و کاهش تعبد، از مهمترین مسائل مطرحشده هستند. این چالشها، نتیجهی انفکاک نهادهای دینی از نیازهای فکری جامعه و فقدان پاسخهای علمی به پرسشهای دینی است. نظامهای دینی باید با ارائه دین کاربردی و پاسخهای منطقی، این بحرانها را مدیریت کرده و تعادل بین تعبد و علم را برقرار سازند.
بخش سوم: دوگانگیهای دینی در جامعه ایرانی
دو نوع اسلام: تخلیطی و تجریدی
در جامعه ایرانی، دو نوع اسلام وجود دارد: اسلام تخلیطی، که با احکام و اعمال دینی مانند نماز و روزه تعریف میشود، و اسلام تجریدی، که به باورهای شخصی محدود است و احکام را نادیده میگیرد. اسلام تخلیطی، در میان تودههای مردم رواج دارد و بر تعبد و عملگرایی تأکید میکند. در مقابل، اسلام تجریدی، که در میان خواص و تحصیلکردهها شایع است، به باورهای شخصی مانند اعتقاد به خدا و قیامت بسنده کرده و از احکام فاصله میگیرد.
درنگ: اسلام تخلیطی بر احکام و اعمال دینی تأکید دارد، در حالی که اسلام تجریدی به باورهای شخصی محدود است و از احکام فاصله میگیرد.
نمونههای تاریخی اسلام تجریدی
استاد فرزانه قدسسره، با اشاره به نمونههای تاریخی، برخی رجال گذشته را بهعنوان پیروان اسلام تجریدی معرفی میکنند. این افراد، به خدا، قیامت و اولیای الهی اعتقاد داشتند، اما احکام شرعی مانند حرام و حلال را نادیده میگرفتند. این رویکرد، ریشه در باورهای شخصی و عدم التزام به احکام فقهی دارد.
نقد بیانصافی در قضاوت دینی
قضاوت بیانصافانه درباره باورهای دیگران، مانند متهم کردن پیروان اسلام تجریدی به کفر، نادرست است. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر روایتی که میفرماید: «لا دین لمن لا انصاف له»، بر ضرورت انصاف در تحلیل باورهای دینی تأکید میکنند. این انصاف، در فهم تفاوتهای میان اسلام تخلیطی و تجریدی ضروری است.
تعریف کفر در فقه
در فقه اسلامی، انکار ضروریات دین، مانند احکام واجب و حرام، به کفر منجر میشود. این تعریف، تفاوت میان اسلام تخلیطی و تجریدی را روشن میسازد. اسلام تجریدی، با نادیده گرفتن احکام، در معرض چنین قضاوتی قرار میگیرد، اما قضاوت درباره آن باید با انصاف و استدلال همراه باشد.
مثال دانشجوی بیحجاب
استاد فرزانه قدسسره، با ذکر مثالی از دانشجویی که با پوشش غیرمتعارف نماز میخواند، به چالشهای اسلام تجریدی اشاره میکنند. این دانشجو، با استدلالهایی مانند بسته بودن در و محرمیت با هماتاقی، پوشش در نماز را غیرضروری میداند. این مثال، نشاندهندهی گرایش به اسلام تجریدی و کاهش تعبد در جامعه مدرن است.
درنگ: گرایش به اسلام تجریدی، نتیجهی کاهش تعبد و افزایش پرسشگری است که نیازمند پاسخهای علمی و منطقی از سوی نظامهای دینی است.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به بررسی دوگانگیهای دینی در جامعه ایرانی پرداخته و دو نوع اسلام تخلیطی و تجریدی را معرفی کرده است. اسلام تخلیطی، با تأکید بر احکام و اعمال، در میان تودهها رواج دارد، در حالی که اسلام تجریدی، با تمرکز بر باورهای شخصی، در میان خواص شایع است. نقد بیانصافی در قضاوتهای دینی و ضرورت پاسخهای علمی به پرسشهای مدرن، از مهمترین نکات این بخش است. نظامهای دینی باید با فهم این دوگانگیها، راهکارهایی برای آشتی دادن تعبد و علم ارائه دهند.
بخش چهارم: راهکارهای تحول در نظامهای دینی
تبدیل تعبد به علم
یکی از عوامل اصلی چالشهای دینی معاصر، تبدیل تعبد به علم است. جامعه مدرن، به جای پذیرش بیچونوچرای احکام، به دنبال استدلال و آگاهی است. این پرسشگری، اگرچه نشانهی کمال جامعه است، اما بدون پاسخهای علمی، به تشتت فکری منجر شده است. استاد فرزانه قدسسره، با اشاره به پرسشهایی مانند «چرا باید پوشش در نماز داشت؟»، بر ناتوانی نظامهای دینی در ارائه پاسخهای منطقی تأکید میکنند.
گرایش به تجربههای حسی
جامعه معاصر، به جای اعتقاد صرف، به دنبال تجربههای حسی و ملموس است. این گرایش، نتیجهی تبدیل اعتقاد به حس است که در آن، افراد به دنبال نتایج عملی و قابللمس از احکام دینی هستند. استاد فرزانه قدسسره، با مثالی از فردی که ذکر خاصی را برای تجربه معنوی تمرین میکند، بر اهمیت عملگرایی در یادگیری تأکید میکنند.
درنگ: جامعه معاصر، به جای اعتقاد صرف، به دنبال تجربههای حسی و نتایج عملی از احکام دینی است.
نقد تعبد کورکورانه
تعبد کورکورانه، مانند باور به عبور از آب با کاغذ خالی، نهتنها غیرواقعی است، بلکه به کاستی نظامهای دینی منجر میشود. استاد فرزانه قدسسره، با نقد این داستان، بر ضرورت ترکیب تعبد با علم تأکید میکنند. تعبد بدون پشتوانه علمی، نمیتواند پاسخگوی نیازهای جامعه مدرن باشد.
لزوم دیالوگ علمی
دیالوگ علمی و منطقی، راهکار اصلی پاسخ به پرسشهای دینی و رفع تشتت فکری است. استاد فرزانه قدسسره، با نقد پاسخهای غیرمنطقی و فحاشی به پرسشگران، بر ضرورت گفتوگوی محترمانه و استدلالی تأکید میکنند. این دیالوگ، میتواند تعبد و علم را آشتی داده و به تحقق اقتدار انسانی کمک کند.
درنگ: دیالوگ علمی و منطقی، راهکار اصلی آشتی دادن تعبد و علم و رفع تشتت فکری در جامعه است.
نقد کاستی معلمان
کاستی معلمان در نظامهای دینی، به عدم موفقیت دانشپژوهان منجر میشود. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر این نکته، مسئولیت را متوجه نظام آموزشی میدانند، نه دانشپژوهان. حوزهها باید معلمان کارآمد تربیت کنند که بتوانند پاسخهای علمی به پرسشهای مدرن ارائه دهند.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به راهکارهای تحول در نظامهای دینی پرداخته است. تبدیل تعبد به علم، گرایش به تجربههای حسی، نقد تعبد کورکورانه، و تأکید بر دیالوگ علمی، از مهمترین راهکارهای ارائهشده هستند. نظامهای دینی باید با تربیت معلمان کارآمد و ارائه پاسخهای منطقی، به نیازهای فکری جامعه پاسخ دهند و تعادل بین تعبد و علم را برقرار سازند.
نتیجهگیری و جمعبندی
این نوشتار، با الهام از درسگفتار شماره ۱۶۷۴ استاد فرزانه قدسسره، به بررسی اقتدار انسانی در قرآن کریم و چالشهای دینی جامعه معاصر پرداخته است. اقتدار انسانی، در پرتو قرآن کریم، در خدمت به جامعه و جهان معنا مییابد و از انزوای فردی بهدور است. تشتت فکری، کثرت مذاهب و عرفانهای کاذب، و کاهش تعبد، از مهمترین چالشهای جامعه ایرانی هستند که ریشه در تبدیل تعبد به علم و گرایش به تجربههای حسی دارند. نظامهای دینی، بهویژه حوزههای علمیه، باید با تحول ساختاری و تبدیل شدن به مراکز تولید دانش کاربردی، به این چالشها پاسخ دهند. دو نوع اسلام تخلیطی و تجریدی، نشاندهندهی پیچیدگیهای هویت دینی در ایران هستند که نیازمند فهم عمیق و دیالوگ علمیاند. این اثر، با تأکید بر ضرورت پاسخهای منطقی و گفتوگوی محترمانه، نظامهای دینی را به یاری دین و جامعه در عصر حاضر فرامیخواند.
با نظارت صادق خادمی