متن درس
اقتدار انسان در قرآن کریم: تأملی در جامعيت انسان از منظر سوره زخرف
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۸۷)
دیباچه
انسان، چونان آینهای درخشان در گستره آفرینش، نه تنها موجودی مفرد و منفک، بلکه تجلیگاه انسجامی از عوامل تاریخی، اجتماعی و محیطی است که در آیات نورانی قرآن کریم، بهویژه در سوره زخرف، بهعنوان موجودی جامع و دارای اقتدار معرفی شده است. این نوشتار، با تأمل در درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی ماهیت انسان بهمثابه یک جامعه، نه یک فرد، میپردازد و مفاهیم فلسفی سنتی نظیر «من»، «عدم»، «سکون»، «حد»، «ماهیت» و «ضد» را با رویکردی نقادانه مورد بازنگری قرار میدهد. این مفاهیم، که در تاریخ فلسفه و عرف عام، گاه به خطا بهعنوان واقعیات خارجی پنداشته شدهاند، در این اثر با استناد به آیات قرآن کریم و استدلالهای عقلانی، بهعنوان انتزاعات ذهنی و فاقد وجود خارجی معرفی میشوند. هدف این نوشتار، ارائه دیدگاهی منسجم و عمیق از انسان بهعنوان موجودی اجتماعی و وابسته به ظهورات الهی است که در پرتو قرآن کریم، از فردگرایی و مفاهیم نادرست فلسفی رهایی یافته و به سوی انسجام اجتماعی و معرفتی هدایت میشود.
بخش نخست: انسان، تجلیگاه جامعه و انسجام اجتماعی
ماهیت اجتماعی انسان
انسان در نگاه قرآن کریم، موجودی نیست که بتوان او را در انزوای فردی تعریف کرد. او چونان رودی است که از چشمهسارهای گوناگون تاریخ، فرهنگ، محیط و اجتماع سیراب میشود. استاد فرزانه قدسسره در درسگفتار خود تأکید دارند که انسان، نه یک موجود مفرد، بلکه جمعيتی از عوامل گوناگون است که ظرف تحقق و استمرارش، جامعه است. گرچه ظهور انسان در قالب فردی نمود مییابد، اما تحقق و استمرار او در بستر اجتماع شکل میگیرد. این دیدگاه، انسان را از بند فردگرایی رها کرده و او را بهعنوان جزئی از یک کل منسجم معرفی میکند که بدون جامعه، معنا و وجودی ندارد.
درنگ: انسان موجودی اجتماعی است که هویت و وجودش در پیوند با جامعه، تاریخ و محیط شکل میگیرد. مفهوم فرد، بهعنوان موجودی مستقل، فاقد وجود خارجی است و انسانیت در جمعيت و عموم معنا مییابد. |
نفی مفهوم فردگرایی
مفهوم «فرد» بهعنوان موجودی مستقل و جدا از جامعه، در نگاه استاد فرزانه، فاقد حقیقت خارجی است. انسان، چونان درختی است که ریشههایش در خاک جامعه، تاریخ و عوامل محیطی فرو رفته و بدون این پیوند، امکان رشد و بالندگی ندارد. تأکید بر «من» بهعنوان موجودی خودبسنده، خطایی است که ریشه در تحریفات فرهنگی و سیاسی، بهویژه از سوی استعمار و استبداد، دارد. این عوامل، با ترویج خودگرایی، جامعه را از انسجام و وحدت دور کرده و به پراکندگی و بیگانگی سوق دادهاند. استاد فرزانه با استدلالهای عمیق، این باور را که انسان میتواند بهتنهایی موجودیتی مستقل داشته باشد، رد کرده و بر این نکته تأکید دارند که هر عمل و اندیشه انسانی، محصول تراکم عوامل اجتماعی، تاریخی و محیطی است.
تمایز میان مردم و افراد
استاد فرزانه با بهرهگیری از تمثیلی بدیع، تفاوت میان «مردم» و «افراد» را روشن میسازند. «مردم» چونان یک واحد منسجم، مانند «عشرة واحدة» (دهتای یکپارچه)، نمایانگر انسجام و کلیت اجتماعی است، در حالی که «افراد» به وحدات پراکندهای اشاره دارد که قلبهایشان از یکدیگر جدا و متفرق است. این تمایز، به مثابه تفاوت میان یکپارچگی یک رودخانه و پراکندگی قطرات آن است. مردم، تجلی وحدت و همبستگیاند، در حالی که افراد، به دلیل فقدان انسجام، از تحقق کامل انسانیت محروم میمانند.
درنگ: مردم، بهمعنای جمعيتی کلی و منسجم، در برابر افراد، که وحدات پراکنده و متفرقاند، قرار میگیرند. انسانیت در انسجام اجتماعی و نه در پراکندگی فردی محقق میشود. |
نقد خودگرایی و تأثیرات استعمار
خودگرایی، که با تأکید بر «من» و جدایی از «ما» ترویج یافته، بهسان سمی است که در پیکره جامعه نفوذ کرده و آن را از درون متلاشی ساخته است. استاد فرزانه با نگاهی نقادانه، این باور را که انسان میتواند بهتنهایی و بدون وابستگی به جامعه و تاریخ عمل کند، باطل میدانند. این خودگرایی، که ریشه در تحریفات استعماری و استبدادی دارد، جامعه را به سوی تجزیه و بیگانگی سوق داده و انسان را از ماهیت اجتماعیاش دور کرده است. به تعبیر استاد، هیچ انسانی نمیتواند ادعا کند که عملی را بهتنهایی انجام داده، چرا که هر کنش او، از کوچکترین حرکت مانند برداشتن یک لیوان آب، تا پیچیدهترین تصمیمات، تحت تأثیر عواملی چون زمان، مکان، تاریخ، تربیت و محیط است.
تمثیل لیوان آب و وابستگی اعمال
استاد فرزانه با تمثیلی ساده اما عمیق، به وابستگی اعمال انسانی اشاره میکنند. بلند کردن یک لیوان آب، که به ظاهر عملی ساده و فردی است، در واقع نیازمند تراکم عواملی چون اراده، قدرت جسمانی، محیط، زمان، مکان و حتی وجود آب و ظرف است. این تمثیل، چونان آینهای است که پیچیدگی و وابستگی اعمال انسانی را به نمایش میگذارد و نشان میدهد که هیچ عملی نمیتواند از عوامل محیطی و اجتماعی جدا باشد. این دیدگاه، استقلال فردی را بهکلی نفی کرده و انسان را موجودی معرفی میکند که در شبکهای از روابط و عوامل به حیات خود ادامه میدهد.
درنگ: هیچ عملی، حتی به سادگی بلند کردن لیوان آب، بهتنهایی از انسان سر نمیزند، بلکه محصول تراکم عوامل تاریخی، اجتماعی و محیطی است. |
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست این نوشتار، با تأکید بر ماهیت اجتماعی انسان، به تبیین این حقیقت پرداخت که انسان موجودی جامع است که در بستر جامعه و تحت تأثیر عوامل تاریخی و محیطی شکل میگیرد. مفاهیم فردگرایی و خودگرایی، که ریشه در تحریفات فرهنگی و سیاسی دارند، بهعنوان مفاهیمی نادرست و مخل انسجام اجتماعی معرفی شدند. تمایز میان «مردم» و «افراد»، بهعنوان دوگانهای میان انسجام و پراکندگی، نشاندهنده ضرورت بازگشت به هویت جمعی انسان است. تمثیلهایی چون لیوان آب، به زیبایی پیچیدگی و وابستگی اعمال انسانی را آشکار ساختند و بر این حقیقت صحه گذاشتند که انسان، بدون جامعه و تاریخ، موجودیتی ندارد.
بخش دوم: نقد مفاهیم فلسفی سنتی و بازتعریف هستیشناسی
نفی سکون و تأکید بر حرکت دائمی
در فلسفه سنتی، مفهوم «سکون» بهعنوان واقعیتی در برابر «حرکت» مطرح شده است، اما استاد فرزانه با استدلالی قاطع، این مفهوم را فاقد وجود خارجی میدانند. هستی، چونان اقیانوسی است که امواج آن پیوسته در حرکتاند و حتی سنگ و دیوار، که به ظاهر ساکناند، در بطن خود از حرکتی دائمی برخوردارند. این دیدگاه، با رد دوگانه حرکت و سکون، بر پویایی همیشگی هستی تأکید دارد و نشان میدهد که سکون، صرفاً انتزاعی ذهنی است که از درک نادرست واقعیت سرچشمه گرفته است.
درنگ: سکون وجود خارجی ندارد و همه موجودات، حتی به ظاهر ساکن، در حرکتی دائمی و پویا قرار دارند. |
نفی مفهوم عدم
مفهوم «عدم» نیز، مانند سکون، در نگاه استاد فرزانه فاقد حقیقت خارجی است. حتی تصور عدم در ذهن، خود نوعی وجود ذهنی است. به تعبیر ایشان، وقتی عدم را تصور میکنیم، در واقع وجودی را در ذهن فرض کردهایم که در خارج موجود نیست. این دیدگاه، چونان نوری است که تاریکی مفاهیم نادرست فلسفی را میزداید و نشان میدهد که همه چیز در عالم، وجود است و عدم، صرفاً توهمی ذهنی است که از ضعف معرفتی سرچشمه گرفته است.
درنگ: عدم وجود خارجی ندارد و حتی تصور عدم در ذهن، خود نوعی وجود ذهنی است که بر وجودمحوری هستی دلالت دارد. |
موت و فنا بهمثابه وجود
قرآن کریم در آیهای نورانی میفرماید:
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ
(آن که مرگ و زندگی را آفرید). این آیه، مرگ را نه بهعنوان عدم، بلکه بهمثابه وجودی معرفی میکند که در مرتبهای از هستی قرار دارد. همچنین آیه
كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ
(هر که بر آن است فانی است) بر وجودی بودن فنا تأکید دارد. استاد فرزانه با استناد به این آیات، مرگ و فنا را مراتبی از وجود میدانند که در مقابل عدم قرار ندارند، بلکه خود بخشی از زنجیره هستیاند.
درنگ: مرگ و فنا، برخلاف تصور رایج، عدم نیستند، بلکه مراتبی از وجودند که در آیات قرآن کریم بهعنوان آفریدههای الهی معرفی شدهاند. |
نقد تعریفات سلبی
یکی از خطاهای رایج در فلسفه سنتی، تعریف اشیا و مفاهیم، بهویژه ذات الهی، با استفاده از صفات سلبی (مانند «مركب نيست»، «جسم نيست») است. استاد فرزانه این روش را به دلیل ضعف معرفتی نادرست میدانند و بر ضرورت تعریف ایجابی تأکید دارند. بهعنوان مثال، تعریف فرش با بیان اینکه «قاشق نیست» یا «چنگال نیست»، به جای توصیف ایجابی آن (مانند نخ، پشم، گره)، گمراهکننده است. این نقد، چونان کلیدی است که قفل معرفت نادرست را میگشاید و راه را برای شناختی ایجابی و روشن هموار میسازد.
درنگ: تعریفات سلبی، که از ضعف معرفتی سرچشمه میگیرند، نادرستاند و باید با تعریفات ایجابی جایگزین شوند تا شناخت حقیقی حاصل گردد. |
نفی مفهوم ضد
قاعده سنتی «تعرف الاشياء باضدادها» (شناخت اشیا با اضدادشان) نیز مورد نقد استاد فرزانه قرار گرفته است. ایشان معتقدند که در عالم هستی، چیزی به نام «ضد» وجود ندارد و آنچه ضد پنداشته میشود، صرفاً مراتب و درجات مختلف وجود است. برای مثال، سیاه و سفید ضد یکدیگر نیستند، بلکه مراتبی از رنگاند که درجات متفاوتی دارند. این دیدگاه، چونان نسیمی است که غبار دوگانهانگاری را از ذهن میزداید و بر وحدت و پیوستگی هستی تأکید میکند.
درنگ: مفهوم ضد وجود خارجی ندارد و آنچه بهعنوان ضد پنداشته میشود، مراتبی از وجود است که در درجات مختلف ظاهر میشوند. |
نقد مفاهیم حد و ماهیت
مفاهیم «حد» و «ماهیت» نیز، به زعم استاد فرزانه، انتزاعات ذهنیاند که وجود خارجی ندارند. حد، چونان خطی خیالی است که انسان برای جداسازی پدیدهها در ذهن خود ترسیم میکند، اما در واقعیت، همه چیز مراتب وجود است. بهعنوان مثال، مرز میان دو زمین، مفهومی قراردادی است و در حقیقت، همه چیز زمین و وجود است. این دیدگاه، بر وحدت هستی و نفی جداییهای خیالی تأکید دارد و نشان میدهد که حد و ماهیت، صرفاً ساختههای ذهناند.
درنگ: حد و ماهیت، انتزاعات ذهنیاند و وجود خارجی ندارند؛ همه چیز در عالم، مراتب وجود است که در پیوستگی با یکدیگر قرار دارند. |
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم این نوشتار، با نقد مفاهیم فلسفی سنتی مانند سکون، عدم، ضد، حد و ماهیت، به بازتعریف هستیشناسی از منظر قرآن کریم پرداخت. این مفاهیم، که در فلسفه سنتی بهعنوان واقعیات پنداشته شدهاند، در پرتو استدلالهای استاد فرزانه، انتزاعاتی ذهنی معرفی شدند که از ضعف معرفتی سرچشمه گرفتهاند. آیاتی چون
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ
و
كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ
بر وجودمحوری هستی و نفی مفاهیم عدم و فنا بهعنوان واقعیات مستقل تأکید دارند. این بخش، با تأکید بر پویایی هستی و وحدت آن، راه را برای شناختی عمیقتر و منسجمتر از انسان و جهان هموار ساخت.
بخش سوم: انسان و عبادت در پرتو قرآن کریم
انسان و عبادت بهمثابه پدیدهای اجتماعی
استاد فرزانه با استناد به آیه
أَنَا عَبْدٌ مَا عَبَدْتُمْ
(من بندهام، آنچه را شما پرستیدید نپرستیدم)، بر این نکته تأکید دارند که «من» در این آیه، به معنای «ما» است و عبادت، پدیدهای اجتماعی و وابسته به عوامل تاریخی و محیطی است. عبادت انسان، چونان گلی است که در خاک اجداد، محیط و تاریخ ریشه دارد و بدون این عوامل، امکان بالندگی ندارد. این دیدگاه، عبادت را از امری فردی به پدیدهای جمعی و اجتماعی تبدیل میکند که در بستر جامعه و تاریخ شکل میگیرد.
درنگ: عبادت، پدیدهای اجتماعی است که تحت تأثیر اجداد، محیط و تاریخ شکل میگیرد و «من» در عبادت، به معنای «ما» و جمعيت انسانی است. |
نفی مفهوم بسیط
مفهوم «بسیط» نیز، مانند دیگر مفاهیم فلسفی سنتی، مورد نقد استاد فرزانه قرار گرفته است. ایشان معتقدند که هیچ چیز در هستی بسیط نیست، زیرا همه موجودات، حتی سادهترین آنها مانند همزه استفهام، مركب از عوامل متعددند. بهعنوان مثال، همزه استفهام، که به ظاهر بسیط پنداشته میشود، وابسته به ذهن، کاغذ و دیگر عوامل است. این دیدگاه، چونان نوری است که پرده از پیچیدگی هستی برمیدارد و نشان میدهد که همه چیز در عالم، مركب و وابسته است.
درنگ: هیچ چیز در هستی بسیط نیست و همه موجودات، حتی به ظاهر ساده، مركب از عوامل متعدد و وابسته به یکدیگرند. |
تناسب در اعمال دینی
استاد فرزانه با تمثیلی از صلوات، بر اهمیت تناسب در اعمال دینی تأکید دارند. صلوات بلند، که در شرایط عادی جایز است، اگر در قنوت یا سجده نماز ادا شود، به دلیل عدم تناسب، نماز را باطل میکند. این تمثیل، چونان راهنمایی است که انسان را به سوی اعتدال و تناسب در رفتار دینی هدایت میکند و نشان میدهد که هر عملی باید با شرایط و اقتضائات خود هماهنگ باشد.
درنگ: اعمال دینی باید با تناسب و اقتضائات محیطی و زمانی انجام شوند، وگرنه ممکن است به بطلان منجر گردند. |
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم این نوشتار، با تمرکز بر عبادت و ماهیت آن در پرتو قرآن کریم، به تبیین این حقیقت پرداخت که عبادت، پدیدهای اجتماعی و وابسته به عوامل تاریخی و محیطی است. آیه
أَنَا عَبْدٌ مَا عَبَدْتُمْ
نشاندهنده این است که «من» در عبادت، به معنای «ما» و جمعيت انسانی است. نقد مفهوم بسیط و تأکید بر تناسب در اعمال دینی، بر پیچیدگی و وابستگی هستی و ضرورت انطباق رفتار با اقتضائات آن دلالت دارد. این بخش، با دعوت به بازنگری در مفاهیم دینی و فلسفی، انسان را به سوی معرفتی عمیقتر و منسجمتر هدایت میکند.
بخش چهارم: ضرورت بازنگری در علوم دینی
ضعف معرفتی در علوم دینی
استاد فرزانه با نگاهی نقادانه به علوم دینی، معتقدند که این علوم، به دلیل فقدان رویکرد علمی و تجربی، به مفاهیمی چون عدم، حد، ماهیت و ضد گراییدهاند که فاقد حقیقت خارجیاند. این ضعف معرفتی، چونان سایهای است که بر نور حقیقت افتاده و مانع رشد و بالندگی علوم دینی شده است. ضرورت بازنگری در این علوم، با تکیه بر قرآن کریم و روشهای علمی مدرن، از مهمترین تأکیدات استاد است.
درنگ: علوم دینی، به دلیل فقدان رویکرد علمی و تجربی، به مفاهیم نادرستی چون عدم، حد و ماهیت گراییدهاند و نیازمند بازنگری با تکیه بر قرآن کریم و روشهای علمیاند. |
تأثیر عوامل تاریخی بر علوم دینی
عوامل تاریخی، مانند سلطه طاغوت و خلفا، مانع رشد علوم دینی شده و علما را به تعریفات سلبی و مفاهیم نادرست سوق دادهاند. این عوامل، چونان زنجیرهاییاند که دست و پای معرفت دینی را بسته و آن را از پویایی و بالندگی محروم کردهاند. استاد فرزانه با تأکید بر این نکته، ضرورت رهایی از این محدودیتها و بازگشت به حقیقت قرآنی را گوشزد میکنند.
درنگ: عوامل تاریخی، مانند سلطه طاغوت، مانع رشد علوم دینی شده و آن را به سوی تعریفات سلبی و مفاهیم نادرست سوق دادهاند. |
نقد خشونت ناشی از مفاهیم نادرست
تأکید بر مفاهیمی چون ضد و تضاد، خشونتی تاریخی در ذهن و رفتار انسانها ایجاد کرده که جامعه را متلاشی ساخته است. استاد فرزانه با تمثیلی از رفتارهای اجتماعی، مانند داد زدن یا تأکید بر ضدیت، نشان میدهند که این مفاهیم، به جای وحدت و همبستگی، جدایی و خشونت را ترویج کردهاند. این نقد، چونان هشداری است که انسان را به سوی اعتدال و انسجام هدایت میکند.
درنگ: مفاهیم نادرست فلسفی، مانند ضد، خشونتی تاریخی در جامعه ایجاد کرده و به جای وحدت، جدایی و پراکندگی را ترویج دادهاند. |
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم این نوشتار، با تمرکز بر ضرورت بازنگری در علوم دینی، به نقد ضعفهای معرفتی این علوم و تأثیر عوامل تاریخی بر انحطاط آنها پرداخت. مفاهیمی چون عدم، حد، ماهیت و ضد، که ریشه در برداشتهای نادرست دارند، بهعنوان موانع رشد معرفت دینی معرفی شدند. تأکید بر روشهای علمی و قرآنی، راه را برای تحول در علوم دینی و بازگشت به حقیقت هستی هموار میسازد. این بخش، با دعوت به رهایی از محدودیتهای تاریخی و معرفتی، انسان را به سوی شناختی پویا و منسجم هدایت میکند.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با تأمل در درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی اقتدار انسان در پرتو قرآن کریم و سوره زخرف پرداخت. انسان، بهعنوان موجودی اجتماعی و جامع، نه تنها از فردگرایی و خودگرایی رها شده، بلکه بهمثابه تجلیگاه انسجام تاریخی، اجتماعی و محیطی معرفی گردید. مفاهیم فلسفی سنتی مانند من، عدم، سکون، حد، ماهیت و ضد، که از برداشتهای عاميانه و غیرعلمی سرچشمه گرفتهاند، بهعنوان انتزاعات ذهنی و فاقد حقیقت خارجی نقد شدند. آیات نورانی قرآن کریم، مانند
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ
و
كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ،
بر وجودمحوری هستی و نفی مفاهیم عدم و فنا بهعنوان واقعیات مستقل تأکید دارند. عبادت، بهعنوان پدیدهای اجتماعی، در پرتو آیه
أَنَا عَبْدٌ مَا عَبَدْتُمْ،
به معنای «ما» و جمعيت انسانی تفسیر شد. ضرورت بازنگری در علوم دینی، با تکیه بر روشهای علمی و قرآنی، بهعنوان راهی برای رهایی از محدودیتهای تاریخی و معرفتی مطرح گردید. این اثر، با دعوت به انسجام اجتماعی و معرفتی، انسان را به سوی تحقق اقتدار خود در پرتو حقیقت الهی هدایت میکند.
با نظارت صادق خادمی |