در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1702

متن درس





معرفت و اقتدار انسانی در پرتو قرآن کریم

معرفت و اقتدار انسانی در پرتو قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۷۰۲)

مقدمه: انسان، اقتدار وجودی و چالش‌های سعادت

انسان، به‌مثابه تاج آفرینش و موجودی برخوردار از اقتدار بی‌مانند، در نظام هستی جایگاهی والا دارد. این اقتدار، که از توانمندی‌های بی‌کران عقلانی، معنوی و خلاقانه او سرچشمه می‌گیرد، او را از دیگر مخلوقات متمایز ساخته و به او قدرتی عطا کرده که می‌تواند جهان را به تسخیر خویش درآورد. اما این پرسش بنیادین پیش می‌آید که چرا انسان، با وجود این توانمندی عظیم، از دستیابی به زندگی سالم، آرامش و سعادت بازمانده است؟ درس‌گفتار حاضر، با تکیه بر آیات سوره زخرف قرآن کریم، به کاوش در این پرسش می‌پردازد و با نگاهی فلسفی و کلامی، عوامل انحطاط انسانی و راه‌های برون‌رفت از آن را بررسی می‌کند. معرفت و ایمان حقیقی، به‌سان مشعلی فروزان، راهنمای انسان به‌سوی سعادت معرفی شده و نادانی، دانش بدون معرفت و ایمان صوری به‌عنوان موانع اصلی این مسیر شناسایی می‌گردند.

بخش نخست: اقتدار انسانی و پارادوکس انحطاط

انسان، موجودی با اقتدار بی‌مانند

انسان، در نگاه قرآن کریم، موجودی است که از توانمندی‌هایی بی‌همتا برخوردار است. این اقتدار، که از عقل، اراده و ظرفیت‌های معنوی او نشأت می‌گیرد، او را به موجودی برتر از دیگر آفریده‌ها بدل کرده است. این برتری، نه‌تنها در توانایی‌های جسمانی، بلکه در قابلیت‌های عقلانی و معنوی او نمود می‌یابد که می‌تواند او را به قله‌های کمال و معرفت برساند.

درنگ: انسان، به‌مثابه موجودی با اقتدار وجودی بی‌مانند، از تمام مخلوقات آفرینش برتر است و ظرفیت دستیابی به کمالات والا را داراست.

این دیدگاه، که ریشه در نگاه عرفانی و فلسفی به انسان دارد، او را به‌سان باغبانی می‌داند که می‌تواند بذرهای کمال را در زمین وجود خویش بکارد و به بار آورد. اما این باغبان، با وجود ابزارهای بی‌شمار، گاه از کاشت بذرهای سعادت بازمی‌ماند.

پارادوکس فقدان سعادت

با وجود این اقتدار، انسان در بسیاری از جوامع از زندگی سالم، آسایش و آرامش محروم است. این تناقض، که میان ظرفیت‌های عظیم انسانی و وضعیت نابسامان زندگی او وجود دارد، پرسشی بنیادین را مطرح می‌کند: چرا موجودی با این توانمندی، در گرداب آشفتگی و انحطاط گرفتار آمده است؟ این پارادوکس، به‌سان آینه‌ای است که عیوب وجودی و اجتماعی انسان را بازمی‌تاباند و ما را به تأمل در علل این ناکامی وا می‌دارد.

درنگ: با وجود اقتدار وجودی انسان، او از زندگی سالم، آسایش و آرامش محروم است، که این تناقض نیازمند بررسی علل بنیادین است.

جمع‌بندی بخش نخست

انسان، به‌مثابه موجودی با اقتدار بی‌مانند، از ظرفیت‌های عظیمی برای دستیابی به کمال برخوردار است. اما این اقتدار، زمانی به سعادت منجر می‌شود که با معرفت و ایمان حقیقی همراه گردد. فقدان زندگی سالم و آرامش در جوامع انسانی، ما را به کاوش در علل این انحطاط وامی‌دارد، که در بخش‌های بعدی به تفصیل بررسی خواهد شد.

بخش دوم: عوامل انحطاط در نگاه قرآن کریم

نادانی، عامل تاریخی انحطاط

در گذشته‌های دور، نادانی و کمبود دانش، ریشه اصلی نابسامانی جوامع انسانی بوده است. انسان‌هایی که از نور معرفت محروم بودند، در تاریکی جهل گرفتار آمده و از سعادت بازماندند. این دیدگاه، که ریشه در تحلیل تاریخی جوامع دارد، نادانی را به‌سان سایه‌ای سنگین می‌داند که بر زندگی انسان‌ها افتاده و آنان را از مسیر کمال دور ساخته است.

درنگ: نادانی و کمبود دانش، در گذشته عامل اصلی نابسامانی جوامع انسانی بوده است.

تقلید کورکورانه و نفوذ بزرگان

قرآن کریم، تقلید کورکورانه از گذشتگان و نفوذ بزرگان قوم را از عوامل انحطاط معرفی می‌کند. این تقلید، که گاه به‌سان زنجیری بر پای عقل انسانی بسته می‌شود، او را از پویایی و حق‌جویی بازمی‌دارد. آیات قرآن کریم، این حقیقت را به روشنی بیان می‌کنند که پیروی بی‌چون‌وچرا از سنت‌ها و بزرگان، انسان را به گمراهی می‌کشاند.

درنگ: تقلید کورکورانه از گذشتگان و نفوذ بزرگان قوم، از عوامل اصلی گمراهی و انحطاط جوامع است.

دانش بدون معرفت و تداوم انحطاط

در عصر حاضر، با وجود پیشرفت‌های چشمگیر علمی و افزایش آگاهی، انسان همچنان در گرداب انحطاط گرفتار است. این واقعیت نشان می‌دهد که دانش به‌تنهایی نمی‌تواند سعادت را به ارمغان آورد. دانش، به‌سان ابزاری است که می‌تواند در خدمت خیر یا شر قرار گیرد. اگر این ابزار با معرفت الهی همراه نشود، نه‌تنها به سعادت منجر نمی‌شود، بلکه می‌تواند آشفتگی را فزونی بخشد.

درنگ: علم، مانند ابزاری خنثی است که می‌تواند به‌صورت شایسته یا ناشایست استفاده شود و بدون معرفت، به سعادت منجر نمی‌شود.

ایمان صوری و آشفتگی اجتماعی

قرآن کریم، فقدان ایمان حقیقی را عامل اصلی آشفتگی جوامع معرفی می‌کند. ایمان صوری و ظاهری، که فاقد ریشه‌های حق‌طلبی و آگاهی است، نه‌تنها به سعادت منجر نمی‌شود، بلکه خود به عاملی برای انحطاط بدل می‌گردد. این ایمان، به‌سان درختی بی‌ریشه است که در برابر طوفان‌های زندگی تاب نمی‌آورد.

درنگ: ایمان صوری و ظاهری، که فاقد حق‌طلبی و آگاهی است، نه‌تنها به سعادت منجر نمی‌شود، بلکه عامل آشفتگی اجتماعی است.

سه عامل انحطاط: نادانی، دانش بدون معرفت، ایمان صوری

در طول تاریخ، سه عامل نادانی، دانش بدون معرفت و ایمان صوری، به‌سان سه سد بزرگ، راه سعادت انسان را مسدود کرده‌اند. نادانی، انسان را در تاریکی جهل نگه می‌دارد؛ دانش بدون معرفت، به‌سان تیغی دو لبه، می‌تواند به آشفتگی بیشتر منجر شود؛ و ایمان صوری، که فاقد حقیقت و آگاهی است، به‌جای هدایت، گمراهی را به ارمغان می‌آورد.

درنگ: نادانی، دانش بدون معرفت و ایمان صوری، سه عامل اصلی انحطاط جوامع انسانی در طول تاریخ بوده‌اند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با بررسی عوامل انحطاط در نگاه قرآن کریم، نشان داد که نادانی، تقلید کورکورانه، دانش بدون معرفت و ایمان صوری، موانع اصلی سعادت انسانی‌اند. این عوامل، به‌سان ابرهایی تیره، نور اقتدار انسانی را پوشانده و او را از دستیابی به کمال باز داشته‌اند. در بخش بعدی، راه‌حل‌های قرآنی برای برون‌رفت از این انحطاط بررسی خواهد شد.

بخش سوم: معرفت و ایمان حقیقی، کلید سعادت

نقش معرفت در بازگرداندن اقتدار

قرآن کریم، معرفت و ایمان مبتنی بر حق‌طلبی را به‌سان کلید گنج سعادت معرفی می‌کند. معرفت، که از آگاهی الهی و حق‌جویی سرچشمه می‌گیرد، انسان را از تاریکی جهل و آشفتگی ایمان صوری رهایی می‌بخشد و او را به‌سوی کمال و اقتدار هدایت می‌کند.

درنگ: معرفت و ایمان مبتنی بر حق‌طلبی، تنها راه بازگرداندن اقتدار و سعادت به انسان است.

ابراهیم علیه‌السلام و دوری از ایمان صوری

در سوره زخرف، حضرت ابراهیم علیه‌السلام با صراحت از ایمان صوری قوم خود فاصله می‌گیرد:

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ

(«و هنگامی که ابراهیم به پدر و قومش گفت: من از آنچه شما می‌پرستید بیزارم»). این آیه، به‌سان فریادی رسا، بر ضرورت دوری از ایمان ظاهری و حرکت به‌سوی معرفت حقیقی تأکید دارد.

درنگ: حضرت ابراهیم علیه‌السلام، با دوری از ایمان صوری قوم خود، بر ضرورت معرفت و حق‌طلبی تأکید می‌کند.

ایمان فطری و هدایت الهی

حضرت ابراهیم علیه‌السلام، ایمان خود را بر پایه فطرت و هدایت الهی بنا می‌کند:

إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ

(«مگر آن که مرا آفرید که او مرا هدایت خواهد کرد»). این ایمان فطری، که ریشه در آگاهی و حق‌جویی دارد، به‌سان چشمه‌ای زلال، انسان را به‌سوی سعادت رهنمون می‌شود.

درنگ: ایمان فطری مبتنی بر آگاهی و حق‌طلبی، راه رسیدن به هدایت و سعادت است.

جاودانگی معرفت ابراهیمی

حضرت ابراهیم علیه‌السلام، معرفت خود را به‌سان کلمه‌ای پایدار برای نسل‌های آینده به جا گذاشت:

وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

(«و آن را کلمه‌ای پایدار در نسل‌های پسینش قرار داد، شاید که بازگردند»). این معرفت توحیدی، به‌سان نوری جاودان، راهنمای آیندگان به‌سوی حقیقت است.

درنگ: معرفت توحیدی حضرت ابراهیم علیه‌السلام، به‌سان کلمه‌ای جاودان، برای هدایت نسل‌های آینده به جا مانده است.

یأس از قوم و امید به آینده

حضرت ابراهیم علیه‌السلام، از اصلاح قوم خود ناامید شد و معرفت را برای نسل‌های آینده به جا گذاشت. این ناامیدی، نه از سر ضعف، بلکه از درک عمیق مقاومت قوم در برابر حقیقت بود. او، به‌سان باغبانی که بذرهای امید را برای آینده می‌کارد، معرفت توحیدی را برای آیندگان به میراث گذاشت.

درنگ: حضرت ابراهیم علیه‌السلام، با ناامیدی از قوم خود، معرفت را برای نسل‌های آینده به میراث گذاشت.

جمع‌بندی بخش سوم

معرفت و ایمان حقیقی، به‌سان دو بال پرواز انسان به‌سوی سعادت، او را از انحطاط رهایی می‌بخشند. حضرت ابراهیم علیه‌السلام، با دوری از ایمان صوری و تکیه بر فطرت و هدایت الهی، الگویی جاودان برای بشریت ارائه کرد. این معرفت، که در آیات سوره زخرف متبلور است، راهنمای انسان به‌سوی اقتدار و کمال است.

بخش چهارم: نقد معیارهای مادی و بازتعریف عظمت

رفاه مادی و فقدان حقیقت

قرآن کریم، با اشاره به قوم حضرت ابراهیم علیه‌السلام، نشان می‌دهد که رفاه مادی، بدون معرفت، به سعادت منجر نمی‌شود:

بَلْ مَتَّعْتُ هَؤُلَاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّى جَاءَهُمُ الْحَقُّ وَرَسُولٌ مُبِينٌ

(«بلکه اینان و پدرانشان را برخوردار کردم تا حقیقت و رسولی آشکارگر برایشان آمد»). این آیه، به‌سان هشداری است که رفاه مادی، بدون معرفت، به‌سان سرابی است که تشنه حقیقت را سیراب نمی‌کند.

درنگ: رفاه مادی، بدون معرفت، نمی‌تواند انسان را به سعادت و حقیقت رهنمون شود.

انکار حقیقت و گمراهی

قوم حضرت ابراهیم علیه‌السلام، با آمدن حقیقت، آن را سحر خواندند:

وَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ كَافِرُونَ

(«و چون حقیقت برایشان آمد، گفتند: این سحر است و ما به آن کافریم»). این انکار، که ریشه در فقدان معرفت دارد، به‌سان دیواری بلند، انسان را از حقیقت دور می‌سازد.

درنگ: انکار حقیقت به دلیل فقدان معرفت، انسان را در گمراهی و انحطاط نگه می‌دارد.

نقد معیارهای مادی عظمت

کفار، عظمت را در ثروت و قدرت مادی می‌جستند:

وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ

(«و گفتند: چرا این قرآن بر مردی بزرگ از این دو شهر نازل نشده است؟»). این دیدگاه، که عظمت را در مادیات می‌بیند، به‌سان بت‌پرستی نوین، انسان را از حقیقت دور می‌کند.

درنگ: معیارهای مادی، مانند ثروت و قدرت، نمی‌توانند عظمت حقیقی انسان را تعریف کنند.

عظمت حقیقی در معرفت و ایمان

قرآن کریم، عظمت حقیقی را در کمال، معرفت و ایمان می‌داند:

أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ

(«آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم می‌کنند؟ ماییم که معیشتشان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کردیم و برخی را بر برخی به درجاتی برتری دادیم»). این آیه، عظمت را در معرفت و ایمان جستجو می‌کند، نه در مادیات.

درنگ: عظمت حقیقی، در کمال، معرفت و ایمان نهفته است، نه در ثروت و قدرت مادی.

معنای «نحن» و تقسیم رحمت الهی

واژه «نحن» در قرآن کریم، به خدا و عوامل اجتماعی، مانند پدر، مادر، فرهنگ، زمان و مکان، اشاره دارد. این عوامل، به‌سان تاروپود زندگی انسانی، در تقسیم رحمت الهی و سعادت نقش دارند. قرآن کریم، با این بیان، نشان می‌دهد که سعادت انسان، در گرو تعامل این عوامل با معرفت و ایمان است.

درنگ: «نحن» در قرآن کریم، به خدا و عوامل اجتماعی تأثیرگذار بر سعادت انسان اشاره دارد.

تسخیر اجتماعی و تفاوت‌های انسانی

قرآن کریم، تفاوت‌های اجتماعی را برای تسخیر و تعامل میان انسان‌ها طراحی شده می‌داند:

لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا

(«تا برخی از آنها برخی دیگر را به خدمت گیرند»). این تفاوت‌ها، به‌سان رودهایی هستند که در کنار هم، به سوی دریای سعادت جاری می‌شوند.

درنگ: تفاوت‌های اجتماعی، برای ایجاد تعامل و تسخیر در جهت پیشرفت و سعادت طراحی شده‌اند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با نقد معیارهای مادی عظمت و بازتعریف آن بر پایه معرفت و ایمان، نشان داد که سعادت انسانی در گرو دوری از مادیات و حرکت به‌سوی حقیقت است. آیات سوره زخرف، به‌سان چراغی راهنما، انسان را به بازنگری در معیارهای عظمت و پذیرش معرفت الهی دعوت می‌کنند.

بخش پنجم: معرفت الهی، محور سعادت

کاستی معیارهای مادی

معیارهای مادی، مانند پول و زور، به‌سان سراب‌هایی هستند که انسان را در بیابان گمراهی سرگردان می‌کنند. این معیارها، هرچند در نگاه ظاهری اقتدار می‌آورند، اما بدون معرفت، به سعادت و عزت حقیقی منجر نمی‌شوند.

درنگ: معیارهای مادی، مانند پول و زور، نمی‌توانند اقتدار و سعادت واقعی را به ارمغان بیاورند.

معرفت الهی، راه نجات

معرفت الهی، که از آگاهی، حق‌طلبی و اطاعت از دستورات الهی سرچشمه می‌گیرد، به‌سان کلید گنج سعادت، انسان را از انحطاط رهایی می‌بخشد. این معرفت، برخلاف معرفت‌های من‌درآوردی یا صوری، ریشه در حقیقت دارد و انسان را به‌سوی کمال و عزت هدایت می‌کند.

درنگ: معرفت الهی، نه معرفت صوری یا من‌درآوردی، راه رسیدن به اقتدار و عزت است.

کاستی اعمال ظاهری

اعمال ظاهری، مانند نماز جماعت یا زیارت، بدون معرفت، به‌سان پوسته‌ای خالی‌اند که روح سعادت را در خود ندارند. این اعمال، هرچند در ظاهر پرشکوه باشند، بدون ایمان حقیقی، به تحول اجتماعی منجر نمی‌شوند.

درنگ: اعمال ظاهری، مانند نماز و زیارت، بدون معرفت، به سعادت و تحول اجتماعی منجر نمی‌شوند.

علم و قدرت الهی

قرآن کریم، علم و قدرت الهی را بی‌نهایت می‌داند:

لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ

(«هیچ ذره‌ای از او پنهان نمی‌ماند»). این آیه، به‌سان آینه‌ای، عظمت الهی را در برابر کوچکی معیارهای مادی قرار می‌دهد و انسان را به معرفت الهی دعوت می‌کند.

درنگ: علم و قدرت الهی، که هیچ ذره‌ای از آن پنهان نمی‌ماند، انسان را به معرفت و سعادت رهنمون می‌شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

معرفت الهی، به‌سان مشعلی فروزان، راه سعادت و اقتدار انسانی را روشن می‌کند. این معرفت، که از حق‌طلبی و آگاهی سرچشمه می‌گیرد، انسان را از دام مادیات و ایمان صوری رهایی می‌بخشد و به‌سوی کمال هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری نهایی

این نوشتار، با تکیه بر آیات سوره زخرف و درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، نشان داد که انسان، با وجود اقتدار بی‌مانند، به دلیل نادانی، دانش بدون معرفت و ایمان صوری، از سعادت بازمانده است. معرفت و ایمان حقیقی، که ریشه در حق‌طلبی و آگاهی دارند، به‌سان دو بال، انسان را به‌سوی کمال و عزت پرواز می‌دهند. حضرت ابراهیم علیه‌السلام، با دوری از ایمان صوری و تکیه بر فطرت و هدایت الهی، الگویی جاودان برای بشریت ارائه کرد. این درس‌گفتار، با ارائه چارچوبی معرفتی و اجتماعی، راه را برای پژوهش‌های عمیق در حوزه فلسفه، الهیات و جامعه‌شناسی دینی هموار می‌سازد. امید است که انسان، با تکیه بر معرفت الهی، به اقتدار و سعادت حقیقی دست یابد.

با نظارت صادق خادمی