متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه شماره 641
مقدمه: سفری به سوی معرفت و انسانسازی
در درسگفتارهایم، گاه از تجربههای زندگیام سخن گفتهام؛ خاطراتی که نه تنها روایتگر لحظات گذشتهاند، بلکه آیینهای از تأملاتم در باب دین، اخلاق، و زندگیاند. این گفتگوها، که اکنون در قالب این مجموعه گرد آمدهاند، تلاشی است برای به اشتراک گذاشتن دیدهها و شنیدههایم از سفرهای معنوی و زیستههایم در میان فرهنگها و ادیان مختلف. هدفم نه صرفاً بازگویی خاطره، بلکه دعوت به تأمل در معرفت دینی، اصلاح رفتار، و انسانسازی است. این بخش، که از درسگفتار جلسه 641 برگرفته شده، روایتی است از مشاهداتم در اوکراین، دمشق، و دیگر مکانها، و تأملاتی در باب علم دینی، اخلاق، و جامعه.
بخش اول: در کلیسای اوکراین، درس ادب و احترام
روزی در اوکراین بودم و هوس کردم به کلیسا بروم. سالها پیش، نزدیک به یک دهه، هرگاه فرصتی مییافتم، به کلیساها سر میزدم. همراه چند نفر از دوستان، راهی کلیسایی شدیم. وقتی وارد شدیم، فضای آنجا مرا به شگفتی واداشت. همهچیز زیبا و مدرن بود؛ نورپردازی، دکور، و معماریاش گویی صحنهای از یک تئاتر باشکوه بود. اما چیزی در این زیبایی ظاهری کم بود. به همراهانم گفتم: «نگاه کنید، اینها همه فیلم و نمایش است. انگار به دوران دقیانوس برگشتهایم. لباسها نو، فضا شیک، اما چیزی از عمق و معنا در آن نیست.» با این حال، یک چیز مرا شرمنده کرد و نتوانستم انکارش کنم. میزبانان با چنان ادب و احترامی از ما استقبال کردند که گویی مهمانان ویژهای هستیم. همه به کنار میرفتند و راه را برایمان باز میکردند. به دوستانم گفتم: «ببینید، ادب و اخلاقشان را ببینید. دستشان درد نکند که اینقدر محترمانه رفتار کردند.» این ادب، درس بزرگی بود برایم؛ درسی که نشان میداد احترام و کرامت انسانی، فراتر از دین و آیین، ارزشی والاست.
| درنگ: ادب و احترام در تعاملات بیندینی، تجلی کرامت انسانی است و باید در همه ادیان و فرهنگها ترویج شود. |
بخش دوم: در دمشق، درس تواضع
سفری به دمشق و بازدید از دیری کهن. وقتی وارد شدم، نیمکتها چیده شده بود و مردم مشغول دعا بودند. عادت من همیشه این بوده که در چنین جاهایی، از سر تواضع، نزدیک در مینشینم. به خودم میگویم: «اینجا جای من نیست، بهتر است دم در باشم که هم فرار راحتتر است و هم تواضع حفظ میشود.» نشستم روی نیمکت آخر، نزدیک در. دوستانم گفتند: «حاجآقا، برویم جلوتر.» گفتم: «نه، چه فرقی میکند؟ عقب یا جلو، فرقی ندارد.» اما سخنران مجلس، وقتی مرا دید، صحبتش را قطع کرد، آمد دستم را گرفت و با احترام به جلوی مجلس برد و نشاند. این رفتارشان مرا به فکر فرو برد. تواضع من و احترام آنها، دو روی یک سکه بودند: کرامت انسانی و ادب در برابر مهمان. این تجربه به من آموخت که تواضع، نه تنها در برابر خدا، بلکه در برابر خلق خدا نیز فضیلتی است که باید پاس داشت.
| درنگ: تواضع در مجالس دینی، نشانهای از فروتنی و کرامت انسانی است و باید در رفتارهای اجتماعی ترویج شود. |
بخش سوم: نقد ظواهرگرایی و جستجوی معنا
در همان کلیسای اوکراین، وقتی به دوستانم توضیح میدادم، برخی گفتند: «عجب، اینها چه سادهلوحاند! گل به جمال مساجد ما!» گفتم: «صبر کنید. ببینید از این ظواهر چه درمیآید. همهچیز اینجا مثل یک صحنه تئاتر است، اما معنایش کجاست؟» این مشاهدات مرا به فکر فرو برد. ما در مساجد خودمان هم گاه گرفتار ظواهر میشویم. نورپردازی، معماری، و تزئینات گاهی چنان ما را مشغول میکند که از عمق معنوی غافل میمانیم. دین ما برای انسانسازی آمده، نه برای ساختن صحنههای نمایشی. باید از ظاهر عبور کنیم و به باطن برسیم. این نقد، نه فقط برای کلیساها، بلکه برای خودمان هم هست. باید باطن دین را زنده کنیم، نه اینکه در پوستهاش بمانیم.
| درنگ: پرهیز از ظواهرگرایی و تمرکز بر محتوای معنوی، لازمه اصلاح محیطهای دینی است. |
بخش چهارم: نقد نظام آموزشی علم دینی
گاه در درسگفتارهایم، از آموزشهای کلیشهای گله کردهام. بعضی از درسها مثل رادیویی است که برای قناریهایم روشن میکنم! پر از حرفهای قلمبهسلمبه، اما بدون عمق. مینشینم و گوش میدهم، میبینم این حرفها همان است که در کتاب کفایه یا مکاسب شیخ انصاری آمده. طلبه خیال میکند وحی نازل کرده، اما فقط تکرار حرفهای پیشینیان است. علم دینی ما باید انسانساز باشد، باید راه زندگی را نشان دهد. ما نیامدهایم وقت تلف کنیم یا حرفهای قلمبهسلمبه بزنیم. باید یاد بگیریم چگونه زندگی کنیم، چگونه انسان بهتری باشیم. این نقد من به علم دینی است: باید از تکرار مفاهیم کهنه به سوی نوآوری و انسانسازی حرکت کنیم.
| درنگ: علم دینی باید از تکرار کلیشهها به سوی نوآوری و انسانسازی حرکت کند. |
بخش پنجم: بازدید از قبرستان مسیحیان و درس ادب
پیش از انقلاب، گروهی از طلبهها هوس کردند قبرستان مسیحیان را ببینند. گفتم: «بله، بیایید برویم.» با همان لباس طلبگی رفتیم، نزدیک استرآباد، جاده مشهد. وقتی رسیدیم، نگهبان گفت: «اینجا قبرستان مسیحیان است، شما که مسلمانید!» گفتم: «ما آمدهایم زیارت کنیم.» گفت: «شما عالمید، نمیتوانم بگویم نه. بفرمایید.» رفتیم و نشستیم. قبرها مرتب، سنگها تمیز، و فضا منظم بود. به طلبهها گفتم: «مثل روستاییهایی که تازه به شهر آمدهاند، سرتان را اینطرف و آنطرف نچرخانید. مستقیم نگاه کنید، کنجکاوی نکنید که غریبه بودنتان معلوم میشود.» اما برخی همچنان با کنجکاوی نگاه میکردند. این رفتار مرا به فکر فرو برد. ما باید ادب حضور در چنین جاهایی را بیاموزیم. ادب و احترام، در هر مکانی، نشانه عقل و فرهنگ است.
| درنگ: ادب و پرهیز از کنجکاوی غیرضروری در مواجهه با محیطهای جدید، نشانه فرهنگ و تربیت دینی است. |
بخش ششم: تحسین نظم قبرستانهای داخلی
الحمدلله، قبرستانهای ما، مثل بهشت زهرا، امروز از بهترینهاست. زمانی که زمینهای بهشت زهرا را متری سیوشش خریدم، بیابانی برهوت بود. اما حالا، بهشتی شده، تمیز و مرتب. این نظم و زیبایی، نشانهای از پیشرفت ماست. وقتی غریبهای را به قبرستانمان ببریم، میتوانیم با افتخار بگوییم: «این قبرستان ماست، پارکهای شما را ندیدهاید!» این نظم، درس بزرگی است برای مدیریت اماکن دینی. باید همهجا را اینگونه آباد کنیم.
| درنگ: نظم و زیبایی در اماکن دینی، نشانه پیشرفت و مدیریت صحیح است و باید حفظ شود. |
بخش هفتم: نقد وضعیت وادیالسلام
اما در کربلا، وادیالسلام را دیدم که حال و روز خوبی نداشت. قبرها خراب، خاکها پخش، و فضا آشوب. بیستوپنج کیلومتر در بیستوپنج کیلومتر، گویی آشغaldani شده. گفتم: «بابا، صافش کنید، مرتبش کنید! نیازی به پارک نیست، اما لااقل شایسته باشد.» این وضعیت مرا به فکر فرو برد. اماکن مقدس ما باید نشاندهنده عزت و جلال دین باشند. باید مدیریتشان را اصلاح کنیم تا مایه افتخار شوند، نه شرمساری.
| درنگ: اصلاح و ساماندهی اماکن مقدس، مانند وادیالسلام، لازمه حفظ عزت دینی است. |
بخش هشتم: ضرورت شفافیت در حوزههای علمیه
همیشه گفتهام حوزههای علمیه، مثل فیضیه، باید به روی مردم باز باشد. اگر کسی بخواهد بیاید و ببیند طلبهها چه میکنند، نباید بگوییم: «نه، نمیشود.» بگذارید بیایند، ببینند اینجا چه خبر است. طلبهها نه مسلحاند، نه چیزی جز درس و بحث دارند. این شفافیت، جلال و جمال حوزه را نشان میدهد. حوزه باید ملجأ مردم باشد، نه جایی بسته و دور از دسترس.
| درنگ: شفافیت و دسترسی عمومی به حوزههای علمیه، راهی برای نمایش جلال و جمال دینی است. |
بخش نهم: خیرخواهی فراگیر، حتی برای دشمنان
در درسگفتارهایم، بارها از خیرخواهی سخن گفتهام. حدیثی است که میفرماید:
اذْكُرُوا مَوْتَاكُمْ بِالْخَيْرِ
به نیکی از درگذشتگان یاد کنید، حتی اگر فاسق یا کافر باشند. این حدیث مرا به فکر فرو برد. ما نباید شادی کنیم وقتی جنازه دشمنی را میبینیم. خیرخواهی ما باید فراگیر باشد. حتی اگر دشمنمان در چاه افتاده، باید بگوییم: «بیایید کمکتان کنیم.» این کرامت انسانی است که دین ما میآموزد. ما کینهای با کسی نداریم. اگر بتوانیم به دشمن هم کمک کنیم، این عزت ماست.
| درنگ: خیرخواهی فراگیر، حتی برای دشمنان، نشانه کرامت انسانی و عزت دینی است. |
بخش دهم: رحمت الهی و خیرخواهی فراگیر
قرآن کریم میفرماید:
وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ
خدا رحمت خود را به هر که بخواهد اختصاص میدهد. این آیه به من آموخت که رحمت خدا فراگیر است، حتی برای غیرمؤمنان. اگر یهودی به نصرانی ظلم کند، یا مسلمانی به کافری، خدا از مظلوم دفاع میکند. خیرخواهی خدا محدود نیست، و ما هم باید اینگونه باشیم. خیرخواهی ما باید برای همه باشد، نه گزینشی.
| درنگ: رحمت الهی فراگیر است و خیرخواهی ما باید از آن الگو بگیرد. |
بخش یازدهم: یومالحیل و تحولات آخرالزمان
در درسگفتارهایم، از حدیث یومالحیل سخن گفتهام. روزگاری میآید که خود روزگار حیلتگر میشود. باران میآید، اما سیل میشود. تگرگ میآید، اما محصول را خراب میکند. خیرات به بلایا تبدیل میشوند. این به من آموخت که باید هوشیار باشیم. رفتارهایمان را اصلاح کنیم تا خیرات، خیر بمانند. این تحولات، هشداری است برای اصلاح خودمان و جامعهمان.
| درنگ: آگاهی از تحولات آخرالزمان و اصلاح رفتارها، لازمه حفظ خیرات است. |
بخش دوازدهم: ضرورت نوآوری در علم دینی
همیشه از نظام آموزشی علم دینی گله کردهام. سه سیستم داریم: مفهوم به مفهوم، مصداق به مصداق، و مصداق به مفهوم. بیشتر درسهای ما مفهوم به مفهوم است؛ تکرار حرفهای پیشینیان. اما انبیا مصداق به مصداق عمل میکردند. ما باید مصداق را به مفهوم تبدیل کنیم. باید از آیات و روایات، مفاهیم جدید استخراج کنیم. این نوآوری، راه انسانسازی است. علم دینی باید زنده و پویا باشد، نه تکرار کهنهها.
| درنگ: نوآوری در علم دینی با تبدیل مصداق به مفهوم، راه انسانسازی است. |
بخش سیزدهم: تسلط بر علوم انسانی
بارها گفتهام روانشناسی و جامعهشناسی، پایه علوم انسانیاند. تا حوزه و دانشگاه بر این علوم مسلط نشوند، کارایی نخواهند داشت. علم دینی ما باید با علوم انسانی پیوند بخورد تا بتواند پاسخگوی نیازهای روز باشد. این تسلط، راه اصلاح جامعه و انسانسازی است.
| درنگ: تسلط بر علوم انسانی، لازمه کارایی علم دینی و اصلاح جامعه است. |
بخش چهاردهم: کیفیتگرایی در آموزش دینی
از کمیتگرایی در آموزش دینی گله کردهام. نیازی نیست برای هر روستا عالم بفرستیم. یک عالم متخصص در هر استان کافی است؛ عالمی که پاسخگوی دین باشد، مجتهد و عادل. کمیت را بالا بردهایم، اما کیفیت را فراموش کردهایم. باید عالمان کارآمد تربیت کنیم، نه اینکه تعداد را بیفزاییم و کیفیت را از دست بدهیم.
| درنگ: کیفیتگرایی در آموزش دینی، لازمه تربیت عالمان کارآمد است. |
بخش پانزدهم: پرهیز از انحرافات اعتقادی
از تناسخ و انکار آخرت سخن گفتهام. این انحرافات، باور به آخرت را تضعیف میکنند. ما باید ایمان به آخرت را تقویت کنیم. دین ما برای آخرت است، نه برای بازیهای فکری. این باور، راه انسانسازی و اصلاح رفتار است.
| درنگ: تقویت باور به آخرت، لازمه پرهیز از انحرافات اعتقادی و انسانسازی است. |
بخش شانزدهم: تجدیدنظر در فتاوای دینی
از فتاوای دینی گله کردهام. بیشتر فتاوایمان درباره مردگان است، نه جامعه روز. باید فتاوایمان پاسخگوی نیازهای جهانی باشد. اجتهاد پویا میخواهیم که به مسائل امروز پاسخ دهد، نه اینکه در گذشته بماند.
| درنگ: اجتهاد پویا و پاسخگویی به نیازهای روز، لازمه اصلاح علم دینی است. |
جمعبندی: دعوتی به تأمل و اصلاح
این گفتگوها، روایتی از زندگی و تأملات من در باب دین، اخلاق، و جامعه است. از کلیسای اوکراین تا وادیالسلام کربلا، از فیضیه تا قبرستانهای داخلی، همه این تجربهها مرا به یک حقیقت رساند: دین برای انسانسازی است. باید از ظواهر بگذریم، ادب و تواضع را پیشه کنیم، علم دینی را پویا کنیم، و خیرخواهی را برای همه، حتی دشمنان، ترویج دهیم. این خاطرات، دعوتی است به تأمل در خودمان و جامعهمان، به اصلاح رفتارها و نظام آموزشی، و به ساختن جهانی پر از صلح و کرامت انسانی.
| با نظارت صادق خادمی |