در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 357

متن درس





تفسیر آیه ۹۲ سوره بقره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره جلسه (۳۵۷)

مقدمه

قرآن کریم، به‌عنوان کتابی الهی، نه‌تنها مجموعه‌ای از آیات وحیانی است، بلکه نظامی منسجم، علمی و فلسفی را در خود جای داده که پاسخ‌گوی تمامی اشکالات و شبهات در چارچوب منطقی و استدلالی خویش است. آیه ۹۲ سوره بقره، با طرح موضوع هدايت قوم بنی‌اسرائیل توسط حضرت موسی علیه‌السلام و انحراف آن‌ها به‌سوی پرستش گوساله، یکی از آیاتی است که پرسش‌های عمیقی را در حوزه تفسیر و معرفت دینی برمی‌انگیزد. این آیه، با اشاره به آمدن بينات و نسبت دادن ظلم به قوم، زمینه‌ساز طرح اشکالی کلیدی شده است: آیا ظلم قوم به دلیل انحراف در پرستش گوساله است یا غیبت حضرت موسی علیه‌السلام عامل اصلی این انحراف بوده؟ این پرسش، نه‌تنها به تحلیل دقیق آیه، بلکه به بازنگری در روش‌های تفسیری و ضرورت نگاه علمی به قرآن کریم دعوت می‌کند. در این نوشتار، با رویکردی علمی و منطقی، این آیه مورد بررسی قرار گرفته و با بهره‌گیری از استدلال‌های حلّی و نقضی، پاسخ‌های جامعی به اشکال ارائه می‌شود. هدف، تبیین ساختار منسجم قرآن کریم به‌مثابه نظامی ریاضی‌گونه و فلسفی است که در آن پاسخ هر پرسش در خود آیه نهفته است.

بخش اول: تحلیل آیه ۹۲ سوره بقره و اشکال مطرح‌شده

متن و ترجمه آیه

وَلَقَدْ جَاءَكُمْ مُوسَىٰ بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ

و به‌راستی موسی با دلایل روشن برای شما آمد، سپس شما پس از او گوساله را به پرستش گرفتید، در حالی که ستمکار بودید.

طرح اشکال

اشکالی که در تفسیر این آیه مطرح شده، به تناقض ظاهری در نسبت ظلم به قوم بنی‌اسرائیل بازمی‌گردد. پرسش این است که آیا ظلم قوم (وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ) ناشی از انحراف آن‌ها در پرستش گوساله است یا غیبت حضرت موسی علیه‌السلام (مِنْ بَعْدِهِ) عامل اصلی این انحراف بوده است؟ اگر غیبت موسی علیه‌السلام زمینه‌ساز انحراف بوده، نسبت دادن ظلم به قوم ناعادلانه به نظر می‌رسد، زیرا ترک قوم توسط موسی علیه‌السلام می‌تواند مسئولیت را به او منتقل کند. این پرسش، به چالش مسئولیت در انحراف قوم می‌پردازد و ضرورت تحلیل دقیق آیه را برجسته می‌سازد.

درنگ: اشکال مطرح‌شده در آیه ۹۲ سوره بقره، به تناقض ظاهری میان غیبت موسی علیه‌السلام و نسبت ظلم به قوم اشاره دارد. این پرسش، زمینه‌ساز تحلیل عمیق ساختار منطقی آیه و ضرورت نگاه علمی به قرآن کریم است.

ضرورت پاسخ‌گویی به اشکالات قرآنی

در مواجهه با شبهات و اشکالات قرآنی، نباید از طرح پرسش هراس داشت، زیرا این اشکالات اغلب از غفلت نسبت به یک ویژگی یا نکته در متن ناشی می‌شوند. قرآن کریم، به‌عنوان متنی وحیانی، از هرگونه عیب و نقص مصون است و اشکالات مطرح‌شده معمولاً به دلیل عدم دقت در سیاق یا ساختار منطقی آیات پدید می‌آیند. پاسخ‌گویی به این اشکالات، نه‌تنها به فهم عمیق‌تر آیات کمک می‌کند، بلکه مصونیت قرآن کریم را از نقدهای نادرست به نمایش می‌گذارد.

نگاه علمی به قرآن کریم

قرآن کریم را باید به‌مثابه نظامی علمی، ریاضی‌گونه و فلسفی نگریست، نه مجموعه‌ای از روایات تاریخی یا نقل‌های پراکنده. این کتاب آسمانی، ساختاری منسجم دارد که در آن هر پرسش، پاسخ خود را در دل خویش نهفته است، مانند مسئله‌ای ریاضی که حل آن در خود صورت‌مسئله موجود است. این رویکرد، قرآن کریم را از تفاسیر کشکولی و داستان‌گویانه متمایز می‌سازد و بر ضرورت تحلیل منطقی و استدلالی تأکید دارد.

درنگ: قرآن کریم، نظامی علمی و فلسفی است که پاسخ هر پرسش در ساختار منطقی و منسجم آن نهفته است. این ویژگی، ضرورت نگاه ریاضی‌گونه به آیات را برجسته می‌سازد.

درس از استاد ریاضی

تجربه‌ای از یک استاد ریاضی نشان می‌دهد که مسائل ریاضی از دو حال خارج نیستند: یا از سوی فردی غیرمتخصص طرح شده‌اند و ارزش پاسخ‌گویی ندارند، یا اگر علمی باشند، پاسخ در خود مسئله نهفته است. این اصل، به تفسیر قرآن کریم تعمیم می‌یابد. پرسش‌های قرآنی، اگر با دقت طرح شوند، پاسخ خود را در متن آیات دارند و نیازی به استنادات خارجی نیست. این دیدگاه، تفسیر را از حالت نقل‌محوری به تحلیل منطقی و درون‌متنی سوق می‌دهد.

نقد پرسش‌های غیرعلمی

بسیاری از پرسش‌های مطرح‌شده در حوزه‌های علمی و دانشگاهی، به دلیل فقدان ساختار منطقی، غیرعلمی تلقی می‌شوند. پرسشی که به‌گونه‌ای طرح شود که پاسخ معتبر و علمی را نطلبد، ارزش پاسخ‌گویی ندارد. در تفسیر قرآن کریم، پرسش‌ها باید مبتنی بر سیاق و منطق آیات باشند تا به فهم دقیق منجر شوند.

نقد نظام آزمون‌های علم دینی

برخی پرسش‌های مطرح‌شده در آزمون‌های علم دینی، به دلیل فقدان انسجام علمی، به جای تقویت توان استدلالی، به تضعیف پایه‌های علمی محصلان منجر شده‌اند. این مسئله، ضرورت بازنگری در روش‌های طرح پرسش و آموزش را برجسته می‌سازد تا پرسش‌ها منطبق با اصول علمی و منطقی باشند.

پاسخ در خود پرسش

در علوم ریاضی، پرسش علمی پاسخ خود را در بر دارد و نیازی به استنادات خارجی نیست. این اصل در تفسیر قرآن کریم نیز صادق است. آیات قرآن کریم، به‌عنوان نظامی منسجم، پاسخ اشکالات را در خود دارند و تفسیر باید با تحلیل درون‌متنی انجام شود. این رویکرد، از ارجاعات پراکنده و غیرمنسجم پرهیز می‌کند.

علوم ریاضی و ساختار منطقی

علوم ریاضی، شامل حساب (کم منفصل)، هندسه (کم متصل)، هیئت (نجوم)، و موسیقی (نت‌های ریاضی و تنفسی)، ساختاری منطقی دارند که در آن پرسش علمی پاسخ خود را در خویش دارد. این ساختار، به‌عنوان الگویی برای تفسیر قرآن کریم، نشان می‌دهد که آیات نیز دارای نظامی منطقی هستند که پاسخ اشکالات در آن‌ها نهفته است.

درنگ: همان‌گونه که در علوم ریاضی پاسخ در خود مسئله نهفته است، در قرآن کریم نیز پاسخ اشکالات در ساختار منطقی آیات موجود است.

نقد تفسیر بعضها بعضا

تفسیر قرآن کریم با ارجاع به آیات دیگر (یفسر القرآن بعضها بعضا)، اگر بدون توجه به سیاق آیه باشد، به تفسیری غیرعلمی و پراکنده منجر می‌شود. تفسیر صحیح باید از درون آیه و سیاق آن استخراج شود تا از حالت کشکولی و نقل‌محور خارج گردد.

جمع‌بندی بخش اول

آیه ۹۲ سوره بقره، با طرح موضوع هدايت قوم بنی‌اسرائیل و انحراف آن‌ها به‌سوی پرستش گوساله، پرسشی کلیدی را برمی‌انگیزد که آیا ظلم قوم به دلیل غیبت موسی علیه‌السلام بوده یا سرشت ظالمانه آن‌ها عامل انحراف است. این پرسش، ضرورت نگاه علمی و منطقی به قرآن کریم را برجسته می‌سازد. پاسخ اشکال، در ساختار منسجم آیه نهفته است و با تحلیل درون‌متنی قابل استخراج است. نقد پرسش‌های غیرعلمی و تفاسیر کشکولی، بر اهمیت روش‌های استدلالی و منطقی در تفسیر تأکید دارد.

بخش دوم: پاسخ به اشکال آیه ۹۲ سوره بقره

تحلیل اشکال

اشکال مطرح‌شده در آیه، به تناقض ظاهری میان غیبت موسی علیه‌السلام و نسبت ظلم به قوم اشاره دارد. پرسش این است که اگر غیبت موسی علیه‌السلام عامل انحراف قوم در پرستش گوساله بوده، چرا ظلم به قوم نسبت داده شده و نه به موسی علیه‌السلام که قوم را ترک کرده است؟ این پرسش، به چالش مسئولیت در انحراف قوم می‌پردازد و نیازمند پاسخی دقیق و منطقی است.

پاسخ حلّی

از منظر حلّی، پاسخ به اشکال بر این اصل استوار است که انبیاء، از جمله موسی علیه‌السلام، علت محدثه‌اند، نه مبقیه. انبیاء احکام و بينات را برای هدایت قوم می‌آورند و پس از مدتی، بنا بر حکمت الهی، از میان قوم می‌روند. تداوم هدایت، به امامت به‌عنوان علت مبقیه واگذار می‌شود. در مورد بنی‌اسرائیل، موسی علیه‌السلام تا زمان حضورش سیطره نبوت را بر قوم اعمال می‌کرد، چه از طریق خود او و چه از طریق هارون علیه‌السلام که به‌عنوان جانشین و مکمل او عمل می‌نمود. هارون، با فصاحت و جمال، در برابر جلال موسی علیه‌السلام، نقش هدایتی را تکمیل می‌کرد. بنابراین، غیبت موسی علیه‌السلام به خودی خود توجیهی برای انحراف قوم نیست، زیرا هارون و بينات موجود بودند. قوم، با وجود این هدایت‌ها، به پرستش گوساله روی آوردند که نشان‌دهنده سرشت ظالمانه آن‌هاست.

درنگ: انبیاء علت محدثه‌اند و هدایت را آغاز می‌کنند، اما تداوم آن به امامت و بينات وابسته است. غیبت موسی علیه‌السلام توجیهی برای انحراف قوم نیست.

پاسخ نقضی

از منظر نقضی، اشکال مبتنی بر این فرض است که ضمير «مِنْ بَعْدِهِ» به موسی علیه‌السلام اشاره دارد. اما این فرض قابل ابطال است، زیرا ضمير می‌تواند به «مجیء بينات» ارجاع داشته باشد. در آیه، موضوع اصلی «مجیء بينات» است، نه شخص موسی علیه‌السلام. موسی علیه‌السلام، مانند پستچی‌ای است که نامه الهی (بينات) را می‌آورد، اما اصالت با بينات است که از جانب خداوند نازل شده‌اند. اگر ضمير به مجیء بينات ارجاع داشته باشد، انحراف قوم پس از دریافت دلایل روشن رخ داده، نه صرفاً به دلیل غیبت موسی علیه‌السلام. این تحلیل، مسئولیت انحراف را به قوم بازمی‌گرداند و اشکال را ابطال می‌کند.

درنگ: ضمير «مِنْ بَعْدِهِ» می‌تواند به مجیء بينات ارجاع داشته باشد، نه موسی علیه‌السلام، که ظلم را به قوم نسبت می‌دهد.

موضوعیت بينات

موضوع اصلی آیه، مجیء بينات است، نه شخص موسی علیه‌السلام. موسی علیه‌السلام، به‌عنوان رسول، ابزار انتقال بينات است و ارزش او به معجزاتی وابسته است که از جانب خداوند نازل شده‌اند. بينات، به‌مثابه فیض الهی، اصالت دارند و انحراف قوم، ناشی از عدم پذیرش این دلایل روشن است، نه غیبت موسی علیه‌السلام.

معجزه فعلی در برابر معجزات مسبوق

معجزات انبیاء بر دو نوع‌اند: معجزات فعلی، مانند تحدی قرآن کریم (فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ)، که برای نسل‌های بعد نیز معتبر است، و معجزات مسبوق به سابقه، مانند شق‌القمر یا ید بیضا، که برای زمان خودشان اثبات‌کننده بودند. برای نسل‌های بعدی، این معجزات به‌صورت نقل باقی مانده‌اند و ارزش اثباتی ندارند. معجزه فعلی، مانند قرآن کریم، همچنان پشتوانه هدایت است و انحراف قوم بنی‌اسرائیل، با وجود بينات فعلی، نشان‌دهنده ظلم ذاتی آن‌هاست.

درنگ: معجزه فعلی، مانند تحدی قرآن کریم، ارزش هدایتی دائمی دارد، در حالی که معجزات مسبوق برای نسل‌های بعد نقل هستند.

استناد عالمان دینی به معجزه فعلی

برخی عالمان دینی، با استناد به معجزه فعلی، بر این باورند که نسل‌های پیشین حق تعیین سرنوشت نسل‌های بعدی را ندارند. معجزه فعلی، به نسل حاضر اجازه می‌دهد بر اساس شرایط خود تصمیم بگیرند، نه بر پایه انتخاب گذشتگان. این دیدگاه، به نقش بينات در هدایت مستمر تأکید دارد.

شرك ولايي و افضليت

مقید کردن هدایت به شخص خاص، مانند موسی علیه‌السلام، نوعی شرک ولایی است، زیرا همه انبیاء و اولیاء مورد قبول‌اند و هدایت الهی از طریق همه آن‌ها جاری می‌شود. در نظام شیعی، همه انبیاء و ائمه نور واحدند (كُلُّهُمْ نُورٌ وَاحِدٌ) و اختصاص هدایت به یک شخص، به شرک منجر می‌شود. افضليت ائمه، مانند امیرالمؤمنین علیه‌السلام، از اختصاص متمایز است. افضليت به مرتبه برتر اشاره دارد، اما اختصاص، هدایت را به شخص خاص محدود می‌کند که با اصل «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» منافات دارد.

درنگ: اختصاص هدایت به شخص خاص، نوعی شرک ولایی است. همه انبیاء و اولیاء نور واحدند و افضليت از اختصاص متمایز است.

شرک در ما أُنْزِلَ عَلَيْنَا

اعتقاد به «ما أُنْزِلَ عَلَيْنَا» (وحی خاص قوم) به‌جای «ما أَنْزَلَ اللَّهُ» (وحی عام)، نوعی شرک است که ریشه انحراف قوم بنی‌اسرائیل بود. محدود کردن وحی به قوم خاص، به تعصب و انکار حقیقت الهی منجر می‌شود و قوم را از پذیرش هدایت بازمی‌دارد.

ساختار نحوی آیه و ظلم قوم

عبارت «وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ»، با ساختار اسميه، جمع و اطلاقی، ظلم را به‌عنوان صفتی ذاتی و فراگیر برای قوم بنی‌اسرائیل معرفی می‌کند. برخلاف صفاتی مانند دروغ یا غیبت که در شرایط خاص ممکن است جایز باشند، ظلم هیچ تخصیصی ندارد و در همه حال حرام است. این ساختار، ظلم قوم را در همه شرایط، چه در حضور موسی علیه‌السلام و چه در غیبت او، تأیید می‌کند. قوم بنی‌اسرائیل، حتی در حضور موسی علیه‌السلام و با وجود معجزات متعدد، مانند شکاف دریا، مرتکب انحراف شدند که نشان‌دهنده سرشت ظالمانه آن‌هاست.

درنگ: عبارت «وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ» ظلم را صفتی ذاتی و فراگیر برای قوم معرفی می‌کند که در همه حال صادق است.

مصونیت قرآن کریم از عیب

بررسی اشکالات و پاسخ به آن‌ها، مصونیت قرآن کریم از هرگونه عیب را به نمایش می‌گذارد. ساختار منطقی آیات، پاسخ همه پرسش‌ها را در خود دارد و با تحلیل ریاضی‌گونه قابل دفاع است. این ویژگی، قرآن کریم را به‌عنوان متنی وحیانی و بی‌نقص معرفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

پاسخ به اشکال آیه ۹۲ سوره بقره، با استدلال‌های حلّی و نقضی، نشان می‌دهد که ظلم قوم بنی‌اسرائیل ناشی از سرشت ظالمانه آن‌هاست، نه غیبت موسی علیه‌السلام. ضمير «مِنْ بَعْدِهِ» به مجیء بينات ارجاع دارد، نه شخص موسی علیه‌السلام، که مسئولیت انحراف را به قوم بازمی‌گرداند. بينات، به‌عنوان محور هدایت، اصالت دارند و انحراف قوم، حتی در حضور موسی علیه‌السلام، نشان‌دهنده نافرمانی ذاتی آن‌هاست. این تحلیل، بر مصونیت قرآن کریم از عیب و ضرورت نگاه علمی به آن تأکید دارد.

بخش سوم: نقد روش‌های تفسیری و ضرورت رویکرد علمی

نقد تفاسیر کشکولی

تفاسیر کشکولی، که با پرش از آیه‌ای به آیه دیگر و تکیه بر نقل‌های پراکنده شکل می‌گیرند، از تحلیل منطقی و ریاضی‌گونه آیات غافل‌اند. این تفاسیر، به دلیل فقدان انسجام، نمی‌توانند عمق معانی قرآن کریم را آشکار کنند. تفسیر علمی، باید بر تحلیل درون‌متنی متمرکز باشد و از ارجاعات بی‌ضابطه پرهیز کند.

ساده‌انگاری تفسیر و اخلاق

در برخی نظام‌های آموزشی علم دینی، تفسیر و اخلاق به‌عنوان علوم ساده تلقی شده‌اند، در حالی که تفسیر قرآن کریم، به دلیل سهل‌ممتنع بودن آن، از علوم پیچیده‌ای مانند فقه و فلسفه دشوارتر است. این ساده‌انگاری، به ضعف در فهم آیات و کاهش دقت علمی در تفسیر منجر شده است.

درنگ: تفسیر قرآن کریم، به دلیل سهل‌ممتنع بودن، از علوم فقهی و فلسفی دشوارتر است و نیازمند دقتی بیش از آن‌هاست.

سهل‌ممتنع بودن قرآن کریم

قرآن کریم، به دلیل سهل‌ممتنع بودن، از یک‌سو برای همگان قابل فهم به نظر می‌رسد (وَيَسَّرْنَا لِلذِّكْرِ) و از سوی دیگر، فهم عمیق آن منحصر به معصوم است. این پارادوکس، قرآن کریم را به متنی منحصربه‌فرد تبدیل کرده که فهم آن نیازمند توازن میان سهولت ظاهری و عمق باطنی است.

ضعف ترجمه‌های قرآن کریم

ترجمه‌های قرآن کریم، به دلیل فقدان رویکرد علمی و دقیق، اغلب پر از اشکال‌اند و نمی‌توانند معنای عمیق آیات را منتقل کنند. این ضعف، ناشی از عدم توجه به ساختار سهل‌ممتنع قرآن کریم و پیچیدگی‌های زبانی و معنایی آن است.

روش صبر و تقسیم در منطق

روش صبر و تقسیم در منطق، با حذف متغیرهای غیرضروری (مانند شخص موسی علیه‌السلام) و تمرکز بر متغیر اصلی (بينات)، به حل اشکال کمک می‌کند. در آیه ۹۲ سوره بقره، با حذف موسی علیه‌السلام و تمرکز بر بينات، آیه به «وَلَقَدْ جَاءَكُمُ الْبَيِّنَاتِ مِنَ اللَّهِ» تبدیل می‌شود که اشکال را رفع می‌کند.

درنگ: روش صبر و تقسیم، با حذف متغیرهای غیرضروری و تمرکز بر بينات، اشکال آیه را به‌گونه‌ای منطقی رفع می‌کند.

عدم اصالت افراد

در برابر خداوند، هیچ فردی، حتی انبیاء و ائمه، اصالت ندارد. همه آن‌ها فعل خدا و مجرای فیض الهی‌اند. اختصاص دادن هدایت به شخص خاص، به شرک منجر می‌شود و اصالت را باید به فیض الهی نسبت داد که از طریق انبیاء و اولیاء جاری می‌شود.

جمع‌بندی بخش سوم

نقد روش‌های تفسیری کشکولی و ساده‌انگاری تفسیر، بر ضرورت رویکرد علمی و منطقی به قرآن کریم تأکید دارد. سهل‌ممتنع بودن قرآن کریم، آن را به متنی پیچیده و در عین حال در دسترس تبدیل کرده که فهم آن نیازمند دقت علمی است. روش صبر و تقسیم، به‌عنوان ابزاری منطقی، به رفع اشکالات کمک می‌کند و بر عدم اصالت افراد در برابر فیض الهی تأکید دارد.

جمع‌بندی نهایی

تفسیر آیه ۹۲ سوره بقره، با تحلیل اشکالی کلیدی در نسبت ظلم به قوم بنی‌اسرائیل، نشان‌دهنده عمق و انسجام علمی قرآن کریم است. این آیه، با طرح موضوع مجیء بينات و انحراف قوم به‌سوی پرستش گوساله، پرسشی عمیق را مطرح می‌کند که آیا ظلم قوم به دلیل غیبت موسی علیه‌السلام بوده یا سرشت ظالمانه آن‌ها عامل اصلی است. پاسخ‌های حلّی و نقضی، با ارجاع ضمير «مِنْ بَعْدِهِ» به مجیء بينات و تأکید بر اصالت بينات، مسئولیت انحراف را به قوم بازمی‌گرداند. ساختار اطلاقی «وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ»، ظلم را صفتی ذاتی و فراگیر برای قوم معرفی می‌کند که در حضور یا غیبت موسی علیه‌السلام صادق است. نقد تفاسیر کشکولی و ساده‌انگاری تفسیر، بر ضرورت رویکرد علمی و منطقی به قرآن کریم تأکید دارد. این آیه، انسان را به تأمل در مسئولیت امت در برابر بينات و پرهیز از شرک ولایی دعوت می‌کند و مصونیت قرآن کریم از هرگونه عیب را به نمایش می‌گذارد.

با نظارت صادق خادمی