متن درس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره جلسه (359)
مقدمه
آیه 93 سوره بقره، بهعنوان بخشی از گفتمان قرآنی در مواجهه با قوم بنیاسرائیل، به بررسی وضعیت ایمانی و انحراف این قوم از طریق مفهوم «اشراب» و نفوذ گوساله در قلوب آنها میپردازد. این آیه، با تأکید بر کفر بهعنوان عامل اصلی انحراف، از منظر حکمتمحور و با رویکردی روانشناختی، چگونگی تبدیل کفر به ایمانی باطل و تأثیر آن بر رفتار و هویت قوم را تحلیل میکند. نوشتار حاضر، با تجمیع محتوای درسگفتار و تحلیلهای ارائهشده، به تبیین این مفاهیم با زبانی علمی و فاخر میپردازد، تا برای مخاطبان تحصیلکرده و پژوهشگران حوزه علوم دینی و روانشناسی قابلاستفاده باشد. ساختار این اثر بهگونهای طراحی شده که با حفظ تمامی جزئیات، مفاهیم را بهصورت نظاممند و با پیوندهای معنایی عمیق ارائه دهد.
بخش اول: تبیین مفهوم اشراب در آیه 93 سوره بقره
معرفی آیه و ساختار آن
آیه 93 سوره بقره، در گفتوگویی الهی با قوم بنیاسرائیل، به انحراف عمیق این قوم از مسیر ایمان حقیقی اشاره دارد. متن آیه به شرح زیر است:
وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا ۖ قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ ۚ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
ترجمه: و هنگامی که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالای سرتان برافراشتیم، [گفتیم:] آنچه به شما دادهایم با قوت بگیرید و بشنوید. گفتند: شنیدیم و نافرمانی کردیم. و به سبب کفرشان، گوساله در دلهایشان نوشانده شد. بگو: اگر مؤمنید، چه بد است آنچه ایمانتان به شما فرمان میدهد.
این آیه در دو فراز اصلی تنظیم شده است: فراز نخست، تا عبارت «قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا»، به استکبار و نافرمانی قوم اشاره دارد؛ فراز دوم، با عبارت «وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ»، به تحلیل علل و پیامدهای این انحراف میپردازد. مفهوم «اشراب» و نقش کفر بهعنوان عامل نفوذ گوساله، محور اصلی این آیه است.
درنگ
آیه 93 سوره بقره، با ساختار دوفرازی، ابتدا نافرمانی قوم بنیاسرائیل را در برابر پیمان الهی برجسته میکند و سپس با مفهوم «اشراب»، به نفوذ عمیق گوساله در قلب آنها بهعنوان نتیجه کفرشان اشاره دارد.
تمایز اشراب از اکل: استعارهای حکمتمحور
عبارت «وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ» به نفوذ عمیق و سیال گوساله در قلوب قوم اشاره دارد که با مفهوم «اشراب» (نوشیدن) از «اکل» (خوردن) متمایز است. در علوم طبیعی و پزشکی سنتی، اکل به مصرف مواد جامد (ماكولات) و اشراب به مصرف مایعات (مشروبات) اشاره دارد. ماكولات برای هضم و جذب، نیازمند مراحل متعدد (هضم اول تا رابع) هستند تا به مایع رقيق (ماء الكشك) تبدیل شوند، درحالیکه مشروبات بهسرعت در بدن نفوذ میکنند. قرآن کریم با استفاده از «اشراب» بهجای «اکل»، بر نفوذ سریع و عمیق گوساله در قلب قوم تأکید میکند، که نشاندهنده تأثیر فوری و عمیق این انحراف است.
از منظر پزشکی سنتی، ماكولات پس از ورود به معده، طی مراحل هضم به مشروبات تبدیل میشوند تا در عروق و اعصاب نفوذ کنند. اگر معده ضعیف باشد، این فرآیند مختل شده و بدن به بیماریهایی مانند یبوست یا ضعف اعصاب مبتلا میشود. قرآن کریم با این استعاره، انحراف قوم را به بیماریای تشبیه میکند که بهسرعت در قلب آنها نفوذ کرده است، مانند سرم که در بیمارستان برای جبران کمبود مایعات تزریق میشود.
درنگ
تمایز «اشراب» از «اکل» در آیه، حکایت از نفوذ سریع و عمیق گوساله در قلب قوم دارد، که به مثابه مایعی کفرآمیز، هویت ایمانی آنها را تسخیر کرده است.
جمعبندی بخش اول
آیه 93 سوره بقره، با تأکید بر مفهوم «اشراب»، به نفوذ عمیق گوساله در قلب قوم بنیاسرائیل اشاره دارد که نتیجه کفر آنهاست. تمایز «اشراب» از «اکل» نشاندهنده سرعت و عمق این انحراف است، که مانند مایعی سیال، قلب قوم را تسخیر کرده و آنها را به گوسالهپرستی سوق داده است.
بخش دوم: قلب، مرکز فرماندهی انسان
نقش قلب در برابر مغز
عبارت «فِي قُلُوبِهِمُ» در آیه، به قلب بهعنوان مرکز فرماندهی انسان اشاره دارد، نه مغز، که تنها ظرف مدیریت اجرایی است. در نگاه قرآنی، قلب مرکز اراده، تصمیمگیری و هویت انسان است، درحالیکه مغز و مخچه نقش اجرایی دارند. علم مدرن هنوز بهطور کامل نقش قلب را در فرماندهی انسان نپذیرفته، اما قرآن کریم با تأکید بر «قلب»، گوسالهپرستی را انحرافی عمیق در مرکز هویت قوم میداند. نفوذ گوساله در قلب، نشاندهنده تسخیر کامل جان و روح قوم است.
از منظر روانشناختی، قلب محل نفسانیات (نفس اماره، لوامه، مطمئنه) است و رفتار انسان را تعیین میکند. گوسالهپرستی، با نفوذ در قلب، هویت ایمانی قوم را به کفر تبدیل کرده است. این فرآیند، مانند نفوذ مایعی در عروق، قلب قوم را بهطور کامل تحت تأثیر قرار داده است.
درنگ
قلب، بهعنوان مرکز فرماندهی انسان در نگاه قرآنی، محل نفوذ گوساله است که هویت ایمانی قوم را به کفر تبدیل کرده و نشاندهنده عمق انحراف آنهاست.
رد تفسیر حبالعجل
برخلاف تفاسیر سنتی که «وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ» را به محبت گوساله تفسیر میکنند، این آیه به نفوذ خود گوساله در قلب قوم اشاره دارد، نه صرفاً محبت آن. تفسیر حبالعجل، سطح انحراف قوم را به یک احساس متوسط (حب) تقلیل میدهد، درحالیکه قرآن کریم با «اشراب»، به وحدت کامل قلب قوم با گوساله اشاره دارد. گوساله، مانند نان یا برنج که پس از هضم به مشروب تبدیل میشود، از ذهن به قلب نفوذ کرده و معبود قوم شده است.
از منظر فلسفی، این وحدت فراتر از اتحاد عاقل و معقول در فلسفه صدرایی است. قلب قوم، خود گوساله شده، نه اینکه صرفاً با آن متحد شده باشد. این فرآیند، مشابه هضم ماكولات در معده، بهتدریج قوم را به گوسالهپرست تبدیل کرده است.
درنگ
نفوذ گوساله در قلب قوم، نه صرفاً محبت آن، بلکه وحدت کامل با گوساله است که هویت ایمانی آنها را به گوسالهپرستی تبدیل کرده است.
جمعبندی بخش دوم
قلب، بهعنوان مرکز فرماندهی انسان، محل نفوذ گوساله در قوم بنیاسرائیل بوده و این نفوذ، هویت ایمانی آنها را به کفر تبدیل کرده است. رد تفسیر حبالعجل نشان میدهد که انحراف قوم، عمیقتر از یک احساس ساده بوده و به وحدت کامل قلب با گوساله منجر شده است.
بخش سوم: نقش طبیعت در انحراف قوم
فعل مجهول «أُشْرِبُوا» و فاعل طبیعی
استفاده از فعل مجهول «أُشْرِبُوا» در آیه، نشاندهنده نقش طبیعت بهعنوان فاعل این فرآیند است، نه جبر الهی. این امر بیانگر آن است که قوم، با انتخاب کفر، خود را به گوسالهپرستی مبتلا کردهاند. همانگونه که نان به مشروب تبدیل میشود، گوساله نیز از طریق کفر به قلب قوم نفوذ کرده است.
بهعنوان مثال، در قتل امام حسین علیهالسلام، فاعل مشخص است و نیازی به ذکر آن نیست. در اینجا نیز، طبیعت کفر قوم، فاعل اشراب گوساله است. این فرآیند، مانند هضم غذا در معده، طبیعی و اختیاری است و قوم با انتخاب خود، این انحراف را پذیرفتهاند.
درنگ
فعل مجهول «أُشْرِبُوا» نشاندهنده فرآیند طبیعی و اختیاری نفوذ گوساله در قلب قوم است که نتیجه کفر خود آنهاست.
تأثیرپذیری انسان از محیط
انسان بهطور طبیعی از هر آنچه میبیند، میشنود یا لمس میکند تأثیر میپذیرد و این تأثیرات در قلب او نفوذ میکنند. این ظرفیت ادراکی بالای انسان، او را از حیوانات متمایز میکند. قرآن کریم با «اشراب»، این فرآیند را به نفوذ گوساله در قلب قوم تشبیه میکند، که مانند مایعی سیال، قلب آنها را تسخیر کرده است.
از منظر روانشناختی، فردی که بهطور مداوم به محرکهای منفی توجه میکند، مانند کسی که آشغال در جان خود جمع میکند، از هویت اصلی خود دور میشود. قوم بنیاسرائیل، با توجه به گوساله، آن را در قلب خود جای دادند و گوسالهپرست شدند.
درنگ
انسان به دلیل ظرفیت ادراکی بالا، از هر محرکی تأثیر میپذیرد و این تأثیرات، مانند مشروبات، در قلب او نفوذ کرده و هویت او را شکل میدهند.
جمعبندی بخش سوم
فعل مجهول «أُشْرِبُوا» نشاندهنده فرآیند طبیعی و اختیاری انحراف قوم است که نتیجه کفر آنهاست. تأثیرپذیری انسان از محیط، بهویژه در قلب، او را به پذیرش باورهای انحرافی مانند گوسالهپرستی سوق میدهد.
بخش چهارم: ضرورت مراقبت از ورودیهای نفسانی
کنترل ورودیهای نفسانی
قرآن کریم با تأکید بر «غضوا أبصاركم» و تغافل، انسان را به کنترل ورودیهای نفسانی (دیدن، شنیدن، لمس) دعوت میکند. توجه به محرم یا نامحرم، هر دو میتوانند قلب را آلوده کنند. قوم بنیاسرائیل، با توجه به گوساله، آن را در قلب خود جای دادند و گوسالهپرست شدند.
بهعنوان مثال، کالبدشکاف که بدن مرده را تکهتکه میکند، باید پس از کار خود را تصفیه کند، وگرنه روان او آسیب میبیند. انسان نیز باید قلب خود را از آلودگیها پاک کند تا از انحراف مصون بماند.
درنگ
کنترل ورودیهای نفسانی، مانند دیدن و شنیدن، برای حفظ پاکی قلب ضروری است، زیرا هر ورودی در قلب نفوذ کرده و هویت انسان را شکل میدهد.
نقد پرخوری نفسانی
پرخوری نفسانی، مانند انباشت علم، هوس یا دنیا، مانع رشد انسان میشود. انسان با انباشت بیشازحد ورودیها، مانند ماشینی که روغن اضافی در آن ریخته شده، دچار اختلال میشود. قوم بنیاسرائیل، با پذیرش گوساله، قلب خود را از کفر پر کردند و از ایمان دور شدند.
تمثیل آب حوض که سالی یکبار تخلیه میشد، نشاندهنده نیاز انسان به تخلیه آلودگیهای نفسانی است. اولیای خدا با تصفیه قلب خود از کفر، شرك و فسق، به مقام قرب الهی میرسند، درحالیکه دیگران در قاطیپاتی نفسانی باقی میمانند.
درنگ
پرخوری نفسانی، مانند انباشت علم یا هوس، مانع رشد انسان است و تخلیه قلب از آلودگیها، شرط لازم برای رشد حقیقی است.
جمعبندی بخش چهارم
مراقبت از ورودیهای نفسانی و تخلیه قلب از آلودگیها، برای حفظ ایمان حقیقی و رشد انسان ضروری است. قوم بنیاسرائیل، با عدم کنترل ورودیها و پذیرش گوساله، به انحراف کشیده شدند.
بخش پنجم: رابطه کفر و ایمان در آیه
کفر بهعنوان عامل اشراب
آیه ابتدا کفر را عامل اشراب معرفی میکند («بِكُفْرِهِمْ») و سپس ایمان باطل را نتیجه آن میداند («يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ»). این ایمان، در واقع جهل مركب است که قوم آن را ایمان میپندارد، اما در حقیقت کفر است.
از منظر منطقی، جهل مركب نوعی علم است، زیرا فرد نمیداند که نمیداند و خود را عالم میپندارد. ایمان قوم، مانند جهل مركب، کفر را بهعنوان ایمان پذیرفته است. این فرآیند، مشابه توهم است که به ترس و سپس تهور منجر میشود و قوم را به استکبار و عصیان سوق داد.
درنگ
کفر قوم، عامل نفوذ گوساله در قلب آنها بوده و ایمان باطلشان، نتیجه جهل مركب است که کفر را بهعنوان ایمان پذیرفته است.
عبارت «إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» و رویکرد روانشناختی
عبارت «إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» بهصورت مشروط، ایمان قوم را به چالش میکشد و از تحریک و لجبازی آنها جلوگیری میکند. خداوند بهجای نفی ایمان قوم، با این عبارت، آنها را به تأمل در ایمان باطلشان دعوت میکند. این رویکرد، از منظر روانشناسی، مانع از تجرّی و عصبانیت قوم میشود و آنها را به بازنگری در باورهایشان ترغیب میکند.
در مواجهه با جهل مركب، موعظه بیفایده است، مگر اینکه فرد به شک و تردید در باورهایش وادار شود. این عبارت، زمینه این شک را فراهم میکند.
درنگ
عبارت «إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» با رویکردی روانشناختی، قوم را به تأمل در ایمان باطلشان دعوت میکند، بدون اینکه مستقیماً ایمان آنها را نفی کند.
جمعبندی بخش پنجم
کفر قوم بنیاسرائیل، عامل نفوذ گوساله در قلب آنها بوده و ایمان باطلشان، نتیجه جهل مركب است. عبارت «إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» با رویکردی روانشناختی، آنها را به بازنگری در باورهایشان دعوت میکند.
جمعبندی نهایی
تفسیر آیه 93 سوره بقره با رویکرد حکمتمحور و روانشناختی، عمق انحراف قوم بنیاسرائیل را از طریق نفوذ گوساله در قلوب آنها نشان میدهد. مفهوم «اشراب»، با تمایز از «اکل»، به نفوذ سریع و عمیق کفر در قلب قوم اشاره دارد که نتیجه آن، تبدیل ایمان به جهل مركب و ایمانی باطل است. قلب، بهعنوان مرکز فرماندهی انسان، در این فرآیند تسخیر شده و قوم را به گوسالهپرستی سوق داده است. استفاده از فعل مجهول «أُشْرِبُوا» و تأکید بر طبیعت بهعنوان فاعل، نشاندهنده فرآیند طبیعی و اختیاری این انحراف است. عبارت «إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» با رویکردی روانشناختی، قوم را به بازنگری در ایمان باطلشان دعوت میکند. این تحلیل، بر ضرورت مراقبت از ورودیهای نفسانی و تخلیه قلب از آلودگیها تأکید دارد تا انسان به رشد حقیقی دست یابد. علم دینی نیز باید با اتخاذ رویکردهای آزمایشگاهی و تصفیه نفسانی، به تربیت عالمانی حکمتمحور بپردازد.
با نظارت صادق خادمی