متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 689
مقدمه
سالها پیش، در خلال درسگفتارهایم، گاه به فراخور بحث، خاطراتی از زندگی و تجربیاتم بازگو میکردم. این خاطرات، که گاه بهصورت گذرا در میان مباحث علمی و عرفانیام بیان میشدند، روایتهایی هستند از زیستن در مسیر معرفت و خدمت به جامعه. اکنون، این روایتها را با دلی پر از شوق و تأمل، به رشته تحریر درمیآورم تا شاید برای جویندگان حقیقت و طالبان علم، چراغی باشد در مسیر. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیدهام، کوشیدهام تا با زبانی ساده اما عمیق، شما را به لحظههای زندگیام ببرم؛ لحظههایی که گاه با طعم تلخ نقد همراه است و گاه با شیرینی کشف حقیقت. این خاطرات، نهتنها روایت تجربههای شخصی من، بلکه بازتابی از عمق باورهایم به معرفت، معنویت، و ضرورت اصلاح در مسیر علم و عمل است.
بخش اول: تأملاتی در مدیریت منابع و استعداد
خاطرهای از چادرنشینان و توالتهای فرنگی
در ابتدای انقلاب، در منطقهای محروم، گروهی از خیرین با نیت خیر، اما بدون شناخت کافی، دست به اقدامی عجیب زدند. برای چادرنشینان، که زندگیشان در سادگی و هماهنگی با طبیعت بود، توالتهای فرنگی نصب کرده بودند! وقتی از این کار مطلع شدم، با شگفتی به مسئولش گفتم: «این چه کاری است؟ این پول از جیب مردم و به نیت خیر جمع شده، اما اینجا، در بیابان، میان چادرنشینان، توالت فرنگی چه معنایی دارد؟» این ماجرا، برایم درس بزرگی بود. هر کاری، هرچند با نیت خیر، باید با نیازها و زمینههای جامعه هماهنگ باشد. خیرخواهی بدون شناخت، گاه به هدررفت منابع میانجامد.
درنگ: استفاده از منابع، بهویژه در امور خیریه، باید با شناخت دقیق نیازها و استعدادهای جامعه هدف همراه باشد. خیرخواهی بدون انطباق با واقعیت، به نتیجه مطلوب نمیرسد.
استعداد، کلید انتخاب مسیر
همیشه به شاگردانم گفتهام که هر کس باید راهی را برود که در آن استعداد و زمینه دارد. اگر کسی در علوم غریبه یا امور عرفانی استعداد ندارد، نباید وقتش را هدر دهد. یکی ممکن است در مکانیک، دیگری در فقه، یا حتی در بدلکاری استعداد داشته باشد. بگذاریم هر کس به فراخور توانش، مسیری را برگزیند. جامعه به تنوع نیاز دارد، از عالم دینی گرفته تا بدلکار حرفهای. میگفتم: «ما در دنیا به یک مشت بدلکار خوب هم نیاز داریم!» این آزادی در انتخاب مسیر، ریشه در باور من به تنوع استعدادهای انسانی دارد.
درنگ: شناخت استعداد فردی و هدایت آن به سوی مسیر مناسب، اساس موفقیت است. جامعهای پویا، به تنوع حرفهها و آزادی در انتخاب مسیر نیاز دارد.
نظام گزینش در حوزههای علمیه
در گذشته، حوزههای علمیه ما نظام گزینش سختی داشتند. پذیرش در حوزه، نه به سادگی، بلکه با امتحان استعداد، اخلاق، و رفتار همراه بود. طلبه را میسنجیدند، نه اینکه هر کس را بیمحابا بپذیرند. این گزینش دقیق، عالمانی چون ابنسینا، شیخ مفید، و صدوق را پرورانده بود. در زمان مرحوم حاج شیخ، از میان چهارصد عالم، سیصد نفرشان مجتهد بودند. این نشان از عمق و دقت در تربیت علمی داشت. اما امروز، گاه این سختگیریها کمرنگ شده و باید به آن تأمل کرد.
درنگ: نظام گزینش دقیق در حوزههای علمیه، با تأکید بر استعداد و اخلاق، به تربیت عالمان برجسته منجر میشد. این روش، الگویی برای نظامهای آموزشی امروز است.
انتظار در محضر عارف
یکی از خاطرات عمیقم، به زمانی برمیگردد که میخواستم به محضر عارفی بزرگ راه یابم. با واسطهای که داشتم، قرار شد نزد او بروم. روز اول رفتم، گفتند نیست. روز بعد، باز هم نبود. شانزده روز، هر روز رفتم و در زدم، اما جوابی نشنیدم. در دلم با خدا گفتم: «تو معلم منی، او هست یا نیست، من آمدهام.» سرانجام، روز شانزدهم در باز شد. عارف با لبخندی مرا پذیرفت و گفت: «این انتظار، گزینش تو بود. اگر یک بار گله میکردی یا سؤالم را تکرار میکردی، راهت نمیدادم.» این تجربه، صبر و تعهد را به من آموخت.
درنگ: صبر و استقامت در مسیر کسب معرفت، بخشی از گزینش معنوی است. شتابزدگی و اتهامزنی، مانع پیشرفت در این راه است.
عرضه کتاب جامعالسعادات
روایتی از عالمی که کتاب «جامعالسعادات» را به محضر حضرت امیرالمؤمنین (ع) در نجف عرضه کرد. بارها با تندی روبهرو شد و هر بار بازمیگشت. سرانجام، حضرت پذیرفتند و فرمودند: «میخواستم ببینم این کتاب را برای خودت نوشتهای یا برای مردم. چون برای خودت نوشتهای، ارزشمند است.» این ماجرا، مرا به فکر فرو برد که نیت خالص، چه در علم و چه در عمل، چگونه اثری را جاودانه میکند.
درنگ: نیت خالص در خلق آثار علمی و اخلاقی، ارزش آنها را دوچندان میکند. علم باید برای خودسازی باشد، نه صرفاً برای نمایش.
نقش مربی و نسخه در علم
همیشه گفتهام که بدون مربی، هیچ علمی به ثمر نمینشیند. نسخه بدون مربی، مانند کاغذی بیجان است. میگفتم: «مثل نسخههای بایگانیشده بیمارستانهاست. طبیب نسخه را نوشته، بیمار یا خوب شده یا نه، اما آن نسخه بدون طبیب، به کار کسی نمیآید.» مربیای که خود صاحب نسخه باشد، نعمتی است بزرگ، اما حتی مربیای که از نسخه دیگران بهره میبرد، اگر درست عمل کند، نتیجه میدهد.
درنگ: مربی و نسخه، دو رکن اساسی موفقیت در هر علمی هستند. بدون هدایت مربی، حتی بهترین نسخهها بیفایدهاند.
تلفسازی و تمرکز استعداد
برایم روشن بود که موفقیت در هر علمی، به ریاضت و تلفسازی نیاز دارد. تلفسازی یعنی سرکوب استعدادهای غیرمرتبط، تا یک استعداد خاص شکوفا شود. مثل حوضی که ده راه آب به آن میرسد. اگر همه راهها را ببندی و آب را به یک نهر بزرگ هدایت کنی، آبشار میشود. این تمرکز، راز شکوفایی است. اما بدون مربی و نسخه، این فرآیند ممکن نیست.
درنگ: تلفسازی، تمرکز تمام توانهای وجودی بر یک مسیر است. این فرآیند، با هدایت مربی و نسخه، به شکوفایی استعداد منجر میشود.
نقد حفظ قرآن بدون درایت
همیشه از حفظ قرآن بدون درایت انتقاد میکردم. قرآن کریم، گنجی است که باید با عقل و تفکر گشوده شود. حدیثی است که میفرماید:
رَبَّ تَالِ الْقُرْآنِ وَالْقُرْآنُ یَلْعَنُهُ
بسیاری قرآن میخوانند، اما قرآن آنها را لعن میکند. این یعنی حفظ بدون فهم، به قلب قرآن نمیرسد. فرهنگ شیعه، فرهنگ درایت و تفکر است، نه صرف حفظ و روایت.
درنگ: در فرهنگ شیعه، درایت و تفکر بر حفظ و روایت مقدم است. فهم عمیق قرآن، هدف اصلی تعلیم دینی است.
بخش دوم: تأملاتی در مدیریت جامعه و بحرانها
خاطرهای از ضعف در حفظ منابع
در ابتدای انقلاب، در منطقهای که مسئول بودم، اموال و اسناد را به افراد سپردم و محکمکاری کردم که از دست نرود. اما وقتی برگشتم، دیدم همه را گرفتهاند! به آنها گفتم: «من که سند زدم، قباله نوشتم، چرا نتوانستید نگه دارید؟» این تجربه به من آموخت که بدون اقتدار و زرنگی، نمیتوان منابع را حفظ کرد.
درنگ: حفظ منابع و اموال، به مدیریت قوی و هوشیاری نیاز دارد. ضعف در این زمینه، به از دست رفتن داراییها میانجامد.
روحیه ملیگرایی ایرانیان
ایرانیان را مردمی میدانم که خاکشان را میپرستند. از شرق تا غرب، از ترک تا لر و فارس، هر ایرانی برای وجب به وجب این خاک، خون میدهد. این روحیه ملیگرایی، سرمایه بزرگی است که باید قدرش را دانست. میگفتم: «هر ایرانی، خود را شاهی میداند!» این غرور ملی، نیروی محرکه پیشرفت ماست.
درنگ: روحیه ملیگرایی و عشق به خاک، سرمایهای عظیم برای انسجام و پیشرفت جامعه ایرانی است.
دو بحران اصلی کشور
به باور من، کشور ما با دو بحران اصلی روبهروست: یکی مشکلات معیشتی مردم، که شکمشان را گرسنه نگه داشته، و دیگری نفوذ علوم غریبه و جادوگری که جوانان را از مسیر حقیقت دور میکند. این دو، چالشهایی هستند که باید با قوت و درایت حل شوند.
درنگ: مشکلات معیشتی و نفوذ علوم غریبه، دو بحران اصلی جامعهاند که نیازمند مدیریت قوی و آموزش صحیح برای رفع آنهاست.
زرنگی ایرانیان و آینده کشور
ایرانیان، مردمی باهوش و زرنگاند. اینجا نه افغانستان است و نه عراق. ایران، سرزمینی است با تاریخی چهار هزار ساله، که هر فردش خود را پادشاه میداند. اگر قوت و مدیریت داشته باشیم، میتوانیم بحرانها را حل کنیم. میگفتم: «مردم ایران آنقدر زرنگاند که هیچ بحرانی نمیتواند آنها را از پا درآورد.»
درنگ: هوش و زرنگی ایرانیان، سرمایهای برای غلبه بر چالشهاست. با مدیریت قوی، میتوان آیندهای روشن ساخت.
جمعبندی
این خاطرات، که از دل درسگفتارهایم برآمدهاند، نهتنها روایتهایی از زندگی من، بلکه تأملاتی در باب علم، معرفت، و مدیریت جامعهاند. از نقد استفاده نادرست از منابع تا تأکید بر استعداد و درایت، هر خاطره، دریچهای است به سوی فهم عمیقتر حقیقت. باور دارم که علم دینی، باید با درایت و تفکر همراه باشد، نه صرف حفظ و روایت. نقش مربی، تمرکز استعداد، و صبر در مسیر معرفت، از درسهایی است که در این مسیر آموختهام. برای جامعه امروز، که با چالشهای معیشتی و فرهنگی دستوپنجه نرم میکند، این تجربیات میتوانند راهگشا باشند. امیدم این است که این گفتگوهای صمیمی، برای شما، خواننده گرامی، الهامبخش باشد و شما را به تأمل در مسیر علم و معنویت دعوت کند.
با نظارت صادق خادمی