متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 691
مقدمه
این مجموعه، روایتهایی است از تجربهها و تأملاتم که گاه در درسگفتارهایم بهصورت گذرا به آنها اشاره کردهام. در این گفتگوهای صمیمی، میکوشم با زبانی از دل برآمده، شما را به لحظههایی ببرم که در آنها درسهای زندگیام را آموختهام. این خاطرات، نهتنها شرح رویدادهای گذشته است، بلکه تأملاتی است در باب معرفت، معنویت، و زیست اخلاقی که امیدوارم برای شما نیز الهامبخش باشد.
بخش اول: در جستوجوی صافی نفس
آثار گناه بر نفس
سالهاست که دریافتهام آلودگی نفس به گناه، چون سمی است که آرامآرام روان را مسموم میکند. این آلودگی، هاری و نکبت میآورد، غیبت و خباثت را در دل میکارد، و بدبینی، شک، و ظن را چون علفهای هرز در ذهن میرویاند. گناه، مانعی است که راه معرفت و یقین را سد میکند و صفا را از دل میزداید. بارها به خود گفتهام: اگر نفس را پاک نکنیم، چگونه میتوانیم به نور الهی نزدیک شویم؟
درنگ: آلودگی نفس به گناه، روان را از صفا و معرفت دور میکند و بدبینی و شک را در دل مینشاند.
تأمل در افکار روزانه
هر شب، پیش از خواب، لحظهای مینشینم و به روزی که گذشت میاندیشم. چه مقدار از افکارم خیر بود و چه میزان شر؟ چه اندازه به دیگران حسن نیت داشتم و چه قدر بدبینی؟ این خودارزیابی، چون آینهای است که حقیقت نفس را نشان میدهد. اگر ذهنمان پر از افکار منفی باشد، چگونه میتوانیم به یقین و معرفت دست یابیم؟ این تمرین ساده، راهی است به سوی صافی دل و پاکی روان.
درنگ: خودارزیابی روزانه، کلید اصلاح نفس و پرورش حسن نیت است.
نقد بدبینی در جامعه
دریغا که جامعهمان گاه گرفتار بدبینی و ترس شده است. وقتی از خانه بیرون میرویم، گویی هر لحظه منتظریم کسی به ما آسیب برساند یا فریبی در کار باشد. این حال، دلها را از صفا و محبت تهی کرده است. روزگاری که مردم با یکدیگر مهربانتر بودند و دوستی، جای ترس را میگرفت. بدبینی، چون دیواری است که میان دلها فاصله میاندازد و مانع از پیوندهای انسانی میشود.
دعوت به صفا و محبت
چه زیباست که دلهایمان را با محبت و صفا بیاراییم. به جای بدگمانی، باید به یکدیگر مهر ورزیم و دوستی را در جامعه زنده کنیم. محبت، کلید گشایش دلهاست و صفا، راهی است به سوی معرفت الهی. اگر به جای ترس و سوءظن، دست دوستی به سوی هم دراز کنیم، جامعهای خواهیم ساخت که در آن، انسانیت و ایمان شکوفا میشود.
تربیت شبانه برای پاکسازی دل
در کودکی، به ما آموختند که هر شب پیش از خواب، دل را از کینه و کدورت پاک کنیم. میگفتند: «خدایا، من با هیچکس مشکلی ندارم. اگر کسی با من مشکلی دارد، تو خود چارهاش کن.» این تربیت، گویی کلیدی بود برای صافی دل. وقتی قلب از کینه خالی شود، جایی برای نور الهی باز میشود. این سنت، هنوز هم در دلم زنده است و مرا به پاکی نفس دعوت میکند.
نقد ذهن آلوده در مربیان
چه تأسفبار است که گاه کسانی که خود را مربی میدانند، گرفتار بدبینی و سوءظن میشوند. ذهن آلوده، چون آتشی است که در نَارِ صَعِیرٍ (قرآن کریم، سوره مدثر، آیه ۴۵: در آتش سوزان سوختهاند) میسوزد. مربی باید ذهنی پاک و دلی صاف داشته باشد تا بتواند دیگران را به سوی نور هدایت کند. بدبینی در مربی، چون سمی است که راه معرفت را مسدود میکند.
بخش دوم: درسهایی از زندگی
خاطرهای از قطار
روزگاری را در اهواز و آبادان، پیش از انقلاب، که در قطار بودم. مردی مست به سوی ما میآمد و من، که هنوز کودکی بیش نبودم، از او ترسیدم. گمان کردم قصد آزار دارد. آماده شدم تا در برابرش دفاع کنم، اما وقتی به من رسید، با محبت سلام کرد، مرا در آغوش گرفت و حتی از من خواست برایش روضه بخوانم. آن لحظه، شرمنده شدم. من که بدگمان بودم، دریافتم که او دلی پاکتر از ذهن من داشت.
آن تجربه، درس بزرگی به من آموخت. نجاست ظاهری او، پاکتر از بدبینی من بود. به خود گفتم: «خدایا، چه قدر بدبختیم که مردممان را نمیشناسیم.» این خاطره، مرا از قضاوت زودهنگام بازداشت و به من آموخت که حسن نیت، کلید فهم دیگران است.
درنگ: قضاوت زودهنگام و بدبینی، مانع از شناخت حقیقت دلهای دیگران است.
نجاست ظاهری و باطنی
آن روز، با خود اندیشیدم که نجاست ظاهری آن مرد، از نجاست ذهنی من پاکتر بود. حتی جامهام را که به نجاست او آلوده شده بود، تبرک کردم. به یاد شعر حافظ افتادم: «عنان از تسبیح شیخ و جامه مرد شرابخوار.» جامه شرابخوار، هرچند نجس به نظر آید، گاه پاکتر از تسبیح شیخی است که باطنش آلوده است. این درس، مرا به تأمل در پاکی باطن واداشت.
تغییر دیدگاه با یک تجربه
آن برخورد، بدبینی را از ذهنم زدود. از آن پس، هرگاه کسی را دیدم که گمان بدی به او بردم، به یاد آن مرد افتادم و به خود گفتم: شاید او نیز دلی پاک دارد. این تجربه، مرا به سوی حسن نیت هدایت کرد و آموخت که نباید به ظاهر قضاوت کرد.
نقد قرب صوری
چه بسیارند کسانی که به قرب صوری دل بستهاند، اما دلهایشان پر از بدبینی و نکبت است. این قرب، نه به خدا نزدیک میکند و نه محبت را در جامعه میپرورد. باید دل را از این آلودگیها پاک کرد و به جای ظاهر، باطن را آراست.
نقد رفتارهای ظاهری
دریغا که برخی با ظاهری متدین، گرفتار بدبینیاند. گاه دیدهام کسانی را که با ادعای دینداری، به دیگران سوءظن دارند. این رفتار، با حقیقت دین سازگار نیست. دین، دعوت به محبت و صفا است، نه بدگمانی و جدایی.
بخش سوم: خودسازی و حسن نیت
خودارزیابی روزانه
هر شب، نیم ساعتی را به تأمل در نیتهایم اختصاص میدهم. چند بار حسن نیت داشتم؟ چند بار بدگمان شدم؟ این خودارزیابی، سرنوشتم را روشن میکند. اگر ذهنم پر از سوءنیت باشد، چگونه میتوانم به خدا نزدیک شوم؟ این تمرین، راهی است به سوی سعادت.
درنگ: تأمل روزانه در نیتها، راهی به سوی اصلاح نفس و سعادت است.
خاطرهای از عالمی صادق
عالمی را که با صداقت گفت: «هرچه در خود جستوجو میکنم، اثری از خدا نمییابم.» این اعتراف، مرا به تأمل واداشت. گاه انسان چنان در روزمرگی غرق میشود که از خدا غافل میماند. این صداقت، خود گامی به سوی خودسازی است.
خطر انکار در لحظه مرگ
قرآن کریم میفرماید: إِنَّ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءَ عَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ (سوره روم، آیه ۱۰: کسانی که بدی کردند، از اینرو بود که آیات خدا را تکذیب کردند). گاه انسان در لحظه مرگ، از غفلت خود به انکار میرسد. نفس آلوده، چون اناری است که در لحظه مرگ میترکد و انسان را به سوی انکار میبرد. باید پیش از آن، نفس را پاک کرد.
نقش سجاده و قرآن
سجاده و قرآن، دو یار همیشگی مناند. هرگاه دلم آشوب میشود، به این دو پناه میبرم. با آنها، صفا و حسن نیت را در خود میپرورم. این ابزارهای معنوی، راهیاند به سوی پاکی نفس و نزدیکی به خدا.
خسران به دلیل سوءنیت
قرآن کریم میفرماید: خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ (سوره حج، آیه ۱۱: دنیا و آخرت را از دست داد). سوءنیت و بدبینی، انسان را به خسران در دنیا و آخرت میکشاند. باید دل را از این آلودگیها پاک کرد تا سعادت نصیبمان شود.
بخش چهارم: سخاوت و ایثار
حرص در توزیع علم و مال
باور دارم که علم، مال، و قدرت، امانتی است که باید با دیگران به اشتراک گذاشت. سخاوت در توزیع این داراییها، خیر و برکت میآورد. اگر این امانتها را به خود محدود کنیم، از سعادت محروم میشویم.
نقد خودخوری و بخل
چه تأسفبار است که برخی، علم و مال خود را انباشت میکنند و از به اشتراک گذاشتن آن بخل میورزند. این خودخوری، مانع از خیر و برکت است. باید سخاوتمندانه آنچه داریم را با دیگران تقسیم کنیم.
خاطرهای از عارفی خسته
عارفی را در قم که از کتاب و مطالعه خسته شده بود. گفت: «هفتهای یک روز گرد کتابهایم را میگیرم، اما از آنها نفرت دارم.» این سخن، مرا به فکر فرو برد. علم، اگر با صفا و عمل همراه نباشد، جز خستگی نمیآورد. باید علم را با سخاوت توزیع کرد تا برکت یابد.
ضرورت توزیع منابع
در جامعهای که خون شهدا در آن ریخته شده، بخل در توزیع علم و مال، به فلاکت میانجامد. باید سخاوتمندانه آنچه داریم را با دیگران به اشتراک بگذاریم تا جامعه از فقر و نکبت رهایی یابد.
درنگ: سخاوت در توزیع علم و مال، کلید رهایی از فلاکت و کسب برکت است.
درس نهایی از تجربهای ساده
آن مرد مست در قطار، درس بزرگی به من آموخت. از آن روز، حتی اگر کسی دست در جیبم کند، گمان میکنم قصد نوازش دارد. این حسن نیت، مرا از بدبینی رها کرد و به من آموخت که با دلی پاک به دیگران بنگرم. به قول عالمی، درس و سجاده، راه صافی نفس است تا از نَارِ صَعِیرٍ (قرآن کریم، سوره مدثر، آیه ۴۵: آتش سوزان) در امان بمانیم.
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، روایتهایی است از سفر درونیام به سوی معرفت و صفا. از بدبینی و سوءنیت تا حسن نیت و سخاوت، هر تجربه، درسهایی به من آموخت که امیدوارم برای شما نیز راهگشا باشد. خودارزیابی روزانه، پناه بردن به سجاده و قرآن، و سخاوت در توزیع علم و مال، راههاییاند به سوی سعادت. این خاطرات، دعوتی است به تأمل در نفس و اصلاح آن، تا دلی صاف و ذهنی پاک داشته باشیم.
با نظارت صادق خادمی