در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 741

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه ۷۴۱

مقدمه

در یکی از درس‌گفتارهایم، سخن از معرفت و جایگاه حواس در سلوک معنوی به میان آمد. این موضوع چنان در ذهنم نقش بسته که گویی همین دیروز بود؛ ایستاده بودم و با طلبه‌ای گپ می‌زدم، او با هیجان به باجه تلفنی آن‌سوی خیابان اشاره کرد و گفت: «حاج‌آقا، می‌بینی چه خبره؟» نگاهش کردم و با لبخندی گفتم: «آقا، این تجسس‌ها به تو چه؟» این گفت‌وگو جرقه‌ای شد برای تأمل در این‌که چگونه حواس ما، چشم و گوش، می‌توانند ما را به سوی معرفت ببرند یا از آن دور کنند. در این بخش از گفتگوهای صمیمی، می‌خواهم شما را به سفری ببرم در دنیای معرفت، جایی که باید میان نقش‌های اجتماعی و معنوی تمایز قائل شد، و از تجربه‌های شخصی‌ام بگویم که چگونه این درس‌ها را در زندگی‌ام آموختم.

بخش اول: تجسس بی‌جا، مانع معرفت

روزی با همان طلبه ایستاده بودیم و او با ذوق و شوق به باجه تلفن اشاره کرد و گفت: «حاج‌آقا، می‌بینی؟» گفتم: «آقا، این فضولی‌ها به تو چه ربطی دارد؟» خندید و گفت: «همه‌چیز به ما ربط دارد!» اما من در دلم فکر کردم، اگر قرار باشد شب و روز به دنبال سایه و نشانه دیگران باشیم، از معرفت چه می‌ماند؟ تجسس بی‌جا، ذهن را پراکنده می‌کند و نفس را آلوده. قرآن کریم می‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا (حجرات: ۱۲)؛ یعنی: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید که برخی گمان‌ها گناه است و تجسس نکنید.» این آیه به ما هشدار می‌دهد که تجسس بی‌جا، نه‌تنها از معرفت دورمان می‌کند، بلکه گناه است. اگر بخواهیم عارف شویم، باید از این پراکندگی‌ها دوری کنیم.

درنگ: تجسس بی‌جا مانع سلوک معنوی است و ذهن را از تمرکز بر معرفت بازمی‌دارد.

بخش دوم: تأثیر نگاه و شنیدن بر نفس

همیشه به شاگردانم می‌گفتم: «آنچه می‌بینی و می‌شنوی، تو را می‌سازد.» اگر به ناپسند نگاه کنی، ناپسند می‌شوی؛ اگر صدای ناشایست بشنوی، همان می‌شوی. این درس را از تجربه‌هایم آموختم. روزی در خیابان راه می‌رفتم و دیدم جوانی با کنجکاوی به اطراف نگاه می‌کند، گویی می‌خواهد همه‌چیز را ببیند و بشنود. به او گفتم: «آقا، این‌همه نگاه کردن، تو را از راه بازمی‌دارد.» قرآن کریم می‌فرماید: وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ (إسراء: ۳۶)؛ یعنی: «و چیزی را که به آن علم نداری دنبال نکن.» این آیه به ما می‌آموزد که حواسمان ورودی‌های نفسمان هستند. اگر ورودی‌ها را کنترل نکنیم، از مسیر معرفت دور می‌شویم.

درنگ: نگاه و شنیدن، شخصیت انسان را شکل می‌دهند؛ ورودی‌های حسی باید با دقت کنترل شوند.

بخش سوم: تعادل در دیدن و ندیدن

بارها از من پرسیده‌اند: «حاج‌آقا، بالاخره باید ببینیم یا نبینیم؟» این سؤال همیشه برایم جالب بود. یک‌بار طلبه‌ای گفت: «اگر چشم و گوشم را ببندم، کلاه سرم می‌گذارند!» خندیدم و گفتم: «آقا، معرفت که کور کردن نیست! تعادل لازم است.» قرآن کریم می‌فرماید: قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ (نور: ۳۰)؛ یعنی: «به مؤمنان بگو دیدگان خود را فرو نهند و عفت خود را حفظ کنند.» این تعادل است که ما را از گناه حفظ می‌کند و به معرفت نزدیک‌تر می‌سازد.

درنگ: تعادل در استفاده از حواس، کلید حفظ سلامت معنوی و دوری از گناه است.

بخش چهارم: عبادت با چشم باز

در یکی از درس‌گفتارها، به طلبه‌ها گفتم: «وقتی به سجده می‌روید، چشم‌هایتان را نبندید.» یکی با تعجب پرسید: «مگر در سجده چیزی می‌بینیم؟» گفتم: «مؤمن باید با آگاهی عبادت کند.» این درس را از عالمان پیشین آموخته‌ام که عبادت با حضور قلب، اثر دیگری دارد. قرآن کریم می‌فرماید: إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ (عنکبوت: ۴۵)؛ یعنی: «به‌راستی نماز از زشتی و ناپسندی بازمی‌دارد.» این آیه به ما می‌آموزد که عبادت باید با آگاهی باشد تا ما را به سوی پاکی ببرد.

درنگ: عبادت با حضور قلب و آگاهی، اثربخشی بیشتری در رشد معنوی دارد.

بخش پنجم: تمایز نقش‌های اجتماعی و معنوی

روزی در بحث با شاگردانم گفتم: «هر کسی نقشی دارد؛ یکی عادی است، یکی عارف، یکی سالک مبتدی، یکی سیاسی، یکی اطلاعاتی.» این تمایز را از تجربه‌هایم در حوزه آموختم. هر نقش، وظایف خاص خود را دارد. قرآن کریم می‌فرماید: وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ (زخرف: ۳۲)؛ یعنی: «و برخی از شما را بر برخی دیگر به درجاتی برتری دادیم.» این آیه به ما می‌آموزد که هر نقش، حدود و وظایف خود را دارد و اختلاط آن‌ها به آشوب می‌انجامد.

درنگ: تفکیک نقش‌های اجتماعی و معنوی، به نظم اجتماعی و رشد معنوی کمک می‌کند.

بخش ششم: نقد تجسس خارج از وظیفه

روزی به طلبه‌ای گفتم: «اگر راننده‌ای به آینه نگاه نکند، ناشی است؛ اما اگر به جای جاده، به سرنشینان ماشین‌ها نگاه کند، گناه کرده.» تجسس خارج از وظیفه، نفس را آلوده می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: وَلَا تَجَسَّسُوا (حجرات: ۱۲)؛ یعنی: «و تجسس نکنید.» این درس را از تجربه‌هایم آموختم که تجسس بی‌جا، نه‌تنها معرفت را از ما می‌گیرد، بلکه گناه است.

درنگ: تجسس خارج از وظیفه، به نقض حریم دیگران و گناه منجر می‌شود.

بخش هفتم: ضرورت تجسس در چارچوب وظیفه

در یکی از درس‌ها گفتم: «اگر مسئول اطلاعاتی باشی و تجسس نکنی، گناه کرده‌ای.» این درس را از تجربه‌هایم در مواجهه با مسائل اجتماعی آموختم. تجسس در چارچوب وظیفه، نه‌تنها مجاز، بلکه ضروری است. قرآن کریم می‌فرماید: وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ (انفال: ۶۰)؛ یعنی: «و هر چه در توان دارید از نیرو برای آنان آماده کنید.» این آیه به ما می‌آموزد که تجسس در راستای حفظ امنیت، وظیفه‌ای شرعی است.

درنگ: تجسس در چارچوب وظیفه، برای حفظ امنیت جامعه ضروری است.

بخش هشتم: نقد ساده‌لوحی در علم دینی

روزی شخصی نزدم آمد و گفت: «حاج‌آقا، می‌خواهم سهمی از اموالم را بدهم.» من ساده‌لوحانه پذیرفتم، اما بعداً فهمیدم که او با چکی بی‌محل، نه‌تنها چیزی نداد، بلکه پولی هم گرفت و رفت! این تجربه به من آموخت که ساده‌لوحی در علم دینی، راه را برای کلاهبرداری باز می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا (فرقان: ۶۷)؛ یعنی: «و کسانی که چون انفاق کنند نه اسراف می‌کنند و نه تنگ‌چشمی.» زیرکی در تعاملات، از حقوق ما محافظت می‌کند.

درنگ: هوشیاری در علم دینی، از سوءاستفاده و کلاهبرداری جلوگیری می‌کند.

بخش نهم: نقد سوءاستفاده به نام عرفان

بارها دیده‌ام چگونه به نام عرفان، کلاهبرداری‌هایی صورت می‌گیرد. این تجربه‌ها به من آموخت که ساده‌لوحی، راه را برای سوءاستفاده باز می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا (بقره: ۴۱)؛ یعنی: «و آیات مرا به بهای اندک مفروشید.» این آیه به ما هشدار می‌دهد که سوءاستفاده از مفاهیم عرفانی، به انحراف از مسیر معنوی می‌انجامد.

درنگ: سوءاستفاده از مفاهیم عرفانی، اعتماد عمومی را کاهش می‌دهد و از مسیر معنوی منحرف می‌کند.

بخش دهم: چالش فقر و سیاست

روزی در درس‌گفتارم گفتم: «فقر و سیاست، دو مانع بزرگ برای زندگی معنوی‌اند.» تجربه‌هایم نشان داده که این دو، ذهن را مشغول می‌کنند و از معرفت دور می‌سازند. قرآن کریم می‌فرماید: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (ذاریات: ۵۶)؛ یعنی: «و جن و انس را جز برای پرستش نیافریدم.» این آیه به ما یادآوری می‌کند که هدف خلقت، عبادت است و موانعی مانند فقر و سیاست، باید مدیریت شوند.

درنگ: فقر و سیاست، موانع تمرکز بر عبادت و معرفت هستند و باید مدیریت شوند.

بخش یازدهم: نقد ساده‌لوحی به نام دین

همیشه از برچسب «ساده» یا «ابله» به مؤمنان انتقاد کرده‌ام. این واژه‌ها به اشتباه معنای مثبت گرفته‌اند. مؤمن باید زیرک باشد. روایتی است که می‌گوید: «المؤمن کیس»؛ یعنی: «مؤمن زیرک است.» این درس را از تجربه‌هایم آموختم که ساده‌لوحی، راه را برای فریب باز می‌کند.

درنگ: مؤمن باید زیرک و بصیر باشد، نه ساده‌لوح و فریب‌پذیر.

بخش دوازدهم: نقد پیرایه‌های دینی

بارها از پیرایه‌هایی مانند «فقر فخری است» انتقاد کرده‌ام. این مفاهیم، به اشتباه به دین نسبت داده شده‌اند. قرآن کریم می‌فرماید: وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ (قصص: ۷۷)؛ یعنی: «و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بجوی.» این آیه به ما می‌آموزد که باید از تحریف‌های دینی دوری کنیم.

درنگ: حذف پیرایه‌های نادرست از دین، به ارتقای ارزش‌های معنوی کمک می‌کند.

بخش سیزدهم: عارف عالین و سالک مبتدی

روزی به شاگردانم گفتم: «عارف عالین مانند دریاست؛ هرچه در آن بیفتد، نجس نمی‌شود. اما سالک مبتدی، مانند جوجه‌ای است که نیاز به حفاظت دارد.» قرآن کریم می‌فرماید: وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا (مزمل: ۸)؛ یعنی: «و نام پروردگارت را یاد کن و یکسره به او بپرداز.» سالک مبتدی باید خود را از آلودگی‌ها حفظ کند.

درنگ: سالک مبتدی باید با انزوا و تمرکز، نفس خود را از آلودگی‌ها حفظ کند.

بخش چهاردهم: انزوای معنوی برای سالک

همیشه به شاگردانم توصیه می‌کردم: «اگر می‌خواهید عارف شوید، زمانی را برای انزوا اختصاص دهید.» این درس را از انبیا آموخته‌ام که برای سلوک، خود را از خلق جدا می‌کردند. قرآن کریم می‌فرماید: وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ (کهف: ۱۶)؛ یعنی: «و چون از آنان و آنچه جز خدا می‌پرستند کناره گرفتید.» انزوا، راهی است به سوی معرفت.

درنگ: انزوای معنوی، به تمرکز بر خدا و رشد معرفت کمک می‌کند.

بخش پانزدهم: نقد اختلاط نقش‌ها

روزی گفتم: «نمی‌شود هم عارف باشی، هم سیاسی، هم اطلاعاتی، هم عادی.» این اختلاط، انسان را از معرفت بازمی‌دارد. قرآن کریم می‌فرماید: وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ (بقره: ۴۲)؛ یعنی: «و حق را با باطل درنیامیزید.» این آیه به ما می‌آموزد که جداسازی نقش‌ها، کلید موفقیت در سلوک است.

درنگ: جداسازی نقش‌ها، به وضوح در مسیر سلوک و معرفت کمک می‌کند.

بخش شانزدهم: تخلیه و تحلیه در سلوک

به شاگردانم می‌گفتم: «برای سلوک، باید ذهن را تخلیه کنید و سپس آن را با معرفت الهی تحلیه کنید.» این درس را از تجربه‌های معنوی‌ام آموختم. قرآن کریم می‌فرماید: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا (شمس: ۹)؛ یعنی: «به‌راستی رستگار شد کسی که نفسش را پاک کرد.» تخلیه و تحلیه، مراحل اصلی سلوک هستند.

درنگ: تخلیه و تحلیه نفس، به پاکی و نزدیکی به خدا کمک می‌کنند.

بخش هفدهم: نقد اختلاط علم و معرفت

همیشه از اختلاط علم و معرفت انتقاد می‌کردم. اگر علم دینی با معرفت قاطی شود، نه عالم می‌شوی، نه عارف. قرآن کریم می‌فرماید: وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (إسراء: ۸۵)؛ یعنی: «و به شما از دانش جز اندکی داده نشده است.» این آیه به ما می‌آموزد که باید علم و معرفت را جدا کنیم.

درنگ: جداسازی علم و معرفت، به رشد علمی و معنوی کمک می‌کند.

بخش هجدهم: حضور قلب در عبادت

روزی به شاگردانم گفتم: «وقتی می‌گویی إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (فاتحه: ۵)؛ یعنی: «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم»، باید خدا را ببینی.» اگر حضور قلب نداشته باشی، عبادتت فیلم‌بازی است. این درس را از تجربه‌هایم در نماز آموختم. قرآن کریم می‌فرماید: وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا (اعراف: ۲۰۵)؛ یعنی: «و پروردگارت را در دل خود با تضرع یاد کن.»

درنگ: حضور قلب در عبادت، به تقویت ارتباط با خدا و رشد معرفت کمک می‌کند.

بخش نوزدهم: نقد چندکاره بودن

روزی به یکی از شاگردانم گفتم: «نمی‌شود هم عارف باشی، هم عالم، هم سیاسی، هم اطلاعاتی.» چندکاره بودن، انسان را بدکاره می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ (بقره: ۴۲)؛ یعنی: «و حق را با باطل درنیامیزید.» این درس را از تجربه‌هایم آموختم که تمرکز در یک حوزه، کلید موفقیت است.

درنگ: تمرکز در یک حوزه، به موفقیت در علم و معرفت کمک می‌کند.

بخش بیستم: نظم در زندگی معنوی

از عالمان پیشین آموختم که نظم، کلید موفقیت معنوی است. آن‌ها خواب، بیداری، مطالعه و عبادتشان را جدا می‌کردند. قرآن کریم می‌فرماید: وَلَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (احزاب: ۲۱)؛ یعنی: «و برای شما در رسول خدا الگویی نیکوست.» این نظم، مرا به یاد عالمان بزرگی می‌اندازد که زندگی‌شان را با برنامه‌ریزی پیش می‌بردند.

درنگ: نظم در زندگی، به تقویت تمرکز و رشد معنوی کمک می‌کند.

بخش بیست‌ویکم: تخلیه ذهن برای سالک مبتدی

به سالکان مبتدی می‌گفتم: «یک ساعت از روز را برای تخلیه ذهن اختصاص دهید.» این درس را از تجربه‌هایم آموختم که سالک باید ذهنش را از امور مادی خالی کند. قرآن کریم می‌فرماید: وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا (مزمل: ۸)؛ یعنی: «و نام پروردگارت را یاد کن و یکسره به او بپرداز.» این انزوا، راهی است به سوی معرفت.

درنگ: تخلیه ذهن از امور مادی، به تمرکز بر خدا و رشد معرفت کمک می‌کند.

بخش بیست‌ودوم: مهار ذهن، اسب چموش

روزی به شاگردی گفتم: «ذهنت مثل اسب چموش است؛ باید مهارش کنی.» این تشبیه را از تجربه‌هایم در سلوک آموختم. قرآن کریم می‌فرماید: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا (شمس: ۹)؛ یعنی: «به‌راستی رستگار شد کسی که نفسش را پاک کرد.» مهار ذهن، گامی بزرگ به سوی معرفت است.

درنگ: مهار ذهن، به پاکی نفس و دستیابی به معرفت کمک می‌کند.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، که از درس‌گفتارهایم برگرفته شده‌اند، تلاشی است برای به اشتراک گذاشتن تجربه‌هایم در مسیر معرفت و سلوک. از تجسس بی‌جا که ذهن را پراکنده می‌کند تا ضرورت نظم و انزوای معنوی، همه این درس‌ها را از زندگی و تأملاتم آموخته‌ام. امیدوارم این روایت‌ها، شما را به تأمل در جایگاه حواس، نقش‌های اجتماعی و معنوی، و راه‌های رسیدن به معرفت دعوت کند.

با نظارت صادق خادمی