در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 753

متن درس

 

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 753

مقدمه

در یکی از درس‌گفتارهایم، سخن از مفهوم خاتمیت و پویایی اسلام در ساحت عقل و معنا به میان آمد. این گفتار، که بخشی از آن را در جلسه‌ای با شاگردانم در میان گذاشتم، بازتاب تأملاتم درباره حدیث شریف «لَا نَبِيَّ بَعْدِي» و معنای عمیق آن است. من همیشه به شاگردانم می‌گفتم که اسلام، مانند درختی است که ریشه‌هایش در عمق زمین فرو می‌رود و شاخه‌هایش به آسمان می‌رسد. این گفتار، سفری است به سوی فهم این عمق، سفری که از تمثیل‌های ساده زندگی آغاز می‌شود و به تأملات عمیق فلسفی و عرفانی می‌رسد. آنچه در ادامه می‌آید، شرحی است از آن لحظه‌ها که کوشیدم با تمثیل و تأمل، حقیقت خاتمیت و رشد عمقی اسلام را برای مخاطبانم روشن کنم.

بخش اول: خاتمیت و حرکت عمقی اسلام

تأمل در حدیث «لَا نَبِيَّ بَعْدِي»

روزی در جمع شاگردانم، سخن از حدیث شریف لَا نَبِيَّ بَعْدِي (ترجمه: پس از من پیامبری نیست) به میان آمد. برخی گمان می‌کنند این سخن به معنای توقف رشد و کمال دین است، اما من همیشه این برداشت را ناصواب می‌دانستم. به شاگردانم گفتم: «این حدیث، نه پایان رشد، بلکه آغاز مرحله‌ای نوین از کمال است.» خاتمیت، به معنای توقف نیست، بلکه به معنای تحول حرکت دین از سطح به عمق است. مانند جوانی که قد و قامتش تا بیست‌سالگی رشد می‌کند، اما پس از آن، عقل و حکمتش به عمق می‌رود. اسلام، پس از خاتمیت، رشد طولی و عرضی را به رشد عمقی تبدیل کرد، رشدی که در ساحت عقل، تفکر و معنا جریان دارد.

درنگ: حدیث «لَا نَبِيَّ بَعْدِي» به معنای پایان رشد دینی نیست، بلکه نشانه آغاز رشد عمقی در ساحت عقل و معنا است.

تمثیل شجره طیبه

برای روشن‌تر شدن این مفهوم، نبوت را به درختی تشبیه کردم، درختی که قرآن کریم آن را كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ (قرآن کریم، ابراهیم: 24؛ ترجمه: مانند درختی پاک است که ریشه‌اش استوار و شاخه‌هایش در آسمان است) نامیده است. به شاگردانم گفتم: «نبوت مانند درختی است که تا جایی در طول و عرض رشد می‌کند، اما وقتی به اوج می‌رسد، ریشه‌هایش به عمق می‌روند.» ادیان پیشین، رشدشان طولی و عرضی بود؛ معجزاتی مانند شق‌القمر یا زنده کردن مرده، نشانه‌هایی از این رشد سطحی بودند. اما اسلام، با دعوت به آوردن سوره‌ای مانند قرآن (فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ، قرآن کریم، بقره: 23؛ ترجمه: سوره‌ای مانند آن بیاورید)، ما را به تأمل و تفکر عمیق فراخواند. این دعوت، نشانه‌ای از حرکت عمقی اسلام است.

درنگ: اسلام، برخلاف ادیان پیشین که رشد سطحی داشتند، به رشد عمقی در ساحت عقل و تفکر دعوت می‌کند.

رشد انسان و رشد نبوت

برای شاگردانم مثالی از رشد انسان زدم. گفتم: «بدن انسان تا بیست‌سالگی در قد و قامت رشد می‌کند، اما پس از آن، رشدش در عقل و حکمت است. آیا این توقف است؟ خیر، این تحول است.» نبوت نیز چنین است. وقتی پیامبر اکرم فرمودند «لَا نَبِيَّ بَعْدِي»، مقصودشان این نبود که دین ساکن می‌شود، بلکه این بود که رشد دین از طولی و عرضی به عمقی تبدیل می‌شود. به شاگردانم گفتم: «تصور کنید انسان تا شصت‌سالگی قد بکشد و شش متر شود! چنین چیزی ممکن نیست، اما رشد عقلانی و معنوی او تا پایان عمر ادامه دارد.» اسلام نیز، مانند انسان کامل، پس از رسیدن به بلوغ، به سوی عمق حرکت می‌کند.

بخش دوم: مرگ و حرکت عمقی

مرگ، پوست‌اندازی برای کمال

در یکی از جلسات، سخن از مرگ به میان آمد. به شاگردانم گفتم: «مرگ، مانند پوست‌اندازی است. مار وقتی پوستش تنگ می‌شود، آن را می‌اندازد تا رشد کند. انسان نیز با مرگ، جسم مادی را کنار می‌گذارد تا به رشد عمقی‌اش ادامه دهد.» بدن، مانند عصا یا نردبانی است که تا جایی ما را همراهی می‌کند، اما وقتی به کمال می‌رسیم، این ابزار مادی مانع می‌شود. مرگ، لحظه‌ای است که انسان جسم را رها می‌کند تا در عالم برزخ، به سوی کمال معنوی حرکت کند. به شاگردانم گفتم: «کفن و قبر، نمادهایی از این گذر هستند. کفن را گره می‌زنند، اما فرشتگان آن را باز می‌کنند، گویی می‌گویند: دیگر نیازی به این جامه مادی نداری، حرکت عمقی‌ات را آغاز کن.»

درنگ: مرگ، پوست‌اندازی است که انسان را از قید ماده رها کرده و به رشد عمقی در عالم برزخ هدایت می‌کند.

فلسفه کفن و قبر

روزی با شاگردانم درباره فلسفه کفن و قبر سخن گفتم. گفتم: «چرا کفن را گره می‌زنند و سپس باز می‌کنند؟ چرا انسان را در قبر می‌گذارند؟» به آن‌ها گفتم که این‌ها نمادهایی از جدایی از دنیا و آغاز سفری عمقی هستند. قبر، مانند دروازه‌ای است که انسان را از عالم ماده به عالم برزخ می‌برد. به شاگردانم گفتم: «فرشتگان حوصله ندارند گره‌های کفن را باز کنند، اما این گره‌ها را باز می‌کنند تا انسان آزاد شود و حرکت عمقی‌اش را آغاز کند.» این تأملات، برایم لحظه‌ای بود که شاگردانم را به فکر فرو بردم، گویی خودشان در آن لحظه، در آستانه قبر ایستاده بودند.

بخش سوم: ارزش دنیا و فرصت‌های آن

جهان، مزرعه‌ای برای کمال

همیشه به شاگردانم می‌گفتم: «جهان را تحقیر نکنید. دنیا، عسل است، اسم اعظم خداست.» برخی گمان می‌کنند دنیا محل شیطان و پلیدی است، اما من می‌گفتم: «اینجا مزرعه آخرت است، جایی که هر عمل خیر، مانند بذری است که در برزخ و قیامت میوه می‌دهد.» به شاگردانم مثالی زدم: «در گذشته، زمین‌ها ارزان بود و با یک کلوخ، خانه‌ای بزرگ می‌ساختند. اما امروز، زمین‌ها گران شده و هر مترش ارزشی بی‌نهایت دارد. دنیا نیز چنین است. اعمال خیر در این جهان، مانند زمینی ارزان است که در برزخ، ارزشی بی‌نهایت می‌یابد.»

درنگ: دنیا، مزرعه‌ای است برای کسب کمال، و اعمال خیر در آن، ارزشی بی‌نظیر در عالم برزخ دارند.

حسرت در برزخ

روزی به شاگردانم گفتم: «در برزخ، همه حسرت می‌خورند که چرا از فرصت‌های دنیا استفاده نکردند.» مثالی زدم: «تصور کنید در دنیا، با یک ذکر ساده می‌توانید گناهی را پاک کنید، اما در برزخ، همان کار صد سال طول می‌کشد.» به آن‌ها گفتم: «اینجا، همه چیز مفت است، اما در برزخ، همه چیز گران تمام می‌شود.» این سخن، شاگردانم را به فکر فرو برد، گویی خودشان را در برزخ تصور کردند، با حسرتی که از غفلتشان بر دلشان سنگینی می‌کرد.

بخش چهارم: پویایی وجود و حرکت عمقی

حرکت، قانونی یکسان در همه موجودات

روزی به شاگردانم گفتم: «حرکت، قانونی یکسان در همه موجودات است، از مجرد تا مادی.» به آن‌ها مثالی زدم از انرژی بدن در بیداری و خواب. گفتم: «وقتی بیدارید، انرژی‌تان صرف راه رفتن و مراقبت از خود می‌شود، اما در خواب، این انرژی به عمق می‌رود، به سوی تأمل و معنا.» به شاگردانم گفتم: «حتی ساکن بودن، نوعی حرکت است. هیچ چیز در عالم متوقف نمی‌شود، بلکه حرکت از سطح به عمق تبدیل می‌شود.» این قانون، در نبوت نیز جاری است. اسلام، با خاتمیت، حرکتش را از سطح به عمق برد، و این پویایی، راز جاودانگی آن است.

درنگ: حرکت، قانونی یکسان در همه موجودات است که از سطح به عمق تحول می‌یابد.

نقد بحث‌های غیرضروری در علم دینی

گاهی از بحث‌های بی‌فایده در علم دینی گله می‌کردم. به شاگردانم گفتم: «چرا وقتمان را صرف مباحثی مانند قدیم یا حادث بودن عالم می‌کنیم؟ بیایید از کفن و قبر سخن بگوییم، از چیزهایی که به زندگی ما معنا می‌دهد.» به آن‌ها گفتم: «اگر تمام دانشمندان دنیا را جمع کنید، باید از فلسفه قبر سخن بگویند، نه از مباحث انتزاعی که گرهی از کار ما باز نمی‌کند.» این سخن، برایم لحظه‌ای بود که شاگردانم را به سوی تأمل در مسائل کاربردی و معنادار هدایت کردم.

جمع‌بندی

این درس‌گفتار، لحظه‌ای بود که کوشیدم شاگردانم را به عمق حقیقت اسلام ببرم. از خاتمیت سخن گفتم، نه به عنوان پایان، بلکه به عنوان آغاز سفری عمیق در ساحت عقل و معنا. با تمثیل‌هایی از درخت، انسان و مرگ، کوشیدم نشان دهم که اسلام، مانند شجره طیبه‌ای است که ریشه‌هایش در عمق زمین استوار است. دنیا را مزرعه‌ای برای کسب کمال خواندم و مرگ را دروازه‌ای به سوی برزخ و حرکت عمقی. این تأملات، نه تنها درس‌گفتاری برای شاگردانم، بلکه سفری بود در ژرفای وجود خودم، سفری که مرا به تأمل در ارزش فرصت‌های این جهان و پویایی دین خاتم کشاند.

با نظارت صادق خادمی