متن درس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه (705)
مقدمه: دعوت به احیای علمی قرآن کریم
آیه 260 سوره بقره، چون گوهری درخشان در کلام الهی، دریچهای به سوی فهم مراتب ایمان، اطمینان قلبی، و ضرورت تولید علم و قدرت از قرآن کریم میگشاید. این آیه، با روایت گفتوگوی ابراهیم خلیلالله با پروردگار، نهتنها به تبیین کیفیت احیای مردگان میپردازد، بلکه دعوتی است به سوی تحولی عمیق در فهم عملیاتی و علمی از قرآن کریم. در این اثر، با نگاهی ژرف به محتوای درسگفتارها، تلاش شده است تا تمامی ابعاد این آیه، از منظر تاریخی، علمی، و عملیاتی، با زبانی فاخر و متناسب با فضای آکادمیک، مورد تحلیل قرار گیرد. هدف، نهتنها بازخوانی یک آیه، بلکه دعوت به بازسازی پارادایمهای علمی در حوزههای دینی است تا قرآن کریم، چون چشمهای زلال، بار دیگر اقتدار و حیاتبخشی خود را به جامعه اسلامی بازگرداند.
بخش نخست: متن و ترجمه آیه
متن آیه
﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ ۖ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ ۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي ۖ قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا ۚ وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾
(سوره بقره، آیه 260)
ترجمه
و هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگارا، به من بنمای چگونه مردگان را زنده میکنی؟ فرمود: آیا ایمان نیاوردهای؟ گفت: آری، لیکن برای اطمینان قلبم [میخواهم ببینم]. فرمود: پس چهار پرنده برگیر و آنها را نزد خود قطعهقطعه کن، سپس بر هر کوهی بخشی از آنها قرار ده، آنگاه آنها را بخوان تا شتابان به سوی تو آیند، و بدان که خداوند عزیز و حکیم است.
بخش دوم: انحطاط علمی و عملی اسلام
انزوای ائمه و پیامدهای آن
ساختار عملی اسلام، با انزوای ائمه معصومین علیهمالسلام، دچار اختلال عمیقی شد. این انزوا، که ریشه در تحولات سیاسی و اجتماعی پس از واقعه کربلا داشت، به جدایی دین از هدایت معتبر انجامید. ائمه، که چون مشعلداران هدایت، مسئولیت تبیین و اجرای احکام الهی را بر عهده داشتند، از صحنه عملی دین کنار گذاشته شدند. این انحطاط، به غربت شیعه و انمحای علمی و عملی اسلام منجر شد، چنانکه جامعه اسلامی، مانند دیگی که زیر آن خاموش است، تنها توهم فعالیت دینی داشت.
درنگ: انزوای ائمه معصومین، به جدایی دین از هدایت معتبر انجامید و جامعه اسلامی را در غربت علمی و عملی فرو برد.
جهل خلفا و انحراف در فهم دین
خلفای بنیامیه و بنیعباس، فاقد آگاهی لازم به دین، قرآن کریم، و معارف اسلامی بودند. این جهل، که با اسناد تاریخی فراوان تأیید میشود، به انحراف در فهم و اجرای اسلام انجامید. خلفا، که چون شاهان پارسی، قدرت را در دست داشتند، نهتنها به ترویج معارف دینی کمکی نکردند، بلکه با سیاستهای خود، مانع رشد علمی و عملی اسلام شدند.
درنگ: جهل خلفای بنیامیه و بنیعباس، به انحراف در فهم و اجرای اسلام منجر شد و ساختار علمی دین را تضعیف کرد.
قرآن کریم بدون معلم
پس از انزوای ائمه، قرآن کریم بهصورت خودآموز و صرفاً با تکیه بر قرائت و تجوید پیش رفت. فقدان معلم معتبر، که بتواند معارف عمیق قرآنی را تبیین کند، به سطحی شدن فهم قرآن کریم انجامید. این وضعیت، مانند گلی بود که بدون باغبان، تنها با آبیاری ظاهری رشد میکند، اما از شکوفایی کامل محروم میماند.
درنگ: فقدان معلم معتبر، قرآن کریم را به قرائت و تجوید سطحی تقلیل داد و از عمق معرفتی آن کاست.
فعالیتهای مقطعی و محدود
پس از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام، شیعیان به فعالیتهای کلامی مقطعی و اغلب مخفی روی آوردند. این فعالیتها، اگرچه نشاندهنده تلاش برای حفظ معارف شیعی بود، اما به دلیل محدودیتهای تاریخی و نبود امکانات، نتوانست به تحول علمی پایدار منجر شود. این تلاشها، مانند جرقههایی در تاریکی بودند که نوری موقت میافشاندند، اما از روشن کردن افقهای وسیع بازماندند.
نتیجهگیری بخش دوم
انحطاط علمی و عملی اسلام، ریشه در انزوای ائمه، جهل خلفا، و فقدان هدایت معتبر داشت. این عوامل، به غربت شیعه و سطحی شدن فهم قرآن کریم انجامید. برای احیای جایگاه واقعی دین، نیازمند بازنگری در رویکردهای علمی و عملی هستیم.
بخش سوم: نقد روشهای علمی در حوزههای دینی
مباحث غیرتستشده
علوم اسلامی، از جمله فلسفه، فقه، و تفسیر قرآن کریم، در طول تاریخ شیعه، به دلیل فقدان آزمایش و عملیاتی شدن، تستنشده باقی ماندند. این عدم آزمون، مانند بنایی بدون آزمایش استحکام است که هرچند ظاهری زیبا دارد، اما از مقاومت لازم برخوردار نیست.
درنگ: فقدان آزمایش در علوم اسلامی، به ضعف علمی و عملی این علوم منجر شد و مانع پویایی آنها گردید.
توسل به شهرت و اجماع غیرمعتبر
علمای شیعه، به دلیل محدودیتهای تاریخی و نبود امکانات، به شهرت و اجماعهای غیرمعتبر توسل کردند. اجماعهای شیخ طوسی، که اغلب مبتنی بر نظرات شاگردانش بود، از اعتبار علمی کافی برخوردار نبودند. این رویکرد، مانند تکیه بر ستونی سست است که نمیتواند بار یک بنای عظیم را تحمل کند.
درنگ: توسل به شهرت و اجماع غیرمعتبر، به کاهش اعتبار علمی علوم دینی انجامید.
تقلید کورکورانه
علمای بعدی، برای راحتی، اجماعهای ضعیف پیشینیان را دنبال کردند. این تقلید کور، به رکود علمی در حوزههای دینی دامن زد و از نوآوری و پویایی علمی جلوگیری کرد. این وضعیت، مانند راهرویی است که در آن، به جای جستوجوی مقصد، تنها گامهای پیشینیان را دنبال میکنند.
انفعال در بهرهگیری از قرآن کریم
از قرآن کریم، جز در حوزه قرائت و تجوید، استفاده علمی و عملیاتی نشد. این انفعال، قرآن کریم را به فالنامهای ظاهری تقلیل داد، در حالی که قرآن کریم، کتابی برای اقتدار، عملیات، و تولید علم است. این انفعال، مانند نگه داشتن گوهری در صندوقچهای بسته است که از درخشش آن بهرهای برده نمیشود.
درنگ: قرآن کریم کتاب فالنامه نیست، بلکه برای اقتدار و تولید علم و قدرت نازل شده است.
نقد صرف و نحو
تفسیر قرآن کریم با تکیه صرف بر صرف و نحو، رویکردی سطحی و بچهگانه است. این روش، مانند تلاش برای فهم اقیانوسی ژرف با ابزارهایی ابتدایی است که نمیتواند به عمق معارف قرآنی دست یابد.
درنگ: تفسیر قرآن کریم با صرف و نحو، سطحی و ناکافی است و به عمق معارف آن دست نمییابد.
ضرورت اشتقاق و منطق
فقدان آموزش اشتقاق در حوزههای دینی، به جهل در معانی واژگان قرآنی، مانند «ظلم» و «عصا»، منجر شده است. اشتقاق، کلید فهم دقیق معانی قرآنی است و بدون آن، تفسیر قرآن کریم به سوءتفاهم دچار میشود. همچنین، محدودیت منطق حوزهها به اشکال اربعه و نادیده گرفتن صناعات خمس، به ضعف در تحلیلهای استدلالی انجامیده است.
درنگ: اشتقاق و منطق، ابزارهای بنیادین برای فهم دقیق و علمی قرآن کریم هستند.
نتیجهگیری بخش سوم
نقد روشهای علمی در حوزههای دینی، نشاندهنده ضرورت تحول در رویکردهای آموزشی است. اشتقاق، منطق، و آزمایش علمی، میتوانند علوم دینی را از رکود به پویایی برسانند و قرآن کریم را به جایگاه واقعی خود بازگردانند.
بخش چهارم: تحلیل تفسیری آیه 260 سوره بقره
مرتبه ابراهیم در سلسله انبیا
ابراهیم علیهالسلام، شیخالانبیا و پدر توحید، با وجود عظمتش، در مرتبه قدرت، متوسط محسوب میشود. آیه ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾ (بقره: 124) به امامت جعلی او اشاره دارد، که از نوع امامت محبوبی نیست. این تمایز، نشاندهنده مراتب متفاوت انبیا در سلسلهمراتب الهی است.
درنگ: امامت ابراهیم، جعلی و غیرمحبوبی است و مرتبه او در قدرت، متوسط است.
درخواست رؤیت کیفیت احیا
ابراهیم در آیه 260، نه علم احیا، بلکه رؤیت کیفیت آن را درخواست کرد: ﴿أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ﴾. این درخواست، مانند تماشای باز شدن غنچهای است که با چشم علم و تجربه، قابل رؤیت و درک است. این دیدگاه، قرآن کریم را به مثابه آزمایشگاهی برای تولید علم و قدرت معرفی میکند.
درنگ: درخواست ابراهیم، رؤیت کیفیت احیا است، نه علم آن، که به روش علمی در فهم قرآن دعوت میکند.
ایمان قدرتی و اطمینان قلبی
سؤال الهی ﴿أَوَلَمْ تُؤْمِنْ﴾ به ایمان قدرتی ابراهیم اشاره دارد، نه ایمان عادی. پاسخ ﴿بَلَىٰ﴾ تأیید ایمان اوست، اما فقدان رؤیت، او را به جستوجوی اطمینان قلبی ﴿لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي﴾ واداشته است. اطمینان، آرامشی است که پس از طوفان شبهه حاصل میشود، در حالی که نفس مطمئنه (فجر: 27) ذاتاً آرام و فاقد طوفان است.
درنگ: اطمینان قلبی ابراهیم، نتیجه رؤیت عملی است و مرتبهای پایینتر از نفس مطمئنه دارد.
دستور عملی الهی
دستور ﴿فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ﴾، دعوتی به عمل است. انتخاب چهار پرنده، به دلیل کمال عددی (فرد و زوج) است و نشاندهنده حکمت ریاضی آیه است. دشواری گرفتن پرنده، در مقایسه با گاو، به چالش عملی این دستور اشاره دارد. این دستور، مانند فراخوانی است به سوی حرکت عملی در مسیر علم و قدرت.
درنگ: دستور ﴿فَخُذْ﴾، دعوتی به عمل و تولید علم در آزمایشگاه قرآنی است.
نقد تنزیه و دعوت به تفضیل
تنزیه انبیا، که به معنای پاک کردن آنها از آلودگی است، رویکردی رکیک و نادرست است. به جای تنزیه، باید به تفضیل انبیا پرداخت، یعنی تبیین مراتب فضیلت آنها بر اساس ﴿فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ﴾ (بقره: 253). این رویکرد، مانند داوری عادلانهای است که به جای پاک کردن، به رتبهبندی عالمانه میپردازد.
درنگ: تفضیل انبیا، به جای تنزیه، مراتب فضیلت آنها را به درستی تبیین میکند.
نتیجهگیری بخش چهارم
آیه 260 سوره بقره، با تبیین درخواست ابراهیم و پاسخ الهی، به ضرورت عملگرایی و تولید علم از قرآن کریم دعوت میکند. این آیه، از منظر مهندسی، ریتم وجودی مشخصی دارد و حوزههای دینی را به سوی آزمایشگاههای علمی و عملی سوق میدهد.
بخش پنجم: ضرورت تحول در حوزههای دینی
انفعال حوزهها و ضرورت آزمایشگاه
حوزههای دینی، مانند قهوهخانههایی محترم، به جای عمل، به گفتار محدود شدهاند. این انفعال، مانند فسیل شدن انسان و قساوت قلب است. دستور ﴿فَخُذْ﴾، دعوتی به ایجاد آزمایشگاههای قرآنی است تا علم و قدرت از کلام الهی استخراج شود.
درنگ: انفعال حوزهها، مانع تولید علم و قدرت است و آزمایشگاه قرآنی، راهکار این تحول است.
نقش اشتقاق در فهم معانی
فقدان اشتقاق، به جهل در معانی واژگان قرآنی، مانند «ظلم» و «صُرْهُنَّ»، منجر شده است. اشتقاق، مانند کلیدی است که قفل معانی قرآنی را میگشاید. اثر بهبهانی در اشتقاق، تنها نمونهای است که به اهمیت این علم اشاره دارد.
درنگ: اشتقاق، کلید فهم دقیق معانی قرآنی است و فقدان آن، به سوءتفاهم منجر میشود.
محدودیتهای تاریخی و توان امروز
علمای قدیم، در محبسهای خشک و بیروح، با عشق و ایمان فعالیت کردند و به دلیل موانع تاریخی، از حرکت علمی بازماندند. اما امروز، با امکانات فراوان، تقلید از روشهای گذشته نادرست است. این وضعیت، مانند فرصت بازسازی بنایی کهن با ابزارهای نوین است.
نقد صفات سلبيه
صفات سلبيه، مانند ﴿سُبْحَانَكَ﴾ یا ﴿لَا شَرِيكَ لَهُ﴾، به اشتباه بهعنوان صفات سلبي فهمیده شدهاند. این صفات، ایجابی و ذاتیاند و پس از اثبات وجود معنا مییابند. این سوءتفاهم، مانند برچسب زدن به گوهری است که هنوز شناخته نشده است.
درنگ: صفات سلبيه، ایجابی و ذاتیاند و فهم نادرست آنها، به سوءتفاهم در الهیات منجر شده است.
تجربه اهواز و اصلاح حوزه
ممانعت از طلاب قمی در اهواز، نمونهای از تعصبات محلی بود که مانع رشد علمی شد. اقدام اصلاحی بهبهانی، با اختیار دادن به طلاب، نشاندهنده اهمیت مدیریت علمی در حوزههاست. این تجربه، مانند پلی است که موانع را به فرصت تبدیل کرد.
نتیجهگیری بخش پنجم
تحول در حوزههای دینی، نیازمند گذر از انفعال به عمل، از صرف و نحو به اشتقاق و منطق، و از تقلید به نوآوری است. این تحول، مانند احیای چشمهای است که قرنها در غبار انفعال مدفون بوده است.
بخش ششم: علم استخاره و تفأل
استخاره و تفأل
استخاره، علمی عظیم است که به هدایت از طریق قرآن کریم میپردازد. اما تفأل، که به آیندهنگری قرآنی اشاره دارد، مرتبهای بالاتر است و ظرفیت تدوین در پانزده جلد را دارد. این علوم، مانند ستارگانی هستند که در آسمان معرفت قرآنی میدرخشند.
درنگ: تفأل، بهعنوان علم آیندهنگری قرآنی، مرتبهای بالاتر از استخاره دارد.
نتیجهگیری بخش ششم
استخاره و تفأل، بهعنوان علوم قرآنی، ظرفیتهای عظیمی برای هدایت و آیندهنگری دارند. این علوم، نیازمند بازشناسی و تدوین علمی هستند تا از غربت قرآنی خارج شوند.
جمعبندی نهایی
آیه 260 سوره بقره، چون آیینهای تمامنما، مراتب ایمان، اطمینان، و ضرورت عملگرایی در فهم قرآن کریم را به تصویر میکشد. این آیه، با روایت گفتوگوی ابراهیم و دستور الهی، حوزههای دینی را به سوی تحولی عمیق دعوت میکند. انزوای ائمه، جهل خلفا، و انفعال حوزهها، موانعی بودند که مانع بهرهگیری کامل از قرآن کریم شدند. اما امروز، با امکانات فراوان، زمان آن است که با تکیه بر اشتقاق، منطق، و آزمایشگاههای قرآنی، علم و قدرت از کلام الهی استخراج شود. این اثر، مانند فراخوانی است به سوی احیای علمی و عملی اسلام، تا قرآن کریم، چون خورشیدی درخشان، بار دیگر اقتدار و حیاتبخشی خود را به جامعه اسلامی بازگرداند.
با نظارت صادق خادمی