متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 798
مقدمه
سالها پیش، در خلوت درسگفتارهایم، دغدغهای عمیق در دلم ریشه دوانده بود: چگونه میتوان حوزههای علمیه را به جایگاه راستین خود بازگرداند؟ این گفتگوها، که گویی از عمق جانم برمیخیزند، بازتاب تأملاتم در آن روزهاست؛ روزهایی که با شوق احیای اقتدار علمی و معنوی حوزهها، ساعتها به بحث و تأمل میگذراندم. این خاطرات، شرح تفصیلی همان درسگفتارهاست که شاید زمانی بهصورت گذرا در میان طلاب بیان شدهاند. آنچه در پی میآید، تلاشی است برای بازسازی آن لحظهها، با همان صداقت و صمیمیتی که در کلامم جاری بود، تا شما را به دنیای اندیشهها و آرمانهایم دعوت کنم.
بخش اول: ضرورت انقلاب علمی در حوزهها
روزی در جمع طلاب، با حرارتی که از عمق باورم برمیخاست، گفتم: «حوزههای ما از دست رفتهاند اگر انقلابی علمی در آنها رخ ندهد.» این سخن، نه از سر ناامیدی، بلکه از ایمانی راسخ به ظرفیتهای نهفته در حوزههای علمیه سرچشمه میگرفت. ما نیازمند تحولی بنیادین هستیم که ترسها را از دلها بزداید و به طلاب جرئت دهد تا هر آنچه در توان دارند، به کار گیرند. حوزهها باید به آزمایشگاههای علمی تبدیل شوند، جایی که قرآن کریم، این کتاب آسمانی، محور پژوهش و تولید دانش باشد.
تصور کنید حوزهای که نهتنها به آموزش فقه و اصول بسنده کند، بلکه علوم و فنون را بر پایه قرآن و سنت شکوفا سازد. این آرمان من بود و هست: حوزههایی که از انزوای علمی رها شوند و به مرجعیت جهانی دست یابند. اما این تحول، جز با رفع موانع روحی و روانی طلاب ممکن نیست. میگفتم: «ما باید پیش از هر چیز، مشکلات روحی خود را مداوا کنیم.» طلاب باید از بند ترسها و تردیدها آزاد شوند تا با شجاعت به سوی تولید علم گام بردارند.
درنگ: حوزههای علمیه برای احیای اقتدار خود نیازمند یک انقلاب علمی هستند که با رفع موانع روانی طلاب و تبدیل حوزهها به مراکز تولید علوم و فنون بر پایه قرآن و سنت، ممکن میشود.
بخش دوم: نقد نگاه به علوم غیبی و تحلیل واقعیات
روزی با جمعی از بزرگان سخن میگفتم و از مسائل اجتماعی، از وضعیت زنان و اقتصاد گرفته تا تأثیرات جادو، سخن به میان آمد. با صراحت گفتم: «اینها را از غیب نمیگویم، از کف دستم میخوانم!» مقصودم این بود که این مسائل، نه رازهای پنهان، بلکه واقعیات ملموسی هستند که با تحلیل عقلانی و قرآنی قابل فهماند. حوزهها باید از رویکردهای خرافی فاصله بگیرند و به تحلیلهای عینی و کاربردی روی آورند.
قرآن کریم، این آزمایشگاه بینظیر، راهنمای ماست. در درسگفتارهایم، بارها بر واژه «مَسّ» تأکید میکردم. این واژه، که در قرآن کریم شصتویک بار آمده، بیشتر به تأثیرات غیرمادی و روانی اشاره دارد. به عنوان مثال، در سوره اعراف میفرماید:
إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ
(قرآن کریم، اعراف: ۲۰۱) هنگامی که وسوسهای از شیطان به آنان برسد، متذکر میشوند و ناگاه بینا میگردند.
این آیه نشان میدهد که «مَسّ» به معنای تأثیرات غیرملموس، مانند وسوسه و اضطراب است. حوزهها باید این مفاهیم را بهصورت علمی تحلیل کنند و راهکارهایی برای خنثیسازی آنها ارائه دهند. با حسرتی عمیق میگفتم: «بسیاری از مردم از این تأثیرات شیطانی آگاه نیستند و همین ناآگاهی، به آسیبهای روانی و اجتماعی دامن میزند.»
درنگ: مسائل اجتماعی و روانی، مانند تأثیرات «مَسّ»، باید با تحلیل عقلانی و قرآنی بررسی شوند، نه با استناد به غیب یا خرافات.
بخش سوم: همکاری حوزه و دانشگاه
در یکی از درسگفتارها، با شور و شوق از لزوم پیوند حوزه و دانشگاه سخن گفتم. باور داشتم که حوزهها باید از ظرفیتهای علمی دانشگاهها بهره گیرند و در مقابل، دانش قرآنی و دینی خود را به دانشگاهها منتقل کنند. این همکاری، کلید رشد علم در جامعه است. به طلاب میگفتم: «علم واقعی، آن است که در خدمت جامعه باشد، نه صرفاً صنعتی مانند ساخت بمب یا فناوری کامپیوتر.» علم دینی باید معرفت تولید کند، نه اینکه به تقلید از فناوریهای غربی بسنده کند.
این دغدغه از آنجا برمیخاست که حوزههای ما، تحت تأثیر سیاستهای استعماری، از تولید علم محروم شدهاند. با حسرتی عمیق میگفتم: «اجانب و شیاطین، ما را از علم محروم کردند.» این محرومیت، نتیجه تاریخی دخالتهای بیگانگان بود که خودباوری علمی را از ما سلب کردند. اما من ایمان داشتم که با بازسازی نظام آموزشی حوزهها و همکاری با دانشگاهها، میتوان این عقبماندگی را جبران کرد.
درنگ: همکاری حوزه و دانشگاه، کلید تولید علم کاربردی و رفع عقبماندگیهای علمی است که نتیجه سیاستهای استعماری بودهاند.
بخش چهارم: نقش ادعیه و حفاظت معنوی
روزهایی که از اهمیت ادعیه قرآنی، مانند چهار قل (سورههای کافرون، اخلاص، فلق، و ناس)، سخن میگفتم. با طلاب میگفتم: «در گذشته، عالمان بدون ذکر این ادعیه از خانه بیرون نمیآمدند، اما امروز حتی این ادعیه را غلط چاپ میکنند!» این سخن، از عمق نگرانیام برای بیتوجهی به ابزارهای معنوی حفاظت از انسان سرچشمه میگرفت. تأکید میکردم: «ملائکه زمینی از ما محافظت میکنند، اما غفلت ما، راه را برای نفوذ شیاطین باز میکند.»
در قرآن کریم آمده است:
مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ
(قرآن کریم، یوسف: ۸۸) ما و کسانمان را آسیب رسیده است.
این آیه به ما میآموزد که آسیبهای روانی و معنوی، با ذکر و دعا قابل دفعاند. حوزهها باید این ابزارهای دینی را بهصورت علمی و کاربردی آموزش دهند تا طلاب و مردم بتوانند در برابر وسوسهها و اضطرابها مقاومت کنند.
درنگ: ادعیه قرآنی، مانند چهار قل، ابزارهای معنوی برای دفع تأثیرات شیطانی و حفظ انسان از آسیبهای روانی هستند.
بخش پنجم: اصول سهگانه علم دینی
در یکی از جلسات، با تأکید بر اصول سهگانه علم دینی سخن گفتم: استناد، صدق، و جدایی علم از دنیا. میگفتم: «علم دینی باید مستند باشد، صادق باشد، و از منافع مادی جدا بماند.» این اصول، برایم مانند ستونهایی بودند که حوزههای علمیه باید بر آنها استوار شوند. عالم دینی نمیتواند همزمان کاسب باشد و علم تولید کند. با حسرتی عمیق میگفتم: «اگر علم و دنیا قاطی شوند، نه علم میماند و نه صدق.»
این دغدغه از آنجا برمیخاست که برخی عالمان، علم را با کسب ثروت درآمیخته بودند. با طلاب میگفتم: «اگر میخواهید عالم باشید، تمام وقت خود را صرف علم کنید. علم دینی، عمقی دارد که تمرکز کامل میطلبد.» این سخن، نه از سر سختگیری، بلکه از ایمانی عمیق به رسالت عالمان دینی بود.
درنگ: علم دینی باید مستند، صادق، و از منافع مادی جدا باشد تا به اقتدار معنوی و علمی منجر شود.
بخش ششم: ضرورت مطالعه تاریخ
روزی با شور و شوق به طلاب گفتم: «تاريخ بخوانيد! روزی نیم ساعت تاریخ بخوانید، حتی اگر تاریخ اراذل و اوباش باشد!» این سخن، از عمق باورم به اهمیت تاریخ سرچشمه میگرفت. قرآن کریم میفرماید:
فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُتَّقِينَ
(قرآن کریم، روم: ۴۲) پس در زمین سیر کنید و بنگرید که سرانجام پرهیزگاران چگونه بوده است.
این آیه، مرا به تأمل در تاریخ واداشته بود. باور داشتم که حذف تاریخ از حوزهها، نتیجه سیاستهای استعماری بود که میخواستند ما را از بصیرت محروم کنند. با حسرتی عمیق میگفتم: «دشمنان، تاریخ شیعه را برای ما نوشتند و ما، به دلیل فقدان ابزار تاریخنگاری، آن را پذیرفتیم.» این تحریفات، هویت شیعی را تضعیف کرده بود. از طلاب میخواستم که تاریخ ائمه، دشمنان، و حتی اراذل را بخوانند تا از واقعیات گذشته آگاه شوند.
درنگ: مطالعه تاریخ، بهویژه تاریخ ائمه و دشمنان، برای کسب بصیرت و دوری از تحریفات دشمنان ضروری است.
بخش هفتم: نقد تحریفات تاریخی و سوءاستفاده از علم دینی
در یکی از درسگفتارها، با تأسف از تحریفات تاریخی سخن گفتم. داستانهایی مانند سوزاندن ملجم را مثال میزدم و میگفتم: «اینها دروغ است! دشمنان میخواهند شیعه و ائمه را خراب کنند.» باور داشتم که بسیاری از روایات تاریخی درباره ائمه، توسط دشمنان نوشته شده تا هویت شیعی را تضعیف کنند. از طلاب میخواستم که با استناد به منابع معتبر، تاریخ را بازنویسی کنند.
همچنین، با انتقاد از سوءاستفاده برخی عالمان از علم دینی، میگفتم: «علم دینی را برای پول خرج نکنید! این کار، نهتنها دین را تضعیف میکند، بلکه خودتان را هم بدبخت میکند.» داستان عالمی را نقل میکردم که به دلیل اصرار بر کسب درآمد از علم دینی، به وضعیت اسفناکی دچار شده بود. این تجربهها، مرا به این باور رسانده بود که علم دینی باید خالص و در خدمت هدایت جامعه باشد.
درنگ: تحریفات تاریخی دشمنان باید با بازنویسی تاریخ شیعه اصلاح شود، و علم دینی باید از سوءاستفاده مالی مصون بماند.
بخش هشتم: قدرت و عدالت در اسلام
در یکی از جلسات، با شور و شوق از قدرت و عدالت در اسلام سخن گفتم. قرآن کریم میفرماید:
لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ
(قرآن کریم، بقره: ۲۷۹) نه ستم کنید و نه ستم ببینید.
این آیه، برایم نشانهای از جامعیت اسلام بود: دینی که قدرت را با عدالت پیوند میدهد. به طلاب میگفتم: «اسلام، دینی مدرن و قدرتمند است که ظلم و ظلمپذیری را رد میکند.» باور داشتم که اگر حوزهها به این اصول پایبند باشند، میتوانند به مرجعیت جهانی دست یابند و جامعه اسلامی را به سوی خودباوری هدایت کنند.
درنگ: اسلام، دینی قدرتمند و عادل است که با تأکید بر عدالت، از ظلم و پذیرش ظلم جلوگیری میکند.
بخش نهم: امید به نسل جدید طلاب
در سالهای آخر، با دیدن نسل جدید طلاب، امیدی عمیق در دلم جوانه زده بود. این جوانان، باسواد، آزاداندیش، و غیرمتعصب بودند. با شوق به آنها میگفتم: «شما میتوانید حوزهها را به اقتدار برسانید!» این نسل، که با علوم روز آشنا بودند و از تعصبات بیجا دوری میکردند، برایم نشانهای از آیندهای روشن بودند. باور داشتم که با تربیت طلابی مدرن و باسواد، حوزهها میتوانند به نیازهای جهانی پاسخ دهند و از انزوای علمی خارج شوند.
درنگ: نسل جدید طلاب، با سواد، آزاداندیشی، و دوری از تعصب، میتوانند حوزهها را به اقتدار علمی و معنوی برسانند.
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، بازتاب سالها تأمل و دغدغهام برای احیای اقتدار حوزههای علمیه است. از انقلاب علمی و رفع موانع روانی گرفته تا همکاری با دانشگاهها، مطالعه تاریخ، و پایبندی به اصول علم دینی، همه و همه در راستای یک هدف بودند: بازگرداندن حوزهها به جایگاه مرجعیت علمی و معنوی. همیشه به طلاب میگفتم: «علم دینی باید مستند، صادق، و خالص باشد.» این آرمان، هنوز در دلم زنده است و امیدوارم که نسلهای آینده، با الهام از این گفتگوها، راه را ادامه دهند.
حوزههای ما باید به آزمایشگاههایی برای تولید علم قرآنی و مراکز درمانی برای مشکلات بشری تبدیل شوند. این مسیر، جز با همت شما، طلاب جوان و باسواد، ممکن نیست. من به شما ایمان دارم، همانگونه که به قرآن و سنت ایمان دارم.
با نظارت صادق خادمی