در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 802

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه (802)

مقدمه

در درس‌گفتارهایم، بارها از نقش عالمان دینی در خدمت به جامعه سخن گفته‌ام. این گفتگوها، که گاه به‌صورت گذرا در جلساتم مطرح شده‌اند، اکنون فرصتی است تا با نگاهی عمیق‌تر، تأملاتم را درباره ضرورت خیررسانی، علم‌آموزی، و تحول در حوزه‌های علمی با شما در میان بگذارم. این خاطرات، روایت‌هایی از دغدغه‌هایم برای پیوند دوباره علم دینی با نیازهای جامعه است؛ روایت‌هایی که از قلب تجربه‌هایم برمی‌خیزد و با صداقت و صمیمیت برای شما بازگو می‌شود. آنچه در ادامه می‌خوانید، بازتابی است از تعهد معنوی و علمی‌ام به اصلاح و تقویت جایگاه عالمان دینی، با الهام از سیره انبیا و آیات الهی.

درنگ: علم دینی باید خیررسان باشد و به جای دریافت از مردم، به آن‌ها خیر عرضه کند. این خیررسانی، خاصیت ذاتی عالمان است که جایگاه آن‌ها را در جامعه تقویت می‌کند.

بخش اول: خیررسانی، جوهره علم دینی

ضعف خیررسانی و انزوای ایمان

در یکی از جلسات درس‌گفتار، با حسرتی عمیق از سستی ایمان در جامعه سخن گفتم. به نظرم، یکی از عوامل این سستی، کمبود خیررسانی علم دینی به مردم است. حوزه‌های علمی و عالمان باید چون والدینی خیررسان باشند که فرزندانشان به آن‌ها عشق می‌ورزند. اگر عالمی خیررسان نباشد، مانند پدری است که فرزندانش از او دوری می‌جویند، نه از سر بی‌مهری، بلکه به این دلیل که خیری از او به آن‌ها نمی‌رسد. من دیده‌ام که وقتی عالمان به جای خیر دادن، تنها به دنبال دریافت باشند، مردم از آن‌ها فاصله می‌گیرند. این فاصله، نه از بی‌اعتقادی مردم، بلکه از فقدان خیر عملی در حوزه‌هاست.

مردم به دنبال کسانی هستند که گره از کارشان بگشایند، نه کسانی که تنها سخن بگویند. خیررسانی، خاصیت ذاتی عالمان دینی است. اگر این خیررسانی در علم، کمال، انفاق، و ایثار متبلور شود، مردم فوج فوج به سوی عالمان خواهند آمد. اما اگر عالمی خشک، ریاکار، یا بی‌اخلاق باشد، چگونه می‌توان انتظار داشت که مردم به او دل ببندند؟

قرآن کریم در سوره آل‌عمران، آیه ۱۵۹ می‌فرماید: لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلْقَلْبِ لَٱنفَضُّوا۟ مِنْ حَوْلِكَ (اگر تندخو و سخت‌دل بودی، قطعاً از اطراف تو پراکنده می‌شدند). این آیه مرا به تأمل وامی‌دارد که اخلاق خوش و خیررسانی، کلید جذب دل‌های مردم است.

درنگ: خیررسانی عالمان، مانند والدینی خیررسان، جایگاه آن‌ها را در دل مردم استوار می‌کند. فقدان خیررسانی، به دوری مردم و انزوای علم دینی منجر می‌شود.

پیامدهای فقدان خیررسانی

در یکی از جلسات، با صراحت گفتم: اگر عالمان خیررسان نباشند، چه خاصیتی برای جامعه دارند؟ نقش عالمان، هدایت و ارشاد است، اما این هدایت بدون خیررسانی عملی، بی‌معناست. اگر مردم ببینند که عالمان تنها به دنبال دریافت مالی‌اند، مانند منبر، روضه، یا عقدخوانی، دیگر چرا به سوی آن‌ها بیایند؟ خیررسانی باید در رفتار، گفتار، و کردار عالم جاری باشد. من دیده‌ام که وقتی عالمی با انفاق، ایثار، و اخلاق خوش به مردم خدمت می‌کند، دل‌ها به سوی او روانه می‌شود.

روزی یکی از نزدیکانم با گلایه گفت: «ما از عالمان هیچ خیری ندیده‌ایم. نه گره‌ای گشوده‌اند، نه کمکی کرده‌اند.» این سخن مرا به فکر فرو برد. آیا ما عالمان، به راستی بی‌خاصیت شده‌ایم؟ خیررسانی، وظیفه‌ای است که از سیره انبیا آموخته‌ام. خداوند در سوره انبیاء، آیه ۶۹ می‌فرماید: قُلْ يَٰنَارُ كُونِى بَرْدًا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبْرَٰهِيمَ (گفتیم: ای آتش، بر ابراهیم سرد و سلامت باش). این خیررسانی الهی، عشق ابراهیم به خدا را برانگیخت. ما نیز باید با خیررسانی، عشق مردم به دین را شعله‌ور کنیم.

درنگ: خیررسانی، خاصیت ذاتی عالمان است که با الگوگیری از انبیا، باید در خدمت به جامعه متبلور شود.

خیررسانی عملی و تأثیر آن

بارها به شاگردانم گفته‌ام که خیررسانی نباید تنها در سخن باشد. اگر هر هفته عالمان به زندان‌ها بروند، از بیماران عیادت کنند، یا به فقرا کمک کنند، مردم خواهند دید که علم دینی، نافع و کارگشاست. پیشنهاد دادم حوزه‌ها بخشی از منابع مالی خود را به فقرا اختصاص دهند. اگر این کار انجام شود، فقر کاهش می‌یابد و جایگاه عالمان در دل مردم استوارتر می‌شود. خیررسانی، مانند پلی است که عالمان را به جامعه پیوند می‌دهد.

من دیده‌ام که وقتی عالمی با محبت و انفاق به مردم خدمت می‌کند، حتی کافران نیز به سوی او جذب می‌شوند. این خیررسانی، از اختلافات اجتماعی می‌کاهد و صلح و صفا را در جامعه گسترش می‌دهد. خداوند در سوره انبیاء، آیه ۷۰ می‌فرماید: وَأَرَادُوٓا۟ بِهِۦ كَيْدًا فَجَعَلْنَٰهُمُ ٱلْأَخْسَرِينَ (و خواستند برای او نیرنگی بکنند، پس ما آن‌ها را زیان‌کارترین [مردم] قرار دادیم). این آیه نشان می‌دهد که خیررسانی الهی، ابراهیم را نجات داد. ما نیز باید با خیررسانی، جامعه را نجات دهیم.

درنگ: خیررسانی عملی، مانند عیادت از بیماران و کمک به فقرا، عالمان را به جامعه پیوند می‌دهد و جایگاه آن‌ها را تقویت می‌کند.

بخش دوم: علم‌آموزی و تحول در حوزه‌ها

تأثیر استعمار بر علم دینی

در یکی از درس‌گفتارها، از نقش استعمار در محدود کردن علم دینی سخن گفتم. استعمار، عالمان را به سخنرانی محصور کرد و از علوم اجتماعی، تجربی، و عملی دور ساخت. این جدایی، علم دینی را بی‌اثر کرد. در گذشته، عالمان ما نه تنها فقیه بودند، بلکه حکیم، صنعت‌گر، و کیمیاگر نیز بودند. آن‌ها با مردم بودند، کار علمی می‌کردند، و گره از مشکلات جامعه می‌گشودند. اما استعمار و برخی حاکمان، این جامعیت را از حوزه‌ها گرفتند.

من بارها تأسف خورده‌ام که چرا حوزه‌های ما از علوم روز دور افتاده‌اند. اگر عالمی موسیقی، اقتصاد، یا جغرافیا نداند، چگونه می‌تواند احکام فقهی دقیقی صادر کند؟ در درس خارج فقه، دو سال درباره موسیقی و غنا بحث کردیم و کتاب‌هایی نگاشتم که حتی دانشمندان موسیقی آن را علمی یافتند. این نشان می‌دهد که فقه بدون موضوع‌شناسی، ناقص است.

درنگ: جدایی علم دینی از علوم اجتماعی و تجربی، به بی‌اثری حوزه‌ها منجر شده است. عالمان باید در علوم مختلف مهارت یابند.

ضرورت باب‌العلوم در حوزه‌ها

من همیشه بر این باور بوده‌ام که حوزه‌ها باید باب‌العلوم باشند، همان‌گونه که انبیا بودند. خداوند در سوره انبیاء، آیه ۸۰ می‌فرماید: وَعَلَّمْنَٰهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّكُمْ لِتُحْصِنَكُم مِّنۢ بَأْسِكُمْ (و به او ساختن زره آموختیم تا شما را در جنگ‌هایتان محافظت کند). این آیه نشان می‌دهد که انبیا، از جمله داود، خیررسانی عملی داشتند. ما نیز باید با آموختن علوم مختلف، از ریاضیات و جغرافیا گرفته تا اقتصاد و موسیقی، به جامعه خدمت کنیم.

روزی در بانکی، عالمی را دیدم که تسبیح به دست، ذکر می‌گفت، اما هیچ خدمت عملی به مردم ارائه نمی‌کرد. به او گفتم: «ذکر گفتن را من هم بلدم، تو کاری کن که به درد جامعه بخورد.» حوزه‌ها باید باب‌العلوم شوند تا عالمان بتوانند با دانش روز، به نیازهای جامعه پاسخ دهند.

درنگ: حوزه‌ها باید باب‌العلوم شوند تا عالمان با تسلط بر علوم روز، به نیازهای جامعه پاسخ دهند.

نقد فقدان موضوع‌شناسی در فقه

یکی از دغدغه‌های همیشگی‌ام، فقدان موضوع‌شناسی در فقه بوده است. بدون شناخت موضوعات، چگونه می‌توان احکام دقیقی صادر کرد؟ در بحث فقهی درباره ربا، اقتصاددانان بهتر از برخی فقها موضوع را می‌شناختند. یا در بحث نماز مسافر، اگر عالمی جغرافیا نداند، چگونه می‌تواند حکم درستی بدهد؟ فقه بدون علم، مانند بنایی است بدون بنیاد. حوزه‌ها باید علوم مرتبط را آموزش دهند تا فقه علمی و کارآمد شود.

درنگ: فقه بدون موضوع‌شناسی، ناقص است. عالمان باید علوم مرتبط را بیاموزند تا احکام دقیقی صادر کنند.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، بازتابی از دغدغه‌هایم برای احیای نقش علم دینی در جامعه است. من همیشه باور داشته‌ام که عالمان باید خیررسان باشند، مانند انبیا که با علم، حکمت، و عمل به مردم خدمت کردند. خیررسانی، نه تنها در سخن، بلکه در عیادت از بیماران، کمک به فقرا، و حل اختلافات باید جاری باشد. حوزه‌ها باید باب‌العلوم شوند تا با تسلط بر علوم روز، به نیازهای جامعه پاسخ دهند. این خاطرات، دعوتی است به تأمل در سیره انبیا و بازسازی جایگاه عالمان دینی، تا بار دیگر دل‌های مردم به سوی دین و علم دینی روانه شود.

با نظارت صادق خادمی