متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 918
مقدمه
روزهایی را که در جمع شاگردانم، از دغدغههای عمیق فلسفی و عرفانی سخن میگفتم. این تأملات، که گاه بهصورت گذرا در درسگفتارهایم مطرح شدهاند، روایتهایی هستند از تجربههایم در مسیر فهم معارف قرآنی و نقد چالشهای علم دینی. در این مجموعه، که «گفتگوهای صمیمی» نام گرفته، میکوشم شما را به دنیای اندیشههایم ببرم؛ جایی که عشق الهی، عرفان ولایی، و پرهیز از التقاط و دگماتیسم در برابر کاستیهای علمی و تبلیغی قرار میگیرند. آنچه در پی میآید، بازتابی است از تعهد من به حفظ اصالت دینی، تقویت تخصص در علوم دینی، و ترویج عرفان شیعی که با حکمت و معرفت، راه سعادت را به جامعه نشان میدهد.
بخش اول: چالش التقاط در جامعه دینی
روزی در جمع شاگردانم، از مصیبت التقاط در جامعه دینی سخن گفتم. از گذشته تا امروز، جامعه ما گرفتار آمیختگی ناهمگون دیدگاههای مختلف با دین بوده است. یکی میخواهد سر دین را درست کند، دیگری تهاش را، و آن یکی میخواهد آن را به شکلی سمبل کند تا طرفی ببندد. به شاگردانم گفتم: «التقاط، مثل این است که بخواهیم با ترکیب نادرست، دین را به جایگاهی برسانیم که نه هویتش را حفظ کند و نه کارآمدیاش را.» این آمیختگی، مانع اجرای صحیح دین میشود و راه صراط مستقیم را ناهموار میکند.
| درنگ: التقاط، آمیختگی ناهمگون دیدگاهها با دین، مانع اجرای صحیح معارف دینی است. |
بخش دوم: نقد دگماتیسم در علم دینی
روزی با حسرت به شاگردانم گفتم: «برخی فکر میکنند دین را کامل میشناسند، اما بدون تخصص، این ادعا پوچ است.» افزودم: «ما همیشه پزشک عمومی زیاد داشتیم، اما متخصص جراح در دین کم بوده است.» دگماتیسم، مثل بستن درهای عقل و اجتهاد است که علم دینی را به تعصب و خشکمغزی میکشاند. عالم واقعی، با تحقیق و سند سخن میگوید، نه با ادعاهای بیپایه.
| درنگ: دگماتیسم و ادعای شناخت کامل دین بدون تخصص، مانع پیشرفت علم دینی است. |
بخش سوم: فقدان نظاممندی در علوم دینی
از آشفتگی در حوزههای علمی گله کردم. گفتم: «ما هنوز نتوانستیم مراتب علمی را مشخص کنیم. طلبه کیست؟ عالم کیست؟ مجتهد، فیلسوف یا عارف کیست؟» در بیمارستان، جراح و پرستار و نگهبان مشخصاند، اما در حوزههای ما، همهچیز درهم است. این آشفتگی، مثل باغی بیحصار است که نمیداند چه کسی باغبان است و چه کسی رهگذر. به شاگردانم گفتم: «تا نظاممندی ایجاد نشود، متخصصان واقعی شناخته نمیشوند.»
| درنگ: فقدان نظاممندی در تعیین مراتب علمی، مانع شناسایی متخصصان واقعی در علوم دینی است. |
بخش چهارم: نقد ادعاهای غیرمستند
روزی از اظهارنظرهای بیسند در علم دینی انتقاد کردم. به شاگردانم گفتم: «برخی بدون تحقیق، به اجماع یا شهرت استناد میکنند و فکر میکنند این علم است!» این روش، مثل ساختن خانهای بدون پی است که با اولین باد فرومیریزد. عالم باید با سند و تحقیق سخن بگوید، نه با حدس و گمان. این نقد، مرا به یاد وظیفه عالمان در حفظ امانت علمی میانداخت.
قرآن کریم: قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (بقره: 111)
ترجمه: بگو اگر راست میگویید دلیل خود را بیاورید.
| درنگ: اظهارنظرهای غیرمستند در علم دینی، مانع پیشرفت معرفتی و علمی است. |
بخش پنجم: نقد حضور افراد فاقد صلاحیت
از حضور برخی افراد فاقد صلاحیت در حوزههای علمی گله کردم. گفتم: «اینها برای حفظ موقعیت خود، علم را ضایع میکنند و محتوای بیارزش تولید میکنند.» مثل این است که نگهبان بیمارستان ادعای جراحی کند! این افراد، با تولید محتوای غیرمستند، راه رشد علمی را سد میکنند. عالم واقعی، باید متخصص و متعهد باشد.
| درنگ: حضور افراد فاقد صلاحیت در حوزههای علمی، مانع رشد علم دینی میشود. |
بخش ششم: نقد ادعاهای شاعرانه غیرمستند
روزی با طنز به شاگردانم گفتم: «برخی شعرهای بندتمانی میگویند و فکر میکنند شاعرند!» افزودم: «شعر ولایی، مثل دیوان من درباره ائمه، باید عمق معرفتی داشته باشد، نه صرفاً کلمات قشنگ.» وقتی بچه بودم، شعری میگفتم: «نکو، خون جگر در جام دل ریز / که زین محبوبه ناید جز عنادی.» حالا میفهمم که شعر باید از قلب عاشق برخیزد، نه از خودنمایی.
| درنگ: اشعار دینی باید از عمق معرفتی و ولایی سرچشمه بگیرند، نه از خودنمایی شاعرانه. |
بخش هفتم: اهمیت تخصص در علوم دینی
از تجربه خودم و برخی عالمان دینی گفتم: «بدون تخصص، ورود به حوزههای غیرتخصصی به خطا میانجامد.» مثل این است که پزشک عمومی بخواهد جراحی قلب کند! به شاگردانم گفتم: «عالم باید در حوزه تخصص خود عمیق شود تا دین را درست منتقل کند.» این سخن، مرا به یاد وظیفه عالمان در حفظ حدود علمی میانداخت.
| درنگ: تخصص در علوم دینی، لازمه انتقال صحیح معارف دینی و پرهیز از خطاست. |
بخش هشتم: عشق الهی و تمایز وجدتک و احببتک
روزی از کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام سخن گفتم:
حدیث: لاَ خَوْفًا مِنْ نَارِكَ وَلاَ طَمَعًا لِجَنَّتِكَ بَلْ وَجَدْتُكَ أَهْلاً لِلْعِبَادَةِ
ترجمه: نه از ترس آتش تو و نه از طمع بهشت تو، بلکه تو را شایسته عبادت یافتم.
به شاگردانم گفتم: «وجدتک، قله عرفان است که از احببتک بالاتر است. عشق الهی، فراتر از حب نفسانی است و عاشق را به خضوع عاشقانه میرساند.» این کلام، مرا به شگفتی وامیداشت که چگونه عرفان ولایی، انسان را به اوج معرفت میرساند.
| درنگ: وجدتک، بهعنوان قله عرفان ولایی، عشق الهی را از حب نفسانی متمایز میکند. |
بخش نهم: نقد فقدان فرهنگ نقد در علم دینی
از نبود فرهنگ نقد در علم دینی گله کردم. به شاگردانم گفتم: «بدون نقد علمی، حتی اگر به قرآن و خدا باشد، علم پیشرفت نمیکند.» این سخن، مثل دعوتی بود به باز کردن درهای عقل و اجتهاد. نقد، مثل آینهای است که عیوب را نشان میدهد و راه اصلاح را روشن میکند.
| درنگ: فقدان فرهنگ نقد علمی، مانع پیشرفت معرفتی در علم دینی است. |
بخش دهم: تمایز خشیت ظالمانه و خشیت الهی
روزی از آیهای سخن گفتم که مرا به تأمل واداشت:
قرآن کریم: فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي (بقره: 150)
ترجمه: پس از آنها نترسید و از من بترسید.
به شاگردانم گفتم: «خشیت در برابر ظالمان، ترسی ظالمانه و رهبتی است، اما خشیت الهی، از سر عشق و رغبت است.» این تفاوت، مثل جدایی شب و روز است که یکی تاریکی میآورد و دیگری نور معرفت.
| درنگ: خشیت الهی، خضوع عاشقانه است که از خشیت ظالمانه متمایز میشود. |
بخش یازدهم: عشق در قرآن و عرفان ولایی
از آیهای سخن گفتم که عشق الهی را به زیبایی نشان میداد:
قرآن کریم: وَالْمُؤْمِنُونَ أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ (بقره: 165)
ترجمه: و مؤمنان در دوست داشتن خدا سختترند.
به شاگردانم گفتم: «این اشد حب، همان عشق والاست که در کلام امیرالمؤمنین به اوج خود رسیده است. عرفان ولایی، این عشق را به قله میرساند.» این سخن، مرا به یاد عظمت عرفان شیعی میانداخت.
| درنگ: عشق الهی در قرآن و عرفان ولایی، قله معرفت و خضوع عاشقانه است. |
بخش دوازدهم: ضرورت عرفان ولایی شیعی
روزی از اهمیت عرفان ولایی سخن گفتم. به شاگردانم گفتم: «عرفان غیرشیعی، هرچند ارزشمند، نمیتواند جای عرفان مبتنی بر عصمت و ولایت را بگیرد.» مثل این است که بخواهیم نور شمع را با آفتاب مقایسه کنیم. عرفان شیعی، با تکیه بر ائمه، راه سعادت را روشن میکند.
| درنگ: عرفان ولایی شیعی، مبتنی بر عصمت و ولایت، راه سعادت معنوی را روشن میکند. |
بخش سیزدهم: اتمام نعمت با ولایت و قبله
از آیهای سخن گفتم که کمال دین را نشان میداد:
قرآن کریم: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي (مائده: 3)
ترجمه: امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم.
به شاگردانم گفتم: «این اتمام نعمت، با ولایت و قبله کامل شد. ولایت، باطن دین است و قبله، ظاهر آن. این دو، مثل روح و جسم، دین را کامل کردند.» این سخن، مرا به یاد جامعیت اسلام میانداخت.
| درنگ: ولایت و قبله، بهعنوان باطن و ظاهر دین، کمال اسلام را محقق کردند. |
بخش چهاردهم: نقد کاستی تبلیغی
روزی با حسرت از کاستی تبلیغ دین سخن گفتم. گفتم: «برخی ادیان، با پول و امکانات، در فرودگاهها، بیمارستانها و پارکها نفوذ میکنند، اما ما فقط خشونت و دافعه ایجاد میکنیم.» به شاگردانم گفتم: «باید با معارف قرآنی و روشهای علمی، دین را جهانی کنیم، نه با روشهای ناکارآمد.» این سخن، دعوتی بود به تبلیغ حکیمانه.
| درنگ: تبلیغ دینی باید با معارف قرآنی و روشهای علمی انجام شود، نه با روشهای ناکارآمد. |
بخش پانزدهم: کمال دین اسلام
از کمال دین اسلام سخن گفتم. گفتم: «برخلاف ادیان دیگر، اسلام دینی کامل است که نقص ندارد.» به آیهای استناد کردم که این کمال را نشان میداد:
قرآن کریم: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي (مائده: 3)
ترجمه: امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم.
به شاگردانم گفتم: «ما باید این کمال را با استدلال و علم اثبات کنیم، نه با شعار.» این سخن، مرا به یاد وظیفه عالمان در برابر شبهات میانداخت.
| درنگ: اسلام، دینی کامل است که باید با استدلال علمی در برابر شبهات اثبات شود. |
بخش شانزدهم: شکر نعمت و سعادت
روزی از شکر نعمت سخن گفتم و به آیهای اشاره کردم:
قرآن کریم: لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (مائده: 3)
ترجمه: تا شاید سپاس گزاردید.
به شاگردانم گفتم: «شکر نعمت، راه سعادت است. اگر شکر کنیم، دین کامل خدا را درک میکنیم و به سعادت میرسیم.» این سخن، مثل کلیدی بود که درهای معرفت را میگشاید.
| درنگ: شکر نعمت، راه سعادت معنوی و درک کمال دین است. |
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، بازتابی است از دغدغههایم برای حفظ اصالت دینی، تقویت تخصص در علوم دینی، و ترویج عرفان ولایی شیعی. از نقد التقاط و دگماتیسم تا تأکید بر عشق الهی و کمال دین، هر بخش از این روایتها تلاشی است برای بازخوانی معارف قرآنی با عمق و حکمت. امیدوارم این خاطرات، راهنمایی برای عالمان و پژوهشگران باشد تا با تخصص، اخلاص، و تبلیغ حکیمانه، دین خدا را به جهانیان عرضه کنند.
| با نظارت صادق خادمی |