در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 848

متن درس






گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 848

مقدمه

در یکی از جلسات درس‌گفتار خود، در جلسه‌ای که بعدها به شماره 848 ثبت شد، با شاگردان و همراهانم به گفت‌وگویی عمیق و چندوجهی نشستم. این جلسه، که بخشی از آن را اکنون با شما به اشتراک می‌گذارم، تلاشی بود برای بازسازی علوم دینی با نگاهی نو، عملیاتی و علمی، تا پاسخ‌گوی نیازهای زمانه باشد. من همیشه باور داشتم که علم دینی باید فراتر از مباحث نظری و لفاظی، به تولید قدرت، ثروت و معنویت منجر شود. در این گفتگو، با زبانی ساده اما ژرف، از حکایات روزمره، آیات قرآنی و تحلیل‌های فلسفی و عرفانی بهره گرفتم تا مفاهیمی چون وحدت وجودی انسان، جن و ملائکه، رابطه تغذیه با حیات و مرگ، و ضرورت بازنگری در روش‌های سنتی علوم دینی را تبیین کنم. این خاطره، بازتابی از دغدغه‌هایم برای احیای علوم دینی و دعوت به تأمل در ظرفیت‌های عظیم قرآن کریم است.

بخش اول: علم دینی، منشأ قدرت و ثروت

در آن روز، با شاگردانم از نقش علم دینی در زندگی سخن گفتم. من معتقد بودم که علم دینی نباید تنها در مساجد و حوزه‌ها محصور بماند، بلکه باید به منبعی برای تولید قدرت و ثروت تبدیل شود تا نیازهای فقرا را برآورد و دل‌های غیرمسلمانان را به سوی حقیقت جذب کند. به آن‌ها گفتم: «ما باید چنان اقتداری در علم دینی داشته باشیم که بتوانیم با تولید دانش و ثروت، فقر را از جهان ریشه‌کن کنیم.» این دیدگاه را با آیه‌ای از قرآن کریم گره زدم که می‌فرماید:

وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ

«و هر چه در توان دارید از نیرو و اسب‌های آماده بسیج کنید تا به‌وسیله آن دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانید.»

این آیه برایم نشانه‌ای بود از ضرورت آمادگی و توانمندی در برابر چالش‌های اجتماعی. به شاگردانم گفتم که اگر علم دینی ما به تولید دانشی عملیاتی منجر شود، می‌توانیم جهانی را سیر کنیم و دل‌ها را به سوی اسلام بکشانیم.

درنگ: علم دینی باید به تولید قدرت، ثروت و معنویت منجر شود تا عدالت اجتماعی را محقق کند و دل‌های غیرمسلمانان را به سوی اسلام جذب نماید.

بخش دوم: نقد روش‌های سنتی و نیاز به بازسازی

در آن جلسه، با طنزی که همیشه در گفتارم جریان داشت، از روش‌های سنتی حوزه‌های علمی انتقاد کردم. گفتم: «یادم می‌آید در گذشته، شیخی با عصایش همه کارها را انجام می‌داد، اما امروز پیچیدگی‌های زمانه چنان است که این روش‌ها دیگر کارساز نیست.» من باور داشتم که علوم دینی باید با نیازهای معاصر همگام شوند، بدون آنکه ارزش‌های معنوی‌شان کمرنگ گردد. از شاگردانم خواستم که به جای غرق شدن در مباحث ادبی و منطقی، به دنبال تولید دانشی عملیاتی باشند که پاسخ‌گوی مسائل روز باشد.

این نقد من، ریشه در دغدغه‌ای عمیق داشت: حوزه‌های علمی باید آزمایشگاه‌هایی برای تحقیق و تولید علم داشته باشند. به آن‌ها گفتم: «ما باید از لفاظی و اسطوره‌سازی فاصله بگیریم و قرآن را به‌عنوان کتابی عملیاتی در آزمایشگاه‌های علمی مطالعه کنیم.»

درنگ: روش‌های سنتی علوم دینی، به دلیل عدم تطبیق با نیازهای معاصر، نیازمند بازنگری و عملیاتی شدن هستند.

بخش سوم: وحدت وجودی انسان، جن و ملائکه

یکی از عمیق‌ترین مباحثی که در آن جلسه مطرح کردم، وحدت وجودی انسان، جن و ملائکه بود. با شاگردانم از حقیقت واحدی سخن گفتم که این موجودات را به هم پیوند می‌دهد. گفتم: «انسان، جن و ملائکه از یک حقیقت وجودی برخوردارند و تفاوتشان تنها در مراتب نزولی است، نه در ماهیت.» برای روشن شدن این مفهوم، از تشبیهی استفاده کردم: «مثل جوشکاری است که رنگ آتش از زرد به قرمز و آبی تغییر می‌کند، اما ذاتش یکی است.»

این دیدگاه را با آیه‌ای از قرآن کریم پشتیبانی کردم:

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ

«و چون به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید، جز ابلیس همگی سجده کردند. او سر باز زد و تکبر ورزید و از کافران شد.»

توضیح دادم که ابلیس نیز از همان حقیقت وجودی ملائکه است، اما در مرتبه‌ای نازل‌تر. این وحدت وجودی به ما امکان می‌دهد که با جن و ملائکه ارتباط برقرار کنیم، زیرا ما با آن‌ها بیگانه نیستیم. گفتم: «ما مثل برادرانی هستیم که در دو سوی دیواری زندگی می‌کنند، اما از یک ریشه‌ایم.»

درنگ: انسان، جن و ملائکه از یک حقیقت وجودی برخوردارند و تفاوتشان در مراتب نزولی است، که این وحدت امکان ارتباط و تعامل میان آن‌ها را فراهم می‌کند.

بخش چهارم: تغذیه، حیات و مرگ

در آن روز، بحثی را درباره رابطه تغذیه با حیات و مرگ مطرح کردم. با استناد به آیه‌ای از قرآن کریم، گفتم که برخی مواد غذایی می‌توانند مرگ‌آور باشند:

وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِينَ

«و گفتیم: ای آدم، تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و از آن هر جا که خواستید به‌فراوانی بخورید، ولی به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران خواهید شد.»

با شاگردانم از شجره ممنوعه سخن گفتم و توضیح دادم که این شجره نه یک میوه خاص، بلکه مجموعه‌ای از مواد مرگ‌آور در طبیعت است. گفتم: «اگر انسان بداند چه موادی مرگ‌آورند، می‌تواند عمرش را طولانی کند. این نیازمند تحقیق علمی است.» تأکید کردم که قرآن کریم راهنمایی برای شناخت این مواد دارد و اگر در آزمایشگاه‌ها مطالعه شود، می‌تواند به حل مشکلات جهانی مانند کمبود غذا کمک کند.

درنگ: شجره ممنوعه مجموعه‌ای از مواد مرگ‌آور در طبیعت است که شناخت آن‌ها از طریق تحقیقات علمی و قرآنی می‌تواند به افزایش طول عمر و حل مشکلات جهانی منجر شود.

بخش پنجم: استغفار و سجده تکریمی

در آن جلسه، از استغفار و سجده تکریمی سخن گفتم. با اشاره به آیه‌ای از سوره نصر:

إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ۝ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ۝ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ ۚ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا

«چون یاری خدا و پیروزی فرا رسد و ببینی که مردم دسته‌دسته در دین خدا درآیند، پس پروردگارت را به سپاس تسبیح گوی و از او آمرزش بخواه که او توبه‌پذیر است.»

توضیح دادم که استغفار حتی برای معصومان نیز به معنای بازگشت به خدا و دوری از توجه به غیر اوست. همچنین، تفاوت سجده تکریمی و عبادی را روشن کردم و گفتم: «سجده تکریمی به بزرگان جایز است، اما سجده عبادی تنها برای خداست.» با حکایتی از مردی ساده‌دل که می‌خواست با سجده به عالمی حرمت بگذارد، نشان دادم که این عمل از سر محبت و ناآگاهی بود، نه شرک.

درنگ: استغفار برای معصومان به معنای بازگشت به ذات الهی است، و سجده تکریمی به بزرگان جایز است، برخلاف سجده عبادی که تنها برای خداست.

بخش ششم: ضرورت بازتعریف علوم انسانی

در آن روز، از ضرورت بازتعریف علوم انسانی سخن گفتم. به شاگردانم گفتم: «علوم انسانی باید به انسان در حال حیات بپردازد، نه به تاریخ و جغرافیا که از دایره آن خارجند.» تأکید کردم که علوم دینی باید پیشرو در این حوزه باشند و به جای تمرکز بر مباحث ادبی و منطقی، به تولید دانشی عملیاتی منجر شوند. گفتم: «ما باید آزمایشگاه‌هایی در حوزه‌ها داشته باشیم تا علم دینی را به علم انسانی پیوند بزنیم.»

درنگ: علوم انسانی باید به انسان در حال حیات متمرکز شود و علوم دینی باید با ایجاد آزمایشگاه‌های علمی، پیشرو در تولید دانش عملیاتی باشند.

جمع‌بندی

آن جلسه، با شور و حرارتی خاص به پایان رسید. من با شاگردانم از آرزوهایم برای احیای علوم دینی سخن گفتم، از اینکه چگونه می‌توانیم با تکیه بر قرآن کریم، جهانی را سیر کنیم، دل‌ها را به سوی حقیقت بکشانیم و علم دینی را به منبعی برای قدرت و معنویت تبدیل کنیم. تأکید کردم که قرآن کتابی عملیاتی است و باید در آزمایشگاه‌ها مطالعه شود. این گفتگو، بازتابی از عمق باورم به ظرفیت‌های عظیم علوم دینی و دعوتی بود به شاگردانم تا با تأمل در این ظرفیت‌ها، راهی نو در پیش گیرند.

با نظارت صادق خادمی