متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه ۸۴۹
مقدمه
سالها پیش، در خلوت درسگفتارهایم، سخنانی را با شاگردانم در میان گذاشتم که ریشه در تأملات عمیق قرآنی، عرفانی و اجتماعی داشت. این گفتگوها، که گاه بهصورت گذرا در جلساتم ذکر شدهاند، اکنون فرصتی یافتهاند تا بهگونهای منسجم و با نگاهی علمی بازگو شوند. این خاطرات نهتنها شرح لحظات زندگیام هستند، بلکه بازتابی از دغدغههایم برای اصلاح ساختارهای دینی و اجتماعی، تقویت حوزههای علمیه، و پیوند علوم دینی با دانشهای معاصرند. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیدهام، میکوشم با زبانی صمیمی و از منظر خودم، شما را به دنیای این تأملات ببرم، گویی در کنارم نشستهاید و این سخنان را از زبان من میشنوید.
آنچه در این بخش میخوانید، برگرفته از یکی از جلسات درسگفتارم است که در آن به موضوعاتی چون ضرورت آگاهی عالمان دینی از علوم اجتماعی، نقش حکمت و اقتدار در هدایت جامعه، و اهمیت آیندهنگری در علوم دینی پرداختهام. این سخنان، که با نگاهی عمیق به قرآن کریم و تجربههای زیستهام شکل گرفتهاند، دعوتی هستند به تأمل در مسئولیتهای عالمان دینی و جایگاه حوزههای علمیه در جهان معاصر.
بخش اول: ضرورت آگاهی عالمان دینی از علوم و فنون اجتماعی
روزی در جمع طلاب، از اهمیت آگاهی عالمان دینی از علوم و فنون اجتماعی سخن گفتم. به آنها گفتم که عالم دینی باید مانند بازیکنی ماهر در شطرنج، پیچیدگیهای جامعه را درک کند و با استراتژی پیش برود. اگر عالمی از این مهارتها بیبهره باشد، در مواجهه با مسائل اجتماعی و سیاسی به خطا میرود. شطرنج، در نگاه من، نهتنها یک بازی، بلکه استعارهای از تفکر استراتژیک است که عالم را به تحلیل دقیق رفتارهای اجتماعی و پیشبینی پیامدها توانمند میسازد.
درنگ: عالمان دینی باید به علوم اجتماعی و استراتژیک مسلط باشند تا در مدیریت مسائل اجتماعی و سیاسی کارآمد عمل کنند. فقدان این آگاهی به کاستی و خطا منجر میشود.
این سخن از تجربهای برمیخاست که در آن شاهد بودم چگونه برخی عالمان، به دلیل ناآشنایی با پیچیدگیهای اجتماعی، در تصمیمگیریهایشان دچار اشتباه شدند. از منظر جامعهشناسی، این مهارتها به عالمان کمک میکند تا با چالشهای معاصر، از مدیریت بحرانهای اجتماعی تا هدایت فرهنگی، بهگونهای مؤثر روبهرو شوند.
بخش دوم: آموزش جامع در حوزههای علمی
بارها بر ضرورت آموزش جامع در حوزههای علمی تأکید کردهام. به طلاب میگفتم که آموزش آنها نباید تنها به علوم سنتی محدود شود. باید چند سالی را به یادگیری مبادی علوم، از جمله مهارتهای استراتژیک مانند شطرنج، اختصاص دهند. این آموزشها ذهن را ورزیده میکند و توانایی تحلیل و برنامهریزی را در مواجهه با مسائل پیچیده تقویت مینماید.
درنگ: آموزش در حوزههای علمی باید چندبعدی و میانرشتهای باشد تا طلاب بتوانند با پیچیدگیهای دنیای معاصر مقابله کنند.
این دیدگاه از سالها تأمل در نظام آموزشی حوزهها شکل گرفته بود. طلبهای را که در زندان شطرنج آموخته بود و آن را به دیگران یاد میداد. به او گفتم: «یاد دادن اشکالی ندارد، اما مدرسه را به قهوهخانه تبدیل نکنید!» این تجربه نشان داد که چگونه یادگیری مهارتهای استراتژیک میتواند ذهن طلاب را برای تحلیل دقیقتر آماده کند.
بخش سوم: جامعیت علمی و اقتدار عالمان دینی
در یکی از جلساتم، به طلاب گفتم که عالم دینی باید جامعالمعقول و المنقول باشد، یعنی هم به علوم عقلی و هم به علوم نقلی تسلط داشته باشد. عالم باید بتواند در هر زمینهای حکم صادر کند، مانند انبیا و اولیا که با اقتدار علمی و معنوی خود، اقوام مختلف را هدایت میکردند. مسیحی، زرتشتی، یا بیدین، همه در برابر حکمت و اقتدارشان خاضع بودند.
درنگ: عالم دینی باید از جامعیت علمی و عملی برخوردار باشد تا بتواند مانند انبیا، با اقتدار معنوی و علمی، جامعه را هدایت کند.
این اقتدار از حکمت و دانش جامع سرچشمه میگیرد. این سخن را با الهام از داستانهای قرآنی انبیا مطرح کردم، که چگونه با تسلط بر علوم و فنون، حتی فرعون را به چالش میکشیدند. این الگو برای عالمان امروز نیز درسآموز است.
بخش چهارم: حکم، شاهکلید حل مسائل
در درسگفتارهایم، حکم را بهعنوان شاهکلید حل مسائل معرفی کردم. اگر کسی حکم یک فعل را بداند، یعنی پیامدهای آن را بهدرستی پیشبینی کند، نود درصد مشکلاتش رفع میشود. این دیدگاه از آیهای در قرآن کریم الهام گرفته بود:
لَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ
(قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۳۶: «این درخت را نزدیک نشوید، پس شیطان آن دو را از آن بلغزاند و از آنچه در آن بودند بیرونشان کرد»)
درنگ: حکم، بهعنوان درک دقیق پیامدهای اعمال، کلیدی برای حل مسائل است و نیازمند تحلیل عمیق از منظر دینی و روانشناختی است.
این آیه نشان میدهد که گناه، حتی با توبه، گاه پیامدهایی مانند هبوط دارد. این نکته مرا به تأمل در قانونمندی نظام الهی واداشت، که هر عملی، خوب یا بد، پیامدی دارد که نمیتوان از آن گریخت.
بخش پنجم: ضرورت عملشناسی در علوم دینی
بارها بر اهمیت عملشناسی تأکید کردهام. عالم دینی باید بداند که هر عمل چه آثاری دارد، چه در ورود و چه در خروج. این علم، که تلفیقی از تحلیل دینی، روانشناختی و اجتماعی است، به عالمان کمک میکند تا تصمیمات دقیقتری بگیرند.
درنگ: عملشناسی، بهعنوان علمی برای درک آثار و احکام اعمال، در تصمیمگیریهای دینی و اجتماعی نقشی اساسی دارد.
این دیدگاه از تجربههایم در مواجهه با مسائل پیچیده اجتماعی سرچشمه میگرفت. به طلاب میگفتم: «اگر آثار اعمال را نشناسید، چگونه میتوانید جامعه را هدایت کنید؟» این سخن با نظریههای مدرن در اخلاق کاربردی همخوانی دارد.
بخش ششم: نقد سخنان عامیانه و ضرورت دقت در تفسیر
روزی که از سخنان عامیانه در حوزههای دینی انتقاد کردم. برخی میگفتند: «هر که حضرت معصومه را زیارت کند، بهشت از آن اوست.» به شاگردانم گفتم: «با مردم اینگونه بازی نکنید! این سخنان، اگرچه از سر ارادت است، اما بدون سند معتبر، گمراهکنندهاند.»
درنگ: سخنان عامیانه و غیرمستند در حوزههای دینی میتوانند به سوءتفاهم و کاهش اعتبار علم دینی منجر شوند.
این نقد از دغدغهام برای حفظ اصالت مفاهیم دینی برمیخاست. همچنین، از ترجمههای نادرست قرآن گلایه داشتم، که مفاهیمی مانند تزئین و تسویل را یکسان معنا کردهاند. میگفتم: «قرآن را باید با دقت تفسیر کرد، نه صرفاً صرف و نحو خواند.»
إِسْتَحْفَظَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ
(قرآن کریم، سوره یوسف: «شیطان بر آنها چیره شد و خدا را از یادشان برد»)
این آیه مرا به تأمل در تأثیر شیطان بر فراموشی ذکر خدا واداشت. تفسیر کاربردی قرآن، بهجای تمرکز بر علوم صرفی، میتواند راهگشای مسائل معاصر باشد.
بخش هفتم: آیندهنگری و نقش قرآن
از فقدان آیندهنگری در علوم دینی گلهمند بودم. به طلاب میگفتم: «ما مشغول گذشتهپروری هستیم، در حالی که علوم دینی باید آیندهنگر باشند.» قرآن کریم را تنها کتابی میدانستم که مغیبات دارد و میتواند راهنمای آینده باشد. تفال به قرآن، اگر بهصورت علمی و قانونمند انجام شود، میتواند در تصمیمگیریهای کلان راهگشا باشد.
درنگ: قرآن کریم، بهعنوان منبعی بینظیر برای آیندهنگری، میتواند با تفال علمی و قانونمند، راهنمایی برای تصمیمگیریهای کلان باشد.
این باور از سالها مطالعه و تجربه در استخاره و تفال شکل گرفته بود. علم استخاره را قانونمند کردم تا از حالت عامیانه خارج شود. این رویکرد میتواند حوزهها را به مراکز تولید علم آیندهنگر تبدیل کند.
بخش هشتم: استقلال مالی حوزهها
بر استقلال مالی حوزههای علمی تأکید داشتم. به طلاب میگفتم: «حوزهها باید نان خودشان و فقرا را دربیاورند، نه اینکه خمس را دفن کنند یا به روشهای ناپسند متکی شوند.» این استقلال، به حوزهها امکان میدهد تا با قدرت به تولید علم و خدمت به جامعه بپردازند.
درنگ: استقلال مالی حوزهها، با مدیریت عادلانه منابع مانند خمس، به تقویت جایگاه علمی و اجتماعی آنها کمک میکند.
این دیدگاه از تجربههای تاریخی علما الهام گرفته بود، که گاه خمس را دفن میکردند تا از دنیا دور بمانند. اما من معتقد بودم که این منابع باید برای خدمت به فقرا و ارتقای علم هزینه شود.
بخش نهم: دشمنشناسی و مبارزه با شیطان
در درسگفتارهایم، از خطر شیطان حتی برای مخلصان سخن گفتم. حدیثی را نقل کردم: «وَالْمُخْلَصُونَ فِي خَطَرٍ عَظِيمٍ» (مخلصان در خطر بزرگی هستند). به شاگردانم هشدار دادم که شیطان با شگردهایی مانند تزئین، تسویل، و اضلال، حتی پاکترین افراد را هدف قرار میدهد.
درنگ: دشمنشناسی در برابر شیطان، با آگاهی از شگردهای او مانند تزئین و تسویل، برای حفاظت معنوی و روانی ضروری است.
این سخن از تأمل در آیات قرآنی و تجربههای معنویام برمیخاست. میگفتم: «صبح که از خانه بیرون میرویم، آیا مسلح به ذکر و استغفار هستیم؟» این آمادگی، کلید مقاومت در برابر نفوذ شیطان است.
بخش دهم: ضرورت تحقیقات علمی در حوزهها
از طلاب خواستم حوزهها را به مراکز علمی تبدیل کنند. میگفتم: «بیست سال روی آیات قرآن کار کنید تا دنیا بفهمد مرکز علم چیست.» این تحقیقات میتوانند علوم دینی را با روانشناسی، جامعهشناسی و دیگر علوم انسانی پیوند دهند.
درنگ: تحقیقات علمی و بلندمدت در حوزهها میتوانند جایگاه آنها را در جهان ارتقا دهند و دانش کاربردی تولید کنند.
این دغدغه از باورم به ظرفیت بینظیر قرآن کریم سرچشمه میگرفت. میگفتم: «هیچ کتابی در علم به پای قرآن نمیرسد. تفال به حافظ ممکن است، اما قرآن چیز دیگری است.»
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، که از درسگفتارهایم برآمدهاند، دعوتی هستند به بازنگری در ساختارهای دینی و علمی حوزهها. از ضرورت آگاهی عالمان از علوم اجتماعی تا نقش قرآن در آیندهنگری، این سخنان بازتاب دغدغههایم برای اصلاح و ارتقای جایگاه علوم دینی در جهان معاصرند. همیشه به شاگردانم میگفتم: «حوزهها باید مرکز علوم باشند، نه فقط محل حفظ سنتها.» این مجموعه، تلاشی است برای زنده نگهداشتن این دیدگاهها، گویی هنوز در میان شما هستم و این سخنان را با شما در میان میگذارم.
با نظارت صادق خادمی