در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 854

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس سره، جلسه (854)

مقدمه

سال‌ها پیش، در جریان درس‌گفتارهایم، دغدغه‌ای عمیق در دلم ریشه دوانده بود: چگونه می‌توان معرفت دینی را از صوری شدن نجات داد و روح آن را زنده نگه داشت؟ این تأملات که گاه در خلوت ذهنم و گاه در جمع شاگردانم شکل می‌گرفت، نه‌تنها بازتابی از عمق دانش و تجربه‌ام در حوزه‌های علمی، فقهی و عرفانی بود، بلکه جلوه‌ای از تعهد معنویم به اصلاح فرهنگ دینی و اجتماعی. در این گفتگوهای صمیمی، که بخشی از آن‌ها در جلسه هفتم درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا بیان شده بود، می‌کوشم تا با زبانی ساده اما عمیق، شما را به دنیای این تأملات ببرم؛ دنیایی که در آن علم، اخلاق، و معنویت در هم تنیده‌اند تا انسان را به سوی خدا رهنمون شوند.

بخش اول: نقد صوری شدن علم دینی

روزهایی را که در حوزه‌های علمیه، درس‌ها سینه‌به‌سینه منتقل می‌شد. آن زمان، علم دینی فقط الفاظ و عبارات نبود؛ روحی داشت، نفسی زنده که از قلب استاد به قلب شاگرد جاری می‌شد. اما امروز، گاه می‌بینم که علم دینی به صرف و نحو و منطق صوری تقلیل یافته است. این صوری شدن، روح معرفت را از علم گرفته و آن را به مشتی الفاظ بی‌جان بدل کرده است. من همیشه بر این باور بوده‌ام که تخاطب گفتاری، آن ارتباط زنده و مستقیم میان استاد و شاگرد، کلید حفظ عمق و معنای علم دینی است. وقتی شاگرد، صوت و نگاه استاد را می‌بیند، کلمات جان می‌گیرند و معرفت در دلش ریشه می‌دواند. اما وقتی علم به متون مکتوب محدود شود، گویی زنده را به مرده بدل می‌کنیم.

درنگ: صوری شدن علم دینی، آن را از محتوای معرفتی تهی کرده است. تخاطب گفتاری، راهی است برای حفظ روح و معنای علم، که از طریق ارتباط زنده استاد و شاگرد محقق می‌شود.

بخش دوم: خطر تبدیل گفتار زنده به نوشتار مرده

بارها از ویرایش‌های نادرست متون گفتاری گله کرده‌ام. گفتار زنده، با آن تندی و تیزی و عاطفه‌ای که در کلمات جاری است، وقتی به نوشتار تبدیل می‌شود، گاه روح خود را از دست می‌دهد. ویراستارانی که به بهانه ادب و علم، عبارات را صیقل می‌دهند، گاه معنا را ذبح می‌کنند. من همیشه گفته‌ام که گفتار باید اصالت خود را حفظ کند، چرا که در آن، نفس معرفت زنده است. این نقد من به فرآیندهایی است که گفتار پویا را به متون بی‌روح بدل می‌کنند، گویی که جانی را از کالبدش جدا کرده باشند.

درنگ: تبدیل گفتار زنده به نوشتار مرده، عمق و عاطفه معرفت را از بین می‌برد. حفظ اصالت گفتار، کلید انتقال معناست.

بخش سوم: اهمیت تخاطب قرآنی و شناخت مخاطب

وقتی به قرآن کریم می‌نگرم، خطاب‌هایش مرا به شگفتی وا می‌دارند. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ (ای کسانی که ایمان آورده‌اید) یا ﴿يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ﴾ (ای بنی‌اسرائیل)، نشان از شناختی عمیق دارد که خداوند از مخاطبانش دارد. این خطاب‌ها، نه‌تنها صمیمی و مستقیم‌اند، بلکه قرب و نزدیکی خاصی را به انسان منتقل می‌کنند. من همیشه به شاگردانم گفته‌ام که در آموزش دینی، باید مخاطب را شناخت و با او به زبانی سخن گفت که قلبش را لمس کند. این درس قرآن است که ما را به سوی تخاطب معنادار و عمیق هدایت می‌کند.

درنگ: خطاب‌های قرآنی، با شناخت دقیق مخاطب، عمق و قرب خاصی دارند. این الگو باید در آموزش دینی مورد توجه قرار گیرد.

بخش چهارم: اصالت قرآن در برابر نقل به معنای روایات

من همیشه به شاگردانم یادآوری کرده‌ام که قرآن، کلامی است که دست ویرایش بدان نرسیده است. ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ (بگو او خداست، یگانه) یا ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾ (هر روز او در شأنی است)، کلماتی‌اند که بی‌واسطه از خداوند به ما رسیده‌اند. اما روایات، گاه به دلیل نقل به معنا، در معرض تحریف معنایی قرار دارند. من بر این باورم که باید روایات را به قرآن عرضه کنیم تا اصالت معرفت حفظ شود. این تفاوت، عظمت قرآن را نشان می‌دهد که پر از اشارات و پیچش‌های معنایی است و از هرگونه دستکاری مصون مانده است.

درنگ: قرآن به دلیل عدم ویرایش و نقل به معنا، دارای اصالت بی‌نظیری است. روایات باید به قرآن عرضه شوند تا از تحریف معنایی مصون بمانند.

بخش پنجم: نقد ترجمه‌های نادرست متون دینی

بارها از ترجمه‌های نادرست متون دینی، به‌ویژه قرآن، آزرده شده‌ام. گاه ترجمه‌ها چنان از معنای اصلی دور می‌افتند که گویی روح کلام را از دست داده‌اند. من همیشه گفته‌ام که مترجم باید به زبان مبدأ و مقصد تسلط کامل داشته باشد تا بتواند عمق معنا را منتقل کند. وقتی ترجمه‌ای مهمل است، چگونه می‌توان انتظار داشت که معرفت دینی به درستی به مخاطب برسد؟ این نقد من به کسانی است که بدون شناخت عمیق، دست به ترجمه می‌زنند و کلام الهی را از اصالتش تهی می‌کنند.

درنگ: ترجمه‌های نادرست، معنای اصلی متون دینی را مخدوش می‌کنند. تسلط بر زبان مبدأ و مقصد، شرط انتقال صحیح معرفت است.

بخش ششم: انفاق فی سبیل الله و استقلال عالم دینی

در درس‌گفتارهایم، بارها بر اهمیت انفاق فی سبیل الله تأکید کرده‌ام. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ﴾ (و در راه خدا انفاق کنید). من باور دارم که عالم دینی باید در راه خدا کار کند و از رزق طیب بهره‌مند شود. اما گاه می‌بینم که برخی عالمان، به جای انفاق، وابسته به دیگران شده‌اند. این وابستگی، عزت نفس عالم را خدشه‌دار می‌کند. من همیشه گفته‌ام که عالم باید خود انفاق‌کننده باشد، نه گیرنده، تا استقلال معنوی و مالی‌اش حفظ شود.

درنگ: انفاق فی سبیل الله، وظیفه عالم دینی است. استقلال مالی و معنوی، عزت نفس عالم را حفظ می‌کند.

بخش هفتم: نقد فرهنگ فقرزدگی در علم دینی

بارها از فرهنگ فقرزدگی در میان برخی عالمان دینی انتقاد کرده‌ام. عالم دینی نباید خود را به فقر و وابستگی محدود کند. رزق طیب، آن نانی است که با عزت به دست آید و در راه خدا مصرف شود. من همیشه به شاگردانم گفته‌ام که عالم باید خود تولیدکننده باشد، نه مصرف‌کننده‌ای که به دیگران وابسته است. این فرهنگ، نه‌تنها عزت عالم را حفظ می‌کند، بلکه او را به الگویی برای جامعه بدل می‌سازد.

درنگ: فرهنگ فقرزدگی، عزت عالم دینی را مخدوش می‌کند. عالم باید از رزق طیب بهره‌مند باشد و خود انفاق‌کننده باشد.

بخش هشتم: اقامه صلاة و فرهنگ عبادت

در درس‌گفتارهایم، بارها بر معنای حقیقی اقامه صلاة تأکید کرده‌ام. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿أَقِيمُوا الصَّلَاةَ﴾ (نماز را برپا دارید). اقامه، فراتر از انجام صوری نماز است؛ پایداری، ادب، و توجه به خداوند است. گاه می‌بینم که در مناسک دینی، مانند زیارت و طواف، بی‌نظمی و فشار آوردن به دیگران، روح عبادت را خدشه‌دار می‌کند. من همیشه گفته‌ام که عبادت باید با ادب و اخلاق همراه باشد، نه با خشونت و بی‌تربیتی.

درنگ: اقامه صلاة، پایداری و ادب در عبادت است. رفتارهای نادرست در مناسک دینی، روح عبادت را مخدوش می‌کند.

بخش نهم: نقد خشونت در مناسک دینی

بارها از رفتارهای نادرست در اماکن مقدس، مانند فشار آوردن در طواف و زیارت، انتقاد کرده‌ام. این رفتارها با فرهنگ اسلامی سازگار نیست. من همیشه گفته‌ام که طواف و زیارت باید با ادب و آرامش انجام شود، نه با خشونت و بی‌نظمی. گاه می‌بینم که در شلوغی حرم‌ها، مردم به جای توجه به معنویت، به هم فشار می‌آورند. این نه طواف است و نه زیارت؛ این توحش است.

درنگ: خشونت در مناسک دینی، با فرهنگ اسلامی مغایر است. طواف و زیارت باید با ادب و آرامش انجام شود.

بخش دهم: اصلاح فرهنگ زیارت و طواف

در درس‌گفتارهایم، بر اصلاح فرهنگ زیارت و طواف تأکید کرده‌ام. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ﴾ (و باید گرد خانه کهن طواف کنند). من همیشه گفته‌ام که طواف و زیارت باید با ادب و از فواصل دورتر انجام شود، به‌ویژه در شلوغی. اگر جا تنگ است، از صحن یا حتی خیابان طواف کنید. این ادب و فرهنگ است که طواف را معنادار می‌کند، نه فشار و بی‌نظمی.

درنگ: طواف و زیارت باید با ادب و از فواصل دورتر انجام شود تا فرهنگ اسلامی حفظ گردد.

بخش یازدهم: نقش فقرا در حفظ حیات اغنیا

در درس‌گفتارهایم، به روایتی اشاره کرده‌ام که می‌فرماید: «اگر فقرا نبودند، اغنیا هلاک می‌شدند.» این سخن، عظمت فرهنگ اسلامی را نشان می‌دهد. فقرا با کارهای خدماتی خود، حیات اجتماعی و اقتصادی اغنیا را حفظ می‌کنند. من همیشه گفته‌ام که این وابستگی متقابل، نشان از حکمت الهی در نظام اجتماعی دارد. اغنیا بدون فقرا نمی‌توانند به حیات خود ادامه دهند، اما فقرا با ساده‌زیستی خود، پایداری نشان می‌دهند.

درنگ: فقرا با خدمات خود، حیات اغنیا را حفظ می‌کنند. این وابستگی متقابل، حکمت الهی در نظام اجتماعی است.

بخش دوازدهم: ضرورت شناخت رزق طیب

بارها بر اهمیت رزق طیب تأکید کرده‌ام. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَىٰ طَعَامِهِ﴾ (پس انسان باید به طعام خویش بنگرد). من همیشه گفته‌ام که رزق طیب، از جمله خمس، زکات و هدایا، باید با شفافیت مصرف شود. عالم دینی باید بداند که نانش از کجا می‌آید و چگونه خرج می‌شود. این شفافیت، سلوک معنوی او را تقویت می‌کند.

درنگ: رزق طیب، با شفافیت مالی، سلوک معنوی عالم را تقویت می‌کند.

بخش سیزدهم: نقد آموزش صوری در علم دینی

در درس‌گفتارهایم، از تمرکز بیش از حد بر منطق صوری در آموزش دینی انتقاد کرده‌ام. این تمرکز، گاه به جای معرفت، به خرافات و دوری از حقیقت منجر می‌شود. من همیشه به شاگردانم گفته‌ام که منطق باید عمیق و معرفتی باشد، نه صوری و بی‌جان. آموزش دینی باید تفکر نقادانه را پرورش دهد تا طلاب بتوانند آسمان‌های معرفت را سوراخ کنند.

درنگ: آموزش صوری، به جای معرفت، خرافات را پرورش می‌دهد. منطق عمیق و معرفتی، کلید پرورش تفکر نقادانه است.

بخش چهاردهم: پایداری و اقامه در برابر ظلم

روزهایی را در سال ۵۲، در دارالشفاء فیضیه، که طلاب در برابر فشارهای سیاسی ایستادگی کردند. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿تُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ﴾ (به سوی آفریننده خود توبه کنید و نفس خود را بکشید). من به شاگردانم گفتم که اقامه، یعنی پایداری نجیبانه در برابر ظلم. طلاب آن روز، با هیچ سلاحی جز ایمان و پایداری، در برابر هجوم دشمن ایستادند. این پایداری، مصداق حقیقی اقامه است.

درنگ: اقامه، پایداری نجیبانه در برابر ظلم است. این پایداری، قدرت و مظلومیت را در هم می‌آمیزد.

بخش پانزدهم: خدا، محور معرفت و عشق

در درس‌گفتارهایم، بارها خدا را محور معرفت و عشق دانسته‌ام. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ (بگو او خداست، یگانه) و ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾ (هر روز او در شأنی است). خدا برای من، نه مفهومی کلی و صوری، بلکه موجودی زنده، پویا و نزدیک است. من همیشه گفته‌ام که خدا را باید عاشقانه شناخت، نه با مفاهیم خشک و بی‌روح. این خدا، عشق می‌آورد، صفا می‌آورد، و انسان را به سوی کمال می‌کشاند.

درنگ: خدا، محور معرفت و عشق است. شناخت عاشقانه خدا، انسان را به سوی کمال می‌کشاند.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، که از درس‌گفتارهایم برآمده‌اند، تلاشی است برای بازگرداندن روح به علم دینی، اصلاح فرهنگ عبادت، و تقویت رابطه انسان با خدا. من همیشه کوشیده‌ام تا با زبانی صمیمی اما عمیق، شاگردانم را به تأمل در معرفت، اخلاق، و معنویت دعوت کنم. این خاطرات، نه‌تنها بازتابی از زندگی و تجربه‌های من است، بلکه دعوتی است به سوی جهانی که در آن علم، ادب، و عشق به خدا در هم تنیده‌اند. امید دارم که این کلمات، در دل‌های شما نیز جرقه‌ای از معرفت و عشق برافروزد.

با نظارت صادق خادمی