متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 949
مقدمه
روزهایی را که با شاگردانم در محفلی صمیمی گرد هم میآمدیم و از نگاه قرآن به دنیا، دشمن، و علم دینی سخن میگفتم. این خاطرات، که ریشه در درسگفتارهایم دارند، بازتاب تأملاتم درباره ضرورت شناخت واقعبینانه دنیا، پرهیز از تحقیر بیجا، و عرضه معارف دینی در سطح جهانی است. هر کلمه در این مجموعه، با عنوان «گفتگوهای صمیمی»، گویی تلنگری است از آیات الهی که مرا به تأمل در فرهنگ دینی، عرفان اصیل، و اصلاح علم دینی واداشته است. این روایتها، دعوتی است به سوی فهمی عمیقتر از قرآن و بازسازی علم دینی با نگاهی حکیمانه و جهانی.
بخش اول: نگاه قرآن به دشمن
روزی با شاگردانم از تفاوت نگاه قرآن به دشمن سخن گفتم. به آنها گفتم: «قرآن هرگز دشمن را دستکم نمیگیرد. دنیا را با تمام زینتها و فضایلش به رسمیت میشناسد و از شیطان و کفار با دقت سخن میگوید.» اما ما در فرهنگمان گاهی به لجنپراکنی میافتیم و دشمن را تحقیر میکنیم، گویی این تحقیر او را کوچک میکند. این سخن، از تأملاتم در آیات قرآنی برمیآمد که به ما میآموزد واقعیات را بشناسیم و از سادهانگاری پرهیز کنیم.
قرآن کریم: زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ (آلعمران: 14)
برای مردم دوستداشتن شهوات، از جمله زنان و فرزندان، زینت داده شده است.
بخش دوم: واقعیت دنیا و هوسهای آن
روزی به شاگردانم گفتم: «لذایذ و مطامع دنیا واقعیتی است که حتی میتواند به مقام خدایی برسد.» قرآن از هوسهایی سخن میگوید که برخی آن را معبود خود قرار دادهاند. اما این به معنای پست بودن دنیا نیست، بلکه اندک است در برابر ابدیت آخرت. این سخن، از باورم به حکمت قرآنی برمیآمد که دنیا را نه آشغال میداند و نه آن را بیارزش میشمارد.
قرآن کریم: أَفَمَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ (جاثیه: 23)
آیا کسی که هوای نفس خود را معبود خویش قرار داده است.
بخش سوم: نقد تحقیر دنیا در فرهنگ دینی
روزی را که مرا به دیدار عارفی بردند. وقتی وارد کتابخانهاش شدیم، او با افتخار گفت: «اینجا زن به خودش ندیده است.» با طنزی تلخ به او گفتم: «بلند شو برویم، اینجا بوی نکبت میدهد!» به شاگردانم گفتم که پیامبر خدا فرموده زنان، عطر، و نماز از بهترینهای دنیایند. چگونه میتوان جایی را که زن به آن راه ندارد، مقدس دانست؟ این خاطره، از باورم به ارزش مظاهر دنیوی در نگاه پیامبر برمیآمد.
حدیث: پیامبر اکرم (ص): «از دنیای شما سه چیز برایم دوستداشتنی است: زنان، عطر، و نماز که نور چشمانم است.»
بخش چهارم: نقد کتمان حقیقت برای دنیا
روزی از کتمان حقیقت برای منافع دنیوی گله کردم. به شاگردانم گفتم: «قرآن میفرماید آیات خدا را به بهای اندک نفروشید.» برخی برای مقام و مال دنیا، حقیقت را کتمان میکنند، اما این بهای اندک در برابر ابدیت چه ارزشی دارد؟ باور داشتم که قرآن دنیا را اندک میشمارد، نه پست و بیارزش. این سخن، از تأملاتم در آیات قرآنی برمیآمد.
قرآن کریم: وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا (بقره: 41)
و آیات مرا به بهای اندک نفروشید.
بخش پنجم: تأثیر استعمار بر تحقیر دنیا
روزی از نقش استعمار در تحقیر دنیا سخن گفتم. به شاگردانم گفتم: «استعمار با ترویج این نگاه که دنیا آشغال است، منابع ما را برد.» ما گفتیم دنیا بیارزش است، آنها جمع کردند و بردند، و حالا همان منابع را بر سر ما میزنند. باور داشتم که این تحقیر، به شکست مسلمین در جهان منجر شده است. این سخن، از مشاهدهام از تاریخ استعمار برمیآمد.
بخش ششم: ضرورت شناخت واقعیات دنیا
روزی به شاگردانم گفتم: «ما نباید دنیا را پست و بیارزش بدانیم، بلکه باید واقعیات آن را بشناسیم.» لذایذ و مطامع دنیا واقعیتی است که قرآن آن را به رسمیت میشناسد. اگر آن را دور بریزیم، دیگران جمع میکنند و بر ما مسلط میشوند. این سخن، از باورم به حکمت قرآنی در مواجهه با دنیا برمیآمد.
بخش هفتم: نقد دینفروشی
روزی از دینفروشی انتقاد کردم. به شاگردانم گفتم: «دینفروشی کتمان، تحریف، و انحراف حقیقت است.» اگر طلبهای با اخلاص سخن بگوید، حتی اگر در روستاها تبلیغ کند و پولی بگیرد، دینفروشی نیست. اما اگر حقیقت را برای مال و مقام کتمان کند، این خیانت است. این سخن، از دغدغهام برای حفظ اخلاص در علم دینی برمیآمد.
بخش هشتم: ضرورت عرضه علم دینی در سطح جهانی
روزی با شوق به شاگردانم گفتم: «علم دینی را به دانشگاهها و مجامع جهانی ببرید.» اگرچه تبلیغ در روستاها ارزشمند است، اما عرضه معارف در اینترنت و ماهوارهها، حلال و طیب است. به آنها گفتم که علم دینی را به اغنیا بفروشید و به فقرا هدیه دهید. این سخن، از آرزویم برای جهانی شدن علم دینی برمیآمد.
بخش نهم: اخلاص در فعالیتهای دینی
روزی از اهمیت اخلاص سخن گفتم. به شاگردانم گفتم: «عالم دینی باید خود را کاسب بداند، نه والی خدا.» اگر با اخلاص سخن بگوید و درآمد کسب کند، اشکالی ندارد. اما ادعای مقامات معنوی غیرواقعی، دینفروشی است. این سخن، از باورم به صداقت در علم دینی برمیآمد.
بخش دهم: نقد تحریف در علم دینی
روزی از تحریف در علم دینی گله کردم. به شاگردانم گفتم: «برخی فلسفه و منطق را به دلیل ناتوانی در فهم، حرام میدانند.» این تحریف، مانع پیشرفت علم دینی است. باور داشتم که باید با شجاعت، علوم را فهمید و از تحریف پرهیز کرد. این سخن، از دغدغهام برای اصلاح علم دینی برمیآمد.
بخش یازدهم: نقد عرفان غیرمعتبر
روزی از عرفان غیرمعتبر انتقاد کردم. به شاگردانم گفتم: «عرفانی که از تعالیم اهل بیت دور باشد، معتبر نیست.» باور داشتم که باید عرفان عصمتی مبتنی بر اهل بیت تدوین شود تا از انحرافات جلوگیری کند. این سخن، از تأملاتم در عرفان اسلامی برمیآمد.
بخش دوازدهم: تفاوت خواص و عوام در علم دینی
روزی با طنزی حکیمانه به شاگردانم گفتم: «تفاوت الاغ و خر را بدانید! خواص، نه عوام، مسئول انحرافات علم دینیاند.» باور داشتم که خواص با آگاهی و مسئولیت بیشتر، باید از انحرافات جلوگیری کنند. این سخن، از نقدم به نقش خواص در علم دینی برمیآمد.
جمعبندی
این خاطرات، که از درسگفتارهایم برآمدهاند، روایتی است از عشقم به اصلاح علم دینی و ترویج نگاه حکیمانه قرآن به دنیا و دشمن. از نقد تحقیر بیجای دنیا تا دعوت به عرضه علم دینی در سطح جهانی، از تأکید بر اخلاص تا نقد عرفان غیرمعتبر، همه سخنانم دعوتی است به سوی علمی پویا و اصیل. من کوشیدهام تا با شاگردانم، راهی را بجویم که علم دینی را با حکمت و صداقت، به اوج برساند و جامعه را به سوی معرفت و کمال هدایت کند.