متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه ۸۸۲
مقدمه
در درسگفتارهایم، گاه سخنانی را به اجمال بیان کردهام که ریشه در تجربهها و تأملات عمیق زندگیام دارند. این گفتگوهای صمیمی، شرح تفصیلی آن لحظات و اندیشههایی است که در گذر ایام، از دل تجربههای معنوی، علمی و اجتماعیام برآمدهاند. آنچه در این مجموعه میخوانید، بازتابی است از عمق باورهایم به حقیقت دین، زیباییهای الهی و ضرورت بازنگری در برداشتهای رایج از مفاهیم دینی. با زبانی صمیمی و قلبی آکنده از دغدغه، شما را به سفری در دنیای این تأملات دعوت میکنم؛ سفری که هم معرفتی است و هم معنوی، هم علمی و هم عرفانی.
بخش اول: هویت عالم دینی و تأثیر ظاهر بر شناخت
زمانی در میان طلاب و عالمان، بحثهایی درباره هویت دینی و چگونگی شناخت عالم واقعی درگرفته بود. گاه با طنزی تلخ میگفتم: «آن آقایی که ریشش را تراشیده و سبیلی گذاشته، از کجا بدانیم عالم است یا نه؟» این سخن، نه فقط طنز، که اشارهای بود به این حقیقت که هویت عالم دینی در رفتار، منش و سلوکش آشکار میشود. ظاهر، اگرچه بخشی از هویت است، اما آنچه عالم را متمایز میکند، عمق معرفت و تعهد او به حقیقت است. گشاد راه رفتنش، سادگی پوشش یا حتی دقت در بستن دکمههای قبایش، همه نشانههایی هستند که در نگاه تیزبین، هویت او را آشکار میکنند.
بخش دوم: نفوذ فرهنگ شاهمحوری در اندیشه دینی
در تأملاتم، بارها به تأثیر فرهنگ شاهمحوری بر ذهنیت جامعه پرداختهام. این فرهنگ، چنان در تاروپود تفکر ما رسوخ کرده که حتی در مفاهیم دینی، بهصورت استعاری بازتولید میشود. گاه به طنز میگفتم: «شاه را که از ذهنمان بیرون کنیم، انگار ماه میشود!» این سخن، اشارهای بود به اینکه فرهنگ استبدادی، حتی در برداشتهای دینی ما اثر گذاشته و مفاهیم والایی چون عظمت الهی را به سایهای از قدرتهای زمینی فروکاسته است. این نفوذ تاریخی، ما را از فهم اصیل حقیقت دور کرده و نیازمند بازنگری عمیق در این برداشتهاست.
بخش سوم: تفاوتهای معنایی بسمالله در قرآن
در درسگفتارهایم، بارها به تفاوتهای معنایی و کاربردی «بسم الله» در سورههای قرآن اشاره کردهام. میگفتم: «وقتی بسمالله میگوییم، آیا عام است یا خاص؟» این پرسش، دعوتی بود به تأمل در غنای معنوی این عبارت. هر سوره، بسماللهی دارد که با محتوای آن پیوندی عمیق دارد. این تفاوتها، نشاندهنده ظرافت و عمق قرآن است که هر کلمهاش، جهانی از معنا را در خود نهفته دارد.
قرآن کریم: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
بخش چهارم: غنای معنوی صلواتها در صحیفه سجادیه
در بحثهایم درباره صحیفه سجادیه، از تنوع صلواتها سخن گفتهام. این کتاب، گنجینهای است با حدود صد نوع صلوات، هرکدام با معنا و کاربردی ویژه. این تنوع، نهتنها غنای معنوی شیعه را نشان میدهد، بلکه دعوتی است به تأمل در عمق دعا و ارتباط با خدا. هر صلوات، دریچهای است به سوی معرفت الهی که با ظرافت، نیازهای روحی انسان را پاسخ میدهد.
بخش پنجم: نقد تفسیر ترسمحور از تقوا
در درسگفتارهایم، بارها به تفسیر نادرست «وَاتَّقُوا اللَّهَ» اعتراض کردهام. برخی، این آیه را به ترس از جهنم و عذاب فروکاستهاند، حال آنکه تقوا، توجه به عظمت، جمال و رافت الهی است. میگفتم: «چرا تا سخن از تقوا میشود، به یاد چوب نیمسوخته جهنم میافتیم؟» تقوا، دعوتی است به دقت در زیباییهای الهی، به ایستادن در برابر عظمت نهر جاری یا گلستانی که نفس را بند میآورد. این برداشت نادرست، مانعی است برای فهم حقیقت دین.
قرآن کریم: وَاتَّقُوا اللَّهَ
و از خدا پروا کنید
بخش ششم: تأثیر فرهنگ ترس بر عقبماندگی مسلمین
در تأملاتم، یکی از عوامل عقبماندگی مسلمین را تأکید بیش از حد بر ترس از جهنم دانستهام. این فرهنگ ترس، بهجای آنکه افراد را به دین جذب کند، آنها را میگریزاند. میگفتم: «آدم عاقل که نمیآید جایی که باید بترسد!» دین، باید با زیبایی و رافت الهی معرفی شود، نه با تصویر خدایی که شاخ دارد و لولو است. این برداشتهای نادرست، ریشه در تحریفات تاریخی و استعماری دارد که دین را از حقیقتش دور کرده است.
بخش هفتم: صفات رحمانی خدا
در درسگفتارهایم، بارها بر صفات رحمانی خدا تأکید کردهام. خدایی که رحمان، رحیم، ودود و کریم است، چرا باید از او ترسید؟ این صفات، دعوتی هستند به عشق و محبت، نه ترس و وحشت. میگفتم: «خدایی که همه زیباییهای عالم، ذرهای از لطف اوست، ترس ندارد.» این نگاه، ما را به سوی فهمی عمیقتر از خداوند هدایت میکند که با جمال و کمال او پیوند دارد.
بخش هشتم: تأثیر استعمار بر تفکر دینی
در بحثهایم، به نفوذ استعمار در تحریف مفاهیم دینی اشاره کردهام. این تحریفات، دین را به خشونت و ترس فروکاسته و از رافت و جمال آن دور کرده است. میگفتم: «این معانی استعماری، ما را از حقیقت دین محروم کردهاند.» استعمار، با همراهی دیکتاتورهای وابسته، مفاهیم دینی را به ابزاری برای کنترل تبدیل کرد و ما را از فهم اصیل دین بازداشت.
بخش نهم: مهربانی در سیره شیعه
در درسگفتارهایم، سیره شیعه را با مهربانی و خدمت به محرومان تعریف کردهام. داستانهایی مانند سر در تنور کردن برای فقرا، هرچند غیرمستند، نشاندهنده روح مهربان شیعه است. شیعه، مردمانی هستند که با عطوفت و محبت شناخته میشوند، نه با خشونت و قلدری. این سیره، ریشه در تعالیم ائمه اطهار دارد که زندگیشان، سرشار از رافت و خدمت بود.
بخش دهم: تأثیر جنگ تحمیلی بر فرهنگ شیعه
در تأملاتم، جنگ تحمیلی را بزرگترین عامل تغییر فرهنگ شیعه دانستهام. این جنگ، فرهنگ مهربانانه شیعه را به سوی خشونت سوق داد. میگفتم: «جنگ، ما را معتاد به خشونت کرد.» شیعهای که با عطوفت و مظلومیت شناخته میشد، در گیرودار جنگ، ناچار به سلحشوری شد. این تغییر، هویت شیعی را تحت تأثیر قرار داد و نیازمند بازسازی فرهنگی بود که متأسفانه محقق نشد.
بخش یازدهم: شجاعت شیعه در جنگ
در درسگفتارهایم، از شجاعت شیعیان در جنگ تحمیلی سخن گفتهام. این شجاعت، با هویت ایرانی عجین شده و نشاندهنده توان بالای این مردمان است. میگفتم: «شیعه سلحشور هم هست.» این ویژگی، نهتنها در ایران، بلکه در هر جامعه شیعی دیگر نیز نمایان میشد، چرا که ایمان و عشق به خدا، نیروی بیپایانی به رزمندگان میبخشید.
بخش دوازدهم: نقد تمسخر اولیه رزمندگان
در ابتدای جنگ تحمیلی، دشمنان، رزمندگان شیعه را به تمسخر «مردهخور» و «قبرکن» میخواندند. این سخنان، نشانه ناآگاهی آنها از توان و ایمان رزمندگان بود. میگفتم: «ما اهل جنگ نبودیم، اما وقتی جنگ آمد، نشان دادیم که چه هستیم.» این تمسخر، بهسرعت به شگفتی دشمنان بدل شد وقتی دیدند که همین مردمان، با ایمانشان، معادلات جنگ را تغییر دادند.
بخش سیزدهم: عظمت عبور از اروند
در درسگفتارهایم، از عبور رزمندگان از اروند رود سخن گفتهام. این عملیات، چنان عظیم بود که برخی آن را به جنها نسبت دادند! اما من میگفتم: «این عظمت، از ایمان و عشق به خدا بود.» رزمندگان، با قلبی سرشار از ایمان، از موانع گذشتند و نشان دادند که نیروی الهی، فراتر از تصورات مادی است.
بخش چهاردهم: نقد نسبت دادن امور به جنها
بارها به فرهنگ نسبت دادن امور غیرقابل توضیح به جنها اعتراض کردهام. میگفتم: «هرجا کم میآوریم، جنها را وسط میکشیم!» این فرهنگ، نشانه ضعف در تحلیل علمی و منطقی است. عظمت کار رزمندگان، ریشه در ایمانشان داشت، نه در عوامل ماورایی. این باورهای خرافی، مانعی برای فهم حقیقت است.
بخش پانزدهم: تأثیر جنگ بر خشونت اجتماعی
در تأملاتم، از تأثیر جنگ بر نهادینه شدن خشونت در جامعه سخن گفتهام. جنگ، ما را به خشونت معتاد کرد و فقدان اقدامات ترمیمی پس از آن، این مشکل را تشدید کرد. میگفتم: «ما بعد از جنگ، قرنطینه نشدیم.» این نبود قرنطینه روانی و اجتماعی، باعث شد که فرهنگ خشونت، در رفتارهای روزمرهمان نفوذ کند.
بخش شانزدهم: ضرورت قرنطینه پس از جنگ
بر ضرورت قرنطینه روانی و اجتماعی رزمندگان پس از جنگ تأکید کردهام. میگفتم: «اگر رزمندگان را از جبهه به خیابان آوردید، جادهها خراب میشود.» این سخن، اشارهای بود به لزوم بازسازی روانی جامعه پس از جنگ. بدون این بازسازی، فرهنگ خشونت، به تمام لایههای جامعه نفوذ کرد و حتی روابط روزمره ما را تحت تأثیر قرار داد.
بخش هفدهم: نقش علم دینی در بازسازی معنوی
در درسگفتارهایم، بر نقش علم دینی در بازگرداندن جامعه به حالت ربوبیت و معنویت تأکید کردهام. میگفتم: «علم دینی باید ما را به لطافت و معنویت بازگرداند.» اما تأثیرات جنگ، این مسیر را دشوار کرد. علم دینی، باید با اصلاح برداشتهای نادرست، جامعه را به سوی زیبایی و رافت الهی هدایت کند.
بخش هجدهم: نقد روایات غیرمستند
در بحثهایم، به روایات غیرمستند درباره بخشش گناهان توسط امام حسین (ع) اعتراض کردهام. میگفتم: «این روایات، منطق علمی و دینی ندارند.» این سخنان، که گاه برای جذب مخاطب به کار میروند، از حقیقت دین دورند و نیازمند بررسی دقیق روایی و الهیاتی هستند.
بخش نوزدهم: نقد ترویج مظلومیت ضعیف
در درسگفتارهایم، به ترویج مظلومیت ضعیف در قرآن اعتراض کردهام. قرآن، فقر و ضعف را ترویج نکرده، بلکه مظلومیت را با قدرت و قوت همراه دانسته است. میگفتم: «این تفکرات، استعماریاند.» این برداشتهای نادرست، نتیجه نفوذ فرهنگ استعماری است که دین را به ضعف و انفعال فروکاسته است.
بخش بیستم: نقد سبک زندگی شلخته
در تأملاتم، به سبک زندگی شلخته برخی عالمان دینی انتقاد کردهام. میگفتم: «دکمه قبا که کج بسته شود، نشانه کمال نیست!» ظاهر آراسته، بازتاب کمال درونی است. عالم دینی، باید چون عروسی پاک و تمیز از خانه بیرون آید، نه با شلختگی که نشانه بیتوجهی است.
بخش بیستویکم: مظلومیت و قدرت در سیره حسینی
در درسگفتارهایم، بر مظلومیت و قدرت توأمان امام حسین (ع) تأکید کردهام. میگفتم: «امام حسین، هم مظلوم بود و هم قوی.» مظلومیت، به معنای ضعف نیست، بلکه با قوت و عزت همراه است. این سیره، الگویی است برای مسلمین که باید قوی، زیبا و رشید باشند.
بخش بیستودوم: رابطه دنیا و آخرت
در بحثهایم، دنیا را مزرعه یا زبالهدان آخرت خواندهام. میگفتم: «آنچه در دنیا میکاریم، در آخرت درو میکنیم.» این سخن، ریشه در آیهای دارد که جهنم را نتیجه اعمال دنیوی میداند. دنیا، مزرعهای است که هرچه در آن بکاریم، در آخرت به بار مینشیند، خواه نیکی باشد و خواه زشتی.
قرآن کریم: وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ
سوخت آن، مردم و سنگهاست
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، بازتابی است از تأملاتم در زندگی، از درسگفتارهایی که با قلب و روح بیان شدهاند. از نقد برداشتهای نادرست دینی تا تأکید بر زیباییهای الهی، از تحلیل تأثیرات جنگ بر فرهنگ شیعه تا دعوت به فهم عمیقتر تقوا، همه اینها دعوتی است به بازنگری در دین و پیوند آن با حقیقت. این مجموعه، نهتنها شرح زندگی من، بلکه دعوتی است به سوی معرفت، معنویت و اصلاح. امیدوارم این سخنان، شما را به تأمل در زیباییهای دین و حقیقت زندگی دعوت کند.