متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 898
مقدمه
در درسگفتارهایم، گاه به تأملات عمیقی درباره علم دینی، وحدت ادیان، و چالشهای جامعه اسلامی پرداختهام. این گفتگوها، که گویی از عمق قلب و تجربههای زیستهام برمیخیزند، فرصتی است تا آن تأملات را با شما به اشتراک بگذارم. در این مجموعه، که «گفتگوهای صمیمی» نام گرفته، میکوشم با صداقت و صمیمیتی که در درسگفتارهایم جاری بود، شما را به دنیای اندیشههایم دعوت کنم. این روایتها، نهتنها بازتابدهنده دیدگاههای علمی و معرفتی من است، بلکه تلاشی است برای روشن کردن مسیر هدایت و کمال در جامعه دینی. آنچه پیش رو دارید، بازنویسی جلسهای است که در آن، از ارزش آثار علمی، ضرورت وحدت انبیا، و چالشهای علم دینی سخن گفتم، با امید به اینکه این کلمات، نوری بر مسیر جویندگان حقیقت بیفکند.
بخش اول: ارزش علم و موانع بهرهگیری از آن
آثار علمی و بیمهری جامعه
زمانی با شوق و تلاش، قلم به دست گرفتم و حدود هشتصد کتاب تألیف کردم. این آثار، که هرکدام برآمده از فکری اصیل و غیرتکراری بود، میتوانستند جهانی را آباد کنند. اما با حسرتی عمیق، شاهد بودم که جامعه و نهادهای علمی، آنگونه که شایسته است، به این آثار توجه نکردند. گویی اولویتهای شخصی و غیرعلمی، راه را بر بهرهگیری از دانش بسته است. در درسگفتارهایم، با اشاره به آیهای از قرآن کریم، این موضوع را چنین بیان کردم:
وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا
(قرآن کریم، سوره اسراء، آیه ۸۵: و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است.)
این آیه، مرا به تأمل واداشت که چرا جامعه ما، با وجود گنجینههای علمی، از این نعمت الهی بهرهای شایسته نمیبرد؟ این بیمهری، گویی آفتی است که ریشه در فرهنگ ما دارد و مانع از شکوفایی دانش میشود.
| درنگ: آثار علمی اصیل میتوانند جهان را آباد کنند، اما بیتوجهی جامعه به این گنجینهها، مانع شکوفایی دانش است. |
اصول دین: بازتعریفی نوین
در یکی از درسگفتارهایم، از کتابی سخن گفتم که «اصول الدین» نام داشت. در این کتاب، سیصد و چهار اصل دینی را برشمردم، از موضوعات متعارف گرفته تا مسائل غیرمتعارفی چون موعظه پیامبر به دزدان. گویی اصول دین، که گاه به سه یا پنج اصل محدود شده، میتواند گسترهای وسیعتر داشته باشد. این تأمل، مرا به این باور رساند که دین، تنها در چارچوبهای رایج خلاصه نمیشود، بلکه هر جنبه از هدایت پیامبران، خود اصلی از اصول دین است. با شوق گفتم: «پیامبر چگونه دزدان را موعظه میکرد؟ این هم اصل دینی است!» این دیدگاه، با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ
(قرآن کریم، سوره کهف، آیه ۱۱۰: بگو من فقط بشری مانند شما هستم که به من وحی میشود.)
این آیه، مرا به تأمل در نقش پیامبر بهعنوان هادی عملی و اخلاقی واداشت، که چگونه حتی دزدان را به سوی حقیقت هدایت میکرد.
| درنگ: اصول دین، فراتر از چارچوبهای رایج، شامل تمام جنبههای هدایت پیامبران است و نیازمند بازتعریفی نوین است. |
نقد رویکردهای غیرعلمی در علم دینی
در درسگفتارهایم، با حسرتی عمیق از رویکردهای غیرعلمی در علم دینی سخن گفتم. گویی علم دینی، گاه به موضوعات بیارزش معطوف شده و از هدف اصلی خود، که هدایت و کمال جامعه است، دور افتاده است. گفتم: «ما شکست میخوریم، اما پررویی نمیکنیم که خطایمان را بپذیریم.» این سخن، از ضربالمثلی قدیمی الهام گرفته بود که مداحان را به پررویی تشبیه میکرد، گویی آفتابهای که از نجاست بیرون آمده، باز هم ادعای پاکی دارد. این تمثیل، مرا به تأمل در ضرورت فروتنی و پذیرش خطا در علم دینی واداشت. این دیدگاه، با آیهای از قرآن کریم همراستاست:
وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا
(قرآن کریم، سوره اسراء، آیه ۳۷: و در زمین با تکبر راه مرو.)
این آیه، مرا به این باور رساند که فروتنی، کلید اصلاح و پیشرفت در علم دینی است.
| درنگ: رویکردهای غیرعلمی و پررویی در برابر خطاها، مانع پیشرفت علم دینی و اصلاح جامعه است. |
بخش دوم: وحدت انبیا و چالشهای ادیان
وحدت انبیا و تسلیم در برابر حق
در درسگفتارهایم، با شوق از وحدت انبیا و تسلیم در برابر حق تعالی سخن گفتم. گویی این وحدت، کلید پیروزی دین است، اما ادیان، از یهودیت و مسیحیت گرفته تا اسلام، به دلیل نرسیدن به این وحدت، دچار شکست شدهاند. گفتم: «هر پیامبری آمد، او را کشتند، چون این وحدت را نپذیرفتند.» این تأمل، مرا به آیهای از قرآن کریم رهنمون ساخت:
قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا
(قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۱۳۶: بگویید: به خدا و آنچه بر ما نازل شده ایمان آوردیم.)
این آیه، گویی دعوتی است به وحدت در ایمان به انبیا و کتب آسمانی، که میتواند راهگشای پیروزی دین باشد.
| درنگ: وحدت انبیا و تسلیم در برابر حق، کلید پیروزی دین است و مانع تفرقه و شکست ادیان میشود. |
سه عامل شکست ادیان
در یکی از درسگفتارهایم، سه عامل اصلی شکست ادیان را برشمردم: ابلیس، بهعنوان وجود خارجی؛ نفس اماره، بهعنوان دشمن درونی؛ و استعمار، که در نخبگان اشرافی جامعه تجلی مییابد. این سه، گویی با ایجاد تفرقه و انحراف، دین را از مسیر خود دور کردهاند. با تأمل گفتم: «اگر این سه را سر جای خود بنشانیم، دین پیروز میشود.» این دیدگاه، با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ
(قرآن کریم، سوره اعراف، آیه ۲۲: بیتردید شیطان برای شما دشمنی آشکار است.)
این آیه، مرا به تأمل در نقش ابلیس بهعنوان دشمن آشکار واداشت، که همراه با نفس و استعمار، ادیان را به چالش کشیده است.
| درنگ: ابلیس، نفس اماره، و استعمار، سه عامل اصلی شکست ادیاناند که با ایجاد تفرقه، دین را از مسیر خود منحرف میکنند. |
نقد استعمار و نقش نخبگان
در درسگفتارهایم، استعمار را به میلتوپ جامعه تشبیه کردم، که در دست گروهی اندک از نخبگان اشرافی متمرکز است. این گروه، گویی با طراحی جنگها و تفرقهها، منافع خود را دنبال میکنند. گفتم: «اگر این افراد را شناسایی کنیم، دین پیروز میشود.» این تأمل، مرا به این باور رساند که شناخت و مقابله با این نخبگان، کلید رهایی از انحرافات است. این دیدگاه، با آیهای از قرآن کریم همراستاست:
وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ
(قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۲۴: آتش که سوختش مردمان و سنگهاست.)
این آیه، گویی به تبعات جنگها و تخریبهای ناشی از استعمار اشاره دارد، که انسانها و منابع را به نابودی میکشاند.
| درنگ: استعمار، در دست نخبگان اشرافی متمرکز است و شناخت این گروه، کلید پیروزی دین است. |
جنگهای بیحاصل و نقش استعمار
در درسگفتارهایم، با حسرتی عمیق از جنگهای بیحاصل در جهان سخن گفتم. جنگهایی که در عراق، افغانستان و دیگر نقاط رخ دادهاند، جز تخریب و کشتار، نتیجهای نداشتهاند. گویی استعمار، با طراحی این جنگها، به دنبال حفظ منافع خود است، در حالی که انسانها و منابع را به نابودی میکشاند. گفتم: «این جنگها، کار همان سه عامل است: ابلیس، نفس، و استعمار.» این تأمل، مرا به ضرورت وحدت برای پیشگیری از این خسارات رهنمون ساخت.
| درنگ: جنگهای بیحاصل، نتیجه طراحی استعمار است که با ایجاد تفرقه، انسانها و منابع را نابود میکند. |
وحدت، راهکار رهایی از تفرقه
در درسگفتارهایم، با شوق از وحدت انبیا بهعنوان راهکار رهایی از تفرقه سخن گفتم. گویی اگر به وحدت انبیا و تسلیم در برابر حق برسیم، ابلیس، نفس اماره، و استعمار، دیگر کاری از پیش نمیبرند. این دیدگاه، با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ
(قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه ۶۴: بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است.)
این آیه، مرا به این باور رساند که وحدت در اصول توحیدی، میتواند جامعه را از تفرقه و انحراف نجات دهد.
| درنگ: وحدت انبیا و تسلیم در برابر حق، راهکار رهایی از تفرقه و پیروزی بر ابلیس، نفس، و استعمار است. |
بخش سوم: چالشهای علم دینی و راهکارهای اصلاح
نقد قومیتگرایی در علم دینی
در درسگفتارهایم، با حسرتی عمیق از قومیتگرایی در علم دینی سخن گفتم. گویی پسوندهای قومی و منطقهای، که به نام عالمان افزوده میشود، ننگی است بر پیکره علم دینی. گفتم: «طلبه باید تنها به امام زمان علیهالسلام منسوب باشد.» این سخن، از این باور سرچشمه میگرفت که قومیتگرایی، مانعی است در برابر وحدت دینی. از عالمی نقل کردم که میگفت: «زمین ملک من، خدا شاه من.» این کلام، مرا به تأمل در هویت دینی طلبه واداشت، که باید از همه تعلقات قومی و منطقهای آزاد شود. این دیدگاه، با آیهای از قرآن کریم همراستاست:
وَإِنَّ هَٰذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً
(قرآن کریم، سوره انبیاء، آیه ۹۲: و بهراستی این امت شما امتی یگانه است.)
این آیه، گویی دعوتی است به وحدت امت اسلامی، فارغ از هرگونه تعلقات قومی.
| درنگ: قومیتگرایی در علم دینی، مانعی برای وحدت است. طلبه باید تنها به امام زمان علیهالسلام منسوب باشد. |
پراکندگی فتاوا و سردرگمی مردم
در درسگفتارهایم، با تأسف از پراکندگی فتاوا در مسائل فقهی سخن گفتم. گویی تنوع در احکام، از نجاست و موسیقی گرفته تا حجاب، مردم را سردرگم کرده است. با شوق گفتم: «یک فتوا بدهید که مردم بدانند چه کنند!» این سردرگمی، مرا به تأمل در ضرورت وحدت نظر در فقه واداشت. این دیدگاه، با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّوا
(قرآن کریم، سوره نساء، آیه ۱۷۶: خدا برای شما بیان میکند تا گمراه نشوید.)
این آیه، مرا به این باور رساند که وضوح در احکام، کلید هدایت و رفع سردرگمی است.
| درنگ: پراکندگی فتاوا، مردم را سردرگم میکند. وضوح و وحدت در احکام، ضرورتی برای هدایت جامعه است. |
مباحثه علمی و شفافیت
در درسگفتارهایم، با شوق از ضرورت مباحثه علمی میان عالمان سخن گفتم. گویی اگر عالمان دور هم جمع شوند و با شفافیت نظراتشان را به اشتراک بگذارند، میتوان به فتوایی واحد و معتبر رسید. این مباحثه را به کشتی و فوتبال تشبیه کردم، که در آن، حقیقت از دل رقابت علمی بیرون میآید. این دیدگاه، با آیهای از قرآن کریم همراستاست:
وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ
(قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه ۱۵۹: و در کارها با آنان مشورت کن.)
این آیه، مرا به این باور رساند که گفتوگوی علمی، راهگشای وحدت و حقیقت است.
| درنگ: مباحثه علمی و شفاف میان عالمان، راهگشای وحدت نظر و رفع پراکندگی فتاواست. |
پیشنهاد بانک اطلاعاتی فتاوا
در درسگفتارهایم، با اشتیاق پیشنهادی نوین مطرح کردم: تشکیل بانک اطلاعاتی از نظرات و دلایل عالمان دینی. گویی اگر این نظرات ثبت و مقایسه شوند، حقیقت آشکار میشود و ضعفهای علمی نمایان میگردد. گفتم: «بگذارید گندش دربیاید، تا حسنش هم پیدا شود!» این تشبیه، از باورم به شفافیت و رقابت علمی سرچشمه میگرفت. این دیدگاه، با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
أَفَلَا تَعْقِلُونَ
(قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۴۴: آیا تعقل نمیکنید؟)
این آیه، مرا به تأمل در ضرورت تعقل و شفافیت در علم دینی واداشت.
| درنگ: تشکیل بانک اطلاعاتی فتاوا، با ثبت و مقایسه نظرات عالمان، به شفافیت و کشف حقیقت در علم دینی کمک میکند. |
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، که از درسگفتارهایم برگرفته شدهاند، تلاشی است برای بازگو کردن تأملاتم درباره علم دینی، وحدت انبیا، و چالشهای جامعه اسلامی. از ارزش آثار علمی و بیمهری به آنها گرفته تا نقد قومیتگرایی و پراکندگی فتاوا، هر بخش از این روایتها، دعوتی است به بازنگری در مسیر علم و دیانت. پیشنهاد مباحثه علمی و تشکیل بانک اطلاعاتی فتاوا، گویی نوری است بر راه اصلاح علم دینی. امیدوارم این کلمات، که با صداقت و صمیمیت نگاشته شدهاند، شما را به تأمل در حقیقت و کمال دعوت کند و راهگشای هدایت و وحدت در جامعه اسلامی باشد.
| با نظارت صادق خادمی |