متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 959
مقدمه
زمانی در جمع شاگردانم، از دغدغههایم برای احیای معارف دینی و اصلاح علم دینی سخن میگفتم. این گفتگوها، که گاه در خلوت تأملاتم شکل میگرفت و گاه در محفل درس و بحث شکوفا میشد، بازتابی از عمق جانم بود که در پی پیوند دین با حقیقت و سلامت جسم و روح است. آنچه در این مجموعه میخوانید، شرح تفصیلی آن گفتارهای گذرا در درسگفتارهایم است که با نگاهی عمیق و صمیمی، به رشته تحریر درآمده تا خواننده را به تأمل در معنای اصیل دین و نقش آن در هدایت و کمال دعوت کند.
بخش اول: فراموشی هویت دینی و ضرورت انصاف
روزی از فراموشی هویت دینی سخن گفتم. یکی از شاگردانم را وقتی از او پرسیدم: «امام اولت کیست؟»، پاسخ داد: «از بس بدبختی کشیدهام، چیزی یادم نیست.» این پاسخ، مرا به تأمل در فراموشی معارف بنیادین دینی واداشت. چگونه میتوان اصول اولیه دین را از یاد برد؟ این غفلت، نشان از ضعف در آموزش و حفظ هویت دینی دارد. این تأمل، مرا به یاد آیهای انداخت:
وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ
قرآن کریم: و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا نیز خودشان را از یادشان برد (حشر: 19). این آیه، مرا به خطر فراموشی هویت دینی و ضرورت احیای آن واداشت.
در همان جلسه، از پیشداوریهای فرهنگی انتقاد کردم. برخی گمان میکنند هر که در سرزمینهای دور دست به موفقیت رسیده، بیگانه است، اما بسیاری از این افراد، مهاجرانی از سرزمین ما هستند. باید با انصاف قضاوت کرد، حتی اگر با ما مخالف باشند. این سخن، مرا به یاد آیهای دیگر انداخت:
وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا
قرآن کریم: و به کسی که به شما درود میفرستد، نگویید که مؤمن نیستی (نساء: 94). این آیه، مرا به ضرورت انصاف در قضاوت واداشت.
بخش دوم: نقد ریاضتهای غیراصولی و فرسایش علم دینی
روزی از وضعیت فردی سخن گفتم که به دلیل ریاضتهای غیراصولی، دچار افت جسمی و روحی شده بود. این فرد، نه ازدواج کرده بود، نه زندگی خانوادگی داشت، و تنها در پی ریاضت بود، اما این ریاضتها به بیماری و ضعف روانی منجر شده بود. گفتم: ریاضت باید متعادل باشد، وگرنه به جسم و روح آسیب میرساند. این تأمل، مرا به یاد آیهای انداخت:
يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ
قرآن کریم: خدا برای شما آسانی میخواهد و برای شما سختی نمیخواهد (بقره: 185). این آیه، مرا به ضرورت تعادل در اعمال دینی واداشت.
در همان روز، از فرسایش علم دینی انتقاد کردم. گفتم: برخی مراکز علمی، به جای پویایی، به رخوت و تنبلی گرفتار شدهاند. عالمان باید شبها بیدار باشند و به مطالعه و تأمل بپردازند، نه اینکه تا صبح در خواب غفلت فرو روند. این سخن، مرا به یاد آیهای دیگر انداخت:
قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا
قرآن کریم: شب را برخیز، جز اندکی (مزمل: 2). این آیه، مرا به ضرورت بیداری شب و تلاش برای کمال واداشت.
بخش سوم: نقد روزههای ناسالم و احکام غیراصولی
زمانی از روزههای ناسالم سخن گفتم. برخی، روزهای میگیرند که نه صحت میآورد و نه سلامت. گفتم: روزهای که به جسم و روح آسیب برساند، تکلیف نیست. باید مشکل را یافت و اصلاح کرد. این تأمل، مرا به یاد آیهای انداخت:
فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ
قرآن کریم: پس هر که از شما ماه را درک کند، باید آن را روزه بدارد (بقره: 185). این آیه، مرا به اهمیت صحت و سلامت در روزه واداشت.
در همان جلسه، گفتم: احکام دینی باید با سلامت جسم و روح سازگار باشد. اگر روزهای به فرد آسیب برساند، باید مشکل را در روش یا شرایط جستوجو کرد، نه در اصل دین.
بخش چهارم: نقد احکام دستوری و ضرورت توصیفی بودن
روزی از احکام دستوری انتقاد کردم. گفتم: احکام دینی باید توصیفی و ارشادی باشند، نه آمرانه. مانند پزشکی که به جای دستور، وضعیت بیمار را توصیف میکند و راه درمان را نشان میدهد. این روش، از خستگی و دلزدگی جلوگیری میکند. این تأمل، مرا به یاد آیهای انداخت:
يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ
قرآن کریم: خدا برای شما آسانی میخواهد و برای شما سختی نمیخواهد (بقره: 185). این آیه، مرا به ضرورت توصیفی بودن احکام واداشت.
در همان روز، از منبرهای غیرعلمی انتقاد کردم که گاه با توهین و فحاشی همراه است. گفتم: دین باید با عقلانیت و احترام ارائه شود، نه با دستور و تحقیر. این روش، از سنت پادشاهان و قلدران گذشته به ما رسیده و باید اصلاح شود.
بخش پنجم: جامعیت قرآن و تلفیق احکام و معارف
زمانی از جامعیت قرآن سخن گفتم. گفتم: قرآن، احکام و معارف را بهصورت درهمتنیده ارائه میدهد. جداسازی آنها، به دین آسیب میرساند. قرآن، رسالهای خشک و دستوری نیست، بلکه کتابی است که با حکمت و معرفت، انسان را هدایت میکند. این تأمل، مرا به یاد آیهای انداخت:
كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ
قرآن کریم: کتابی است که آن را به سوی تو نازل کردیم، مبارک است تا در آیاتش تدبر کنند (ص: 29). این آیه، مرا به جامعیت قرآن و ضرورت تدبر در آن واداشت.
در همان جلسه، گفتم: احکام قرآنی، با معارف و حکمتها همراه است. این تلفیق، از خستگی و دلزدگی جلوگیری میکند و دین را زنده و پویا نگه میدارد.
بخش ششم: اصل حلال بودن و پیرایهزدایی از دین
روزی از اصل حلال بودن سخن گفتم. گفتم: در اسلام، همه چیز حلال است مگر آنکه دلیلی بر حرمت آن باشد. این اصل، دین را ساده و انعطافپذیر میکند. همچنین، از تلاشهایم برای پیرایهزدایی از دین سخن گفتم، تا احکام بدون سند حذف شوند و دین به اصالت خود بازگردد. این تأمل، مرا به یاد آیهای انداخت:
يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ
قرآن کریم: خدا میخواهد که از شما سبک کند (نساء: 28). این آیه، مرا به ضرورت سادگی و انعطاف در دین واداشت.
در همان روز، گفتم: باید احکام را از پیچیدگیها و اضافات غیرمستند پاک کرد. این پیرایهزدایی، دین را به حقیقت و سادگی خود بازمیگرداند.
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، بازتاب دغدغههایم برای احیای اصالت دین و اصلاح علم دینی است. از نقد فراموشی هویت دینی و پیشداوریهای فرهنگی تا تأکید بر تعادل در ریاضت و روزه، از ضرورت توصیفی بودن احکام تا جامعیت قرآن و پیرایهزدایی از دین، همه در پی ساختن جامعهای است که در آن، دین با عقل، سلامت و سادگی همراه شود. این خاطرات، دعوتی است به تأمل در معارف قرآنی و بازخوانی دین به شیوهای عقلانی و عمیق. همیشه به شاگردانم میگفتم: برای خدا حرکت کنید و دین را با سادگی و حقیقت پیوند دهید، که این، راه سعادت است.