متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 983
بخش اول: در جستوجوی سلم و انسجام اجتماعی
، سالها پیش در محفلی از عالمان دینی، بحثی پرشور درباره اختلافات در حوزههای علمیه درگرفت. آن روزها، همراه با چند تن از بزرگان، از جمله عالمانی از شیراز و املش، گرد هم آمده بودیم تا درباره ریشههای تفرقه و راههای کنترل آن گفتوگو کنیم. هر کس نظری داشت و من، که در کنار علوم دینی، جامعهشناسی نیز خوانده بودم، گفتم: «برای فهم میزان اختلاف، کافی است تعداد عمامهها را در قم بشمارید! هر عمامه، نشانهای از یک دیدگاه است، و این دیدگاهها گاهی چنان از هم دورند که حتی سلامی ساده میان عالمان رد و بدل نمیشود.» این سخن، گرچه با طنزی تلخ همراه بود، ریشه در حقیقتی داشت که قلبم را به درد میآورد: چرا جامعهای که باید نماد وحدت و اخوت باشد، گاه در دام تفرقه میافتد؟
نقد رفتارهای غیربرادرانه و ایمان ظاهری
در آن گفتوگو، سخن به روایتی از امام صادق (ع) کشید. ایشان فرموده بودند که اخوت حقیقی آن است که مؤمن اگر دو لباس داشته باشد، یکی را به برادرش که هیچ ندارد، بدهد. اما پرسیدم: «کجاست این اخوت؟» امروز میبینیم که برخی چنان در خود غرقند که نه تنها کمکی به هم نمیکنند، بلکه گاه حتی مرگ برادرشان را بیاهمیت میشمرند. این چه ایمانی است؟ این چه تشیعی است؟ در همان محفل گفتم: «ایمان واقعی، آن است که اختلاف را از میان ببرد. اگر ایمان به تفرقه دامن زند، دروغ است.»
سالها تجربه در حوزه و جامعه به من آموخته که بسیاری از ما به اعمال دینی عادت کردهایم، اما این عادت، گاه به سمبلکاری بدل شده است. نمازی میخوانیم، اما قلبمان از محبت و اخوت خالی است. گاه ادعای عمل برای خدا داریم، اما در دل، کینه و تفرقه میپرورانیم. این ایمان، نه تنها سعادت نمیآورد، بلکه به خطوات شیطان نزدیکتر است.
تأملی بر آیه سلم
قرآن کریم در سوره بقره، آیه 208، ما را به سوی وحدت و صلح فرا میخواند:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، همگی به اطاعت درآیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید، که او برای شما دشمنی آشکار است.
این آیه، فراخوانی است به انسجام جمعی. «سلم» در این آیه، نه فقط صلح، بلکه اطاعت کامل از فرمان الهی است که همه را به وحدت دعوت میکند. در درسگفتارهایم، بارها تأکید کردم که هر اختلافی که ایمان را به تفرقه بکشاند، از خطوات شیطان است. ایمان باید مانع تفرقه شود، نه عامل آن.
خاطرهای از صفای عالمان
روزی در خیابانهای تهران، همراه با یکی از عالمان بزرگ راه میرفتم. ناگهان، با سادگی و صمیمیتی کودکانه، گفت: «ببخشید، من نیاز به دستشویی دارم.» خندهام گرفت، اما دلم گرم شد از این همه صفا و بیآلایشی. دویدم و در میدان خراسان، حمامی پیدا کردم تا ایشان راحت شوند. این سادگی و مهربانی، گویی تمام فاصلهها را از میان برمیداشت. آن عالم، جهان را با چشمی پاک میدید و همه را با خود یکی میدانست. این است ایمان حقیقی که قلبها را به هم نزدیک میکند.
نقد رفتارهای ناپسند در زیارت
سفری به مشهد مقدس، جایی که قلبم همیشه برای زیارت امام رضا (ع) میتپد. اما آنچه گاه دلم را میشکست، ازدحام و بینظمی زائران بود. مردمی که برای زیارت میآمدند، گاه چنان در هم میپیچیدند که عبا و عمامهای به این سو و آن سو میرفت. گفتم: «چرا اینگونهایم؟ چرا ادب زیارت را رعایت نمیکنیم؟» اگر کسی از بیرون این صحنهها را ببیند، چه میگوید؟ زیارت باید با متانت و ادب باشد، نه با شلوغی و بینظمی که به حرمت امام لطمه میزند.
هشدار الهی در برابر لغزش
قرآن کریم در سوره بقره، آیه 209، هشداری جدی به ما میدهد:
فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْكُمُ الْبَيِّنَاتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
و اگر پس از آنکه دلایل آشکار برایتان آمد، لغزیدید، بدانید که خدا توانا و حکیم است.
این آیه، مسئولیت ما را در حفظ ایمان پس از دریافت دلایل روشن الهی یادآور میشود. در درسگفتارهایم گفتم: «لغزشهای کوچک قابل بخششاند، اما انحرافات عمدی، انسان را از دایره ایمان خارج میکند.»
علم دینی و ضرورت عمل
سالها مطالعه و تدریس به من آموخته که علم بدون عمل، بیارزش است. میگفتم: «علم دینی باید به سعادت جامعه منجر شود.» علمی که در خدمت مردم نباشد، به نفاق دامن میزند. گاه دیدهام که برخی با علم خود، به جای خدمت، دیگران را بنده خود میکنند. این علم، نه تنها سودمند نیست، بلکه به خطوات شیطان نزدیک است.
تعادل در زندگی
بارها در درسگفتارهایم از زیادهروی هشدار دادم. نه علم زیاد، نه ثروت زیاد، و نه حتی زیبایی زیاد، اگر از تعادل خارج شوند، سعادت نمیآورند. گاه دیدهام که زیادهروی در این امور، انسان را به بدبختی کشانده است. تعادل، کلید سعادت است، و هرچه از تعادل دور شود، به خطوات شیطان نزدیکتر است.
نقد سوءاستفادههای اقتصادی
در بحثهای فقهی، از فتوای «بيع به ضميمه» سخن گفتم. برخی با سوءاستفاده از این حکم، ربا را توجیه میکردند. مثلاً صد تومان را با یک شاخه نبات میدادند و صد و بیست تومان میگرفتند! این چه فقهی است؟ فقه باید در خدمت عدالت باشد، نه توجیه ظلم.
فساد اقتصادی و حیثیت دینی
یکی از دردهایم، فساد اقتصادی است که به حیثیت دین لطمه میزند. از هدیه دادن اموال عمومی بهصورت نمادین، با قیمتی ناچیز، سخن گفتم. این کارها نه تنها اقتصاد را ویران میکند، بلکه دین را در چشم دیگران خوار میسازد.
بازگشت امور به خدا
قرآن کریم در سوره بقره، آیه 210، میفرماید:
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ ۚ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ
آیا جز این انتظار دارند که خدا در سایهبانهایی از ابر همراه با فرشتگان به سویشان بیاید و کار فیصله یابد؟ و کارها به سوی خدا بازمیگردد.
این آیه، هشداری است به کسانی که با نفاق و تفرقه، از مسیر الهی منحرف میشوند. در درسگفتارهایم، این آیه را نشانهای از بازگشت همه امور به خدا و لزوم آمادگی برای قضاوت الهی دانستم.
نقد نفوذ عوامل خارجی
از تأثیر عوامل خارجی بر تفرقه اجتماعی سخن گفتم. تجربه زیسته در جوامع دیگر نشانم داد که برخی گروهها، با نفوذ در جوامع اسلامی، به دنبال بههمریختگی و آشوباند. اما حوزههای شیعه، به لطف استقلال و سلامتشان، از این نفوذ مصون ماندهاند.
ضرورت بهرهگیری از قرآن
دردم میآید که چرا از قرآن، این گنج بیپایان، کمتر بهره میبریم. از علم تفعل سخن گفتم، علمی که میتواند آینده را پیشبینی کند، اما سوءاستفاده از آن به کاسبی منجر شده است. قرآن باید محور علم دینی باشد، نه حاشیه آن.
نیاز به قانون اساسی علمی
از نبود قانون اساسی علمی برای شیعه گله کردم. ما به چارچوبی نیاز داریم که مبتنی بر وحی، قرآن و ولایت باشد. این قانون باید منش شیعی را در جهان تثبیت کند.
فرهنگ از منظر جامعهشناختی
فرهنگ را در سه محور میبینم: منش عمومی، ارتقای افراد، و توسعه جامعه. میگفتم جامعهای که بیسوادی، بیکاری و بیماری در آن بیداد کند، فرهنگ ندارد. فرهنگ، در گرو سلامت و سعادت است.
سعادت دنیوی و اخروی
قرآن کریم در سوره اسراء، آیه 72، میفرماید:
مَنْ كَانَ فِي هَٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلًا
هر که در این جهان کور باشد، در آخرت نیز کور و گمراهتر است.
این آیه به من آموخت که بدون سعادت دنیوی، سعادت اخروی ممکن نیست. جامعهای که در فقر و جهل غرق باشد، به بهشت راهی ندارد.
نقد تقلید کورکورانه
جوامعی که از دیگران تقلید میکنند، فاقد فرهنگ اصیلاند. میگفتم فرهنگ شیعه باید از وحی و ولایت سرچشمه بگیرد، نه از کپیبرداری از دیگران.
قوم موسی، الگویی برای تأمل
قرآن کریم در سوره بقره، آیه 211، میفرماید:
سَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَمْ آتَيْنَاهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ ۚ وَمَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ
از بنیاسرائیل بپرس که چه بسیار آیات روشن به آنها دادیم، و هر که نعمت خدا را پس از آنکه به او رسید تغییر دهد، خدا سختکیفر است.
قوم موسی، با همه نعمتهایی که خدا به آنها داد، به دلیل لجاجت و بهانهجویی، به انحطاط رسیدند. این، هشداری است برای ما که نعمتهای الهی را قدر بدانیم.
تحریف و انحطاط دینی
از تحریف و تبدیل در ادیان پیشین سخن گفتم. تابعین ادیان، با تحریف تعالیم الهی، پیامبران و کتب آسمانی را نابود کردند. این درس عبرتی است برای ما که دین را از پیرايهها پاک کنیم.
جمعبندی
این خاطرات، که ریشه در درسگفتارهایم دارند، بازتابی از دغدغههایم برای انسجام جامعه اسلامی است. از محفل عالمانه گرفته تا زیارت در حرم امام رضا (ع)، هر تجربهای مرا به این حقیقت رساند که ایمان حقیقی، در گرو وحدت، محبت و عمل صالح است. قرآن کریم، با آیاتی چون «ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً» و «سَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ»، ما را به سوی سعادت جمعی هدایت میکند. اما این سعادت، تنها در سایه تعادل، دوری از نفاق و حفظ نعمتهای الهی ممکن است. امید دارم که این گفتگوهای صمیمی، خواننده را به تأمل در این حقایق دعوت کند.