در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1021

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 1021

مقدمه

در سال‌های اقامتم در قم، روزگار جوانی و جست‌وجوی حقیقت، لحظه‌هایی بود که مرا به تأمل در احکام شرعی، روابط انسانی و عرفان اصیل واداشت. این خاطرات، که گاه در درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا به آن‌ها اشاره کرده‌ام، بازتاب تجربه‌های زیسته‌ام در مسیر فهم دین و زندگی است. در این مجموعه، می‌کوشم با زبانی صمیمی و در عین حال عمیق، شما را به دنیای این تأملات ببرم؛ تأملاتی که ریشه در عقل، قرآن و سیره اهل بیت علیهم‌السلام دارد. هر بخش از این گفتگوها، دریچه‌ای است به سوی فهمی نو از احکام، خانواده و معنویت، که با تجربه‌های شخصی‌ام گره خورده است.

بخش اول: تبطن و انعطاف در احکام شرعی

روزهایی را به یاد دارم که تازه به قم آمده بودم، شهری که قلب تپنده علم دینی بود. آن زمان، هنوز در ابتدای راه بودم و تقلید نمی‌کردم. اولین نمازم را در این شهر تمام خواندم، گویی دلم گواهی می‌داد که اینجا وطنم است. برخی از عالمان آن زمان می‌گفتند برای تبطن، باید شش ماه در مکانی بمانی تا دیگران شهادت دهند که تو اهل آنجایی. اما من در دلم پرسیدم: اگر در بیابانی دورافتاده وطن کنم، چه کسی مرا می‌بیند؟ شش ماه ماندن یا نماندن چه اهمیتی دارد؟ تبطن، امری نفسانی است؛ در دل آدمی شکل می‌گیرد. کافی است بگویی: «اینجا وطنم است» و تمام. این‌گونه بود که اولین نمازم را تمام خواندم، با این باور که قم، پایان سفرم است، جایی که دیگر فراتر از آن، آبادانی نیست.

درنگ: تبطن در احکام شرعی، امری نفسانی است و نیازی به شروط ظاهری مانند اقامت شش‌ماهه یا شهادت دیگران ندارد. این دیدگاه، بر انعطاف‌پذیری احکام و اهمیت نیت تأکید دارد.

این تجربه مرا به این باور رساند که احکام شرعی باید با عقل و نیت همخوانی داشته باشد. سخت‌گیری‌های غیرضروری، مانند شروط پیچیده برای تعیین وطن، نه‌تنها مبنای عقلی ندارد، بلکه از روح دین فاصله می‌گیرد. دین، راهی است برای آسان‌سازی زندگی، نه پیچیده‌تر کردن آن.

بخش دوم: نقد سوءاستفاده از احکام در روابط خانوادگی

ماجرای شاطر عباس را، که حکایتی تلخ اما درس‌آموز بود. زنی که به دلیل طلاق‌های مکرر، در پی یافتن محَلّل بود، به شاطر عباس پیشنهاد ازدواج موقت داد. گفتند: «تو ساده‌ای، عقد می‌کنی، روز بعد طلاق می‌دهی، پول خوبی هم می‌گیری.» اما شاطر عباس، که دلش پاک بود، گفت: «من عقد دائم خواندم، طلاق نمی‌دهم. این زن، همسرم است.» این ماجرا مرا به فکر فرو برد. چرا باید احکام شرعی، که برای هدایت و خیر آدمیان آمده‌اند، ابزار سوءاستفاده شوند؟

درنگ: سوءاستفاده از احکام شرعی، مانند استفاده از محلل برای اهداف غیراخلاقی، به تمسخر دین منجر می‌شود. نیت در عقد و طلاق، تعیین‌کننده است و احکام باید با اخلاص اجرا شوند.

این داستان نشان می‌دهد که نیت، قلب احکام شرعی است. اگر شاطر عباس قصد دائم داشته باشد، عقدش معتبر است و نیازی به طلاق نیست. این انعطاف در احکام، ریشه در قرآن دارد: فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ (قرآن کریم، البقرة: ٢٣٠)؛ یعنی: «اگر او را طلاق داد، دیگر برایش حلال نیست تا زمانی که با شوهری غیر او ازدواج کند.» این آیه نشان می‌دهد که احکام طلاق، بر پایه نیت و شرایط عقلی استوار است.

بخش سوم: عدالت در ازدواج و نقد نگاه طبقاتی

ماجرای شاطر عباس، لایه دیگری از حقیقت را نیز آشکار کرد. برخی گمان می‌کردند که یک زن تحصیل‌کرده تنها شایسته مردی هم‌تراز است. اما شاطر عباس گفت: «چرا یک نانوا نتواند با یک بانوی تحصیل‌کرده ازدواج کند؟» این سخن، مرا به تأمل در عدالت اسلامی واداشت. نگاه طبقاتی به ازدواج، که افراد را بر اساس جایگاه اجتماعی قضاوت می‌کند، با روح دین سازگار نیست.

درنگ: نگاه طبقاتی به ازدواج، که افراد را بر اساس جایگاه اجتماعی قضاوت می‌کند، با عدالت اسلامی ناسازگار است. دین، بر برابری و شایستگی اخلاقی تأکید دارد.

این دیدگاه، مرا به یاد آیه‌ای انداخت: إِنْ ظَنَّا أَنْ يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ (قرآن کریم، البقرة: ٢٣٠)؛ یعنی: «اگر گمان کنند که حدود الهی را برپا می‌دارند.» حدود الهی در خانواده، به معنای رعایت احترام، پرهیز از ظلم و پایبندی به عدالت است. این آیه، مرا به این باور رساند که خانواده، بستری برای اجرای اخلاق و عدالت است، نه ظلم و تبعیض.

بخش چهارم: محبت و شادی، اساس عرفان اصیل

همیشه به طلاب می‌گفتم: «در خانه، عبوس نباشید. عبا و عمامه را کنار بگذارید، با همسر و فرزندانتان مانند کودکی شاد باشید.» این سخن را از سیره امیرالمؤمنین علیه‌السلام آموخته بودم، که فرمودند: «اذا دخل فی البیت کان صبیاً»؛ یعنی: «وقتی وارد خانه می‌شد، مانند کودکی شاد بود.» عرفان اصیل، در محبت و شادی خانوادگی نهفته است، نه در رفتارهای خشک و عبوس.

درنگ: عرفان اصیل، در محبت و شادی خانوادگی نهفته است، نه در رفتارهای عبوس یا عرفان‌های کاذب که به سادیسم منجر می‌شود. سیره اهل بیت، الگوی این عرفان است.

برخی عرفان را با درویشی و سادیسم اشتباه گرفته‌اند. می‌گویند: «عاشق‌کشی حلال است» یا «هر که به خدا نزدیک‌تر است، بلا بیشتر می‌بیند.» این سخنان، با معرفت دینی سازگار نیست. عرفان واقعی، در خدمت به دیگران و محبت به خانواده است. می‌گفتم: «اگر طلبه‌ای در خانه با محبت و شوخ‌طبعی رفتار کند، خانواده‌اش از او راضی خواهند بود، و رضایت خانواده، رضایت خداست.»

بخش پنجم: نقد ظلم و سوءاستفاده در روابط خانوادگی

بارها از ظلم در روابط خانوادگی سخن گفتم. برخی مردان، به دلیل مشکلات اجتماعی یا شخصی، خشم خود را بر همسر و فرزندان خالی می‌کنند. این رفتار، نه‌تنها ظلم به دیگران، بلکه ظلم به نفس است. قرآن کریم می‌فرماید: وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ (البقرة: ٢٣١)؛ یعنی: «هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است.» ظلم به دیگران، پیش از هر چیز، روان و روح خود انسان را آلوده می‌کند.

درنگ: ظلم به دیگران، ابتدا به خود انسان آسیب می‌رساند. رعایت حدود الهی در خانواده، به معنای پرهیز از ظلم و بی‌احترامی است.

این ظلم، گاه در سوءاستفاده از زنان به عنوان وجه‌المصالحه در روابط اجتماعی دیده می‌شود. در تاریخ، نمونه‌هایی از این رفتار بوده که با حکمت نبوی سازگار نیست. می‌گفتم: «زنان امروز، با تحصیل و استقلال، دیگر زیر سلطه نیستند. باید به آن‌ها احترام گذاشت و از ظلم به آن‌ها پرهیز کرد.»

بخش ششم: آراستگی و شادابی در زندگی دینی

به طلاب می‌گفتم: «وقتی وارد خانه می‌شوید، عبا و عمامه را کنار بگذارید. لباس‌های متنوع بپوشید، آراسته باشید و محیط خانه را شاد کنید.» آراستگی ظاهری و شادابی در رفتار، نشانه کمال دینی است. می‌گفتم: «عالم دینی باید در خانه و بیرون از خانه، چنان آراسته باشد که دیگران از او الهام بگیرند.» این آراستگی، نه‌تنها در ظاهر، بلکه در رفتار و محبت نیز باید نمود یابد.

درنگ: آراستگی ظاهری و شادابی در رفتار، نشانه کمال دینی است و در استحکام خانواده و جایگاه اجتماعی عالمان دینی نقش دارد.

این باور از سیره علما و انبیا ریشه می‌گرفت. آن‌ها با ظاهری آراسته و رفتاری انسانی، جامعه را هدایت می‌کردند. می‌گفتم: «اگر عالمی در خانه مانند کودکی شاد باشد، خانواده‌اش از او خشنود خواهند بود، و این خشنودی، کلید سعادت است.»

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، بازتاب تأملاتم در زندگی، دین و روابط انسانی است. از تجربه‌ام در قم و فهم تبطن گرفته تا نقد سوءاستفاده از احکام و تأکید بر محبت و شادی در خانواده، همه نشان‌دهنده این باور است که دین، راهی برای آسان‌سازی زندگی و پرورش انسانیت است. عرفان اصیل، در محبت به دیگران و شادی خانوادگی نهفته است، و احکام شرعی باید با عقل و نیت همخوانی داشته باشد. امیدوارم این خاطرات، شما را به تأمل در این حقیقت دعوت کند که دین، نه پیچیدگی، بلکه ساده‌سازی و محبت است.

با نظارت صادق خادمی