متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 1024
مقدمه
این مجموعه، بازتابی از تأملات و تجربیات من در مسیر فهم و تبیین معارف دینی است که در درسگفتارهایم بهصورت گذرا بیان شدهاند. اکنون، این خاطرات و تأملات را با دقتی بیشتر و در قالب روایتهایی صمیمی و منسجم بازگو میکنم تا شما را به دنیای اندیشهها و دغدغههایم دعوت کنم. این گفتگوها نهتنها شرحی از درسگفتارهای گذشتهام هستند، بلکه تلاشی برای پیوند زدن معارف دینی با نیازهای روز جامعه و چالشهای معاصر است. در این مسیر، کوشیدهام با زبانی روشن و متین، عمق دانش فقهی، عرفانی و معرفتی را با نگاهی انتقادی و پویا به تصویر بکشم.
بخش اول: ضرورت مستندسازی در روابط انسانی
در یکی از درسگفتارهایم، بر اهمیت ثبت و ضبط در روابط انسانی تأکید داشتم. روزگاری، در گفتوگویی با شاگردانم، از اعتماد بیمورد سخن گفتم و اینکه چگونه میتواند به مشکلات حقوقی و اجتماعی منجر شود. به آنها گفتم: «اعتماد، گوهر گرانبهایی است، اما بیمستندسازی، مانند گوهری است که در معرض باد قرار گرفته باشد.» این سخن از تجربهای برمیخیزد که بارها شاهدش بودم: مردمانی که به دلیل اعتماد بیجا، گرفتار دعاوی حقوقی شدند، تنها به این دلیل که از ثبت قانونی پرهیز کردند.
در جامعهای که روابط بر پایه اعتماد شکل میگیرد، نباید از مستندسازی غفلت کرد. این دیدگاه، ریشه در فهم عمیق من از نظام حقوقی اسلامی دارد که تعادل میان اعتماد و قانون را توصیه میکند. برای مثال، در عقود ازدواج، بارها دیدهام که زوجین به بهانه اعتماد، از ثبت رسمی عقد خودداری میکنند. اما کافی است یک اختلاف کوچک پیش آید؛ آنگاه نبود سند، کار را به دادگاهها میکشاند. اینجاست که ضرورت قانونگذاری پویا و متناسب با نیازهای جامعه آشکار میشود.
بخش دوم: قانونگذاری پویا برای نیازهای جامعه
یکی از دغدغههای همیشگیام، خلأ قانونگذاری متناسب با نیازهای متغیر جامعه بوده است. در درسگفتاری، از نیازهای نفسانی و اجتماعی جوانان سخن گفتم. جامعه اسلامی ما، مانند موجودی زنده، نیازمند قوانینی است که با تحولات زمان هماهنگ باشد. برای مثال، نیازهای نفسانی افراد در سنین پیش از بلوغ کامل، اگر قانونمند نشود، به ناهنجاریهای اجتماعی منجر میگردد. اینجاست که قانونگذاری پویا، ضرورتی انکارناپذیر مییابد.
در فقه اسلامی، دو نوع ازدواج را میتوان متصور شد: یکی برای تأمین نیازهای نفسانی در سنین پایین، و دیگری برای مدیریت زندگی در سنین بلوغ کامل. این تمایز را با استناد به قرآن کریم تبیین کردهام:
إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ
(قرآن کریم، سوره بقره، آیه 237: «مگر اینکه زنان خود گذشت کنند یا کسی که عقد نکاح به دست اوست گذشت کند.»)
این آیه، به تفاوت میان ازدواجی که خود فرد تصمیمگیرنده است و ازدواجی که تحت نظارت ولی انجام میشود، اشاره دارد. این تمایز، ضرورت قانونگذاری برای مدیریت نیازهای نفسانی و اجتماعی را نشان میدهد.
بخش سوم: نقد تفاسیر نادرست و ضرورت علوم اجتماعی
بارها در درسگفتارهایم، از تفاسیر نادرست برخی آیات قرآنی انتقاد کردهام. در جلسهای، به تفسیر نادرست آیه عفو مهریه اشاره کردم و گفتم: «تفسیر بدون پشتوانه روانشناختی و جامعهشناختی، مانند کشتی بدون سکان است.» این انتقاد، ریشه در باورم به ضرورت پیوند علوم اجتماعی با علوم دینی دارد. بدون فهم دقیق از روانشناسی و جامعهشناسی، نمیتوان احکام اسلامی را بهدرستی تبیین کرد.
داستانی را برای شاگردانم تعریف کردم: کشتیبانی که علم نحو را نمیدانست، نیمی از عمرش تلف شده بود، اما وقتی طوفان آمد، دانش نحو به کارش نیامد و شناگری بود که او را نجات داد. این تمثیل، نشاندهنده اهمیت علوم اجتماعی در فهم احکام دینی است. بدون این علوم، دانشهای سنتی مانند فQUE و اصول، ناکارآمد میمانند.
بخش چهارم: فناوری و ترویج دین
طلاب را به استفاده از فناوری، بهویژه کامپیوتر و اینترنت، دعوت میکردم. میگفتم: «قرآن بدون فناوری، در دنیای امروز کارایی لازم را ندارد.» این سخن، از ایمانم به ضرورت همگامی علم دینی با پیشرفتهای فناورانه سرچشمه میگیرد. روزی به شاگردانم گفتم: «حتی اگر شصت سال دارید، یک ساعت در روز پای کامپیوتر بنشینید. این، افضل عبادات است.» این دعوت، نهتنها به معنای بهروزرسانی دانش دینی است، بلکه گامی برای حضور فعال در فضای مجازی و ترویج معارف الهی است.
بخش پنجم: اخلاق اقتصادی و توزیع عادلانه منابع
یکی از دغدغههایم، مصرفگرایی در میان طلاب بود. به آنها توصیه میکردم: «اگر وضع مالیتان خوب است، شهریه خود را به نیازمندان بدهید.» این سخن، از باورم به اخلاق اقتصادی در حوزههای علمیه نشأت میگیرد. توزیع عادلانه منابع، نهتنها وظیفهای دینی است، بلکه نشانهای از تعهد به عدالت اجتماعی است. بارها دیدهام که طلابی با وضع مالی مناسب، از دریافت شهریه امتناع میکنند، اما من به آنها میگفتم: «بگیرید و به طلبهای نیازمند بدهید. این، بهتر از مصرفگرایی است.»
بخش ششم: تبیین صلاة و اراده مطوی
یکی از مباحث عمیق در درسگفتارهایم، تبیین معنای صلاة بود. به شاگردانم گفتم: «صلاة، به معنای توجه و عطف به خداست، نه صرفاً دعا.» این تعریف، ریشه در تحلیل اشتقاقی و علمی من از واژه صلاة دارد. برخلاف برخی تعاریف سنتی که صلاة را به دعا محدود میکنند، من بر توجه عمیق و متمرکز به خدا تأکید داشتم. این توجه، نیازمند ارادهای عمیق و متمرکز است که آن را «اراده مطوی» نامیدم.
اراده مطوی، ارادهای است که در آن، نمازگزار از ابتدا تا انتهای نماز، تمرکز خود را حفظ میکند. مثالی زدم: «مانند کسی که تصمیم میگیرد یک ساعت دیگر بیدار شود و دقیقاً در همان لحظه بیدار میشود.» این اراده، در دنیای پر از کثرت و آشوب ذهنی امروز، چالشی بزرگ است. به شاگردانم میگفتم: «نماز بدون توجه، تنها پیکری بیجان است.»
وَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ
(قرآن کریم، سوره ماعون، آیات 4-5: «وای بر نمازگزارانی که از نمازشان غافلند.»)
این آیه، هشداری است به کسانی که در نماز، گرفتار ریا و عدم توجه میشوند. به شاگردانم میگفتم: «ریا، نماز را باطل میکند، همانطور که کثرت ذهنی، آن را از معنا تهی میسازد.»
بخش هفتم: خدمت به مردم، عبادتی برتر
یکی از باورهای عمیقم، ارزش خدمت به مردم بهعنوان عبادتی برتر است. به شاگردانم میگفتم: «عشق به مردم، نشانه معرفت الهی است.» این سخن، از تجربهای برمیخیزد که در آن، خدمت به خلق را پلی به سوی خدا میدیدم. مثالی ساده میزدم: «حتی جفت کردن کفش یک نفر، اگر با نیت قربت به خدا باشد، قنوت است.»
در تحلیل واژهشناختی، قنوت را به معنای خشوع و ارادت به خدا و قنط را به معنای یأس و استکبار تفسیر کردهام. این تفاوت، نشاندهنده عمق معرفتی در فهم قرآن است. قنوت، آن حالتی است که انسان با عشق و محبت به خلق خدا، به سوی او تقرب میجوید.
بخش هشتم: نقد قساوت قلب و تأثیر آن بر رفتار
یکی از دغدغههایم، قساوت قلب و تأثیر آن بر رفتارهای انسانی بود. به شاگردانم میگفتم: «کسی که شاخه گلی را میشکند، اگر راهش باز شود، میتواند انسانی را نیز نابود کند.» این سخن، از باورم به پیوند میان رفتارهای کوچک و اخلاق کلان سرچشمه میگیرد. قساوت قلب، حتی در جزئیترین اعمال، میتواند به خشونتهای بزرگتر منجر شود.
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، بازتابی از دغدغههای من در مسیر پویایی علم دینی و پاسخگویی به نیازهای معاصر است. از ضرورت مستندسازی در روابط انسانی تا قانونگذاری پویا، از پیوند علوم اجتماعی با فقه تا استفاده از فناوری برای ترویج دین، همه و همه، تلاشی برای بازسازی گفتمان دینی در دنیای امروز بودهاند. این تأملات، نهتنها دعوتی به بازنگری در روشهای سنتی است، بلکه کوششی برای تقویت پیوند میان دین و زندگی روزمره است. امیدوارم این روایتها، شما را به تأمل در این مسیر دعوت کند و چراغی باشد برای پویایی علم دینی.
با نظارت صادق خادمی