متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 1036
مقدمه
در درسگفتارهایم، گاه سخنانی از عمق جان برمیخیزد که نه تنها بازتاب تأملات علمی و معرفتیام است، بلکه روایتی است از آنچه در مسیر زندگی و تعامل با جهان اندیشه تجربه کردهام. این گفتارها، که در جلسهای به شماره 1036 به زبان آمده، اکنون در قالب این مجموعه، «گفتگوهای صمیمی»، پیش روی شماست. در این روایت، کوشیدهام تا با زبانی صمیمی و در عین حال عمیق، مفاهیمی چون مردمسالاری دینی، امامت معصومانه، و ضرورت روش علمی در فهم قرآن را با شما در میان بگذارم. آنچه در این بخشها میخوانید، نه تنها تأملاتی در باب مفاهیم دینی و علمی است، بلکه بازتابی است از تعهد من به حقیقتجویی و اصلاح روشهای معرفتی در حوزه علوم دینی.
بخش اول: موسیقی اصیل و مردمسالاری دینی
روزی سخنی از یکی از عالمان دینی شنیدم درباره موسیقی اصیل اسلامی. او معتقد بود که موسیقی اصیل، فارغ از برچسبهای دینی یا غیردینی، ارزشی ذاتی دارد. من نیز با این دیدگاه همدل بودم. موسیقی، چه آن را اسلامی بخوانیم و چه ننامیم، اگر اصیل باشد، روح انسان را به سوی زیبایی و تعالی سوق میدهد. همینگونه است مردمسالاری، چه دینی باشد و چه غیر دینی. آنچه اهمیت دارد، نقش برجسته مردم در اداره امور است. این سخن مرا به تأمل واداشت که جوهره هر نظام حکومتی، حضور و مشارکت مردم است، و دین یا نبود آن، تنها رنگ و بویی به این جوهره میافزاید.
این دیدگاه مرا به این اندیشه رهنمون ساخت که در علوم سیاسی اسلامی و فلسفه هنر، باید به جوهره انسانی و اجتماعی امور توجه کرد. دین، در بهترین حالت، راهنمایی است برای تعالی این جوهره، نه تحمیل قالبی بر آن.
بخش دوم: مشروعیت الهی در برابر انتخابات
در یکی از درسگفتارها، سخن به حکومتی معصومانه رسید. در چنین حکومتی، که تحت رهبری امامی معصوم باشد، نیازی به انتخابات نیست، زیرا مشروعیت آن از جانب خداوند است. این سخن را با اطمینان گفتم، چرا که در نظام فکری شیعه، مشروعیت الهی، بنیان حکومتی است که معصوم آن را رهبری میکند. انتخابات، ابزاری بشری است که در نبود معصوم معنا مییابد، اما در حضور او، این ابزار ضرورتی ندارد.
این تأمل، مرا به بازخوانی فقه سیاسی شیعه واداشت. در چنین نظامی، محوریت مشروعیت الهی، پرسشهایی عمیق در باب رابطه میان دین و سیاست پدید میآورد که شایسته بررسی دقیق است.
بخش سوم: پیامدهای تاریخی عدم پذیرش امام معصوم
در خلال گفتوگویی، از پیامدهای عدم پذیرش امام معصوم سخن گفتم. این معصیت، که در تاریخ اسلام ریشهای عمیق دارد، به مشکلات کنونی جوامع اسلامی منجر شده است. با حسرتی عمیق گفتم: «اگر مردم امامی چون امیرمؤمنان علیهالسلام را پذیرفته بودند، امروز دود گناهانشان در چشم جوامع اسلامی نمیرفت.» این سخن، نه از سر سرزنش، بلکه از سر دغدغهای بود که برای اصلاح جامعه داشتم.
این تأمل، مرا به مطالعه تاریخ اسلام و جامعهشناسی دینی سوق داد. فهم ریشههای تاریخی مشکلات، راه را برای اصلاحات اجتماعی و دینی هموار میسازد.
بخش چهارم: امامت، بالفعل یا بالقوه؟
در یکی از جلسات، با قاطعیت گفتم که امامت معصوم، بالفعل است، نه بالقوه. پذیرش یا عدم پذیرش مردم، تأثیری بر ماهیت ذاتی امامت ندارد. اگر مردم از امام اطاعت کنند، دین رواج مییابد و اگر معصیت کنند، جامعه به سوی خرابی میرود. این سخن را با ایمانی راسخ گفتم، چرا که در نظام فکری شیعه، امامت از مشروعیت الهی برخوردار است و وابسته به آرای مردمی نیست.
این دیدگاه، مرا به تأمل در کلام شیعی و فقه سیاسی هدایت کرد. استقلال مشروعیت امامت، پرسشهایی عمیق در باب رابطه میان دین و جامعه پدید میآورد.
بخش پنجم: ظلم تاریخی به اهل بیت و پیامدهای آن
روزی با اندوهی عمیق از ظلمهای تاریخی به اهل بیت علیهمالسلام سخن گفتم. از شکستن پهلوی حضرت زهرا سلاماللهعلیها گفتم و اینکه چگونه این ظلمها، ریشه مشکلات کنونی جوامع اسلامی است. با حسرتی عمیق گفتم: «ما امروز داریم نتیجه آن گناهان را میبینیم.» این سخن، نه از سر ملامت، بلکه از سر دعوت به اصلاح بود.
این تأمل، مرا به بازخوانی تاریخ اسلام و اخلاق دینی رهنمون ساخت. جبران این ظلمها، نیازمند اصلاح اجتماعی و بازگشت به ارزشهای اصیل دینی است.
بخش ششم: توبه و اصلاح در پرتو قرآن
در یکی از درسگفتارها، به آیهای از قرآن کریم استناد کردم: وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ (بقره: 54). این آیه به قوم موسی علیهالسلام میگوید که با پرستش گوساله، به خود ستم کردند و باید با توبه به سوی آفریدگارشان بازگردند. من این آیه را نشانهای از ضرورت توبه و اصلاح در برابر گناهان تاریخی دانستم.
این تفسیر، مرا به تأمل در اخلاق اسلامی و تفسیر قرآن هدایت کرد. توبه، پلی است به سوی بازگشت به ارزشهای دینی و رفع مشکلات.
بخش هفتم: نقد ادعای بینیازی از امام معصوم
با حسرتی عمیق از کسانی سخن گفتم که در تاریخ به امام معصوم اعلام بینیازی کردند. گفتم: «به امیرمؤمنان علیهالسلام گفتند به تو نیازی نداریم، و این انکار، به مشکلات اجتماعی و دینی دامن زد.» این سخن را با دغدغهای برای عدالت گفتم، چرا که پذیرش رهبری معصومانه، کلید تحقق عدالت است.
این تأمل، مرا به مطالعه کلام شیعی و تاریخ اسلام سوق داد. پذیرش رهبری معصومانه، راهی به سوی عدالت و سعادت است.
بخش هشتم: شفافیت در علم و معرفت
در یکی از جلسات، بر ضرورت شفافیت در علم تأکید کردم. گفتم که در دنیای علمی، باید واقعیات نفسانی و فکری را بهصورت شفاف بیان کرد. پنهانکاری یا دوگانگی ظاهر و باطن، شایسته عالم نیست. این سخن را با ایمانی عمیق به صداقت علمی گفتم.
این دیدگاه، مرا به تأمل در روششناسی علمی و اخلاق پژوهش هدایت کرد. صداقت، کلید اعتبار علم دینی است.
بخش نهم: نقد شبههافکنی غیرمستند در علوم دینی
با حسرتی عمیق از شبههافکنیهای غیرمستند در علوم دینی سخن گفتم. برخی ادعا کردند که واژه «ضَعف» در قرآن عربی است و «ضِعف» عبری، و این تفاوت را بدون استدلال معتبر مطرح کردند. من با قاطعیت گفتم که چنین ادعاهایی، به تحریف معانی قرآنی منجر میشود.
این نقد، مرا به تأمل در علوم قرآنی و روششناسی تفسیر هدایت کرد. استدلال معتبر، بنیاد فهم صحیح قرآن است.
بخش دهم: وحدت معنایی واژگان قرآنی
در یکی از درسگفتارها، با تأکید گفتم که واژگان «ضَعف» و «ضِعف» در قرآن، معنایی واحد به مفهوم کمبود و ناتوانی دارند. ادعای تفاوت زبانی میان این دو، بیاساس و غیرمستند است. این سخن را با اطمینان گفتم، چرا که قرآن، کتابی عربی و مبین است.
این تأمل، مرا به مطالعه لغتشناسی قرآنی و تفسیر هدایت کرد. فهم دقیق واژگان، کلید فهم صحیح قرآن است.
بخش یازدهم: ضرورت روش علمی در علوم دینی
در یکی از جلسات، با دغدغهای عمیق از روشهای غیرعلمی در علوم دینی انتقاد کردم. گفتم که استفاده از روشهای بدون استدلال معتبر، به کاهش اعتبار علم دینی منجر میشود. این سخن را با ایمانی راسخ به ضرورت اصلاح روشهای علمی گفتم.
این نقد، مرا به تأمل در روششناسی دینی و علوم قرآنی هدایت کرد. روش علمی، بنیاد اعتبار علوم دینی است.
بخش دوازدهم: استدلال در تفسیر قرآن
با استناد به آیهای از قرآن کریم، إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ (اسراء: 9)، گفتم که قرآن، به راه استوار هدایت میکند و تفسیر آن باید با استدلال علمی باشد. این سخن را با ایمانی عمیق به روش علمی در فهم قرآن گفتم.
این تأمل، مرا به مطالعه تفسیر و علوم قرآنی هدایت کرد. استدلال، کلید فهم استوار قرآن است.
بخش سیزدهم: راه علی علیهالسلام، راه پیروزی
روزی را که در گفتوگویی در سفارتخانهای در سوریه، با جمعی از شیعه و سنی و دیگران سخن گفتم. با قاطعیت گفتم: «تا به راه علی علیهالسلام بازنگردیم، جوامع اسلامی به پیروزی نخواهند رسید.» این سخن را نه از سر جدل، بلکه از سر اعتقاد به عدالت علوی گفتم. تاریخ را مثال زدم و گفتم که امیرمؤمنان علیهالسلام در چهار سال حکومتش، عدالت را به گونهای ترسیم کرد که حتی دشمنانش به فضل او گواهی دادند.
این تجربه، مرا به تأمل در تاریخ اسلام و عدالت علوی هدایت کرد. راه علی علیهالسلام، راهی است به سوی سعادت و عدالت.
جمعبندی نهایی
این گفتگوهای صمیمی، که از عمق جان و تجربههایم برآمده، دعوتی است به تأمل در مفاهیم عمیق دینی و علمی. من در این روایتها کوشیدم تا با زبانی صمیمی و در عین حال عمیق، از مردمسالاری دینی، امامت معصومانه، و ضرورت روش علمی در فهم قرآن سخن بگویم. این درسگفتارها، نه تنها بازتاب تأملات علمی من است، بلکه دعوتی است به اصلاح روشهای معرفتی و بازگشت به ارزشهای اصیل دینی. امیدوارم این مجموعه، راه را برای پژوهشگران علوم دینی، تفسير، کلام شیعی، و علوم سیاسی اسلامی هموار سازد و گفتمانی علمی و معنوی را تقویت کند.