در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1116

متن درس






گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه ۱۱۱۶

مقدمه

سال‌ها پیش، در مسیر طلبگی و دانش‌اندوزی، لحظه‌هایی را تجربه کردم که هر یک، دریچه‌ای به سوی معرفت و حکمت گشودند. این خاطرات، که گاه در درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا به آن‌ها اشاره کرده‌ام، روایت‌هایی هستند از زیستن در محضر اساتید، هم‌نشینی با انسان‌های عادی و عارف، و تأمل در زندگی و ارزش‌های آن. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیده‌ام، می‌کوشم شما را به دنیای این تجربه‌ها ببرم؛ به لحظه‌هایی که انصاف، آزادی، و معرفت، محور زندگی‌ام بوده‌اند. این روایت‌ها، نه‌تنها شرح گذشته‌اند، بلکه دعوتی‌اند به تأمل در ارزش‌های والای انسانی و دینی که همچنان در زندگی ما جاری‌اند.

بخش اول: انصاف و آزادی، دو گوهر گران‌بها

از همان آغاز راه طلبگی، انصاف را چون گوهری گران‌بها می‌دیدم. این خصلت نیکو، که در رفتار و گفتار انسان تجلی می‌یابد، برایم ارزشی بس والا داشت. همواره کوشیده‌ام تا در هر لحظه، منصف باشم، چه در قضاوت درباره دیگران و چه در نگاه به خود. اما بیش از آن، به آزادی انسان‌ها باور داشتم؛ آزادی‌ای که کرامت انسانی را شکوفا می‌کند و به او اجازه می‌دهد تا در مسیر حق و حقیقت گام بردارد. این باور به آزادی، گاه از ایمانم به خدا نیز پیشی می‌گرفت، نه از آن‌رو که ایمانم کم بود، بلکه چون آزادی را بستری برای تحقق همه ارزش‌های الهی می‌دیدم.

درنگ: انصاف و آزادی، دو ارزش بنیادین‌اند که سلوک انسانی را به سوی عدالت و کرامت هدایت می‌کنند. این دو، در تعاملات اجتماعی و دینی، چون چراغی راهنما عمل می‌کنند.

این باور، ریشه در تعالیم دینی دارد. قرآن کریم می‌فرماید: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ (النحل: ۹۰)، یعنی «خداوند به عدالت و نیکوکاری فرمان می‌دهد». این آیه، انصاف را به‌عنوان پایه‌ای برای عدالت و احسان معرفی می‌کند، و من همواره کوشیده‌ام این اصل را در زندگی‌ام جاری سازم.

بخش دوم: نقدی بر محافل ناعادلانه

روزگاری را که از محفل‌هایی شنیدم که در آن، انسان‌ها نه به خاطر فضیلت، بلکه به سبب ضعف و ناتوانی‌شان مورد قضاوت قرار می‌گرفتند. در گذشته، برخی افراد در محافل خود، مسابقه‌هایی ترتیب می‌دادند که در آن، نوشیدن بیش از حد، نشانه برتری بود. کسانی که از فرط ناتوانی به زمین می‌افتادند، مورد تمسخر قرار می‌گرفتند، و برخی دیگر، که هوشیاری ظاهری خود را حفظ می‌کردند، «سلطان بزم» نامیده می‌شدند. این صحنه‌ها، برایم نمونه‌ای از فقدان انصاف در جامعه بود. چگونه می‌توان انسانی را به خاطر ناتوانی‌اش تحقیر کرد؟ این رفتارها، نه‌تنها عادلانه نبودند، بلکه روح انسانیت را خدشه‌دار می‌کردند.

درنگ: تحقیر دیگران به سبب ضعف‌هایشان، نشانه فقدان انصاف و اخلاق در جامعه است. رفتارهای عادلانه، انسانیت را پاس می‌دارند.

این تجربه، مرا به یاد آیه‌ای از قرآن کریم می‌اندازد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ (الحجرات: ۱۱)، یعنی «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، گروهی از گروه دیگر ریشخند نکنند». این آیه، مرا به تأمل در اهمیت احترام به کرامت انسان‌ها واداشت.

بخش سوم: عرفان در سادگی

یکی از زیباترین خاطراتی که از استادم دارم، لحظه‌ای است که او با نوشیدن آب، حالتی عرفانی یافت. ظرفی آب به او دادند، و او پس از نوشیدن، چنان تلو تلو خورد که گویی مستی عارفانه‌ای او را در بر گرفته بود. اما دیگری بود که شراب می‌نوشید و ادعا می‌کرد هوشیار است. استادم می‌گفت: «مستی واقعی، در هوشیاری معنوی است». این لحظه، برایم درس بزرگی بود؛ اینکه عرفان و معرفت، در سادگی و خلوص یافت می‌شود، نه در تظاهر و ادعا.

درنگ: عرفان حقیقی در خلوص و سادگی است. استاد معنوی می‌تواند با ساده‌ترین ابزار، شاگرد را به سوی معرفت هدایت کند.

این تجربه، مرا به یاد آیه‌ای انداخت: وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ (لقمان: ۱۵)، یعنی «و راه کسی را که به‌سوی من بازگردد، پیروی کن». استادم، با این رفتار، راه بازگشت به سوی حقیقت را به من نشان داد.

بخش چهارم: پرهیز از پررویی در علم دینی

استادی که به ما می‌گفت: «در طلبگی، پررویی نکنید». او پررویی را صفتی ناپسند می‌دانست و معتقد بود که تواضع، شایسته‌تر است. روزی در مدرسه، من از کنار دیوارها راه می‌رفتم تا دیده نشم، اما او مرا نکوهش کرد و گفت: «از وسط حیاط برو، اما با تواضع». او مثال می‌زد که پرروها مانند سنگ‌پا هستند؛ هرچه صیقلشان کنی، باز زبر می‌مانند. یا مانند آفتابه‌ای که در هر شرایطی، همچنان استوار می‌ماند. این سخنان، مرا به تأمل در اهمیت تواضع در علم دینی واداشت.

درنگ: پررویی، آفت علم دینی است. تواضع و فروتنی، شایسته طلاب و عالمان دین است.

قرآن کریم نیز می‌فرماید: وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا (الإسراء: ۳۷)، یعنی «و در زمین با تکبر راه مرو». این آیه، مرا به یاد تواضعی انداخت که استادم به آن دعوت می‌کرد.

بخش پنجم: خطر انسان‌های زیان‌رسان

پدرم همیشه می‌گفت: «انسان‌های زهردار، خطرناک‌تر از مارهای سمی‌اند». او معتقد بود ماری که تکان نمی‌خورد، بی‌آزار است، اما مار زهردار، با حرکتش خطر می‌آفریند. به همین سان، انسان‌هایی که با نیت‌های ناپاک در جامعه فعالیت می‌کنند، خطرناک‌تر از دیگران‌اند. این سخن، مرا به تأمل در تأثیر رفتارهایمان بر جامعه واداشت. انسان‌هایی که با نیت‌های زیان‌بار عمل می‌کنند، گاه بیش از هر موجودی به اجتماع آسیب می‌رسانند.

درنگ: انسان‌های زیان‌رسان، که با نیت‌های ناپاک عمل می‌کنند، خطرناک‌تر از هر موجود دیگرند و جامعه را تهدید می‌کنند.

این درس، با آیه‌ای از قرآن کریم همخوانی دارد: وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا (الأحزاب: ۵۸)، یعنی «و کسانی که مردان و زنان مؤمن را بدون جرمی آزار می‌دهند، تهمت و گناهی آشکار بر دوش گرفته‌اند».

بخش ششم: نظم و جدیت در طلبگی

استادم بر نظم و جدیت در طلبگی تأکید داشت. او می‌گفت: «طلبگی را با بی‌برنامگی و بداهه‌گویی تنزل ندهید». من گاه دیر به کلاس می‌رسیدم و گاه زود، اما او با انرژی و دقت، نکات علمی را به من منتقل می‌کرد. این دقت، مانع از هدررفت دانش می‌شد. او معتقد بود که نظم، جاذبه‌های درونی انسان را آشکار می‌کند. این درس، مرا به اهمیت برنامه‌ریزی و جدیت در آموزش واداشت.

درنگ: نظم و جدیت در طلبگی، جایگاه علم دینی را والا می‌کند و جاذبه‌های فطری انسان را نمایان می‌سازد.

قرآن کریم نیز می‌فرماید: وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ (الرحمن: ۹)، یعنی «و وزن را به عدالت برپا دارید». این آیه، بر اهمیت نظم و انضباط در همه امور تأکید دارد.

بخش هفتم: حفظ دقیق دانش

استادم با چنان دقتی درس می‌داد که هیچ نکته‌ای از دست نمی‌رفت. او، با انرژی بسیار، مفاهیم را منتقل می‌کرد و این دقت، مرا به اهمیت حفظ دانش واداشت. او معتقد بود که امانت‌داری در انتقال علم، از وظایف اصلی یک معلم است. این تجربه، به من آموخت که در طلبگی، باید با دقت و تعهد، دانش را حفظ و منتقل کرد.

درنگ: دقت در حفظ و انتقال دانش، امانت‌داری علمی را تضمین می‌کند و از هدررفت معرفت جلوگیری می‌کند.

این درس، مرا به یاد آیه‌ای انداخت: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (الحجر: ۹)، یعنی «ما خود ذکر را نازل کردیم و قطعاً نگهبان آنیم».

بخش هشتم: قرائت صحیح قرآن

در کودکی، در جلسات قرائت قرآن شرکت می‌کردم. برخی قاریان، برای پنهان کردن اشتباهاتشان، کلمات را مبهم می‌خواندند. مثلاً کلمه‌ای را نه مفتوح می‌خواندند و نه مرفوع، تا خطایشان آشکار نشود. این روش، به نظرم نادرست بود. قرائت قرآن باید با دقت و وضوح باشد، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا (المزمل: ۴)، یعنی «و قرآن را با ترتیل بخوان». این تجربه، مرا به اهمیت آموزش صحیح تجوید و قرائت واداشت.

درنگ: قرائت صحیح و با ترتیل قرآن، نشانه احترام به کلام الهی و لازمه آموزش دقیق دینی است.

بخش نهم: در محضر ادیب، پیغمبر ادبیات

با چه مشقتی در کلاس درس مرحوم ادیب حاضر می‌شدم. هر ماه، دویست تومان هزینه می‌کردم تا از تهران به مشهد بروم. گرمای هوا و سختی راه، مانع عشقم به یادگیری نمی‌شد. مرحوم ادیب، که چون پیغمبری در ادبیات بود، با پنکه‌ای قراضه و بادبزنی چوبی، درس می‌داد. ما شاگردان، چون رخش‌های مست، او را سوال‌پیچ می‌کردیم، و او با عشقی بی‌مانند پاسخ می‌داد. از شهادت استاد مطهری سخن می‌گفت و اشک می‌ریخت. کلاس او، معرکه‌ای از معرفت و ادب بود. یک‌بار به من گفت: «تعجب می‌کنم که تو گرما را حس نمی‌کنی و این مطالب را درک می‌کنی». در دلم گفتم: «برای این درس، سختی‌ها را به جان خریده‌ام؛ گرما چه اهمیتی دارد؟» شب‌ها در پارک‌ها می‌خوابیدم، میان موش و سوسک و مار، اما عشق به یادگیری، همه سختی‌ها را شیرین می‌کرد.

درنگ: عشق به یادگیری و معرفت، سختی‌های راه را بی‌اهمیت می‌کند و انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند.

جمع‌بندی

این خاطرات، که از لحظه‌های زندگی و طلبگی‌ام برگرفته شده‌اند، روایت‌هایی‌اند از جست‌وجوی معرفت، انصاف، و آزادی. از محفل‌های ناعادلانه تا کلاس‌های پرشور ادیب، هر تجربه، درس‌هایی از زندگی و دین به من آموخت. انصاف و آزادی، چون دو ستاره درخشان، راهم را روشن کردند. استادانم، از عارفان ساده‌زیست تا ادیبان عاشق، مرا به سوی حقیقت هدایت کردند. نظم، دقت، و تواضع، ارزش‌هایی بودند که در این مسیر آموختم. امید دارم که این گفتگوهای صمیمی، شما را نیز به تأمل در این ارزش‌ها وادارد و چراغی در مسیر زندگی‌تان بیفروزد.

با نظارت صادق خادمی