متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 1133
مقدمه
این مجموعه، روایتی است صمیمی از خاطراتی که در درسگفتارهایم بهصورت گذرا به آنها اشاره کردهام. اکنون، با شرح تفصیلی این خاطرات، شما را به سفری در لحظههای زندگیام دعوت میکنم؛ لحظههایی که پر از آزمونهای الهی، تأملات عرفانی، و درسهایی از استقامت و ایمان است. این خاطرات، نهتنها بازتاب تجربههای شخصی من در دوران پیش از انقلاب و جنگ تحمیلی است، بلکه تلاشی است برای نشان دادن عظمت معنوی انسانهایی که در راه حق گام برداشتند. در این روایتها، از شجاعت در برابر ظلم تا شیرینی ذکر خدا در سختترین لحظات، و از عظمت شهدا تا نقد رفتارهای ناپسند، همه و همه با زبانی ساده و صمیمی بیان شدهاند تا شما را به تأمل در زندگی و ایمان دعوت کنند.
بخش اول: استقامت در برابر آزمونهای الهی
زندان و سگ هار
در سالهای پیش از انقلاب، فعالیتهای انقلابیام چنان بود که ساواک مرا فردی شجاع و نترس میدانست. آنها، که از ارادهام در برابر ظلم به ستوه آمده بودند، تصمیم گرفتند با ترساندن من، روحیهام را بشکنند. مرا به اتاقی بردند که سگ هاری در آن بود. تصور کنید لحظهای که درِ اتاق باز شد و سگ به سوی من خیز برداشت. قلبم تند میزد، اما ایمانم به من میگفت که خدا با من است. این آیه در ذهنم جاری بود: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا (قرآن کریم، فصلت: 30)؛ «کسانی که گفتند پروردگار ما خداست، سپس استقامت ورزیدند». این استقامت، نه از قدرت جسمانی، که از توکل بر خدا سرچشمه میگرفت. ساواک گمان میکرد سگ هار میتواند ارادهام را در هم بشکند، اما این آزمون، تنها ایمانم را استوارتر کرد.
درنگ: شجاعت در برابر ظلم، نشانهای از استقامت در راه حق است که ریشه در توکل و ایمان به خدا دارد.
اتاق شیشهای و ذکر سبحانالله
وقتی ساواک از سگ هار نتیجهای نگرفت، مرا به اتاقی شیشهای بردند که دیوارهایش شفاف بود و اکسیژن آن را کنترل میکردند. نفس کشیدن برایم دشوار شده بود. گاه نفسم بند میآمد و قلبم از فشار میتپید. در آن لحظه، عبایم را بر دوش انداختم، به سجده رفتم و ذکر «سبحانالله» را زمزمه کردم. چرا سبحانالله؟ این ذکر، هم انرژی کمتری از من میگرفت و هم قلبم را آرام میکرد. در آن لحظات، این آیه در دلم طنینانداز شد: أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (قرآن کریم، رعد: 28)؛ «آگاه باشید که با یاد خدا دلها آرام میگیرد». در آن اتاق شیشهای، که مرگ را نزدیک حس میکردم، شیرینترین لحظات عمرم را سپری کردم. یاد مصائب امام موسی کاظم (ع) که سالها در زندان دشمنانش صبر کرد، به من نیرو میداد. با خود میاندیشیدم: چگونه آن امام بزرگوار چنین سختیهایی را تحمل کرد؟ این تأمل، مرا به صبر و رضا به قضای الهی رهنمون ساخت: وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ (قرآن کریم، نحل: 127)؛ «صبر کن و صبر تو جز به یاری خدا نیست».
درنگ: ذکر خدا و تأسی به اهل بیت (ع) در لحظات بحرانی، آرامش و استقامت را به ارمغان میآورد.
تهدید تفنگ و ذکر یا علی
روزی که مأمور ساواک تفنگی بلند را بر مخچهام گذاشت و مرتب ضربه میزد. هر ضربه، لرزهای به جانم میانداخت، اما من ذکر «یا علی، یا علی» را زمزمه میکردم. این ذکر، نهتنها آرامشم میداد، بلکه با مهارتی که از کودکی در قرائت قرآن آموخته بودم، تنفسم را مدیریت میکردم تا ضربهها با لحظه نفس کشیدنم همزمان نشود. این مهارت، که قاریان قرآن آن را «دزدی نفس» مینامند، به من کمک کرد تا ذکرم را بدون وقفه ادامه دهم. بدنم از عرق خیس شده بود، اما قلبم آرام بود. این آیه در ذهنم جاری بود: وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ (قرآن کریم، بقره: 45)؛ «از صبر و نماز یاری جویید». ذکر «یا علی» و مدیریت تنفس، مرا از فروپاشی روانی نجات داد و نشان داد که ظرفیت انسان، هرچند محدود است، با توکل بر خدا میتواند به بینهایت برسد.
درنگ: مهارتهای معنوی و تسلط بر نفس، انسان را در برابر تهدیدات روانی و جسمانی مقاوم میسازد.
محدودیت ظرفیت روانی و آمادگی برای مرگ
در آن لحظات دشوار، به این حقیقت رسیدم که ظرفیت روانی انسان محدود است. وقتی فشارها از حد میگذرد، انسان یا فرومیپاشد یا باید خود را برای مرگ آماده کند. من خود را تسلیم قضای الهی کردم و با این تسلیم، آرامش یافتم. این آیه مرا همراهی میکرد: رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ (قرآن کریم، مائده: 119)؛ «خدا از آنها خشنود است و آنها از او خشنودند». این آمادگی برای مرگ، نه از ضعف، که از قوت ایمان سرچشمه میگرفت و مرا به سوی صبر و استقامت هدایت کرد.
درنگ: تسلیم و رضا به قضای الهی، راهی برای تحمل سختیها و حفظ آرامش روانی است.
بخش دوم: عظمت جهاد و شهادت
رزمندگان، سالکان راه خدا
رزمندگانی که برای رفتن به جبهههای جنگ مشتاق بودند. آنها، با وجود موانع خانوادگی، مانند نگرانی برای همسر و فرزند یا پدر پیر، با سختی این موانع را برطرف میکردند. این رزمندگان، بهراستی سالکان فی سبیل الله بودند. اشتیاقشان به جهاد، مرا به یاد این آیه میانداخت: وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا (قرآن کریم، عنکبوت: 69)؛ «کسانی که در راه ما کوشیدند، به یقین به راههای خود هدایتشان میکنیم». اینان، با ایثار و فداکاری، نشان دادند که جهاد، نهتنها مبارزه با دشمن بیرونی، بلکه سلوکی درونی برای غلبه بر موانع است.
درنگ: رزمندگان جبهه، با ایثار و اشتیاق به جهاد، نمونهای از سالکان عارف در راه خدا بودند.
شگفتیهای دوران معاصر
دوران ما، زمانی نورانی و شگفتانگیز بود. ما انسانهایی را دیدیم که اجدادمان از آن بیخبر بودند. از خبیثانی چون حرمله و شمر تا نیکوکارانی برتر از سلمان و ابوذر. این آیه مرا به تأمل واداشت: لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ (قرآن کریم، انفال: 37)؛ «تا خدا ناپاک را از پاک جدا کند». ما در این زمانه، هم انسانهای فاسد را شناختیم و هم شهدایی ناب و بینظیر را دیدیم که برخی از آنها، از نظر معنوی، همطراز یا برتر از یاران ائمه (ع) بودند. این آیه جایگاه والای شهدا را به من یادآوری میکرد: وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا (قرآن کریم، آلعمران: 169)؛ «کسانی که در راه خدا کشته شدند، مرده مپندارید».
درنگ: دوران معاصر، با فرصت شناخت خیر و شر، زمینهای برای رشد معنوی و درک عظمت شهدا فراهم کرد.
خاطره برادر شهید
برادر شهیدی را که با زحمت بسیار، برادرش را بزرگ کرد. او راننده کامیون بود و در جادههای طولانی، با سختیهای بسیار، از برف و باران گرفته تا پنچری چرخ، روزگار گذراند. اما برادرش در جبهه به شهادت رسید. این ایثار، مرا به یاد این آیه انداخت: وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ (قرآن کریم، حشر: 9)؛ «دیگران را بر خود مقدم میدارند، هرچند خود در تنگدستی باشند». این برادر، با فداکاریاش، نشان داد که شهدا و خانوادههایشان، موجوداتی شگفتانگیز بودند.
درنگ: ایثار و فداکاری خانوادههای شهدا، نمونهای از فضایل والای انسانی است.
امتناع از سخنرانی در زاهدان
در زاهدان، به ضیافت افطاری دعوت شدم. قرار بود برای رزمندگانی که عازم جبهه بودند، سخنرانی کنم. اما وقتی به جمع نگاه کردم، دیدم بیشترشان چوپانان و روستاییانی هستند که خود انقلاب را به پیروزی رساندند. با خود گفتم: من چه حرفی برای اینان دارم؟ آنها خود، با پوست و گوشتشان، انقلاب را لمس کردهاند. به یکی از عالمان دینی گفتم: «من انسان پررویی نیستم که برای این جماعت سخنرانی کنم. آنها از من به دین آگاهترند.» این تواضع، از این آیه الهام گرفته بود: وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ (قرآن کریم، حجر: 88)؛ «بال خود را برای مؤمنان فرو نه». حتی وقتی از من خواستند رزمندگان را از زیر قرآن رد کنم، گفتم: «این کار را شما انجام دهید. اینان در روز قیامت میتوانند یقهام را بگیرند و بپرسند چرا خودت به جبهه نرفتی!»
درنگ: تواضع در برابر رزمندگان و شهدا، نشانهای از حکمت و احترام به ایثارگران است.
نقد رفتارهای ناپسند در قبال شهدا
دلم از کسانی که بر سر قبر شهدا شعار میدهند و پز میدهند، به درد میآید. این رفتار، زشت و ناپسند است. شهدا، با خونشان راه حق را روشن کردند، اما برخی با سوءاستفاده از نامشان، به دنبال منافع خود هستند. این آیه مرا به تأمل وامیدارد: وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا (قرآن کریم، آلعمران: 169)؛ «کسانی که در راه خدا کشته شدند، مرده مپندارید». چنین افرادی، در روز قیامت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.
درنگ: احترام به شهدا، مستلزم پرهیز از بهرهبرداری ابزاری از جایگاه والای آنهاست.
عظمت دوران جنگ
دوران جنگ، زمانی خوش و خرم بود. شهدا، با یک ضرب نمره قبولی گرفتند و رزمندگان، با ارفاق، قبول شدند. اما بدا به حال کسانی که این فرصت را از دست دادند و مانند زباله، در این امتحان رفوزه شدند. این آیه، عظمت جهاد را به من یادآوری میکند: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ (قرآن کریم، توبه: 111)؛ «خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به بهای بهشت خریداری کرده است». خوشا به حال شهدا و رزمندگان که در این زمانه نورانی، راه حق را برگزیدند.
درنگ: دوران جنگ، فرصتی بینظیر برای بروز فضایل انسانی و کسب قرب الهی بود.
جمعبندی
این خاطرات، نهتنها شرح زندگی من در دوران پیش از انقلاب و جنگ است، بلکه دعوتی است به تأمل در عظمت ایمان، صبر، و ایثار. از زندانهای ساواک تا جبهههای جنگ، هر لحظه از این روایتها، درسهایی از استقامت، توکل، و عشق به خدا و اهل بیت (ع) به همراه دارد. شهدا و رزمندگان، با فداکاریشان، نشان دادند که انسان میتواند فراتر از محدودیتهایش، به قلههای معنوی برسد. امیدوارم این گفتگوهای صمیمی، شما را به سوی تأمل در زندگی و ایمان هدایت کند و یادآوری باشد که راه حق، هرچند دشوار، همواره شیرین و نورانی است.
با نظارت صادق خادمی