متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه ۱۲۳۶
مقدمه
روزگاری در قم، در میان طلاب و درسهای حوزوی، لحظاتی را تجربه کردم که نهتنها مسیر زندگیام را شکل داد، بلکه مرا به تأمل در عمق علم دینی، تقوا و نقش عالمان در جامعه واداشت. این خاطرات، که گاه در درسگفتارهایم بهصورت گذرا به آنها اشاره کردهام، شرح تفصیلی تجربههایی است که از دل حوزههای علمیه برخاسته و با تأملات معرفتی، فقهی و عرفانی گره خورده است. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیدهام، میکوشم شما را به دنیای این تجربهها ببرم؛ جایی که علم، ایمان و تعهد به هدایت جامعه در هم آمیخته و مرا به بازاندیشی در رسالت عالمان دینی واداشته است. این روایتها، بازتابی از عمق دانش، تعهد معنوی و تأثیرگذاری فرهنگیام در مواجهه با چالشهای زمانه است.
بخش اول: دفاع از اصالت قرآن کریم
روزی در قم، در خانهای که یکی از عالمان مرا به آنجا برده بود، بحثی داغ درباره تحریف قرآن کریم درگرفت. من، که آن زمان جوانی بودم تازهکار در حوزه، با شور و حرارتی که از ایمان به کتاب خدا در دلم بود، وارد گفتوگو شدم. شنیدم که عدهای درباره کتاب «تبیان» مرحوم خوئی سخن میگفتند و شبهاتی درباره تحریف قرآن مطرح میکردند. من، با همان سادگی و صراحت جوانی، گفتم: «این ادعاها هیچ سندی ندارد. اگر کسی مدعی تحریف آیهای است، بگوید کدام آیه و چگونه؟ راه دفع تحریف، خود قرآن کریم است.» چشمها به من دوخته شد و پرسیدند: «تو آقازاده کیستی؟» خندیدم و گفتم: «من نه آقازادهام، نه از تبار آقاها! من بندهزادهام، غلامزادهام.» سپس با اطمینان افزودم: «اگر کسی ادعای تحریف دارد، نسخه درست آیه را بیاورد و نشان دهد. نمیتواند، چون قرآن خودش گواه اصالتش است.»
قرآن کریم: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (سوره حجر، آیه ۹)
بیتردید، ما این ذکر [قرآن] را نازل کردیم و قطعاً ما نگهبان آنیم.
این لحظه، برایم نقطه عطفی بود. دریافتم که دفاع از قرآن، نیازمند شجاعت فکری و استدلال محکم است. این تجربه، مرا به مطالعه عمیقتر قرآن و روایات واداشت تا بتوانم در برابر شبهات، با منطق و ایمان پاسخ دهم. این باور که قرآن کریم از هرگونه تحریف مصون است، ریشه در ایمان به وعده الهی دارد و مرا به ادامه این مسیر متعهد کرد.
بخش دوم: عالمان وارسته و جایگاه اخلاقی آنها
یکی از عالمان وارسته حوزه را که با وجود جایگاه علمی متوسط، قلبی سرشار از اخلاص و ایمان داشت. او از بهترینهای روزگار ما بود؛ با صفا، با استعداد، نجیب و مؤمن. اما در سلسلهمراتب علمی حوزه، شاید در ردههای چهارم یا پنجم قرار داشت. او کتابهای عربی را به فارسی ترجمه میکرد و با زبانی ساده به مردم عرضه میداشت. روحش شاد که چه تأثیر عمیقی بر دلها گذاشت. یک بار به تهران رفت و در دانشگاه تجربهای ناموفق داشت. وقتی برگشت، گفت: «من آدم دانشگاه نیستم. قم جای من است.» با اصرار و همراهی طلاب، به قم بازگشت و درسش را از سر گرفت. من هم چند جلسهای در درسش شرکت کردم، اما دیدم که دیگر نیازی به حضورم نیست؛ او راه خود را یافته بود.
قرآن کریم: وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ (سوره بقره، آیه ۲۸۲)
و از خدا پروا کنید و خدا به شما میآموزد.
این عالم، با وجود سادگی، چنان تأثیری بر من گذاشت که دریافتم علم دینی، تنها در عمق دانش نیست، بلکه در اخلاص و تعهد به هدایت مردم است. او با زندگی ساده و ایمان عمیقش، الگویی برایم شد تا در مسیر علم و تقوا، متواضع و متعهد بمانم.
بخش سوم: سختیها و غربت عالمان دینی
عالمان وارسته، گاه با چه سختیهایی روبهرو بودند. فقر، بیمهری و کمبود امکانات، زندگی آنها را دشوار میکرد. یکی از این عالمان، با وجود عیالوار بودن، شهریهاش را افزایش ندادند. گفتند: «عیالوار است، بگذارید باشد.» او اما با صبر و ایمان، راه خود را ادامه داد. این غربت، تنها مادی نبود؛ گاه بیتوجهیهای معنوی، قلب آنها را آزرده میکرد. اثاث یکی از عالمان بزرگ را به دلیل اجارهخانه، بیرون ریختند. اینها نشان از غربت عالمانی دارد که با تمام وجود، به علم و دین خدمت کردند.
قرآن کریم: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ (سوره بقره، آیه ۱۵۵)
و قطعاً شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کاستی در اموال و جانها و محصولات میآزماییم.
این تجربهها به من آموخت که عالمان دینی، با وجود سختیها، باید استوار بمانند. این غربت، آزمونی الهی است که تنها با تقوا و صبر میتوان از آن سربلند بیرون آمد.
بخش چهارم: بازسازی نظام آموزشی حوزههای علمیه
در حوزه، گاه با محدودیتهای فکری مواجه میشدم. برخی از مطالعه جلد هفتم اسفار ملاصدرا هراس داشتند و آن را «عشق ظرفی» مینامیدند. من اما با خود گفتم: اگر قرار است علم دینی پویا باشد، باید این متون را عمیق بخوانیم و نقد کنیم. ما این متون را خواندیم، نه از سر غرور، بلکه برای فهم حقیقت. وقتی از امیرالمؤمنین علیهالسلام و روایات برای تبیین این متون شاهد آوردیم، دیگر کسی جرات نکرد ما را متهم کند. این تجربه، مرا به این باور رساند که حوزههای علمیه باید از محدودیتهای فکری رها شوند و به سوی تفکر نقادانه و عمیق حرکت کنند.
قرآن کریم: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (سوره نحل، آیه ۴۴)
و ما این ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را که به سویشان فرو فرستاده شده است بیان کنی و باشد که بیندیشند.
این تجربه، مرا به بازاندیشی در نظام آموزشی حوزه واداشت. علم دینی، تنها با شجاعت در مواجهه با متون و پرسشهای نو میتواند پاسخگوی نیازهای زمانه باشد.
بخش پنجم: پرهیز از سیاسیسازی علم دینی
در حوزه، گاه مباحث علمی به جدالهای سیاسی آلوده میشد. این کار، نهتنها به علم آسیب میرساند، بلکه حرمت حوزه را خدشهدار میکرد. من همیشه بر این باور بودم که نقد علمی باید از انگیزههای سیاسی و شخصی به دور باشد. وقتی تفسیر «المیزان» را نقد میکردیم، نه از سر کینه، بلکه برای رشد علمی بود. حتی یکی از طلاب فاضل، که به نقد ما بر علامه طباطبایی معترض بود، بعدها گفت که در خواب دیده علامه از این نقدها راضی است. این نشان میدهد که نقد علمی، اگر خالصانه باشد، به رشد جامعه کمک میکند.
قرآن کریم: وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ (سوره بقره، آیه ۲۲۴)
و خدا را دستاویز سوگندهای خود قرار ندهید.
این تجربه، مرا به این باور رساند که علم دینی باید از آلودگیهای سیاسی پاک بماند. حوزه، جایگاهی برای پرورش فکر و ایمان است، نه میدان منازعات شخصی.
بخش ششم: ضرورت توانمندی رزمی عالمان
در سال ۱۳۵۳ یا ۱۳۵۴، در مدرسه فیضیه، حادثهای رخ داد که نشان داد عالمان دینی باید از نظر جسمانی و رزمی قوی باشند. وقتی کماندوها به مدرسه ریختند، اگر نبودند طلابی که با شجاعت و قدرت ایستادگی کردند، شاید فاجعهای رخ میداد. من همیشه به طلاب میگفتم: «مثل داود باشید که جالوت را شکست داد.» عالم دینی نباید ضعیف باشد. باید ورزش کند، رزمی بیاموزد، نه برای خشونت، بلکه برای دفاع از حق و حمایت از مظلومان.
قرآن کریم: فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ (سوره بقره، آیه ۲۴۹)
پس چون طالوت با سپاهیان [خود] بیرون شد، گفت: خدا شما را به نهری خواهد آزمود.
داستان داود و جالوت، برایم الگویی شد که عالم دینی باید قوی، شجاع و آماده باشد. این تجربه، مرا به تأکید بر ورزش و آمادگی رزمی در حوزهها واداشت.
بخش هفتم: قدرت و حسن نیت در تعاملات
سفری با قطار به اهواز داشتم. در واگن، مردی مست همه را آزار میداد. تصمیم گرفتم اگر به من نزدیک شد، مچش را بگیرم تا نتواند ضربهای بزند. اما وقتی نزدیک شد، ناگهان گفت: «حاج آقا، نوکرتم!» مرا بغل کرد و بوسید. آن لحظه دریافتم که قدرت، وقتی با حسن نیت همراه باشد، میتواند تعارض را به محبت تبدیل کند. مردم ما، حتی در بدترین حالات، قلبهایی پاک دارند.
قرآن کریم: وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ (سوره فصلت، آیه ۳۴)
و نیکی و بدی یکسان نیست؛ [بدی را] با آنچه بهتر است دفع کن.
این تجربه، به من آموخت که عالم دینی باید با ترکیب قدرت و محبت، به اصلاح جامعه بپردازد. این درس، بخشی از رسالت من در هدایت مردم شد.
بخش هشتم: تقدم سلامت جسمانی بر عبادات
همیشه باور داشتم که سلامت جسمانی، مقدم بر برخی عبادات است. اگر بدن قوی نباشد، چگونه میتوان نمازی با کیفیت خواند؟ به طلاب میگفتم: «اول ورزش کنید، بعد نماز بخوانید.» سلامت بدن، زمینهساز معرفت و عبادت است. حوزهای که طلابش ضعیف و بیمار باشند، نمیتواند راه انبیا را ادامه دهد.
قرآن کریم: لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا (سوره بقره، آیه ۲۸۶)
خدا هیچ کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمیکند.
این باور، مرا به تأکید بر ورزش و سلامت در حوزهها واداشت. عالم دینی باید سالم و قوی باشد تا بتواند رسالتش را به انجام برساند.
جمعبندی
این خاطرات، که از دل درسگفتارهایم در قم برخاسته، نهتنها شرح زندگی من، بلکه دعوتی است به تأمل در رسالت علم دینی. از دفاع از اصالت قرآن تا تأکید بر توانمندی رزمی عالمان، همه نشان از این دارد که حوزههای علمیه باید پویا، قوی و متعهد به هدایت جامعه باشند. این روایتها، بازتابی از عمق ایمان، تعهد معنوی و تلاش برای اصلاح نظام آموزشی و فکری حوزههاست. امیدوارم این «گفتگوهای صمیمی» شما را به تأمل در این رسالت بزرگ دعوت کند.