متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه ۱۲۴۸
مقدمه
در درسگفتارهایم، گاه به فراخور موضوع، خاطراتی از گذشته و تجربیات زیستهام را با شاگردان و مخاطبان به اشتراک میگذاشتم. این خاطرات، که گاه بهصورت گذرا در خلال مباحث مطرح میشدند، بازتابی از تأملاتم در مسائل اجتماعی، دینی، و تربیتی است که سالها ذهنم را به خود مشغول کرده بود. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیدهام، کوشیدهام این تأملات را با زبانی روان و صمیمی، اما عمیق و معرفتی، با شما در میان بگذارم. آنچه پیشرو دارید، روایتی است از دغدغههایم درباره انفاق، فقر، و نظام آموزشی حوزههای علمیه، که با نگاهی انتقادی و در عین حال سازنده، به رشته تحریر درآمده است. این گفتارها نهتنها بازتاب تجربیات شخصی من، بلکه دعوتی است به تأمل در ارزشهای والای انسانی و دینی که میتوانند جامعهای عادلانهتر و معنویتر بسازند.
بخش اول: انفاق و کرامت انسانی
نقد روشهای توزیع انفاق
سالها پیش، هنگامی که در حوزههای علمیه مشغول تدریس و تربیت طلاب بودم، بارها شاهد بودم که چگونه روشهای نادرست توزیع کمکهای مالی، کرامت انسانی طلاب را خدشهدار میکند. روزهایی را که طلاب جوان، با شرم و حیایی که از عزتنفسشان سرچشمه میگرفت، برای دریافت شهریه ناچار بودند در صفهایی طولانی بایستند. این شیوه، که گاه با بینظمی و علنیبودن همراه بود، نهتنها کرامت آنها را حفظ نمیکرد، بلکه به تحقیرشان منجر میشد. من همواره بر این باور بودم که انفاق، اگر با حفظ عزتنفس نیازمندان همراه نباشد، به جای خیر، آسیب میرساند. در فرهنگ اسلامی، حفظ کرامت انسانی از اصول بنیادین است. قرآن کریم میفرماید:
يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ ۖ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا
(قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۲۷۳)
جاهل آنها را به سبب عفتشان توانگر میپندارد، آنها را از چهرههایشان میشناسی، از مردم به اصرار چیزی نمیخواهند.
این آیه مرا به تأمل وامیداشت که چگونه باید نیازمندان واقعی را، که از عزتنفسشان دست نمیکشند، شناسایی کرد و به آنها یاری رساند، بیآنکه کرامتشان مخدوش شود. پیشنهاد من این بود که نظام توزیع کمکها باید محرمانه و از طریق روشهای نوین، مانند حسابهای بانکی، مدیریت شود تا هم شفافیت حفظ شود و هم از تحقیر جلوگیری گردد.
انفاق مستقیم و محترمانه
عالمی ربانی را که خود شخصاً شهریه طلاب را به حجرههایشان میبرد. او، با وجود کهولت سن و بیماری، این کار را وظیفه خود میدانست، چرا که معتقد بود این روش، کرامت طلاب را حفظ میکند. میگفت: «من چون پدری برای این جوانانم، اگر خودم به آنها کمک کنم، به غرورشان برنمیخورد.» این سیره مرا به یاد ائمه معصومین (ع) میانداخت که چگونه با دست خود به فقرا کمک میکردند، نه از سر تکبر، بلکه از سر محبت و احترام. این تجربه به من آموخت که انفاق، وقتی با رابطهای انسانی و مستقیم همراه باشد، نهتنها نیاز مادی را برطرف میکند، بلکه پیوندهای معنوی و اجتماعی را نیز تقویت میکند.
بخش دوم: مدیریت منابع و نظامهای دینی
کاستی در مدیریت منابع
یکی از دغدغههای همیشگیام، کاستی برخی نظامهای دینی در مدیریت منابع مالی بود. بارها در درسگفتارهایم این پرسش را مطرح میکردم: اگر یک نظام حوزوی نمیتواند حتی توزیع چند تومان کمک را بهدرستی مدیریت کند، چگونه میتواند ادعای اداره یک کشور یا جهان را داشته باشد؟ این کاستی نهتنها به اهداف خیرخواهانه آسیب میزند، بلکه اعتماد عمومی به نهادهای دینی را کاهش میدهد. من همواره بر این باور بودم که علم دینی باید با بهرهگیری از فناوریهای نوین، مانند سیستمهای بانکی دیجیتال، به مدیریت شفاف و کارآمد منابع بپردازد.
بخش سوم: ابعاد معنوی و روانشناختی انفاق
صفا و سلامت باطن
انفاق برای من تنها یک عمل مادی نبود، بلکه دریچهای به سوی صفا و سلامت باطن بود. قرآن کریم میفرماید:
خَيْرٌ لَكُمْ
(قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۲۷۱)
خیر و خوبی برای شماست.
این «خیر» برایم معنای عمیقی داشت. در درسگفتارهایم میگفتم: «انفاق، قلب را نرم میکند، ایمان را تقویت میکند، و نفاق را از دل دور میسازد.» وقتی به کسی صدقهای میدادم، چه یک حبه قند یا یک نقل کوچک، احساس میکردم که این کار نهتنها به گیرنده، بلکه به خودم نیز صفا و آرامش میبخشد. این تجربه مرا به این باور رساند که انفاق، فراتر از کمک مادی، دارویی برای روح و روان است.
قساوت قلب و انفاق مستمر
بارها در درسگفتارهایم هشدار داده بودم که عدم انفاق، قلب را سخت و منقبض میکند. میگفتم: «اگر شیارهای قلب بسته شود، قساوت جای آن را میگیرد.» انفاق، مانند آبی است که این شیارها را باز نگه میدارد. یک روز، به یکی از طلاب یک نقل کوچک دادم و دیدم که چطور چشمانش از شادی برق زد. این لحظه برایم گواهی بود بر اینکه انفاقهای ساده و روزمره میتوانند محبت و صفا را در جامعه زنده نگه دارند.
بخش چهارم: فقر، معرفت، و جامعه
فقرای آبرومند و معرفت اجتماعی
یکی از دردناکترین مشاهداتم در طول سالهای تدریس، تبدیل فقرای آبرومند به گدایان بیآبرو بود. قرآن کریم میفرماید:
يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ ۖ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا
(قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۲۷۳)
جاهل آنها را به سبب عفتشان توانگر میپندارد، آنها را از چهرههایشان میشناسی، از مردم به اصرار چیزی نمیخواهند.
این آیه برایم یادآور وظیفهای سنگین بود: شناسایی فقرای آبرومند که به دلیل عزتنفس، نیازشان را پنهان میکنند. روزی که با یکی از طلاب صحبت میکردم، از ظاهرش دریافتم که با وجود نیاز شدید، از بیان آن خودداری میکند. این تجربه مرا به این باور رساند که معرفت، کلید شناسایی نیازمندان واقعی است. بدون معرفت، خیرین نمیتوانند منابع خود را بهدرستی توزیع کنند، و این فقدان معرفت، فقرای آبرومند را به سوی گدایی سوق میدهد.
نقد گدایی حرفهای
روزی در بازار، مردی را دیدم که با پایی گچگرفته گدایی میکرد. کنجکاو شدم و با او به گفتوگو نشستم. او اعتراف کرد که پایش سالم است، اما گدایی را بهعنوان حرفهای برگزیده است. این تجربه برایم تلخ بود، چرا که نشاندهنده فقدان معرفت در جامعه بود. وقتی جامعه نتواند فقرای واقعی را شناسایی و حمایت کند، فقر به گدایی حرفهای تبدیل میشود. این پدیده، نتیجه بیتوجهی به عزتنفس نیازمندان و نبود سازوکارهای مناسب برای حمایت از آنهاست.
قیافهشناسی و شناخت فقرا
همیشه باور داشتم که شناخت نیازمندان واقعی، علمی است که نیازمند معرفت و بصیرت است. قرآن کریم میفرماید: «تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ» (از چهرههایشان آنها را میشناسی). در درسگفتارهایم، از روانشناسی چهره و زبان بدن سخن میگفتم. یک روز، با دیدن چهره طلبهای که با شرم نیازش را پنهان میکرد، دریافتم که او نیازمند است، اما عزتنفسش مانع از بیان آن میشود. این تجربه مرا به این باور رساند که قیافهشناسی، بهعنوان علمی روانشناختی، میتواند خیرین را در شناسایی نیازمندان واقعی یاری کند.
بخش پنجم: نقد نظام آموزشی حوزهها
تأثیر فقر بر یادگیری
یکی از دردناکترین مشاهداتم در حوزههای علمیه، تأثیر فقر بر کیفیت یادگیری طلاب بود. بارها در درسگفتارهایم میگفتم: «طلبهای که دغدغه نان و آب دارد، چگونه میتواند ذهنش را به مطالعه عمیق و اشکالگیری علمی معطوف کند؟» در گذشته، حوزهها محیطی پویا داشتند، جایی که شاگرد از استاد حساب میبرد و استاد از اشکال شاگرد هراس داشت. اما فقر، این پویایی را از حوزهها گرفته است. طلاب، به جای تمرکز بر علم، ناچارند وقت خود را صرف تأمین معاش کنند. این وضعیت، مانع تربیت عالمان آزاده و پویا میشود.
بخش ششم: نقد ریا و سالوس
انفاق نمایشی و ریا
یکی از انتقادات همیشگیام، انفاق نمایشی بود که گاه در جامعه مشاهده میشد. در ایام محرم، برخی غذاهای نذری را در یخچالها انبار میکردند و به نام امام حسین (ع) از آن سوءاستفاده میکردند. این کار، نهتنها ظلم به فقراست، بلکه مصداق ریا و گمراهی است. در فقه اسلامی، ریا مانع قبولی اعمال خیر است. من همواره تأکید داشتم که انفاق باید خالصانه و بدون خودنمایی باشد تا اثر معنوی خود را حفظ کند.
سالوس و نمایش فقر
روزی که یکی از طلاب، برای جلب کمک، خود را فقیرتر از آنچه بود نشان میداد. این رفتار، که مصداق سالوس و ریا بود، مرا به شدت متأثر کرد. من معتقد بودم که چنین رفتارهایی، با فرهنگ اسلامی سازگار نیست و به تحقیر افراد منجر میشود. به طلابم میگفتم: «اگر نیاز دارید، با صداقت و عزتنفس کمک بخواهید، اما هرگز خود را به سالوس و ریا آلوده نکنید.» این تجربه مرا به این باور رساند که فرهنگ صداقت و اصالت باید در جامعه دینی ترویج شود.
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، که برگرفته از درسگفتارهایم است، تلاشی است برای به اشتراک گذاشتن دغدغههایم درباره انفاق، فقر، و نظام آموزشی حوزههای علمیه. من همواره باور داشتم که انفاق، اگر با معرفت و حفظ کرامت انسانی همراه باشد، میتواند جامعهای سرشار از صفا و محبت بسازد. نقدهایم به کاستی نظامهای دینی و تأثیر فقر بر یادگیری، دعوتی است به بازنگری در ساختارهای اجتماعی و آموزشی. آیات قرآنی، مانند «يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ»، مرا به تأمل در اهمیت شناخت فقرای آبرومند و پرهیز از ریا و سالوس واداشته است. این مجموعه، نهتنها بازتاب تجربیات شخصی من، بلکه دعوتی است به پژوهشگران و طلاب برای تأمل در این مسائل و طراحی برنامههای آموزشی و اجتماعی برای ارتقای معرفت و عدالت در جامعه.