متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه ۱۲۸۶
مقدمه
این مجموعه، شرحی است تفصیلی از خاطراتی که گاه بهصورت گذرا در درسگفتارهای من بیان شدهاند. این روایتها نهتنها بازتابدهنده تجربههای شخصی من در مسیر سلوک معنوی و علمی است، بلکه تلاشی است برای انتقال درسهایی که از عالمان برجسته و تجربههای زندگیام آموختهام. در این گفتگوهای صمیمی، میکوشم با زبانی ساده و صمیمی، اما عمیق و معرفتی، شما را به لحظههای تأملبرانگیز زندگیام ببرم؛ لحظههایی که گاه با رؤیاها، گاه با دیدارها و گاه با تأملات عمیق در مسائل دینی و عرفانی گره خوردهاند. این خاطرات، آیینهای است از تعهد من به حقیقت، انضباط در زندگی، و تلاش برای اصلاح نظام دینی و معنوی.
بخش اول: پایههای سلوک معنوی
تمرکز بر واجبات، گام نخست سلوک
یکی از عالمان بزرگ به من فرمود: «اگر میخواهی سلوک و عرفان کار کنی، اول ببین میتوانی نمازی بخوانی که حواست پرت نشود و اینور و آنور نرود. از همین واجب شروع کن.» این سخن، چون چراغی در مسیرم بود. سلوک عرفانی بدون پایبندی به واجبات، چون بنایی است بدون پی. نماز، که ستون دین است، باید با حضور قلب خوانده شود. این حضور قلب، پایهای است که عارف را از لغزش حفظ میکند.
درنگ: سلوک عرفانی باید با تمرکز بر واجبات شرعی، بهویژه نمازی که با حضور قلب خوانده شود، آغاز گردد. این دیدگاه با اصول عرفان اسلامی همراستاست که شریعت را پایه طریقت میداند.
این نگاه، که ریشه در شریعت دارد، مرا به تأمل در اهمیت انضباط در انجام واجبات واداشت. بدون این پایه، هر تلاشی در سلوک، چون ساختن کاخی بر شن است.
استنباط از واجبات پیش از مسائل پیچیده
یکی دیگر از عالمان بزرگ به من گفت: «اگر میخواهی استنباط کنی، اول از واجبات خودت استنباط کن، نه اینکه بروی سراغ مسائل پیچیدهای مثل دماء ثلاثه برای دیگران.» این نصیحت، مرا به این فکر برد که طلاب باید ابتدا احکام واجب بر خود را بهخوبی بشناسند و به آن عمل کنند. این اولویتبندی، نهتنها در فقه، بلکه در هر علمی ضروری است.
درنگ: طلاب باید ابتدا به استنباط احکام واجب بر خود مسلط شوند تا بتوانند به مسائل پیچیدهتر فقهی بپردازند. این اصل، تدریجی بودن آموزش را برجسته میکند.
این سخن، مرا به یاد روزهایی میاندازد که در حوزه، با شوق یادگیری، به مباحث پیچیده میپرداختم، اما این نصیحت به من آموخت که باید از سادهترین واجبات آغاز کرد.
بخش دوم: احتیاط در سلوک عرفانی
خطر گمراهی در مسیر عرفان
سلوک عرفانی، مسیری است پرپیچوخم. همیشه به شاگردانم هشدار میدادم که بیاحتیاطی در این راه، ممکن است به گمراهی منجر شود. حتی مرشد، که گمان میرود کامل است، ممکن است اشتباه کند، نه از روی قصد، بلکه از سر خطا. این احتیاط، چون سپری است که سالک را از لغزش حفظ میکند.
درنگ: سلوک عرفانی نیازمند احتیاط است، زیرا بیتوجهی به دشواریهای این مسیر و انتخاب نادرست مرشد ممکن است به گمراهی منجر شود.
این هشدار، از تجربههایم در مسیر سلوک برآمده است. بارها دیدهام که سالکان، به دلیل بیاحتیاطی، از مسیر حقیقت دور افتادهاند.
رؤیایی از مرشدی با باطن ناسالم
، شاید سی سال پیش، شبی در خواب دیدم که در جنگلی بزرگ بودم. استادم را دیدم، اما نه بهصورت انسانی، بلکه با چهرهای شبیه به شير و سگ، چهار دست و پا. من با کفشهای کتانیام فرار میکردم و او دنبالم بود. چند بار این صحنه تکرار شد تا از خواب بیدار شدم. این رؤیا، هشداری بود که ظاهر فریبنده ممکن است باطن ناسالم را پنهان کند.
درنگ: سلامت باطنی مرشدان عرفانی از ظاهر آنها مهمتر است. رؤیاها میتوانند هشداری برای بررسی دقیق باطن افراد باشند.
این رؤیا، مرا به تأمل در اهمیت انتخاب مرشد واداشت. ظاهر متخلق، بدون باطن سالم، چون پوستهای است که حقیقت را پنهان میکند.
تجربهای در قبرستان مسیحی
در رؤیای دیگری، خود را در قبرستان مسیحی در تهران دیدم. دو بار تا انتهای قبرستان رفتم و برگشتم. این رؤیا مرا به این فکر برد که حتی افرادی با ظاهر متخلق، اگر ریشه ایمانی نداشته باشند، از حقیقت دورند. عالمان دینی ما، با همه کاستیهای ظاهری، به دلیل ریشههای ایمانی، از دیگران متمایزند.
درنگ: صفای باطنی و ریشههای ایمانی عالمان دینی، آنها را از دیگران متمایز میکند، حتی اگر ظاهرشان کاستیهایی داشته باشد.
این تجربه، مرا به اهمیت ایمان و نیت در زندگی دینی متوجه کرد. ظاهر، هرچند مهم است، اما باطن است که حقیقت انسان را نشان میدهد.
بخش سوم: تواضع و مسئولیتپذیری عالمان
فداکاری برای طلاب
یکی از عالمان برجسته، که قداستی بینظیر داشت، میگفت: «اگر خودم را بزنند، مشکلی ندارم، اما طاقت ندارم طلاب را بزنند.» این سخن، مرا به عمق مسئولیتپذیری و تواضع او برد. او خود را وقف طلاب کرده بود و از رنج آنها رنج میکشید.
درنگ: عالمان دینی باید با تواضع و مسئولیتپذیری، حامی طلاب باشند و از رنج آنها رنج ببرند.
این خاطره، مرا به یاد روزهایی میاندازد که در حوزه، شاهد فداکاری عالمان برای شاگردانشان بودم. این سیره، الگویی است برای همه ما.
بخش چهارم: عدالت و علم
عدالت ظاهری در برابر ملکه عدالت
یکی از عالمان بزرگ میفرمود که عدالت، تنها رعایت احکام ظاهری نیست، بلکه ملکهای نفسانی است که در میان عالمان پیشین رایج بود. او معتقد بود اگر عالمان سابق زنده شوند، همه ما را به دلیل فقدان این ملکه نکوهش میکنند.
درنگ: عدالت ملکهای، که در میان عالمان پیشین رایج بود، معیار واقعی عدالت است و در عصر حاضر کمیاب شده است.
این سخن، مرا به تأمل در عمق عدالت واداشت. عدالت، تنها در ظاهر نیست، بلکه باید در قلب و روح انسان ریشه داشته باشد.
محدودیتهای علم بدون بصیرت
در برنامهای رادیویی، با استادی ریاضیات که گرفتار اعتیاد شده بود مصاحبه کردند. او گفت: «علم، چراغی است، اما اگر چشم بصیرت بسته باشد، این چراغ بیفایده است.» این سخن، مرا به این فکر برد که علم بدون ایمان و بصیرت، نمیتواند انسان را هدایت کند.
درنگ: علم بهتنهایی نمیتواند انسان را از گمراهی نجات دهد و نیازمند بصیرت و ایمان است.
این خاطره، مرا به یاد اهمیت ترکیب علم و ایمان در زندگی انداخت. علم، چون چراغی است که تنها با چشم باز میتواند راه را نشان دهد.
بخش پنجم: انضباط و سلوک
انضباط، پایه سلوک معنوی
سالکی در کودکی به من گفت: «اگر به کفشت علاقه نداشته باشی، به خدا هم نمیتوانی علاقه داشته باشی. اگر سجادهات را تمیز نکنی، دلت را هم نمیتوانی پاک کنی.» این سخن، مرا به اهمیت انضباط در همه جنبههای زندگی واداشت. بیانضباطی در یک حوزه، به سایر حوزهها سرایت میکند.
درنگ: انضباط در تمام جنبههای زندگی، از ظاهر تا باطن، پایه سلوک معنوی است و بیانضباطی در یک حوزه به سایر حوزهها سرایت میکند.
این نصیحت، مرا به یاد روزهایی میاندازد که با دقت در جزئیات زندگی، تلاش میکردم انضباط را در وجودم نهادینه کنم.
رؤیایی از قیامت
شبی در خواب دیدم که در صحرای محشر نشستهام، سر به زیر، منتظر حساب. تنها چیزی که در ذهنم بود، لباسهای وصلهداری بود که برای پرهیز از اسراف استفاده میکردم. در آن لحظه، نه علم و نه سواد، بلکه همین عمل کوچک در ذهنم بود.
درنگ: خودشناسی و سادهزیستی در سلوک معنوی اهمیت دارد. اعمال کوچک، مانند پرهیز از اسراف، در آخرت برجسته میشوند.
این رؤیا، مرا به تأمل در اهمیت اعمال کوچک و تأثیر آنها در آخرت واداشت. سادهزیستی، چون گوهری است که در روز قیامت میدرخشد.
بخش ششم: نقد کمالات جعلی
انتقاد از ادعاهای غیرواقعی
در تهران، فردی پرحرف بود که وقتی کسی را گیر میآورد، ول نمیکرد. میگفت: «صبح که برای وضو رفتم، پوستینم را به شاخه درخت بستم و وقتی برگشتم، او هنوز با پوستین حرف میزد!» این خاطره، مرا به یاد خطر ادعاهای جعلی در آخرالزمان انداخت.
درنگ: ادعاهای غیرواقعی در حوزه معنویت، خطر بزرگی در آخرالزمان است و باید به سیره پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) پایبند بود.
این تجربه، مرا به تأمل در اهمیت اصالت در سلوک واداشت. ادعاهای جعلی، چون پوستهای است که حقیقت را پنهان میکند.
کمال واقعی در سیره پیامبر (ص)
شخصی مدعی بود که کمال او در این است که هیچ زنی به اتاقش راه نیافته است. گفتم: «اگر این کمال است، پس سیره پیامبر (ص) چه میشود؟» ایشان با حضرت علی (ع) و عایشه زیر یک لحاف خوابیدند و آسمان فرو نریخت. این، کمال واقعی است.
درنگ: کمال واقعی در پایبندی به سیره پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) است، نه در ادعاهای جعلی و معجزات ساختگی.
این خاطره، مرا به یاد اهمیت الگو گرفتن از سیره اهل بیت (ع) انداخت. کمال، در سادگی و صداقت است، نه در ادعاهای بزرگ.
بخش هفتم: پایبندی به نظام دینی
تلاش برای اصلاح نظام دینی
یکی از عالمان بزرگ میگفت: «باید به نظام دینی پایبند بود و برای بهتر شدن آن تلاش کرد.» او از پیشبینیهای نادرست درباره آینده انتقاد میکرد و میگفت: «این حرفها کشک است.» این سخن، مرا به اهمیت عملگرایی در اصلاح نظام دینی واداشت.
درنگ: پایبندی به نظام دینی و تلاش برای اصلاح آن، بر پیشبینیهای غیرواقعی اولویت دارد.
این نصیحت، مرا به یاد روزهایی میاندازد که در حوزه، برای تقویت نظام دینی تلاش میکردم. اصلاح، نیازمند همت و عمل است.
بخش هشتم: رزق و قناعت
رزق محدود و قناعت
فردی که کم غذا میخورد، میگفت: «میترسم زیاد بخورم و رزقم زود تمام شود.» این سخن، مرا به تأمل در مفهوم رزق و اهمیت قناعت واداشت. رزق، چه مادی و چه معنوی، محدود است و باید با قناعت مدیریت شود.
درنگ: رزق مادی و معنوی محدود است و قناعت، کلید مدیریت آن در زندگی معنوی و مادی است.
این خاطره، مرا به یاد اهمیت سادهزیستی و قناعت در زندگی انداخت. قناعت، گوهری است که انسان را از حرص و طمع حفظ میکند.
بخش نهم: نقد علم دینی
فقدان دانش زبانی در محققان
شبی در برنامهای تلویزیونی، دیدم چند محقق واژههای فارسی را درست به کار نمیبردند. این ضعف، مرا به تأمل در اهمیت تسلط بر زبان علمی واداشت. بدون دانش زبانی، تحقیق دقیق ممکن نیست.
درنگ: تسلط بر زبان علمی برای تحقیق دقیق ضروری است و فقدان آن، نشانه ضعف علمی است.
این تجربه، مرا به یاد روزهایی میاندازد که در حوزه، بر یادگیری دقیق واژگان و مفاهیم تأکید داشتم.
تواضع علمی و پرهیز از خودنمایی
یکی از اساتیدم، که نابغه بود، میگفت: «هرچه مینویسم، فردا از آن خجالت میکشم.» او به دلیل تواضع علمی، از نوشتن دست کشید. این سخن، مرا به اهمیت خودانتقادی در علمآموزی واداشت.
درنگ: تواضع علمی و خودانتقادی، از ویژگیهای عالمان واقعی است و از خودنمایی جلوگیری میکند.
این خاطره، مرا به یاد روزهایی میاندازد که در حوزه، با تواضع اساتیدم درس آموختم. تواضع، کلید پیشرفت علمی است.
بخش دهم: نقد ادعاهای غیرواقعی
خطر ادعاهای بزرگ
فردی میگفت سی بار به حج رفته است. گفتم: «از چنین کسی باید ترسید، چون از پیامبر (ص) هم بیشتر طواف کرده است!» این ادعاها، مرا به تأمل در اهمیت عمل صالح به جای ادعاهای بزرگ واداشت.
درنگ: ادعاهای غیرواقعی در حوزه معنویت، خطرناک است و باید به عمل صالح پایبند بود.
این تجربه، مرا به یاد اهمیت صداقت و عمل در سلوک انداخت. ادعاهای بزرگ، بدون عمل، چون صدایی توخالی است.
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، بازتابی است از تجربههایم در مسیر علم و سلوک. از واجبات ساده تا تأملات عمیق در قیامت، همه این خاطرات مرا به یک حقیقت رساندند: انضباط، تواضع، و پایبندی به حقیقت، پایههای زندگی معنوی و علمیاند. قرآن کریم میفرماید: لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا (خداوند هیچ کس را جز بهاندازه توانش تکلیف نمیکند، سوره بقره، آیه ۲۸۶). این آیه، مرا به یاد این میاندازد که هر گام در سلوک، باید با توان و ظرفیت ما هماهنگ باشد. این خاطرات، دعوتی است به تأمل در زندگی و اصلاح خویش، تا در مسیر حقیقت گام برداریم.
با نظارت صادق خادمی