در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 1

متن درس





تمهید القواعد: تبیین عرفان نظری

تمهید القواعد: تبیین عرفان نظری

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه یک)

دیباچه: درآمدی بر عرفان نظری و جایگاه تمهید القواعد

کتاب «تمهید القواعد»، اثری برجسته از صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف سده‌های هشتم و نهم هجری، شرحی است عمیق بر «قواعد التوحید» ابوحامد اصفهانی که در حوزه عرفان نظری جایگاهی والا دارد. این اثر، با تکیه بر آرای عرفانی محیی‌الدین ابن عربی و شاگردانش، به‌ویژه صدرالدین قونوی، به تبیین مفاهیم بنیادینی چون وحدت شخصیه وجود و انسان کامل می‌پردازد. «تمهید القواعد» در کنار «فصوص الحکم» ابن عربی و «مصباح الانس» قونوی، از متون اصلی و درسی عرفان نظری به شمار می‌رود که در محافل علمی و عرفانی مورد تدریس و تحلیل قرار گرفته است.

عرفان نظری، به مثابه شاخه‌ای از معرفت اسلامی، به کاوش در هستی، وجود و رابطه آن با حق تعالی می‌پردازد. این علم، با نگاهی ژرف به حقیقت وجود، از کثرت ظاهری فراتر رفته و به وحدت حقیقی دست می‌یابد. «تمهید القواعد» در این مسیر، با زبانی فنی و دقیق، وجود را به عنوان حقیقتی یکپارچه معرفی می‌کند که کثرت تنها در مظاهر و ظهورات آن مشاهده می‌شود. این اثر، با تکیه بر آیات قرآن کریم و معارف عرفانی، راهی به سوی شناخت توحید حقیقی می‌گشاید، چنان‌که سالک را به مقام «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» (تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم) هدایت می‌کند.

بخش نخست: تبیین وحدت شخصیه وجود

مفهوم وجود در مکاتب معرفتی

در تبیین حقیقت وجود و شناخت حق تعالی، مکاتب و مشرب‌های گوناگونی ظهور یافته‌اند که هر یک از منظری ویژه به هستی نگریسته‌اند. برخی وجود را مفهومی انتزاعی دانسته و ماهیت را اصل شمرده‌اند، در حالی که گروهی دیگر وجود را اصل می‌دانند، اما وجودات را متباین و متمایز از یکدیگر می‌بینند. در حکمت متعالیه، به‌ویژه در آثار صدرالدین شیرازی، وجود به صورت تشکیکی تحلیل می‌شود، به گونه‌ای که هم وحدت و هم کثرت آن حقیقی تلقی می‌گردد. در این دیدگاه، حق تعالی به عنوان وجود لابشرط در مرتبه اعلای وجود قرار دارد و خلق مراتب مشروط و فروتر را تشکیل می‌دهد. با این حال، این نگاه با وحدت شخصیه وجود که در عرفان نظری مطرح است، سازگاری کامل ندارد، زیرا کثرت را در وجود حقیقی می‌داند.

نکات کلیدی:
1. تنوع مشرب‌های معرفتی: مکاتب گوناگون، از جمله فلسفه و عرفان، وجود را به شیوه‌های متفاوتی تفسیر کرده‌اند. فلاسفه مشائی وجود را متباین یا تشکیکی می‌دانند، در حالی که عرفا بر وحدت شخصیه تأکید دارند.
2. برتری معرفت عرفانی: عرفان نظری، با تمرکز بر وحدت وجود، معرفتی متعالی‌تر از دیگر مکاتب ارائه می‌دهد که کثرت را به مظاهر محدود می‌کند.

وحدت شخصیه وجود در نگاه عرفا

عرفا، که در میان سالکان معرفت جایگاهی ممتاز دارند، وجود را به عنوان حقیقتی واحد و یکتا می‌بینند که از هرگونه کثرت و تباین آزاد است. در این دیدگاه، وجود دارای وحدتی شخصی است، به این معنا که وجود یک شخص واحد است، نه مفهومی ذهنی، نه حقایق متباین و نه مراتب تشکیکی. کثرت، که در نگاه ظاهری در عالم خلقت دیده می‌شود، تنها در مظاهر و ظهورات وجود ظاهر می‌گردد و در اصل وجود راه ندارد. این حقیقت، که در آثار محیی‌الدین ابن عربی به روشنی تبیین شده و توسط شاگردانش، از جمله صدرالدین قونوی و ابوحامد اصفهانی، بسط یافته، در «تمهید القواعد» نیز به صورت فنی و دقیق دنبال شده است.

عارف، وجود را لابشرط مقسمی می‌داند، یعنی وجودی مطلق که از هر قید و تقسیمی رها است. این اطلاق، حتی از قید اطلاق نیز آزاد است، چنان‌که وجود را به مثابه خورشیدی بی‌غروب می‌توان تصور کرد که همه مظاهر، پرتوهای آن‌اند، اما خود ذات آن از هر کثرتی منزه است. این دیدگاه، در مقابل فلسفه مشائی و حکمت متعالیه، که کثرت را در وجود حقیقی می‌دانند، قرار می‌گیرد و معرفتی ژرف‌تر به سوی توحید حقیقی ارائه می‌دهد.

نکات کلیدی:
3. وحدت شخصیه وجود: وجود در نگاه عرفا حقیقتی واحد و یکتاست که کثرت در آن راه ندارد و تمامی مظاهر، ظهورات این حقیقت‌اند.
4. نفی کثرت در وجود: کثرت تنها در مظاهر و ظهورات وجود مشاهده می‌شود و در اصل وجود، که حقیقتی شخصی است، وجود ندارد.
5. وجود لابشرط مقسمی: عرفا وجود را لابشرط مقسمی می‌دانند که از هر قید و تقسیمی آزاد است و تمامی مراتب را در بر می‌گیرد.

نقد دیدگاه‌های فلسفی و چالش‌های اثبات وحدت شخصیه

در مقابل نگاه عرفانی، دیدگاه‌های فلسفی با چالش‌هایی در تبیین وجود مواجه‌اند. فلاسفه‌ای که وجود را مفهومی ذهنی یا ماهیت را اصل می‌دانند، از حقیقت وجود فاصله گرفته و به کثرت ظاهری گرفتار شده‌اند. حتی در حکمت متعالیه، که وجود را تشکیکی می‌بیند، پذیرش کثرت در وجود با وحدت شخصیه سازگار نیست. عرفا معتقدند که هر معرفتی که از وحدت شخصیه وجود فاصله گیرد، ناقص است و به توحید حقیقی نمی‌رسد. این معرفت، که در قرآن کریم با آیه إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم) تجلی یافته، سالک را به اخلاص در عبادت و استمداد از حق هدایت می‌کند.

با این حال، اثبات وحدت شخصیه وجود چالش‌هایی دارد. برخی از عرفا، از جمله ماتن و شارح «تمهید القواعد»، در ارائه براهین متقن برای این مفهوم با دشواری‌هایی مواجه شده‌اند. این چالش، نه از ضعف حقیقت وحدت شخصیه، بلکه از پیچیدگی استدلال‌های عرفانی و نیاز به تبیین‌هایی عمیق‌تر ناشی می‌شود. اثبات این مفهوم نمی‌تواند بر پایه تعبد یا تقلید باشد، بلکه نیازمند استدلال‌های عقلانی و شهودی است که عارف را از اتهاماتی چون خیال‌پردازی مبرا سازد.

نکات کلیدی:
6. نقد دیدگاه‌های فلسفی: دیدگاه‌هایی که وجود را مفهومی، متباین یا تشکیکی می‌دانند، با وحدت شخصیه وجود ناسازگارند و از حقیقت توحید فاصله دارند.
7. چالش اثبات وحدت شخصیه: اثبات وحدت شخصیه وجود نیازمند استدلال‌های عقلانی و شهودی است و نمی‌تواند بر پایه تقلید یا تعبد باشد.
8. ارتباط با توحید: وحدت شخصیه وجود مبنای توحید حقیقی است که در آیه إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ متجلی است.

بخش دوم: انسان کامل و نقش او در عرفان نظری

انسان کامل به مثابه مظهر تام الهی

انسان کامل، در عرفان نظری، مظهر تام وجود الهی است که جامع میان ذات مطلق و اسما و صفات الهی است. این حقیقت، که در قرآن کریم با عنوان الْعَالِينَ (برتران) از آن یاد شده، مقام خلافت حقیقی الهی و ولایت کلی ظلی را نمایندگی می‌کند. انسان کامل، به مثابه آیینه‌ای زلال، تجلیات ذات، اسما، صفات و افعال الهی را در خود متجلی می‌سازد و میان حقایق وجوبی و امکان‌پذیر پیوند برقرار می‌کند. او، با جمع میان مراتب جمع و تفصیل، تمامی زنجیره‌های ظهورات الهی را در بر می‌گیرد.

در «تمهید القواعد»، انسان کامل به عنوان مظهر جامع معرفی می‌شود که با اعتدال و سعه وجودی خود، تمامی حقایق را در بر می‌گیرد. این مقام، که در عرفان به «کون جامع» تعبیر شده، نزدیک‌ترین مظهر به ذات الهی است و در عین حال، اعم از همه موجودات، از جمله انسان‌های دیگر، به شمار می‌رود. انسان کامل، با پیوند میان حقایق وجوبی و امکان‌پذیر، به مثابه پلی است که سالک را از کثرت ظاهری به وحدت حقیقی رهنمون می‌شود.

نکات کلیدی:
9. انسان کامل و کون جامع: انسان کامل مظهر تام ذات، اسما و صفات الهی است که در قرآن کریم به عنوان الْعَالِينَ معرفی شده است.
10. پیوند وجوب و امکان: انسان کامل، با جمع میان حقایق وجوبی و امکان‌پذیر، تمامی مراتب ظهورات الهی را در بر می‌گیرد.
11. مقام خلافت و ولایت: انسان کامل، در مقام خلافت حقیقی و ولایت کلی، نزدیک‌ترین مظهر به ذات الهی است.

سلوک عرفانی و نقش شناخت نفس

سلوک عرفانی، که راهی به سوی شناخت حق تعالی است، از شناخت نفس آغاز می‌شود. عرفا معتقدند که «هر که خود را شناخت، پروردگارش را شناخته است». این شناخت، سالک را از سرگردانی در مسیرهای دیگر باز می‌دارد و او را به سوی حقیقت جامع خود، که شامل تمامی اسما و صفات الهی است، هدایت می‌کند. انسان، با گشودن گره‌های وجودی و رهایی از قیود مراتب استیداعی و استقراری، به مقام اطلاق ذاتی می‌رسد که در آن، حقایق را به صورت عینی و حقیقی درک می‌کند.

در این مسیر، انسان کامل به مثابه مقتضای حقیقت وجودی انسان معرفی می‌شود که با همراهی قیومیت الهی، به کمال حقیقی دست می‌یابد. این کمال، در گرو رهایی از قیود و موانع است که در طی مراتب سلوک، از جمله انحلال عقدهای وجودی، حاصل می‌شود. سالک، با شناخت نفس و پیوند با حقیقت الهی، به مقامی می‌رسد که در آن، تمامی حقایق در وجودش متجلی می‌گردد.

نکات کلیدی:
12. شناخت نفس و معرفت رب: شناخت نفس، مبنای شناخت حق تعالی است و سالک را به سوی توحید حقیقی هدایت می‌کند.
13. رهایی از قیود: سلوک عرفانی با گشودن گره‌های وجودی و رهایی از قیود مراتب استیداعی و استقراری به کمال می‌رسد.
14. کمال حقیقی: انسان کامل، با همراهی قیومیت الهی، به مقامی می‌رسد که حقایق را به صورت عینی و حقیقی درک می‌کند.

بخش سوم: تجلیات الهی و ظهور حق

حمد الهی و رابطه جلال و جمال

الحمد للّه الذي جعل مكامن ظلال جلاله مجالي أنوار جماله؛ تفصيلا لِما أجمل من الأحكام، وصيَّر صور تجليّاته مشارق شموس المعاني؛ تكميلا لما عمَّ من الأنعام، فأصبحت لعباده من أولى وداده، ولأهل عناده من ذوي بعاده مطالع طوالع المعارف، ومغارب طلايع العوارف؛ إسعافا لما عبر عنه لسان الاستعداد من المرام.

سپاس و ستایش از آنِ خداوندی است که مخازن سایه‌های جلال خویش را جایگاه تجلیات انوار جمال خود قرار داد تا احکام اجمالی را به تفصیل آشکار سازد و صورت‌های تجلیاتش را مشرق‌های خورشیدهای معانی گردانید تا نعمت‌های عام الهی را به کمال رساند. پس این مخازن و صورت‌ها، برای بندگانش، چه آنان که از اولیای محبت او هستند و چه آنان که از اهل عناد و دوری‌اند، به مطالع طلوع‌های معارف و مغارب پیش‌قراولان نیکویی‌ها تبدیل شد تا آرمانی را که از زبان استعداد بیان شده، برآورده سازد.

در این بیان، جعل به معنای ظهور وجود است، نه خلق فلسفی. خداوند، سایه‌های جلال خود را، که در خفای باطن قرار دارند، به واسطه انوار جمال به ظهور می‌رساند. این فرآیند، به مثابه طلوع خورشیدی است که تاریکی‌های باطن را به نور آشکارگی تبدیل می‌کند. تفصیل احکام اجمالی، به معنای تبدیل حقیقت کلی وجود به مراتب و مظاهر جزئی است که در قالب تجلیات الهی متجلی می‌شود.

نکات کلیدی:
15. جلال و جمال: جلال به خفای باطن الهی و جمال به ظهور آشکار آن اشاره دارد. این دو صفت، در عین تضاد، مکمل یکدیگرند و اساس خلقت را تشکیل می‌دهند.
16. تفصیل احکام: خداوند حقایق کلی و پنهان را از طریق تجلیات به صورت تفصیلی آشکار می‌سازد.
17. تکمیل نعم عام: ظهورات الهی برای تکمیل نعمت‌های عام است که شامل همه موجودات، اعم از اولیا و اهل عناد، می‌شود.

ظهور و بطون الهی

فسبحانه من باطنٍ ليس لخفائه سببٌ سوى غاية الظهور بنيّرات منصّاته وما تستوجبه من لوامع الأضواء ظهور الأنوار بالأكمام. وجلّ شأنه من ظاهرٍ لا علّة لظهوره غير توغّل كونه في بطائن حجبه، وما يستدعيه من غياهب الظلام.

پاک و منزه است خداوند از باطنی که پنهانی‌اش جز به سبب نهایت ظهور به نورهای جلوه‌گاه‌هایش نیست، و از آنچه نورهای درخشانش ایجاب می‌کند که همانند شکوفه‌هایی در نیام نهفته است. و بزرگ است شأن او از ظاهری که ظهورش جز به سبب فرو رفتن در پرده‌های باطن و تاریکی‌های شدید آن نیست.

این بیان، به پارادوکس ظهور و خفای الهی اشاره دارد. خداوند، به سبب کثرت ظهوراتش، باطن است، زیرا نورهای درخشان اسما و صفاتش، او را در نیام ظهورات پنهان می‌سازد. در عین حال، ظهورش نیز به سبب فرو رفتن در حجاب‌های باطن است که مظاهر اسمای جلال‌اند. این باطن و ظاهر، به مثابه دو روی یک سکه‌اند که در وحدت الهی به هم می‌پیوندند.

نکات کلیدی:
18. پارادوکس ظهور و خفا: خداوند به سبب کثرت ظهوراتش باطن است و به سبب فرو رفتن در حجاب‌های باطن، ظاهر می‌شود.
19. نقش اسما و صفات: اسما و صفات الهی، به عنوان نیام‌های ظهور، هم سبب خفای ذات و هم عامل ظهور آن‌اند.
20. مظاهر جلال و جمال: مظاهر اسمای جلال و جمال، به ترتیب، باطن و ظاهر الهی را متجلی می‌سازند.

حقیقت محمدی و نقش آن در ظهورات الهی

ثمّ الصلاة والسلام على محمّدٍ؛ مطلع تناشر كلّ خيرٍ وتمامٍ، ومفتتح فواتح كلّ فتحٍ، ومختتم كلّ ختامٍ، ذلك هو النور الساطع الذي لا يشوبه شوائب الفيء، ولا غوائل الغمام. لا ترم في شمسه ظلاّ سوى فهي شمسٌ وهي ظلٌّ وهي فيءٌ. وعلى آله مشكاة شمل كلّ شتاتٍ، ومصباح جمع كلّ نظامٍ.

درود و سلام بر محمد (ص) باد که مطلع نشر هر خیر و کمال، گشاینده هر فتح و پایان‌دهنده هر ختام است. او نور درخشانی است که سایه‌های کاستی و تیرگی‌های ابرهای نفسانی آن را آلوده نمی‌سازد. در خورشید او جز سایه‌ای که خود اوست، چیزی نمی‌توان دید؛ او هم خورشید است، هم سایه و هم فیء. و درود بر آل او که چراغ‌دان جمع‌آوری پراکندگی‌ها و روشنای گردآورنده هر نظم و سامانی‌اند.

حقیقت محمدی، به مثابه نوری ساطع، اولین تعین الهی و خاتم همه تعینات است. این حقیقت، که در قوس نزول و صعود وجود به مثابه فص انگشتری است، تمامی خیرات و کمالات را در خود نشر می‌دهد. به فرموده یکی از عالمان دین: «به ما آغاز شد و به ما پایان یافت، و به ما محو و اثبات می‌شود، و به ما روزگار گزنده دفع می‌گردد و به برکت ما باران فرو می‌آید.» این حقیقت، با عصمت موهبتی خود، از هر کثرت و کدر نفسانی مبراست و به عنوان مشکات وحدت موجودات، همه پراکندگی‌ها را به نظم الهی پیوند می‌دهد.

نکات کلیدی:
21. حقیقت محمدی: حقیقت محمدی، نور ساطع و اولین تعین الهی است که تمامی خیرات و کمالات را نشر می‌دهد.
22. نقش در قوس نزول و صعود: این حقیقت، آغاز و پایان همه تعینات است و به مثابه فص انگشتری وجود عمل می‌کند.
23. عصمت و وحدت: حقیقت محمدی، با عصمت موهبتی، از کثرت و کدر نفسانی مبراست و وحدت موجودات را متجلی می‌سازد.

بخش چهارم: نقد و بررسی متن تمهید القواعد

ارزش علمی و عرفانی تمهید القواعد

«تمهید القواعد»، به عنوان شرحی بر «قواعد التوحید» ابوحامد اصفهانی، از متون برجسته عرفان نظری است که با تکیه بر آرای محیی‌الدین ابن عربی و صدرالدین قونوی، به تبیین وحدت شخصیه وجود و انسان کامل می‌پردازد. این اثر، همراه با «فصوص الحکم» و «مصباح الانس»، سه متن اصلی و درسی عرفان نظری را تشکیل می‌دهد که در محافل علمی تدریس می‌شود. شرح داوود قیصری بر «فصوص الحکم» نیز به عنوان یکی از بهترین شروح، جایگاه ویژه‌ای در فهم این مفاهیم دارد.

این کتاب، با زبانی فنی و دقیق، وجود را حقیقتی واحد و یکتا معرفی می‌کند که کثرت تنها در مظاهر آن مشاهده می‌شود. با این حال، ماتن و شارح در برخی موارد در ارائه براهین متقن برای اثبات وحدت شخصیه وجود با چالش‌هایی مواجه شده‌اند. این چالش‌ها، ناشی از پیچیدگی مفاهیم عرفانی و نیاز به استدلال‌های عمیق است که گاه با روش‌های فلسفی مشائی درآمیخته و از خلوص عرفانی فاصله گرفته است.

نکات کلیدی:
24. جایگاه متون عرفانی: «تمهید القواعد»، «فصوص الحکم» و «مصباح الانس» متون اصلی عرفان نظری‌اند که حکمت نظری و عملی را تبیین می‌کنند.
25. چالش‌های اثبات: ماتن و شارح در اثبات وحدت شخصیه وجود با دشواری‌هایی مواجه شده‌اند که نیازمند استدلال‌های عمیق‌تر است.
26. پیوند با حکمت عملی: این اثر، علاوه بر حکمت نظری، به انسان کامل و حکمت عملی نیز توجه دارد.

نقد روش‌شناسی ماتن و شارح

ماتن «تمهید القواعد»، که ابتدا حکیمی مشائی بود، پس از روی آوردن به عرفان، کوشید تا وحدت شخصیه وجود را با استدلال‌های عقلانی اثبات کند. با این حال، در برخی موارد، درآمیختگی روش‌های فلسفی با مفاهیم عرفانی به خلل در تبیین معانی منجر شده است. شارح نیز، که به تبع ماتن این مسیر را دنبال کرده، گاه در تبیین دقیق مفاهیم عرفانی با مشکل مواجه شده است. این اثر، با وجود ارزش والای خود، گاه از روش‌های مشائی تأثیر پذیرفته که با روح عرفان نظری، که بر شهود و وحدت متمرکز است، سازگاری کامل ندارد.

با این حال، تلاش ماتن و شارح در تصحیح متن و ارائه نسخه‌ای خالی از ابهام ستودنی است. این کتاب، با رعایت قواعد علمی و فنی در تحریر و تنقیح، به عنوان منبعی ارزشمند برای پژوهشگران عرفان نظری باقی مانده است. نقدهای وارد بر آن، نه به معنای نفی ارزش اثر، بلکه دعوتی است به سوی تبیین‌های عمیق‌تر و خالص‌تر در حوزه عرفان.

نکات کلیدی:
27. تأثیر روش‌های مشائی: درآمیختگی روش‌های فلسفی با مفاهیم عرفانی، گاه به خلل در تبیین معانی منجر شده است.
28. ارزش علمی اثر: «تمهید القواعد» با وجود چالش‌ها، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران عرفان نظری است.
29. تلاش برای تصحی: ماتن و شارح در تصحیح و تنقیح متن کوشیده‌اند تا نسخه‌ای روشن و خالی از ابهام ارائه دهند.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

«تمهید القواعد»، اثری سترگ در عرفان نظری، با تکیه بر آرای محیی‌الدین ابن عربی و صدرالدین قونوی، به تبیین وحدت شخصیه وجود و انسان کامل می‌پردازد. این کتاب، با زبانی فنی و دقیق، وجود را حقیقتی واحد و یکتا معرفی می‌کند که کثرت تنها در مظاهر آن مشاهده می‌شود. انسان کامل، به عنوان مظهر تام الهی، در این اثر جایگاهی محوری دارد و راه سلوک عرفانی را از شناخت نفس به سوی توحید حقیقی هموار می‌سازد. آیات قرآن کریم، مانند إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ و الْعَالِينَ، پیوند عمیق این اثر با معارف قرآنی را نشان می‌دهند.

با وجود ارزش علمی و عرفانی این اثر، چالش‌هایی در اثبات متقن وحدت شخصیه وجود و تبیین مفاهیم عرفانی مشاهده می‌شود که ناشی از درآمیختگی روش‌های فلسفی با عرفان است. این چالش‌ها، دعوتی است به سوی پژوهش‌های عمیق‌تر و تبیین‌هایی خالص‌تر در حوزه عرفان نظری. «تمهید القواعد»، در کنار «فصوص الحکم» و «مصباح الانس»، به عنوان یکی از سه متن اصلی عرفان نظری، منبعی غنی برای پژوهشگران و سالکان این مسیر است که با نگاهی ژرف به حقیقت وجود، راهی به سوی معرفت الهی می‌گشاید.

با نظارت صادق خادمی