در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 17

متن درس





تمهید القواعد: تبیین وجودشناختی نفس‌الامر و تمایز وجودات

تمهید القواعد: تبیین وجودشناختی نفس‌الامر و تمایز وجودات

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۷)

دیباچه

کتاب شریف تمهید القواعد، اثر صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، از عارفان و حکیمان برجسته سده‌های هشتم و نهم هجری، گوهری تابناک در عرفان نظری و فلسفه اسلامی است که با نگاهی عمیق به تبیین مفاهیم بنیادین وجودشناسی می‌پردازد. این اثر، با تأمل در مفاهیمی چون وجود ذهنی، وجود خارجی، و نفس‌الامر، چارچوبی منسجم برای فهم نظام هستی ارائه می‌دهد. در این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای جلسه هفدهم، به بازنویسی و تحلیل محتوای این اثر پرداخته‌ایم تا با زبانی فصیح و ساختاری نظام‌مند، مفاهیم پیچیده وجودشناختی را برای پژوهندگان این حوزه روشن سازیم. همانند باغی که در آن هر شاخه و برگ به‌گونه‌ای منظم در جای خویش قرار گرفته، این متن نیز با نظمی دقیق و با بهره‌گیری از استعارات و پیوندهای معنایی، به تبیین دقیق و تفصیلی این مباحث می‌پردازد.

تقسیم‌بندی سه‌گانه وجود و جایگاه آن در نظام هستی‌شناختی

صائن‌الدین ترکه در تمهید القواعد وجود را به سه ساحت متمایز تقسیم می‌کند: ذهنياتی که به‌ید معتبر و فاقد ملاک صدق‌اند، ذهنياتی که از ملاک صدق برخوردارند و وجود حقیقی دارند، و موجودات خارجی که در خارج از ذهن تحقق یافته‌اند. این تقسیم‌بندی، همانند نوری که از منشوری چندوجهی می‌گذرد و به رنگ‌های گوناگون تجزیه می‌شود، وجود را در مراتب گوناگون آن آشکار می‌سازد. ذهنيات اعتباری، مانند مفاهیم موهوم و خیالی چون «انیاب اغوال» یا قضایایی چون «الجدار تحتٌ»، تنها در قوه مدركه ذهن تحقق دارند و از پشتوانه‌ای واقعی در عالم نفس‌الامر بی‌بهره‌اند. در مقابل، ذهنيات حقیقی، مانند مفهوم کلی انسان، به دلیل برخورداری از ملاک صدق، در نظام هستی‌شناختی جایگاهی معتبر دارند. موجودات خارجی نیز، مانند اشیای مادی یا معقولات ثانوی فلسفی، در ساحت خارج از ذهن تحقق می‌یابند و از وجودی مستقل برخوردارند.

درنگ: تقسیم‌بندی سه‌گانه وجود (ذهنی اعتباری، ذهنی حقیقی، و خارجی) چارچوبی بنیادین برای تحلیل مراتب وجود در عرفان نظری فراهم می‌آورد و تمایز میان وجود اعتباری و حقیقی را برجسته می‌سازد.

اشکال بر وجود ذهنی و پاسخ به آن

یکی از اشکالات مطرح‌شده بر تقسیم‌بندی مذکور این است که وجود ذهنی، چون در خارج از مشاعر تحقق ندارد، مشابه وجود اعتباری بوده و از این‌رو باید در زمره وجودات فرضی قرار گیرد. این اشکال، مانند سایه‌ای که بر روشنایی آفتاب می‌افتد، در پی آن است که تمایز میان وجود ذهنی حقیقی و وجود اعتباری را محو کند. در پاسخ، صائن‌الدین استدلال می‌کند که وجود ذهنی حقیقی، هرچند در خارج از مشاعر نیست، اما به دلیل برخورداری از ملاک نفس‌الامری، از وجود اعتباری متمایز است. متن اصلی چنین بیان می‌دارد:

لا يقال: فحينئذ يكون هذا من أقسام الوجود الفرضي، ضرورة أنّ حصوله إنّما هو في القوى المدركة. لأنّا نقول: حصوله وإن كان في القوى المدركة ولكن ليس مختصّآ بها، بل له في الخارج عنها وجود، فهو من أقسام الموجودات الحقيقيّة.

ترجمه: اشکال نشود که این قسم (وجود ذهنی) از اقسام وجود فرضی است، زیرا تحقق آن تنها در قوای مدركه است. در پاسخ می‌گوییم: گرچه تحقق این قسم در قوای مدركه است، اما مختص به آن نیست، بلکه در خارج از قوای مدركه (نفس‌الامر) نیز وجود دارد. پس، از اقسام موجودات حقیقی است.

این پاسخ، مانند کلیدی که قفلی پیچیده را می‌گشاید، نشان می‌دهد که وجود ذهنی حقیقی، به دلیل اتصال به ساحت نفس‌الامر، از وجود اعتباری که صرفاً در ذهن و بدون پشتوانه واقعی است، متمایز می‌گردد. ذهنيات حقیقی، مانند مفهوم کلی انسان، در نفس‌الامر تحقق دارند و از این‌رو، در نظام وجودشناختی جایگاهی معتبر دارند.

نفس‌الامر و رابطه آن با ذهن و خارج

مفهوم نفس‌الامر، مانند دریایی ژرف که ذهن و خارج را در خود جای داده، ساحتی اعم از هر دو است. صائن‌الدین تأکید می‌کند که هر موجود خارجی، به دلیل تحقق در واقعیت، لاجرم در نفس‌الامر نیز موجود است، اما هر آنچه در نفس‌الامر تحقق دارد، الزاماً خارجی نیست. این مفهوم، مانند آسمانی که هم زمین را در بر می‌گیرد و هم فراتر از آن است، امکان تحلیل قضایای صادق را حتی در نبود مصداق خارجی فراهم می‌سازد. متن اصلی چنین می‌فرماید:

فعلم من هذا أنّ الموجودات الذهنيَّة المذكورة من أقسام الموجود الحقيقي والموجود في نفس‌الامر، فنفس‌الامر حينئذ أعمُّ من الخارج، لأنّه متى تحقّق أمرٌ في الخارج تحقّق في نفس‌الامر، وليس كلُّ ما تحقّق في نفس‌الامر تحقّق في الخارج.

ترجمه: پس دانسته شد که موجودات ذهنی یادشده از اقسام موجود حقیقی و موجود در نفس‌الامر هستند. بنابراین، نفس‌الامر اعم از خارج است، زیرا هرگاه امری در خارج محقق شود، در نفس‌الامر نیز تحقق خواهد داشت، اما هر آنچه در نفس‌الامر محقق است، لزوماً در خارج محقق نیست.

این تمایز، مانند خطی که میان دو سرزمین کشیده شده، نشان می‌دهد که نفس‌الامر، به‌عنوان ملاک صدق، فراتر از محدودیت‌های وجود ذهنی یا خارجی عمل می‌کند. برای نمونه، انسانیت زید معدوم در خارج، در نفس‌الامر تحقق دارد، هرچند در خارج موجود نیست.

درنگ: نفس‌الامر، به‌عنوان ساحتی اعم از ذهن و خارج، ملاک صدق و کذب قضایا را فراهم می‌آورد و امکان تحلیل وجودات ذهنی حقیقی را، حتی در غیاب تحقق خارجی، ممکن می‌سازد.

تمایز ذهنيات دارای ملاک صدق از ذهنيات فاقد آن

ذهنيات، مانند دو شاخه از یک درخت، به دو دسته تقسیم می‌شوند: ذهنياتی که فاقد ملاک صدق‌اند و ذهنياتی که از آن برخوردارند. ذهنيات اعتباری، مانند مفاهیم خیالی، صرفاً در قوه مدركه تحقق دارند و از پشتوانه نفس‌الامری بی‌بهره‌اند. در مقابل، ذهنيات حقیقی، مانند معقولات ثانوی منطقی، به دلیل مطابقت با واقعیتی در نفس‌الامر، صادق‌اند. این تمایز، مانند جداسازی گوهر از سنگ، مانع از خلط میان مفاهیم موهوم و مفاهیم حقیقی می‌شود. بنابراین، نمی‌توان رابطه‌ای عام و خاص میان ذهن و نفس‌الامر برقرار کرد، برخلاف رابطه میان خارج و نفس‌الامر که عام و خاص است.

صدق و کذب قضایای ذهنی و ملاک نفس‌الامری

یکی از مسائل بنیادین در این بحث، چگونگی صدق و کذب قضایایی است که موضوع آن‌ها در خارج معدوم است. برای نمونه، چگونه می‌توان قضیه «زید المعدوم انسانٌ» را صادق و «زید المعدوم حمارٌ» را کاذب دانست، درحالی‌که زید در خارج موجود نیست؟ صائن‌الدین پاسخ می‌دهد که ملاک صدق و کذب، نه وجود خارجی، بلکه تحقق در نفس‌الامر است. متن اصلی چنین بیان می‌دارد:

فلئن قيل: فكيف يُحكم بصدق إنسانيّة زيد المعدوم، وكذب حماريَّته إذا لم يكن لها مطابَق في الخارج أصلا، والصّادق هو الذي له مطابَق في الخارج دون الكاذب. قلنا: إنّ الخارج مشترك بالاشتراك اللفظي، تارةً يطلق ويراد به الواقع في الخارج؛ أي الخارج عن اعتبار العقل، كما يقال: هذا الخبر له مطابَق في الخارج، وهذا ليس فيه مطابقٌ، وهو مرادف لنفس‌الامر. وتارةً يطلق على ما يقابل الوجود الذهني، كما في بحثنا هذا، وهذا المعنى أخصّ من المعنى الأوّل كما عرفت آنفآ.

ترجمه: اگر اشکال شود: چگونه می‌توان به صدق انسانیت زید معدوم حکم کرد و حماریت او را کاذب دانست، درحالی‌که این قضیه در خارج هیچ مطابقتی ندارد، و حال آنکه قضیه صادق آن است که در خارج مطابق دارد و قضیه کاذب فاقد آن است؟ در پاسخ می‌گوییم: «خارج» مشترک لفظی است؛ گاهی به معنای واقعیت در خارج، یعنی خارج از اعتبار عقل، به کار می‌رود، چنان‌که گفته می‌شود: «این خبر در خارج مطابق دارد» یا «این خبر مطابق ندارد»، و این معنا مرادف با نفس‌الامر است. و گاهی بر آنچه مقابل وجود ذهنی است اطلاق می‌شود، چنان‌که در بحث ما چنین است، و این معنا اخص از معنای نخست است.

این پاسخ، مانند چراغی که تاریکی را می‌زداید، نشان می‌دهد که ملاک صدق و کذب، نه وجود در خارج به معنای مقابل ذهن، بلکه تحقق در نفس‌الامر است. قضیه «زید المعدوم انسانٌ» به دلیل مطابقت با حقیقت نفس‌الامری زید صادق است، درحالی‌که «زید المعدوم حمارٌ» به دلیل فقدان این مطابقت، کاذب است.

درنگ: ملاک صدق و کذب قضایا، تحقق در نفس‌الامر است، نه لزوماً وجود در خارج یا ذهن، و این امر امکان تحلیل قضایای مربوط به موجودات معدوم را فراهم می‌کند.

اشتراک لفظی «خارج» و نقش آن در رفع مغالطه

واژه «خارج»، مانند نغمه‌ای که در دو دستگاه مختلف نواخته شود، به‌صورت مشترک لفظی به کار می‌رود. گاه به معنای واقعیت (ما فی الواقع) است که اعم از ذهن و خارج بوده و مرادف با نفس‌الامر است، و گاه به معنای مقابل وجود ذهنی به کار می‌رود که اخص از معنای نخست است. این تمایز، مانند نقشه‌ای که مسیرهای گوناگون را از هم جدا می‌کند، مانع از مغالطه در تحلیل قضایا می‌شود. متن اصلی چنین می‌فرماید:

وإذا تقرَّر هذا، ظهر أنّه لا يلزم من عدم مطابَق للخبر في الخارج بالمعنى الأخصّ، أن لا يكون له مطابَق فيه بالمعنى الأعمّ.

ترجمه: و چون این مطلب تقرر یافت، آشکار شد که از نبود مطابقت خبر در خارج به معنای اخص، لازم نمی‌آید که در خارج به معنای اعم نیز مطابقتی نداشته باشد.

این تحلیل، مانند پلی که دو سوی رودخانه را به هم متصل می‌کند، نشان می‌دهد که نبود وجود خارجی (به معنای اخص) دلیلی بر نبود واقعیت نفس restanoالامری نیست. بنابراین، قضایای ذهنی می‌توانند به دلیل مطابقت با نفس‌الامر صادق باشند، حتی اگر در خارج تحقق نداشته باشند.

وجود ذهنی و جایگاه آن در نظام وجودشناختی

وجود ذهنی، مانند گوهری که در صدف ذهن جای گرفته، هرچند در خارج به معنای مقابل ذهن تحقق ندارد، اما به دلیل برخورداری از ملاک نفس‌الامری، در زمره موجودات حقیقی قرار می‌گیرد. این امر، مانند درختی که ریشه در خاک واقعیت دارد، وجود ذهنی را از وجود اعتباری متمایز می‌سازد. صائن‌الدین تأکید می‌کند که وجود ذهنی، به دلیل تحقق در نفس‌الامر، از اعتبار هستی‌شناختی برخوردار است و نمی‌توان آن را با مفاهیم موهوم و بی‌اساس یکی دانست.

تقسیم‌بندی نهایی وجود و جایگاه نفس‌الامر

صائن‌الدین، در جمع‌بندی نظام وجودشناختی خود، وجود را به دو دسته کلی تقسیم می‌کند: موجوداتی که قابل لحوق وجود نیستند (وجود اعتباری) و موجوداتی که این قابلیت را دارند (وجود حقیقی). وجود حقیقی نیز یا در خارج تحقق دارد (وجود خارجی) یا در ذهن (وجود ذهنی). نفس‌الامر، مانند چتری که هر دو ساحت را در بر می‌گیرد، اعم از ذهن و خارج است. متن اصلی این تقسیم‌بندی را چنین بیان می‌کند:

إذ محصَّلُ هذا التقسيم أنّ ما يتصوّره العقل لا يخلو من أن يكون قابلا للحوق الوجود في نفسه، أو لم يكن، فان لم يكن فهو الموجودات الفرضيَّة وإن كان قابلا له، فهو الموجود الحقيقي، وذلک لا يخلو من أن يختصّ بلحوقه له خارجآ عن المشاعر أو لا، فالأوّل هو الموجود الخارجي، والثّاني هو الموجود الذهني.

ترجمه: نتیجه این تقسیم آن است که آنچه عقل تصور می‌کند، یا قابلیت لحوق وجود را به‌صورت ذاتی دارد یا ندارد. اگر ندارد، از موجودات فرضی است، و اگر دارد، موجود حقیقی است. و این موجود حقیقی یا عروض وجودش مختص به خارج از مشاعر است یا خیر. قسم نخست، موجود خارجی است و قسم دوم، موجود ذهنی.

این تقسیم‌بندی، مانند نقشه‌ای که تمام سرزمین وجود را ترسیم می‌کند، چارچوبی جامع برای تحلیل مراتب وجود فراهم می‌آورد و جایگاه نفس‌الامر را به‌عنوان ساحتی فراگیر تثبیت می‌کند.

اشکال بر ماهیت نفس‌الامر و لزوم اثبات آن

یکی از چالش‌های بنیادین در این بحث، ماهیت نفس‌الامر و جایگاه آن در نظام هستی‌شناختی است. برخی نفس‌الامر را به عقل فعال یا لوح محفوظ نسبت داده‌اند، اما صائن‌الدین این دیدگاه را به نقد می‌کشد و تأکید می‌کند که ادعای وجود نفس‌الامر به‌عنوان ساحتی مستقل از ذهن و خارج، نیازمند تبیین و اثبات است. این نقد، مانند وزنه‌ای که ترازوی حقیقت را تنظیم می‌کند، از پذیرش پاسخ‌های غیرمستدل جلوگیری می‌کند. متن اصلی چنین می‌فرماید:

لايقال لايقال الضرورة قاضية هيهنا بان كل موجود كه ليس له وجود فى القوى المدركه لابد و ان يكون له فى الخارج عن تلك القوى وجودٌ و الا فلايكون موجودا اصلا و القول بان وراء الوجودين امرا آخر يسمى بنفس الامر فمما يحتاج هليته الى بيانٍ و اثباته الى برهان.

ترجمه: اشکال نشود که ضرورت اقتضا می‌کند هر موجودی که در قوای مدركه وجود ندارد، باید در خارج از آن قوا وجود داشته باشد، وگرنه اصلاً موجود نیست. و ادعای اینکه ورای وجود ذهنی و خارجی، امری دیگر به نام نفس‌الامر وجود دارد، از اموری است که تحققش نیازمند تبیین و اثباتش نیازمند برهان است.

این نقد، مانند ناقوسی که هشدار می‌دهد، بر لزوم استدلال عقلانی برای اثبات مفاهیم بنیادین تأکید دارد و از پذیرش پاسخ‌های غیرمستدل، مانند نسبت دادن نفس‌الامر به عقل فعال، پرهیز می‌کند.

پیوند با قرآن کریم

در راستای تبیین نقش عقل در ادراک حقایق و تمایز میان صدق و کذب، آیه‌ای از قرآن کریم مورد استناد قرار می‌گیرد:

إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

ترجمه: ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم تا شاید شما تعقل کنید (سوره زخرف، آیه ۳).

این آیه، مانند مشعلی که راه را روشن می‌کند، بر اهمیت عقل در فهم حقایق تأکید دارد. در چارچوب تمهید القواعد، عقل به‌عنوان قوه‌ای برای ادراک وجود ذهنی و تحلیل ملاک صدق در نفس‌الامر معرفی می‌شود و این آیه، با دعوت به تعقل، از رویکرد عقلانی صائن‌الدین پشتیبانی می‌کند.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

بحث در باب تقسیم‌بندی وجود و جایگاه نفس‌الامر در نظام هستی‌شناختی، مانند سفری در ژرفای اقیانوس معرفت است که هر موج آن، لایه‌ای جدید از حقیقت را نمایان می‌سازد. صائن‌الدین ترکه، با تقسیم‌بندی سه‌گانه وجود به ذهنيات اعتباری، ذهنيات حقیقی، و موجودات خارجی، چارچوبی نظام‌مند برای تحلیل مراتب وجود ارائه می‌دهد. تمایز میان وجود ذهنی حقیقی و وجود اعتباری، بر پایه ملاک نفس‌الامری، از برجسته‌ترین دستاوردهای این اثر است. نفس‌الامر، به‌عنوان ساحتی اعم از ذهن و خارج، ملاک صدق و کذب قضایا را فراهم می‌آورد و امکان تحلیل قضایای مربوط به موجودات معدوم را ممکن می‌سازد. نقد دیدگاه‌هایی که نفس‌الامر را به عقل فعال یا لوح محفوظ نسبت می‌دهند، نشان‌دهنده عمق تأملات عقلانی صائن‌الدین است. این اثر، مانند گنجینه‌ای که هر گوشه‌اش پر از گوهرهای معرفت است، پژوهندگان را به تأمل در پیچیدگی‌های وجودشناسی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی